وحید یامین پور: «آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟» یک سوال سنتی و قدیمی است. سوال متاخری وجود دارد که با رویکرد پدیدارشناسانه مطرح می شود و اتفاقاً مبداء تحولات متاخر است و آنهم اینکه «آیا وسیله ممکن است اهداف را تغییر دهد؟»
با انقلاب اسلامی بنا بود افق های نوینی در شیوه ی نگرش و زیست ارائه شود تا بشر عسرت زده ی معاصر از قید بندگی فکری و معیشتی غرب رها شود. «استقلال طلبی» رکن انقلاب اسلامی بود. استقلال با شعار «نه شرقی نه غربی» معنا می شد. استقلال فکری و فرهنگی از غرب لیبرال و شرق کمونیست. توقع متفکران این بود که انقلاب اسلامی مبنای اندیشه جدیدی شود تا با ابتنای به آن تمدن جدید بنیان گذاشته شود. اما ساده انگاران صرفاً به این می اندیشیدند که استقلال ابعاد سیاسی و اقتصادی و معیشتی دارد. بسیاری از مسوولان نظام اسلامی صرف خودکفایی اقتصادی و سازندگی را ملاک قرار داده بودند.
1. با پایان یافتن جنگ تحمیلی دولتمردان به درستی جبران
لطمات ناشی از جنگ و پی ریزی سخت افزارانه ی کشور را در اولویت قرار دادند.
طبعاً هیچ نسخه ی آماده ای برای پیشرفت با معنا و مبنای اسلامی- ایرانی
موجود نبود. بنابراین دولتمردان به نسخه های رایج روی آوردند و البته این
گرایش مبنای نظری هم داشت.
به عبارتی رو آوردن دولت سازندگی به مدل های شتاب زده ی اقتصادی غرب لیبرال فقط از سر ضرورت و ناچاری نبود بلکه شواهد نشان می دهد تمایل به این کار هم وجود داشته است. می توان پیش بینی کرد که در جریان این شیوه ی مدیریت کشور، ارزش ها و فرهنگ انقلابی درمعرض خطر و آسیب قرار می گیرند. دولت مدرن می بایست به دامن متخصصین چنگ می زد و چشم بر آرمان ها می بست. اتفاقی که خیل عظیم متدینین و وارثان دفاع مقدس را در نگرانی عمیقی فرو برد.
بتدریج دولت مدرن سازندگی به تئوری خود نزدیک می شد: «تکنوکراسی»؛ اینکه یاران اکبر هاشمی رفسنجانی صریحاً خود را تکنوکرات بنامند اتفاق جالبی است هرچند اگر هم تصریح نمی کردند در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمی کرد.
2. تکنوکرات ها با شیوه های غربگرایانه در ابتدای امر قرار بود بار انقلاب را بدوش بکشند. آنها می گفتند با شعار و آرمان نمی توان برای مردم نان و مسکن فراهم کرد. پیشرفت از مسیر رفتارهای عملگرایانه می گذرد. اما تکنوکرات ها نمی دانستند که ابزار و شیوه، بدون اقتضاء و بی جهت نیست. ابزار و شیوه ماهیتی دارد و هدف خود را دنبال می کند. ماجرای مجنون و شترش بود که نه مجنون را به لیلی می رساند و نه شتر را به کره اش. همین هم شد.
تکنوکرات ها کم کم به اقتضائات نظری ابزارهای غربی ایمان آوردند و به آرمان های انقلاب اسلامی «لبخند انکار زدند». دیری نگذشت که آنها بسیاری از آرمان ها را گزاره هایی کلّی و دور از دسترس و تخیلی دانستند و مدعی شدند که مردم از این حرف ها خسته شده و از شعارها ملول و رویگردان اند.
3. شاید مهمترین
تجلیات تکنوکراسی در ایران سازش طلبی در وسط معرکه مبارزه با غرب و فراموش
کردن مفهوم و اقتضائات عدالت بود. این دو یعنی «سازشکاری» و «حذف عدالت»
بیش از پیش در پیشانی اصلاح طلبان که فرزندان سیاسی تکنوکراسی بودند
درخشید. اشرافیت دولتمردان، مانور تجمل، هزینه کردن در امور بی
اولویت، تحقیر مستضعفان، موزه ای کردن فرهنگ شهادت و ایثار و… تبعات فرهنگی
این ماجرا بود.
