وضعیت کنونی رابطهی واشنگتن و تلآویو معیوبترین رابطهای است که طی ۴۰ سال حضور در عرصهی مطالعاتی سیاست خارجی آمریکا، دیده شده است.آغاز این اختلافات به سال 2009 بازمیگردد؛ زمانی که اوباما خواستار توقف شهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی شد؛ خواستهای که با بیتوجهی نتانیاهو مواجه شد.
بولتن نیوز ، اختلافات اوباما و نتانیاهو تبدیل به یکی از چالشهای مهم روابط اسرائیل و آمریکا شده است؛ اختلافاتی که از چند سال پیش بر سر مسائل صلح و شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. به گفتهی دیوید میلر، از محققین کهنهکار مرکز مطالعاتی وودرو ویلسون، «وضعیت کنونی رابطهی واشنگتن و تل
آویو معیوبترین رابطهای است که طی 40 سال حضور در عرصهی مطالعاتی سیاست خارجی آمریکا، به چشم دیده است.»
[1]با آغاز دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما و پیروزی احزاب راستگرا در انتخابات اسرائیل، به دنبال آن هستیم که بدانیم این اختلافات چه تأثیری بر آیندهی روند صلح خاورمیانه خواهد گذاشت؟
راستگرایان افراطی در رأس هرم قدرت اسرائیل
نتایج انتخابات پارلمانی اسرائیل (کنست) نشان میدهد اگرچه به طور کلی راستگرایان و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این کشور و حزب لیکود تضعیف شده و اختلاف جناح چپ میانه با راستگرایان کاهش یافته است، ولی آنها همچنان مهمترین نقش را در فضای سیاسی این رژیم دارند و نتانیاهو میتواند با ائتلاف با دیگر گروهها دست به تشکیل دولت بزند. بنابراین همچنان باید شاهد حضور راستگرایی در سیاست اسرائیل باشیم.
به طور کلی، راستگرایان در اسرائیل به اصول زیر معتقد هستند:
1. توراتسالاری در جامعهی اسرائیل (جایگزینی قوانین عرفی و دینی): این گروه تلاش میکنند با تمسک به شعارهای مذهبی، دستاوردهای اسرائیل را حفظ نماید و به جریان راستگرایی که در دهههای 1970 و 1980 کمرنگ شده بود، روح تازهای بدمد. آنها صهیونیسم غیردینی را برای تشکیل اسرائیل بزرگ ناکافی میدانند و معتقدند وظیفهی صهیونیسم موقتی و زمینهسازی برای یهودیت دینی است.
2. ایجاد اسرائیل بزرگ (از نیل تا فرات): برخی از گروههای جنبش راست مذهبی مانند جنبش «تمامی سرزمین اسرائیل» در طرح مسئلهی اسرائیل بزرگ بر سایرین مقدم هستند، زیرا بلافاصله بعد از جنگ ششروزهی 1973 خواهان شهرکسازی در ساحل غربی، جولان و سینا شدند و معتقدند که سرزمین آرمانی و موعود اسرائیل از رود نیل تا فرات گسترده است.
[2]
اگر نتانیاهو به سمت ائتلاف با شرکای دستراستی برای تشکیل حکومت حرکت کند، ایالات متحده باید این مسئله را مورد توجه قرار دهد که مذاکرات جدی از سوی اسرائیل امکانپذیر نخواهد بود. مگر آنکه از جانب آمریکا فشارهای زیادی از جمله کاهش کمکهای مالیـتسلیحاتی به دولت نتانیاهو برای قبول مذاکرات صلح وارد آید. در همین ارتباط جان کری، وزیر امور خارجهی آمریکا، اخیراً از احتمال کاهش کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل خبر داده است.
3. ایجاد شهرکهای یهودینشین در سراسر سرزمینهای اشغالی: راستگرایان اسرائیل از سال 1973 به ایدهی شهرکسازی و اسکان یهودیان در مناطق مختلفی توجه کردند که آنها را جزء اسرائیل یکپارچه میدانستند. با افزایش شهرکسازیها در سالهای اخیر، تعداد ساکنان شهرکنشینان در اراضی اشغالی از مرز 500 هزار نفر فراتر رفته و در حال حاضر، این مسئله به مهمترین مانع مذاکرات اسرائیل و فلسطین تبدیل شده است. محمود عباس و فلسطینیها هر گونه مذاکره با اسرائیل، پیش از توقف شهرکسازیها را غیرممکن میدانند و اسرائیل نیز بر تداوم شهرکسازی اصرار دارد.
4. مخالفت با عقبنشینی از سرزمینهای اشغالی: راستگرایان اسرائیلی به طور کلی معتقدند اراضی قبل از 1967جزء سرزمینهای اسرائیلی بوده و بخشی از خاک اسرائیل است.
