محمدعلي آهنگر متولد 1341 دزفول، فارغ التحصيل كارگرداني سينما از دانشكده
سينما تئاتر است. وي فعاليت هنري اش را با نويسندگي، كارگرداني و بازيگري
در تئاتر آغاز كرد و چندين فيلم كوتاه 16 م.م و تعدادي فيلم مستند ساخت.
آهنگر نخستين بار در سال 1377 به عنوان دستيار كارگردان با حميدرضا آشتياني
پور در فيلم «شعله هاي خشم» همكاري كرد و سپس با نگارش فيلمنامه مشتركي با
محمدرضا گوهري به نام «پرواز بر فراز بام ها» گامي ديگر نهاد.
در زیر به گفتگویی که با ایشان انجام داده ایم می پردازیم:
بولتن نیوز ، سینمای دفاع مقدس را به چند دوره میتوان تقسیم کرد؟
نه تنها در ایران، بلکه در سرتاسر جهان، سینمای جنگ به دورانهای مختلف با توجه به دورانهای سیاسی هر کشور تقسیم میشود، زیرا بدون توجه به این شروط تقسیم بندی کاملی نمیتوان انجام داد.
آیا تاثیرپذیری سینمای دفاع مقدس از شرایط سیاسی، شیوه درستی است؟
تاثیرگذاری سیاست بر هنر اغلب درست نبوده. هنر نباید زیر سایه بازیهای سیاسی قرار بگیرد اگر تمایزی میان روال های هنری و اهداف سیاسی برقرار باشد، بسیاری از مشکلات کلی کشور در حوزه فرهنگ و هنر حل میشود. متاسفانه در دورانهای مختلف سینمای جنگ در ایران، این تمایز به چشم نیامده و در حوزه سینمای جنگ هم این نگاه تشدید شده است. جریانهای فکری ای که وارد این حوزه می شوند کار را پیچیده میکنند.
آیا اعتقاد دارید نگاه سیاسی موجود به سینمای دفاع مقدس لطمه زده است؟
بله، سینماگران جنگ در دوران هشت ساله به استقلال فکری رسیده بودند. در آن سالها دوستانی که در حوزه سینمای دفاع مقدس فعالیت میکردند، اصلا نگاه سیاسی نداشتند. آنها آدمهای آرمانخواهی بودند. دوره اول شکلگیری سینمای دفاع مقدس معاصر سالهای جنگ بود و چون معاصر بود سوژه های فیلم ها متاثر از شرایط آن دوران بود و به ترویج تفکرات دفاعی میپرداخت. بخشی از اهداف ساخت فیلم های دفاع مقدس، تشویق و تبلیغ جوانها در جبهه ها بود. امام خمینی هم فتوایی صادر کردند که حضور در جبهه ها واجب کفایی است. اغلب فیلم های دفاع مقدس در آن دوران بر اساس اتفاقات فیزیکی و عملیاتی ای که در جبهه ها رخ میداد، ساخته میشد و چاشنی شعار هم در این فیلم ها پررنگ بود. در دوره بعد به دلیل شرایط سیاسی کشور تولید سینمای دفاع مقدس با رکود مواجه شد. بنابراین فیلمهایی براساس دغدغه و تعلق خاطر فیلمسازان جنگ ساخته شد، وگرنه مدیران سینمایی تمایلی به تولید فیلم های جنگی نداشتند. همیشه فیلمهای دلی فیلمسازان با مخالفت مسوولان سینمایی مواجه میشد و اگر فیلمی هم ساخته میشد، معمولا در اکران با مشکل روبهرو میشد. بسیاری از فیلمنامههای دفاع مقدس هم در شوراهای سینمایی کشور رد میشد. مثل فیلمنامه خودم با عنوان پرواز بر فراز بامها که اجازه ساخت پیدا نکرد.
مسوولان چه دلایلی برای عدم ساخت این فیلمنامه به شما ارائه کردند؟
دلیل خاصی عنوان نکردند.