با رفتن دولت سازندگی دولت اصلاحات دقیقاً مامور فعلیت بخشیدن به آنروی سکّه غربگرایی شد. تمام شریان های اقتصادی دولت خاتمی در دست مردان هاشمی ماند. از همه مهمتر سازمان برنامه و بودجه که مامور طراحی مدل توسعه بود. حتی آمدن یک وزیر اقتصادی با گرایش های چپ در دولت خاتمی سرانجامی نامبارک داشت.
منازعه ی نمازیان با تکنوکرات های سازمان برنامه و بودجه به نفع تکنوکرات ها تمام شد و به استعفای وزیر اقتصاد انجامید. تا اینکه در کتاب مبانی برنامه چهارم توسعه (که بعد از انتشار به سرعت از طرف دولت جمع آوری و معدوم شد) رسماً مفهوم عدالت و استقلال سیاسی و فرهنگی مفاهیمی مبهم و غیرقابل برنامه ریزی قلمداد و از صحنه ی برنامه ریزی کشور حذف شدند!
4. تکنوکرات ها دست کم ۱۶ سال فرصت داشته اند تا نگرش های غربگرایانه خود را ارائه و پیاده کنند. آنچنان که رهبر
معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی ابتدای امسال در حرم رضوی با لحنی تلخ از
این شیوه ها انتقاد کردند و صراحتاً تکنوکرات ها را بوجود آورنده ی آسیب
های عمیق اقتصادی امروز معرفی کردند.
سال ۱۳۷۴ برای نخستین بار رهبر انقلاب از الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت سخن گفتند ولی می توان حدس زد که چرا دیگربار تا ۱۲ سال بعد سکوت کردند. تکنوکرات ها هیچ اعتماد و اعتقادی به مدل های اسلامی-ایرانی پیشرفت ندارند و آینده ی کشور را در منظومه ای می فهمند که استراتژی های امریکایی در آکادمی ها و انسستیتوهای مطالعاتی ارائه می کنند. تکنوکرات ها فرهنگ را به حاشیه می رانند و بر مبنای عملگرایی به نظام تک قطبی ایمان می آوردند. بنابراین طبیعی است که تکنوکرات ها با مفاهیمی چون «مقاومت» بیگانه باشند. البته بر این نکته باید تاکید شود که در صورت فقدان تئوری و فهم نرم افزارانه از نظام ها و مدل های حاکمیتی، حتی عدالت طلب ترین افراد هم روزی به شبه تکنوکرات بدل خواهند شود. کما اینکه نخستین مدیر مناطق آزاد در ایران پس از جنگ، کسی بود که تا چندی پیش از آن از فرط عدالت طلبی به کمونیست ها شباهت داشت.
5. مبنای عمل
انقلابی در ایران بر اساس این مفهوم فهمیده می شود که «پیشرفت فقط از مسیر
مقاومت ممکن است» و این جمله برای تکنوکرت ها دقیقاً واژگون می شود:
«پیشرفت فقط از مسیر سازش ممکن است». امروز که لطمه های اقتصادی تحریم ها
بیشتر احساس می شود البته تکنوکرات ها خوشحالند و بر اثبات تئوری خود بیشتر
تاکید می کنند. در حالیکه این لطمه ها ناشی از سهل انگاری و روش های
غربگرایانه در طی ۱۶ سال حاکمیت آنهاست.
مطالب مرتبط:
رهبر معظم انقلاب: گفتیم وابستگی به نفت را قطع کنید تکنوکراتها لبخند زدند که مگر میشود!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اینکه کسانی که در ایران خودشان را تکنوکرات خواندند و یا ما انها را تکنوکرات خواندیم، به این معنا نیست که تکنوکرات واقعی هستند.
این حرفهایی که در بالا زده شد همه درست اما خیلی ربطی به تکنوکراسی ندارد. یک تکنوکرات در امریکا می تواند عدالت پرور، سازش ناپذیر بدون ریخت و پاش و .... باشد.
ما در ایران متخصص این هستیم که یک عنوانی را مانند تکنوکرات، اصلاطلب، اصولگرا و یا ... به یک ادم خاکستری بچسبانیم، بعد تمامی کارهای اشتباهش را بیندازیم گردن عنوانش. بعد هم کاری کنیم که دیگر هیچ کسی جرات نکند ار این تعابیر خوب استفاده کند.