رادیو فردا در سایت خود (در مقاله ای به قلم حسین علیزاده، فراری ای که یکی از سه نویسنده مقالات این سایت است) تحت عنوانِ "
چه شد که فلاحیان و پورمحمدی نامزد انتخابات شدند؟" می نویسد:
«اما
اینکه همزمان دو چهره امنیتی که چنان رابطه تنگاتنگ کاری با هم داشتند،
هر دو نامزد ریاست جمهوری شوند تا ازپرده» در آمده و به «عیان» درآیند،
پرسش کلیدی است که درخور تامل است. این دو چهره، فاقد خوشنامی در بیرون و
درون ایران هستند. آیا این پرسش، تأملبرانگیز نیست که کسانی با چنان
پروندههایی به جای آنکه در تاریکخانههای قدرت به تدبیر امور بپردازند،
خود را بر پرده آفتاب افکندهاند تا اگر گذشت زمان، غباری بر گذشته «مرموز»
آنان پوشانده، خود به دست خود آن غبارهارا بزدایند؟"جالب
آنجاست که رادیو فردا در حالی از نیروی اطلاعاتی بودنِ این دو نامزد اعلام
تنفر می کند که خود، رسماً نیروی اطلاعاتی سیا به حساب می آید. رادیو فردا
در تارنمای خود، می نویسد:
"در زمانی که علی فلاحیان، چهره
پرحاشیه دولت رفسنجانی در پست وزارت اطلاعات، سکان این وزارت را در دست
داشت مصطفی پورمحمدی معاونت برونمرزی او را عهدهدار بود. در وصف فلاحیان
همین بس که به دلیل پرونده بمبگذاری در مرکز یهودیان آرژانتین (آمیا) وی
هم اینک تحت تعقیب پلیس بینالملل است. اتهامات درشت دیگری همچون دست داشتن
در ترور مخالفان در پرونده موسوم به «میکونوس» در آلمان و قتل روشنفکران
دگراندیش موسوم به «قتلهای زنجیرهای» دیگر اتهامات فلاحیان است".
و
جالب تر آنجاست که این مواردی که رادیو فردا از آن به عنوان اتهام نام می
برد همه و همه در رسانه نما هایی مانند رادیو فردا، بی بی سی و صدای آمریکا
طرح گردیده، آنقدر تکرار می شود تا برخی باور کنند و سپس به آن استناد می
شود! حکایت باورپذیری این اتهامات شباهت دارد به لطیفه ی مردی که تنها بود و
می خندید! وقتی از او علت خنده اش را پرسیدند، پاسخ داد که برای خودش
لطیفه تعریف می کند. و وقتی با صدای بسیار بلند خندید، در توضیحِ کارش گفت
این لطیفه برایم تازگی داشت!
در ادامه، رادیو فردا برای خود سناریویِ آینده این نامزد شدن را نیز اعلام می کند تا شاید در دل این دو فرد تردید ایجاد نماید:
"
آیا
این فرض معقول است که فلاحیان (وزیر اطلاعات پیشین و عضو کنونی خبرگان)
بدون محاسبه چنین مخاطرهای که نه تنها برای او بلکه برای نظام جمهوری
اسلامی نیر خطیر میتواند باشد، به میدان آمده است؟ پرسش فوق برای پورمحمدی
نیز به قوت خود باقی است چرا که هر آنچه اتهام متوجه «آقای وزیر» در
پروندههای برونمرزی از قبیل آمیا و میکونوس است، ناگزیر متوجه پورمحمدی
معاونت برونمرزی اطلاعات نیز هست. با این حساب چگونه است که این دو به
تاریکخانه قدرت که نرفتهاند هیچ، به نفع یکدیگر از نامزدی دست نکشیدهاند
هیچ، بلکه هردو به صحنه انتخاباتی پا نهادهاند که یک سوی آن باند
احمدینژاد و یک سوی دیگرش اصلاحطلبان، جامعه روشنفکری ایران و رسانههای
جهانی است. به واقع در پس ذهن این دو چهره امنیتی «کارکشته» چه میگذرد؟"
رادیو فردا در مورد پورمحمدی می نویسد:
"او
در کمتر از سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری «هیچ» برنامهای برای
تحولی که به دنبال اجرایش است، ارائه نکرده است. این فقدان برنامه برای
تحول مورد نظر پورمحمدی در حالی است که متبخرانه مدعی است «من خیلی کارها
کردم... هر کار خوبی که به ذهن شما بیاید من دستی بر آن داشتم!» همچنان که
در خصوص سیاست خارجی مدعی است «من بیش از ۱۰ سال رئیس دیپلماسی "پنهان"
کشور بودم و به همه عوامل و ابزارهای آن آشنایی دارم» حال
سوال اینجاست: مگر الان فرصت تبلیغات انتخاباتی شروع شده که رادیو فردا
انتظار ارائه برنامه دارد؟ البته از رادیو فردا بعید نیست که مدعی شود از
داخل منزل نامزدها هم توسط منابعی که هیچگاه نمی خواهند نامشان فاش شود
اطلاع دارد.
در ادامه رادیو فردا که می ترسد آراء این دو نامزد از سبدِ
آراء کاندیدای اصلاح طلبِ مورد حمایتش برداشته شود برای اطمینان بیشتر به
کواکبیان هم حمله ور می شود تا مخاطبان خود را به رأی ندادن به او نیز
تشویق نماید:
"چهرههای اصلاحطلب حتی از نوع بدلی (مثل کواکبیان) تاکنون اندکی اعلام نامزدی کردهاند"و البته رادیو فردا در اخبار قبلی خود به شکل ناشیانه ای از دو کاندیدایِ اصلاح طلب حمایت کرده است.