آیا این نکته را قبول دارید که نگاه خاص و ویژهای به جنگ دارید؟
بله، زمانی که در بطن جنگ هستید و خانه و کاشانه شما در خط مقدم است، نوستالژی دوران گذشته در کوچه و خیابانهای شهر وجود دارد. خانواده من در زمان جنگ در کنارم بودند. بعد از ازدواج در 18 سالگی همسرم هم در کنارم بود و فرزندم در آن زمان به دنیا آمد.
به گونه ای شما در زمان جنگ به بلوغ فکری رسیدید؟
بله، برای کمتر فیلمسازی این اتفاق رخ میدهد که زندگیاش مثل زندگی من در زمان جنگ سپری شده باشد. در آن زمان موقعی که در خط بودم و گلوله های دشمن از بالای سنگرها عبور میکرد و مسافت دورتری میرفت، من بیشتر نگران بودم تا زمانی که گلوله در نزدیکی ما اصابت میکرد. زیرا آن طرفتر شهر و خانواده بود. تلاش میکردم در دید ذهنی و عینی خودم مسیر گلوله را رصد کنم تا بفهمم چقدر محل اصابتش با خانه ما فاصله دارد. بارها مجبور میشدم با دوچرخه به عقب برگردم تا ببینم گلوله به کجا اصابت کرده است. برای تصویب فیلمنامه پرواز بر فراز بامها آنقدر به بنیاد فارابی رفتم و جواب نگرفتم که از فرط عصبانیت نسخه فیلمنامه را پارهپاره کردم و فیلمنامه سر از سیمافیلم درآورد. امضای بسیاری از آقایانی که امروز مدعی هستند زیر فیلمنامهای است که اجازه ساخته شدنش را به من ندادند. ای کاش موزهای وجود داشت تا این امضاها دیده میشد(!) یادم میآید شخصی با من تماس گرفت و گفت اگر ممکن است فیلمنامه را به آقای ایکس بدهید تا آن را بسازد. من در جواب گفتم شما و سایر همکارانتان عنوان کردید که فیلمنامه ضعیف و فاقد ارزش است. در جواب گفت نه، برعکس فیلمنامه خوبی است. من عصبانی شدم و قبول نکردم فیلمنامه را واگذار کنم.
فیلمنامه فرزند خاک هم هشت سال برای ساخت معطل ماند.
به نظر شما چقدر نگاه فیلمسازان از جنس ابراهیم حاتمی کیا و مرحوم ملاقلی پور که در زمان جنگ در جبهه ها حضور داشتند و خانه هایشان در تهران بود با نوع نگاه شما که بومی منطقه بودید، تفاوت دارد؟
نمیتوانم این تفاوت را مورد بررسی قرار دهم. میتوان در این بحث تفکیک ها و ارزیابی هایی انجام داد. موقعی که آمار و دادههایی درباره سینمای دفاع مقدس دارید، میتوانید آنها را تفکیک کنید. برخی از منتقدان به سه نگاه در این حوزه اعتقاد دارند. نگاه اول را به سینمای مرحوم ملاقلی پور منتسب میکنند. نگاه دوم به نوع سینمای ابراهیم حاتمی کیا ربط پیدا میکند و نگاه سوم را در مورد فیلمهای دفاع مقدسی که نگاهشان مانند من است طبقهبندی میکنند که سینمای بینابین سینمای حاتمی کیا و مرحوم ملاقلی پور است. ولی من بهعنوان فیلمساز به اینکه دیگران چه ساختهاند فکر نمیکنم، بلکه فیلم خودم را میسازم. در دوران بعد از جنگ و در اواسط دهه هفتاد ظلم بسیاری به این نوع دیدگاه در سینمای دفاع مقدس شد و تا جایی پیش رفت که تولید فیلم دفاع مقدس به حداقل رسید.
