ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما با بانفسهم خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود سرنوشتشان را تغيير دهند.سوره مباركه رعد آيه11 آنچه
12 فروردين آغازگر آن بود حكومت جمهوري نبود چون جمهوري هاي زبانزد قبل از
آن هم وجود داشته اند، عَلَمي كه با 12 فروردين در دنيا برپا شد عَلَم دين
بود كه : ان الدين عند الله الاسلام دين در نزد خدا اسلام است. سوره مباركه آل عمران آيه19 و
آنهم جز با انتخاب مردم تبلور نمي يافت چون سنت الهي جريان امر و استقرار
حق از طرق و اسباب طبيعي آن است.اما نكته قابل توجه تحولي است كه از
استقرار ولايت با كامل شدن عقول مردم(با تصرف ولايي امام ره) و انتخاب آنها
صورت گرفته است كه اين امر يقينا مقدمه استقرار ولايت الله در تمام جهان
است كه: هو اللذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون او كسي است كه رسولش را با هدايت وآئين حق فرستاد تا او را بر همه آئينها غالب گرداند هر چند مشركان كراهت داشته باشند.سوره مباركه نور آيه33 و
اين حكومت ديني كه به بركت نثار ثار شهداء برپا شده آرزوي همه انبياء و
اولياء الهي بوده است كه تقريبا هيچ گاه جز در موارد كمي محقق نگشته است
وهمانطور كه روح قدسي روح الله فرمود :ما منتظر رؤيت خورشيديم. بزرگترين انتخابات تاريخ دموكراسي جهان در 12 فروردين 58 با قريب 100 در صد شركت كننده! مردم
مسلمان مي دانند كه تعهد فقط در سايه ايمان به خداست كه بوجود مي آيد و
افراد و حكومتهاي بي دين گرچه ممكن است شعارهاي زيادي از عدالت وسعادت
بدهند و ادعاهاي گزاف زيادي بنمايند اما در ميدان عمل و مخفي از چشم افراد
واقشار " آن كار ديگر مي كنند" زيرا فقط ايمان است كه خلوت و جلوت نمي
شناسد و حتي بر باطن ها حكومت مي كند و در جهت سعادت و عدالت و پيشرفت
تعهدي الهي مي آورد. و اما در 12 فروردين 58 (وحتي 30 سال بعد از آن
يعني در انتخابات رياست جمهوري سال 88) اين انقلاب نيست كه با اين جمهوريت
در مقابل انقلابها ونظامات حكومتي تحدي مي كند،بلكه اين دين است و اسلام
كه باز با معجزه اي ديگر با به عجز در آوردن انسانها و حكومتهاي بي دين و
بي خدا بر آنها تحدي مي كند كه تنها خداست كه بايد محور تمام امور و اساسها
باشد باشد و تنها دين خدا كه زبان مشترك فطرت انسانهاست مي تواند قانون
همه در جهت الفت و اتحاد و انسجام همه انسانها باشد.
جمهوري ايراني يا جمهوري اسلامي؟ حكومتهاي
ايراني و پادشاهي در ايران در حدود دو هزار و پانصد سال حكومت كردند همراه
با استبداد، شكستها و فضاحتهاي بسيار و وابستگي اقتصادي و سياسي ، اما
آنچه مُهر خاتمه بر اين پادشاهي چند هزار ساله در ايران زد چيزي وراي وطن
پرستي و تعصبهاي قومي و ملي بود، آنچه جوانان برومند و با ايمان همين ايران
را به ميدان مبارزه و جان دادن در راه مبارزه مي كشاند وعده هاي الهي و
ايمان خدايي بود و اين اقتدار ماورايي نماد ولايت الله حضرت روح الله بود
كه جانهاي مشتاق به نور الهي را مطيع و جان فداي كلام او مي نمود ، حال شما
خود بگوييد اين جمهور و اين ملت براي چه و در راه چه و به وسيله چه به پا
خواستند و پيروز شدند؟ آنچه در يك كلمه مي توان گفت: اسلام. آنچه كه
حرف جهاني دارد مليت ايراني ما نيست، بلكه اسلام و حكومت اسلامي است كه
البته افتخار ما ايراني هاست اين جواهر، كه در خاك ما متبلور شده وبا
دستهاي پر توان جوانان ما حفظ مي گردد ان اشاالله.