به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ ما تا آخرین نفس ایستاده ایم نوشت:باز
تجدید کنم مطلع این عنوان را
بازخوانی کنم این
دفتر و این دیوان را
راستی فاطمه از ما
چه توقّع دارد؟
نقش ما چیست در این
خطبه، بدانیم آن را
نه، روا نیست که از
فاطمه گوئیم ولی
درد او را نشناسیم و
غم دوران را
ذاکران! این همه
اندوه به عالم اما
واژه هامان همه
گفتند فقط هجران را
شاعران! از خط و خال
این همه گفتیم ولی
شعر امروز نزیبد مژه
و مژگان را
قلم امر به معروف
بگیریم به دست
مگر از جامعه بیدار
کند وجدان را
بیش از اینها نشویم
از شهدا جا مانده
درد امروز بصیرت
طلبد درمان را
شیعه فرزند زمان است
خدا می داند
برنتابد ستم کفر و
تب کفران را
شعر بیداری اسلامی
امروز این است:
امّت فاطمه! دریاب
مسلمانان را
هست آزادی بحرین
چنان خرمشهر
کیست رزمنده ی
جانباز چنین میدان را
ای خوش آن نغمه که
آهنگ جهان آرا بود
خیز، سربند ببندیم
همه گردان را
به خدا وعده ی
پیروزی مولا حتمی است
شیعه تا قلب اروپا
ببرد طوفان را
باز هم میکده ی عشق
به پا خواهد شد
ساقی از جام ولا
جرعه دهد رندان را
باز هم سفره ای از
کرب و بلا پهن شود
شهد شیرین شهادت رسد
این عطشان را
مادر! امروز دلم یاد
شهیدان کرده است
یاد آن طایفه ی پیش
خدا مهمان را
دوستانم همه رفتند و
نبردند مرا
چه کنم من؟ چه کنم
این غم بی پایان را؟
جای شکر است خدا را
ز دم روح الله
که سپرده به مسیحا
نفسی بستان را»
رهبر نهضت ما شکر
خدا زهرائیست
نفس نافذ او اوج دهد
ایمان را
پسر فاطمه هم ارث
بَرَد از مادر
روح امید دمد مملکت
سلمان را
بس جوادی و حسینی
است ولی نعمت ما
به رضا می سپرد سال
به سال ایران را
بی ولایش نکند دم ز
عدالت بزنی
دست، هیهات، رهانیم
چنین دامان را
ما همه گوش به فرمان
تو هستیم علی
بی قراریم نثار تو
کنیم این جان را
دست زهراست نگهدار
علمداری تو
تا به مهدی برسانی
عَلم قرآن را
ای فروزنده تر از
تابش خورشید، رُخت
جلوه کن بر من و
بگشای لب خندان را
حاج محمود ژولیده