به گزارش خبرنگار بولتن نیوز از کردستان، پیکر پاک شهید ابراهیم محمدی تازهآباد پاسدار بازنشسته سپاه بیتالمقدس که چند روز پیش توسط عوامل گروهک تروریستی کومله ترور شده بود،توسط مردم سنندج تشییع شد.
فرمانده سپاه سنندج در حاشیه تشییع این شهید گرانقدر اظهار داشت: ابراهیم محمدی از پیشمرگان کرد مسلمان و ساکن سنندج است که حدود 15 سالی است که بازنشسته شده است.
عبدالحسین یوسفی عنوان کرد:بازجویی از عوامل ترور شهید ابراهیم محمدی از سوی دستگاههای امنیتی،با جدیت در حال انجام است.
در
ادامه این مراسم پیکر این شهید بزرگوار با حضور جمع کثیری از مردم و
مسئولین از مسجد جامع سنندج به سمت میدان انقلاب تشییع و در قطعه شهدای
بهشت محمدی به خاک سپرده شد.
شهید
ابراهیم محمدی متولد روستای برودر از توابع بخش کلاترزان سنندج بود که نقش
مهمی در سرکوب گروهکهای ضدانقلاب داشت و از پیشمرگان مسلمانی بود که از
اولین روزهای انقلاب ندای معمار انقلاب را لبیک گفت و از کیان و ناموس این
کشور دفاع کرد.
گفتنی است شهید ابراهیم محمدی در شامگاه روز دوشنبه در خانه باغ خود در روستای سرخه دزج توسط عوامل گروهک تروریستی کومله،به شهادت رسید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
هديه براي روح بزرگت يك صلوات : اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهيدملا محمدذبیحی ملا محمدذبیحی اول مهر ماه 1324 در روستای بیساران مریوان به دنیا آمد . در خانوادهای متدین واهل فضل پرورش یافت ،از فیضدانش پدرش ملا نجم الدین وبرادرش ملا صلاح الدین برخوردار شد.نزد ملاجمیلالدین ذبیحی وعلمای روستای هویه در س خواند پس از مرگ برادرش ملا صلاح الدین ، به درخواست مردم امام جمعهی بیساران شد وبا این مسئولیت ، فعالیت وتلاش او بیشتر گشت. قبل از انقلاب هویت رژیم پهلوی را برای مردم روشن می ساخت وآنان را با نهضت امام خمینی آشنا می کرد . بعد از انقلاب ، در راه حفظ واعتلای اهداف انقلاب اسلامی کوشش کرد ، در خطبه های نماز جمعه به ترویج مسائل اسلامی وحکومت اسلامی وارشاد مذهبی مردم پرداخت وبا اهل نفاق وگروهکها مبارزه کرد که بر آنان گران آمد ، چند بار در دست آنان گرفتار آمد که با پایمردی مردم رهایی یافت تا اینکه بعد از نماز صبح روز 26/10/1360 به دست گروهکها ترور شد ، دعوت حق تعالی را لبیک گفت وبه دیدار معبود شتافت. محل شهادت ومدفن او مسجد جامع بیساران است . از شهید ذبیحی دو فرزند به یادگار مانده است.رشد وپرورش علمی واخلاقی شهید روستای بیساران عالمان بسیاری را پرورده است بدین سبب در منطقه ژاورود مریوان خوش درخشیده است وممتاز گشته است . سید بابا علی مشهور به بابا شیخ بیسارن از نوادگان امام موسی کاظم (ع) ،ملاعلی ،ملاعیسی، ملا رمضان ،ملا عبدالله ، ملا محمد هادی ، شیخ اسماعیل ، شیخ عبدالسلام ، ملا عبدالغفور، ملا جلال الدین ، ملاعلاء الدین وقاضی سعد الدین از زمرهی این عالمان بزرگ بوده اند. ملا محمد ذبیخی در خانوادهی ملانجمالدین از علمای مشهور ومقبول عصر خویش به دنیا آمد .ملا نجم الدین امام جمعه وجماعت بیساران بود.ملا محمد ، توفیق یافت از بدو کودکی تحت تعلیم پدر قرار گیرد همچنین با سیرهی عملی پدر و معلم خویش از نزدیک آشنا بود. از این روی تکالیف شرعی را با وجود خردسالی انجام میداد ؛ چشمه های حکمت خیلی زود بر ظاهر او جاری شد . قرآن کریم را نزد پدرش آموخت ، بعد از آن گلستان سعدی را فرا گرفت.ملا محمد غیر از تحصیل نزد پدر وبرادرش ملاصلاح الدین ، به مدرسه رفت ومدرک ششم ابتدایی گرفت . ملاصلاح الدین از علمای برجسته ی منطقه بود که تأثیر بسیاری در پرورش روحیه ی آزادگی وفرزانگی شهید ذبیحی نهاده بود.ملا محمد پس از کسب فیض از محضر پدر وبرادرش به روستای هویه رفت واز علمای آنجا نیز بهره برد پس از آن به شهر سنندج آمد واز محضر ملا جمیل الدین ذبیحی ، شیخ زاهد نقشبندی وملا خالد مفتی زاده کسب فیض کرد.