به گزارش بولتن نیوز، داستانِ تهران1500به کارگردانی بهرام عظیمی دربارۀ پیرمردی است به نام اکبر با بازی(!) مهران مدیری که160سال سن دارد. (بنا به قرارداد فیلمنامهی تهران1500پیشرفت امکانات بشری و تکنولوژی، امکان زندگی طولانی را تا سقفی مشخص و به کمک مراقبتهای خاص پزشکی فراهم کرده و قاعدتاً انسانها از پیش به میزان کمّی زندگیشان آگاهند.) اکبر در آستانۀ مرگ از نوهاش به نام نازی (با بازی هدیه تهرانی) که در کرۀ ماه درس میخواند، میخواهد به زمین برگشته و اولاً ازدواج کند؛ و سپس مدرکی را مبنی بر این که او در دهۀ1360در نمایشهای سیاهبازی حضور داشته است، بیابد.
گویا اکبر آرزومند است که پس از فوت در قطعۀ هنرمندان به خاک سپرده شود و مدرک یادشده را نیز برای ارائه به وزارت مرگ(!) میخواهد. از طرفی نازی که با ورود به ایران گرفتار دردسرهای شهر تهرانِ یک قرن بعد شده با یک رانندۀ تاکسیِ جوان به نام جواد (بهرام رادان) آشنا میشود که از قضا و به سیاق تمام فیلمهای ملودرام آبکی، گرفتار عشقِ نازی شده و بنابرمنطق همین ملودرامهای آبکی باید ابتدا دیگر رقبا را از سر راه کنار بزند تا به مقصودش که همانا ازدواج با نازی خانم باشد، برسد. بنابراین میشود گفت، تهران1500کمدی رمانتیکِ سادهای است که در آن پسری فقیر(جواد) عاشق دختر پولدار (نازی) میشود و پس از طی نمودن کمی پیچشهای عشقی، در انتهای داستان، قهرمانِ قصّه به دختر محبوبش میرسد.
این از قصۀ تهران1500که نهتنها به هیچوجه بلندپروازانه نیست؛ که بسیار هم کلیشهای و پیرو فرمول همیشه زودبازده و موفق سینماست. فرمولی که با قرار دادن سوپراستارها در نقاط کلیدی و شخصیتهای اصلیاش، موفقیت احتمالی را تضمین میکند؛ همان طور که تهران1500 میکند و هست و انشاءالله خواهد بود.
***
فرض کنید ماجرای تهران1500به جای اینکه در تهران سال1500 اتفاق بیافتد در اصفهان امروز رخ میداد و نازی(هدیه تهرانی) به جای اینکه در کرۀ ماه درس میخواند در همین تهران امروزی خودمان! واقعیت این است که در چنین حالتی نه تنها هیچ مشکلی برای کلیت فیلمنامه پیش نمیآمد، بلکه با توجه به افق دید محدود فیلمنامه شاید میتوانست پرداخت بهتری هم داشته باشد.
تهران1500 تنها در جزئیات فیلمنامهای به تخیل دربارۀ زندگی آینده میپردازد که آن هم در اکثر مواقع آنقدر دم دستی، سادهلوحانه و الکن است که جز اضافه نمودن به ضعفهای فیلمنامه، سودی برای این پروژه در بر ندارد.
در واقع تهران1500نهایتاً زندگی10نفر از آدمهای سال1500 را روایت میکند که به جای این که هر کدام مثل یکی از ما ساکنین تهران دهۀ1390یک گوشی تلفن همراه مجهز داشته باشند، یک رُبات سخنگو دارند که این رُبات هم چندان تفاوتی مثلاً با مبارک رُباتی که در دیگه چه خبر (فیلمی ساختۀ تهمینه میلانی در سال1370) ندارد و شاید تنها تفاوتشان در این باشد که مبارک خیلی شیرینتر و بانمکتر از رُباطه بود.
به هر حال آنچه در تهران1500بیش ازهر چیزی آزاردهنده است، وجه طنزآمیز داستان است. طنز تهران1500مجموعه ایست از تکهاندازی به این و آن و به تمسخر گرفتن این اخلاق و آن رفتار بر اساس همان فرمولی که پیشتر در پروژههایی چون اخراجیها تجربه شده بود. این ضعف آن جا بیشتر نمایان میشود که بهرام عظیمی(کارگردان تهران1500) در انواع و اقسام مصاحبهها و سخنرانیهای اخیرش، هدف اصلیاش در تهران1500 را خنداندن مخاطب اعلام میکند!
از دیگر نکات حائز اهمیت در تهران1500 بازیگری و یا بهتر است بگویم بازیگران این پروژه انیمیشن است. مجموعهای از ستارههای ریز و دُرشت سینمای کشور در این پروژه به خط شدهاند تا ضمن پوشاندن ضعف شدید شخصیتپردازی در تهران1500 و افزودن به جذابیتهای این انیمیشنCG در این تجربه نو سهمی داشته باشند و رکوردی دیگر از خود به جا بگذارند.
آدمهای تهران1500با آن گردنها باریک و کلههای گندهشان، آن قدر خشک و باورناپذیرند که فروکردن چهرههای آشنای این بازیگران در زیر پوست کارتونیشان هم نتوانسته به واقعیتر شدن و زندهتر شدن این آدمکها کمک چندانی کند و آن چه در این انیمیشن دیده میشود، تنها حرکات خشک و ابلهانۀ این ستارههای کارتونی شده است در نماهایی غالباً باز و لخت، لابهلای انبوه رباتهای آهنی و آسمانخراشهای سر به فلک کشیده که دیالوگ های باسمهای و کلیشهای میگویند و با لودگی سعی دارند دل نشین باشند!