5. آزادی عمل اسرائیل در مقابل ایالات متحده: آنها معتقدند ضمن اینکه آمریکا باید پشتوانهی استراتژیک اسرائیل باشد، در عین حال اسرائیل باید آزادی عمل خود را هم داشته باشد. یعنی اسرائیل در سیاستهای خود نباید دنبالهروی آمریکا باشد و در مقابل، آمریکا باید تضمینکنندهی امنیت اسرائیل و حامی سیاستها و خطمشیهای اسرائیل باشد.
6. مسئلهی دیگری که از نظر راستگرایان حائز اهمیت است امنیت اسرائیل است. آنها این مسئله را به خصوص در مورد وضعیت فلسطینیها در نظر میگیرند و معتقدند که حتی اگر قرار است یک کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود، فقط باید دارای پلیس باشد و دارای ارتش ملی نباشد. همانند آنچه بعد از جنگ جهانی دوم در مورد آلمان و ژاپن مطرح شد. راستگرایان معتقدند که سرزمینهای فلسطینی هم باید فاقد تجهیزات و امکانات نظامی به صورت ارتش باشد. بنابراین اسرائیل از منظر حفظ امنیت خود معتقد است این حق و صلاحیت را باید داشته باشد که در صورتی که احساس تهدید امنیتی کرد، در این مناطق دخالت نظامی داشته باشد.
اختلافات اوباما و نتانیاهو و بحران در روند صلح خاورمیانه
اصطلاح صلح خاورمیانه توسط غربیها و برای مذاکرات و راهکارهایی به کار میرود که توسط غرب برای حل مسئلهی فلسطین به کار میرود. این رویکرد، که برخی از کشورهای عربی مثل عربستان و قطر هم از آن حمایت میکنند، در قالب جبههی سازش در مقابل رویکرد جمهوری اسلامی ایران، حزبالله، حماس و سوریه، که جبههی مقاومت نامیده میشوند، قرار دارد؛ چرا که جبههی سازش، اسرائیل را به عنوان یک دولتـملت در نظام بینالملل به رسمیت شناخته و در صدداست با وجود حفظ کشور اسرائیل، به تشکیل یک دولت فلسطینی نیز مبادرت ورزد. این در حالی است که ایران اسرائیل را یک دولت غاصب میداند که سرزمینهای یک کشور دیگر را تصرف کرده است. بنابراین معتقد است مردم این سرزمینها هستند که باید برای ادامهی سرنوشت کشورشان تصمیم بگیرند. اما با این وجود، اختلافات بین اوباما و نتانیاهو ابهاماتی را پیش روی این روند قرار داده است.
آغاز این اختلافات به سال 2009 بازمیگردد؛ زمانی که اوباما خواستار توقف شهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی شد، اما با بیتوجهی نتانیاهو مواجه گردید. در سال 2011 نیز اختلافات تلآویوـواشنگتن بر سر خطوط مرزی اسرائیل و فلسطین و مسئلهی صلح خاورمیانه به اوج خود رسید؛ به طوری که اوباما رسماً اعلام کرد که اسرائیل باید به مرزهای 1967 برگردد و این صحبت او به مذاق نتانیاهو خوش نیامد؛ به نحوی که وی در اظهارنظری گفت: «در حالی که اسرائیل حاضر است برای رسیدن به صلح امتیازهای سخاوتمندانهای بدهد، نمیتواند به مرزهای قبل از 1967 برگردد، چون این مرزها غیرقابل دفاع هستند.»
[3]
لازم به ذکر است که بازگشت به مرزهای 1967 نیازمند عقبنشینی اسرائیل از کرانهی باختری رود اردن و از دست رفتن نواحی مسکونی عمدهای در مناطق «یهودا و السامره» خواهد بود که هزینهی سنگینی برای اسرائیل به دنبال خواهد داشت. این اختلافات تا آنجا ادامه یافت که رژیم صهیونیستی از رقیب اوباما در انتخابات ریاستجمهوری 2012 آمریکا آشکارا حمایت نمود. اوباما نیز بعد از تنفیذ ریاستجمهوریاش، اعلام کرد که حل مسئلهی فلسطین از اولویتهای سیاست خارجیاش خواهد بود. در این شرایط، حزب راست در اسرائیل توانست با کسب 31 کرسی از سایر احزاب پیشی بگیرد و نتانیاهو هم از جانب شیمون پرز مأمور به تشکیل دولت اسرائیل شده است و بسیاری از تحلیلگران او را نخستوزیر آیندهی اسرائیل میدانند. اگر وی با احزاب راست ائتلاف کند، بنابراین کاخ سفید باید ادعاها در مورد مذاکرات صلح احتمالی را کنار بگذارد و خطمشی جدیدی را مطابق با تحولات در پیش گیرد. در این صورت، ایالات متحده نمیتواند طرح صلح گستردهای را ارائه دهد و باید از برجستهسازی حقوق بینالملل، حقوق بشر و مطرح کردن تعهدات احزاب به صلح دوری کند. از طرفی دیگر، آیا دولت بعدی رژیم صهیونیستی از این توانایی برخوردار است تا به توافقاتی جدی با فلسطینیان دست یابد؟ اگر نتانیاهو به سمت ائتلاف با شرکای دستراستی برای تشکیل حکومت حرکت کند، ایالات متحده باید این مسئله را مورد توجه قرار دهد که مذاکرات جدی از سوی اسرائیل امکانپذیر نخواهد بود. مگر آنکه از جانب آمریکا فشارهای زیادی، از جمله کاهش کمکهای مالیـتسلیحاتی به دولت نتانیاهو برای قبول مذاکرات صلح وارد آید. در همین ارتباط جان کری، وزیر امور خارجهی آمریکا اخیراً از احتمال کاهش کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل خبر داده است.