این اتفاق در چه مقطع زمانی ای افتاد؟
بین اواسط دهه 70 و در اوایل دهه 80. بعد از تولید فیلمهایی مثل آژانس شیشهای فترت چند ساله ژانر دفاع مقدس آغاز شد و این سینمای مظلوم تحت تاثیر درگیریهای دو جناح سیاسی کشور در آن زمان قرار گرفت و سینما را به سمتی برد که قرار نبود برود. دفاع مقدس فارغ از این جناح بندی هاست. معتقدم باید همواره به دفاع و جنگ فکر کرد. باید بررسی کنیم که چرا در مقاطع مختلف تاریخ به کشور ما حمله شده و ایران دارای چه شرایطی است که دیگران ترغیب میشوند به آن تجاوز کنند. اما از آن طرف باید به دیپلماسی صلح نیز فکر کرد. نباید کاری کنیم که در گرداب جنگ گرفتار شویم. در زمانی که طالبان سفارتخانه ایران را مورد هجوم قرار دادند ممکن بود این اتفاق منجر به جنگ شود. حتی نیروی عظیمی از ارتش و سپاه ایران در مرزهای افغانستان مستقر شدند تا مقابله کنند. الحمدلله ادیبان، فرهنگیان، خردمندان، سیاسیون و نظامیان به این نتیجه رسیدند که حمله و جنگ اقدام موثری نیست. چند سال پیش هم در زمان هجوم آمریکا به عراق این نظریه غلط از سوی برخی عنوان شد که باید به حمایت از عراق وارد جنگ با آمریکا شویم. در آن دوره دیپلماسی صلح مانع شد. دیپلماسی صلح باید همیشه مورد توجه باشد. در دوران هشت سالهای که به آن اشاره کردم رکود عجیبی در سینمای جنگ شکل گرفت. البته تک فیلم هایی ساخته میشد که باعث حفظ سینمای جنگ شد. اما مسوولان متوجه شدند باید به سینمای جنگ هم توجه کرد. در آن دوران حتی شرایط باعث شد بسیاری از بزرگان صاحب سبک سینما اعلام کنند که به بنبست رسیده اند. بسیاری از بچه های سینمای جنگ نگران این اوضاع بودند. نباید فراموش کنیم که سینمای جنگ باعث شد سینمای ما در بحثهای فنی یک گام رو به جلو بردارد. دوره بعدی، دورانی بود که پس از یک بازسازی مجدد آغاز شد. فیلمسازان جدیدی وارد گود شدند و سینمای جنگ دوباره جان گرفت. البته با سیاستبازیهای جدید این خطر وجود دارد که دوباره این سینما وارد رکود شود، اما امیدوارم این اتفاق رخ ندهد. مهمترین اتفاقی که میتوانیم به آن دل ببندیم این است که بسیاری از فیلمسازان به این نتیجه رسیده اند که اگر قرار است در این حوزه فیلمی بسازند باید فیلمشان سرشار از ایدههای ناب، فضاسازیهای بکر و قصه پردازیهای جدید باشد و راه نرفته را طی کند، اما با توجه به هزینه های سرسام آوری که تولید فیلمهای جنگی دارد مسوولان و تهیه کنندگان توان حمایت و پشتیبانی را نخواهند داشت. خیلی ها معتقد هستند بخش خصوصی باید به این عرصه وارد شود.
آیا تا به حال فیلم دفاع مقدسی در بخش خصوصی تولید شده است؟
بله، فیلمهایی که به طنز و هجو جنگ میپردازند در بخش خصوصی تولید شدهاند. من این مسیر و نوع فیلمسازی را دوست ندارم، البته نمیگویم نباید وجود داشته باشد، این نوع فیلمها با سلیقه من جور درنمی آید. در کل بخش خصوصی همان طوری که در حوزه فرهنگ به خوبی وظیفه اش را انجام داده، در سینما هم کارکردهای خودش را دارد. باید در نظر داشته باشیم که لجستیک سینمای دفاع مقدس در اختیار بخش دولتی است.