تهران1500 از معدود فیلمهای ایرانی است که از روای به عنوان صدایی که در طول داستان قصۀ فیلم را روایت میکند، بهره میبرد. حتی در این فیلم از این ژانر فرا روی هم شده و گه گداری روای با شخصیتهای داستان و مخاطب و کل روایت شوخیهایی هم میکند. مثلاً نزدیک به 10بار در طول فیلم، به شوخی (!) از مخاطب میخواهد این قدر بد فکر نکند و با حسن نیّت به اشخاص داستان نگاه کند! اما با این که راوی تهران1500 و روایت او معدود لحظات بامزۀ فیلم را رقم میزند، به وضوح پیداست که حضور او در داستان برای پوشاندن ضعفها و اشکالات بنیادی فیلمنامه بوده که مطمئناً به طور کامل نتوانسته این عیوب را بپوشاند و اساساً چنین ترفندی برای سرپوش گذاشتن به نقصهایی با این عمق، تقریباً ناممکن است.
با این همه شاید یکی از معدود دستاوردهای فیلم و نقاط قوّت تهران1500 صحنهپردازی (طراحی صحنه و لباس و ...) این پروژه، آن هم در حد ایده (و نه اجرا) باشد. ساختمانهای مدرنی که با نقوش هنری تجریدیِ اسلیمی و بتّه جقه ها تزیینشدهاند و یا لباس آدمهای محدود داستان (به لحاظ کمّی، همان طور که پیشتر نیز اشاره شد)که مزین به همین نقوش و خطوط نستعلیق و سیاهمشقند. بماند که البته در همین تهران امروز هم حرکتهایی در طراحی شهری و نیز به صورت جدیتر در صنعت مُد و لباس به سوی این زیباییها و استفاده از این نقوش دیده میشود و نمیتوانیم این ایدۀ طراحی را پیشنهادی از فیلم تهران1500تلقی کنیم. کاری که معمولاً توسط آثار هنری اینچنینی (از داستانهای تخیلی ژولورن گرفته تا انواع و اقسام فیلمهایی که دربارۀ آیندۀ کرۀ زمین در طول قرن اخیر ساخته شده است) انجامگرفته و میگیرد.
این ضعف تخیّل که شاید بزرگترین ایرادی است که به تهران1500وارد است را میتوان به خوبی در موسیقیای که در این فیلم به عنوان موسیقی یک قرن آینده، به خورد مخاطب داده میشود، بازشناخت. یکی از هشت شخصیت اصلی تهران1500موزیسین آندرگراندی است که قاعدتاً میباید پیشروترین گونۀ موسیقی زمان خود را تولید و ارائه کند. از سویی پرداختن به این موضوع و تخیّل در مورد موسیقی پیشرو در یک قرن آینده مطمئناً برای اهل فن و حتی علاقمندان سادۀ موسیقی، بسیار وسوسه برانگیز و جالب خواهد بود. اما اتفاقی که در این خصوص در تهران1500 افتاده، به هیچوجه در حد و اندازههای آن چه میباید باشد، نیست و این فیلم به جای ارائۀ موسیقی 110سال آتی، موسیقی 50سال پیش را آن هم به ضعیفترین شکل ممکن وباکمترین خلاقیت، نمایش میدهد. شخصیت یادشده با بازی حسام نواب صفوی گرتهبرداری ضعیفی است از الویس پریسلی، ستارۀ دهۀ 50 قرن گذشتۀ راکند رول که انگار به علّت شباهت ظاهرش به این موزیسین سالهای دور انتخاب شده است و موسیقی او نیز به فراخور تقلید ضعیفی است از موسیقی الویس!
واقعیت این است که تهران1500 حتی حداقل انتظارها را هم برآورده نمیکند. این فیلم نه در بحث تکنیکی چندان قابل دفاع است و نه حتی به لحاظ مضمونی، حرف و گفتمان جدیدی در سینمای ماست. گویی باید تنها به انجام شدن و به اکران درآمدن اولین انمیشنCG(گرافیک کامپیوتری)ایرانی دل خوش کنیم و خرسند باشیم که ما نیز بالأخره به لیست کشورهایی که به انجام این مهم نائل آمدهاند، پیوستیم!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
من که خیلی این فیلم و دوست دارم
تو وقتی یه انیمیشن ساختی تمام این نکات رو در نظر بگیر
چرررررررررررررررررررررررررت بود
دست بهرام عظیمی درد نکنه با تهران 1500 اش که یک مرد پیدا شد و چنین انیمیشنی رو ساخت والا با این برنامه هایی که بعضی ها دارن پیش میبرن انیمیشن و کاریکاتوریستی ما تا همون سال 1500 هم نمی رسه ...
حالا که یک مرد پیدا شده و درست و حسابی داره در یک طنز انیمیشن قشنگی رو کار میکنه اینطوری می زنید توی سرش ...متاسفم برای اونایی که از تهران 1500 بدشون میاد ..
واقعا در چند ماه گذشته اولین فیلمی بود که بعد از دیدنش احساس ابله بودن نکردم.به عنوان اولین انیمیشن ایرانی خیلی عالی بود و فراتر از حد انتظار بود
تشکر از آقای عظیمی و عوامل فیلم