اگرچه با وجود حضور گرایشهای راستگرایانه و افراطی، گروههایی هم هستند که خواهان صلح پایدار در اسرائیل هستند، ولی این گروهها تا کنون موفق به کسب جایگاه تصمیمگیری جدی در سیاست اسرائیل نشدهاند. حتی اسحاق رابین هم که در این راه گامهایی برداشت ترور شد تا استراتژی و خطمشی او هم به فراموشی سپرده شود.
نکتهی قابل بحث در این میان، سفر آیندهی اوباما به اسرائیل است که نه به درخواست نتانیاهو که به درخواست و اصرار شیمون پرز قرار است در فروردین سال 1392 انجام شود. این سفر از آنجا حائز اهمیت است که اوباما در طول دورهی ریاستجمهوریاش تا کنون به این سرزمین سفر نکرده است. ولیکن در عمل به نظر نمیرسد که این سفر نیز بتواند مشکلات دو کشور را حل نماید و یخ رابطهی نتانیاهو و اوباما را آب کند. بنابراین شکل گرفتن صلحی پایدار در خاورمیانه و به خصوص در سرزمینهای اشغالی مستلزم توازن قوایی پایدار در منطقه است. تا زمانی که آمریکا برای به دست آوردن منافعی بیشتر در منطقه از سیاست دوگانه در قبال کشورها حمایت میکند و تا زمانی که جبههی سازش تلاش میکند با نادیده انگاشتن آوارگان فلسطینی، از صلحی که مورد قبول مردم فلسطین نیست و تمام خواستههای آنان را عملی نمیکند حمایت کند، امکان عملی صلح نیز وجود ندارد.
به عنوان نتیجه میتوان گفت که آیندهی روشنی برای صلح خاورمیانه متصور نیست، زیرا راستگرایان افراطی به هیچ روی حاضر به پذیرش شروط تعیینشده از سوی آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی و منطقهای برای صلح با فلسطینیان نیستند. اگرچه با وجود حضور گرایشهای راستگرایانه و افراطی، گروههایی هم هستند که خواهان صلح پایدار در اسرائیل هستند و معتقدند که اسرائیل باید با فلسطینیها توافق کند، ولی این گروهها تا کنون موفق به کسب جایگاه تصمیمگیری جدی در سیاست اسرائیل نشدهاند. حتی اسحاق رابین هم که در این راه گامهایی برداشت ترور شد و استراتژی و خطمشی او به فراموشی سپرده شد. بنابراین تضعیف حزب لیکود و حزب «اسرائیل خانهی ماست» به رهبری آویگدور لیبرمن، که متحد اصلی حزب لیکود بود، حاکی از این است که تحولات اخیر در منطقه بر اسرائیل نیز تأثیرگذار بوده است.
این تحول نشان میدهد که وضع موجود و غلبهی رویکردهای افراطی در منطقه نمیتواند پایدار باشد و اسرائیل نیز باید همانند دیگر رژیمهای منطقه، که به سمت اعتدال و میانهروی میروند، با منطق جدید در جهان سازگار و همسو شود. این رژیم میبایست از خودخواهیها، طمعورزیها و کینهتوزیهایش دست بکشد و به خواستهی مشروع فلسطینیان برای داشتن سرزمینی مستقل تن دهد. در غیر این صورت، تمامی طرحها برای صلح از پیش شکستخورده محسوب میشوند.
اما با این وجود، چهار سال آیندهی روابط آمریکا و اسرائیل، با توجه به تفاوت دیدگاههای دو طرف در مورد فلسطین، میتواند چالشهایی را بین اوباما و نتانیاهو به وجود آورد که در آن صورت، احتمالاً آمریکا از سیاستهای افراطی راستگرایان حمایت نخواهد کرد.(*)
پینوشتها:
[1]http://avapress.com/vdcfejdt.w6dvjagiiw.html
[2]عباس نجفی فیروز جایی،" جریان شناسی درونی جامعه اسرائیل"، فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاییز 1385، ص 117.
[3] http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/05/110519_u01_israel-obama-reaction.shtml
*منبع : برهان - مریم فتاحی؛ کارشناس مسائل بینالملل