فیلم دوئل ساخته احمدرضا درویش فیلمی
بیگ پروداکشن بود که با استفاده از هنرپیشگان مطرح سینمای ایران تحت تاثیر سینمای کلاسیک آمریکا ساخته شد. به چه دلیل ساخت این نوع فیلمها ادامه پیدا نکرد؟
تولید این نوع فیلمها ایرادی ندارد. سینما وقتی چنین پتانسیلی دارد باید از آن استفاده کند. سینمای ما گلخانهای شده. هرازگاهی جرقه هایی زده میشود و فیلمهای مثل دوئل و مزرعه پدری با امکانات زیادی ساخته میشوند. پاشنه آشیل این نوع تولیدات فیلمنامه است و بیشترین لطمه را از ضعف فیلمنامه متحمل میشوند. اگر برای نوشتن این آثار پرهزینه عجله و شتابی نباشد، میتوانیم فیلمهای استانداردی بسازیم.
آیا اعتقاد دارید که فیلم دوئل فیلم موفقی بوده است؟
پاسخ قطعی ندارم، به هر حال فیلم پرهزینه ای بود. آن موقع هم تحت تاثیر فضای سیاسی فیلمهای دوئل و مزرعه پدری ساخته شد. یکی از جریانات سیاسی مزرعه پدری و گروه دیگر دوئل را تولید کرد. هر دو این فیلمها در زمان نمایششان مورد استقبال قرار گرفتند. یادم میآید مرحوم ملاقلیپور از اینکه فیلم فروش چشمگیری نداشت دلخور بود و انتظار فروش بیشتری داشت. هر دوی این فیلمها با استفاده از تکنیکهای پیشرفته و فیلمبرداری برجسته ساخته شدند. لطمه اساسیای که این دو فیلم متحمل شدند بابت فیلمنامه بود. باید به سینمای دفاع مقدس اجازه بدهیم سطح کیفی تکنیکی سینمای ایران را ارتقا بخشد. مثلا بازیگری در سینمای دفاع مقدس به مراتب دشوارتر از سایر ژانرهای سینمایی است. معمولا بازیگر فیلمهای دفاع مقدس از سایر عوامل کناری خودش باید حین بازی تاثیر بگیرد. خطراتی که در این حوزه وجود دارد گاهی موجب میشود بازی بازیگر به لحاظ تمرکز آسیب ببیند. معتقدم فیلم دوئل در زمان خودش میتوانست جریان ساز باشد ولی با توجه به ادامه رکود این ژانر، این فیلم نتوانست جریانساز باشد.
عملکرد انجمن حفظ سینمای دفاع مقدس را در این سه دهه چگونه ارزیابی میکنید؟
انجمن سینمای دفاع مقدس با توجه به توان و پتانسیلهایی که دارد میتوانست موثرتر عمل کند. شاید در دوره یک ساله اخیر نسیمی در انجمن وزیده باشد. دورا دور مطلع شده ام گروهی از فیلمسازان قدیمی و جوان به این نتیجه رسیده اند که در دیدگاههایشان تغییراتی ایجاد کنند و رویه جدیدی در انجمن به وجود آورند. نکته مهم دیگر در این بحث، تقاضای پول زیاد توسط شهرک سینمایی دفاع مقدس از گروههای فیلمسازی است. گروههای فیلمسازی باید بابت کرایه ادوات، تجهیزات و تانکهای نظامی هزینه های گزافی پرداخت کنند. حتی برای فیلم ملکه تهیه کننده فیلم مرحوم حسینی کلی زیر بار قرض رفت و بعد از فوت وی صحبتهایی کردیم مبنی بر اینکه بخشی از این هزینهها کسر شود. معتقدم انجمن سینمای دفاع مقدس بیش از آنکه بر روند اجرا تاثیر داشته باشد باید در روند پردازش ایده تاثیرگذار باشد. باید ایدههای جدید را تحمل و هضم کند چراکه از درون این ایدههای جدید است که میتوانیم فیلم های جدید و متفاوت سینمای دفاع مقدس را بسازیم. نمیشود ایده های کهنه و نخ نماشده را استفاده کرد. مراکزی که از این انجمن حمایت میکنند، صاحب سرمایه هستند و باید از این ابزارها استفاده کرد. یادم میآید 15 سال قبل انجمن سینمای دفاع مقدس در تعداد زیادی فیلم سرمایه گذاری میکرد و تلاش داشت فیلم های متعددی در حوزه سینمای جنگ ساخته شود. البته برخی از این فیلمهایی که ساخته شد، لطمات زیادی به این ژانر وارد کرد چون فیلمهای خوبی نبودند. الان با توجه به شرایط اقتصادی انجمن بیشتر از سایر ارگانها این توان را دارد که ضمن جلب حمایت و مشارکت نهادهایی مثل موسسه روایت فتح، جدا از کمکهای لجستیکی ای که به تولید فیلم میکند بابت فیلمبرداری در شهرک سینمایی پولی دریافت نکند.
آیا با ساخت نیمه گمشده آزمون و خطاهای فیلمسازی را انجام دادید؟
بله، تولید فیلم با شرایط سخت مالی آغاز شد. هزینهای در گروه جنگ تلویزیون برای ساخت یک سریال 16 میلیمتری در نظر گرفته شده بود. قرار شد بر اساس این بودجه سریال نیمه گمشده ساخته شود. البته من فیلمنامه سینمایی برای ساخت ارائه کرده بودم اما مدیران تلویزیون خواستند سریال بسازیم. سریال 13 قسمتی را به همراه محمدرضا گوهری نوشتیم. شش قسمت داستان در شمال کشور میگذشت و هفت قسمت آن در جنوب کشور و شهر آبادان. متاسفانه متن شش قسمت اول گم شد و نمیدانم براساس چه دلیلی این بلا سر کار آمد.
بخشی از بودجه حین کار به ساخت سریال و یک فیلم دیگر اختصاص یافت؛ فیلمی که توقیف شد.
اسم این فیلم چه بود؟
سفر سرخ به کارگردانی حمید فرخنژاد. این فیلم از هزینه نیمه گمشده ساخته شد. براساس این اتفاقات و کاهش بودجه شش قسمت نخست نیمه گمشده ساخته نشد و بخشی از دستمزدهای عوامل هم پرداخت نشد. در مجموع مجبور شدیم با شرایط سختی این کار را تولید کنیم.
این شرایط سخت حین تولید و ساخت فیلم فرزند خاک هم ادامه پیدا کرد؟
بله از همان روز دوم فیلمبرداری در کردستان در هوای گرم تابستان صورت اغلب بچه ها سوخت و خیلی ها گرمازده شدند. در ارتفاعات برای رسیدن به مکان لوکیشن سه کیلومتر باید پیاده روی می کردیم. در کل به کارهای سخت علاقه دارم.
فیلم در زمان نمایش و حضور در جشن خانه سینما و جشنواره فجر دیده شد و مزد تحمل این سختیها را دریافت کرد.
فیلم فرزند خاک جوایز زیادی گرفت و فیلم مهمی محسوب میشود. اما مثل فیلم ملکه قرار بود فیلم دیده نشود و عمدا هم این کار انجام شد. اکران فیلم نیمه گمشده هم مصادف با اربعین و مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری بود و کسی در آن موقعیت سینما نمیرفت. البته فرزند خاک فروش بیشتری از سایر فیلمهای در حال اکران داشت.
در فیلم بیداری رویاها هم دوباره اکران خوبی نداشتید و فضای بعد از جنگ را در این فیلم تجربه کردید.
فیلم اولم در فضای جنگ بود و به جدایی یک عشق پاک در آن فضا میپرداخت. در فیلم بیداری رویاها درباره مردی صحبت میکنیم که میتواند با مردی که در فیلم نیمه گمشده به آن سوی اروند میرود ارتباط داشته باشد. در نیمه گمشده آن مرد پیدا نمیشود. در فرزند خاک شخصیت اصلی دنبال گمشدهای میگردد. به نوعی در ملکه هم همین ایده دنبال میشود. جمشید دیده بانی است که بالای برج رفته و برنگشته است؛ مردی که عشقش به سرانجام نمیرسد. این تم در تمام فیلمهایم به عنوان ترجیع بند وجود دارد.
منبع: ویژه نامه فرهیختگان