در جوانی روحانیت را بر تن کرد واز سوی ملا خالد مفتی زاده ، مفتی وقت کردستان، اجازهی افتاء یافت.خصو صیات اخلاقی واجتماعی شهید ملا محمد انسانی مهربان وسخت کوش ونیک خواه مردم بود، وجودش تکیه گاه وپناه مظلومان شده بود ؛در دوران ظلم وتعدی ستم شاهی از حقوق مردم در برابر ظالمان حکومت دفاع می کرد . ساده زندگی می کرد ؛ خرسندی وقناعت سبب آرامش واطمینان او بود لباسهایش ساده وپاکیزه بود مثل عموم مردم زندگی می کرد واز اسراف وتجمل پرهیز داشت در خانهاش به روی میهمانان باز بود، خصوصاً در ایام ماه مبارک رمضان ، هنگام افطار چشم به راه میهمان بود کارهای روزمره اش را خودش انجام می داد وکسی را دچار زحمت نمیکردو در انجام دادن کارهای خیر پیشرو بود بسیاری از بناهای عمومی بیسارن از برکت ایشان بوجود آمد یا با هیاتی بهتر باز سازی شد. از آن جمله مسجد بیساران است که در سال 1355 با سرمایه خودش وجمع آوری کمکها ونذورات مردمی مسجد پیشین را نوسازی کرد که همچون یادگاری پرارزش ، محل فعالیتهای مذهبی مردم است واز زمره باقیات الصالحات شهید ذبیحی است .وی وقتی به کسی می رسید در سلام کردن سبقت می گرفت ، اختلافاتی که گاهی میان دو نفر یا گروهی واقع می شد ،حکم عدل وانصاف ، ملا محمد بود که اختلافات را به آشتی بدل می ساخت . ملا محمد ذبیحی با اخلاق حسنه خود توانسته بود برخی از گمراهان مسیر الهی را نجات دهدوآنهایی که دردام ضد انقلاب افتاده بودند واز اسلام بریده بودند . به دامان اسلام باز گرداند.فعالیتها ، افکار ، عقایدهجده سالگی ملا محمد مصادف بود با آغاز قیامهای مردمی در سال 1342، ایشان نیز به روشنفکری افکار عمومی در منطقه پرداخت ، پس از اتمام خدمت سربازی ، دو سال امام جماعت مسجد مرتضی در روستای بیساران بود در این مسجد به ارشاد وهدایت مردم می پرداخت . سال 1352 برادرش ملا صلاح الدین وفات یافت ، مردم اور ا به جای برادرش ، به امامت جمعه وجماعت بیساران برگزیدند.ملا محمد برای آشنا کردن مردم به حقایق دین اسلام ووظایف مردم در برابر حکومت سلطنتی از هیچ کوششی دریغ نکرد واز کینه عمال رژیم و آزارهای آنان باکی نداشت . تظاهرات مردمی در سالهای 1356 و۱357 در بیساران به دعوت او بود ودر ساماندهی آنان نقش عمده داشت.در سخنرانی هایش وعده پیروزی انقلاب اسلامی را به مردم می داد وآنان را به مبارزه علیه حکومت پهلوی تشویق می کرد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به مبارزه علیه گروهک هایی پرداخت که با وعده های میان تهی می خواستند اسلام وانقلاب را نابود کنند ، ملا محمد هویت این گروهکها را برای مردم منطقه روشن می ساخت خصوصاً تلاش بسیار کرد تا جوانان را آگاه سازد و از افتادن دردام شیطانی گروهکها برحذر دارد . شک وشبه هایی را که از سوی برخی سرکردگان گروهکها مطرح شده بود شهید ذبیحی پاسخ داد ودر خطبههای نماز جمعه با استناد به قرآن کریم ، افکار باطل گروهکها را چنان شکست که مورد بغض وکینه ی عمیق آنان قرا گرفت . ابتدا برخی فریب خوردگان را وا داشتند تا ملا محمد را آزار دهند با او همان کردند که کفار قریش با پیامبر اکرم (ص) ؛ هر بار که ملا محمد پس از نماز مغرب از مسجد به خانه می آمد از پشت بام بر سرش خاکستر وزباله می ریختند ، پس از آن نامه تهدید آمیزی جلو منزلش نهاده بودند که «باید از تبلیغ آیین اسلام وطرفداری از انقلاب اسلامی دست بردارد وگرنه کشته خواهد شد.»پاییز سال 1358 گروهک های مسلح وارد روستای بیساران شدند وخانه ملا محمد ذبیحی را اشغال کردند ، مسجد را نیز متصرف شدند. افراد حزب دمکرات شب دوازدهم آذر ماه می خواستند ملا محمد را با خود به اسارت ببرند که در اثر فشار مردم مجبور شدند اور ا آزادکنند.زمستان همان سال بود که گروهک کومله به بیساران آمدند ، به آزار واذیت مردم پرداختند ، در مسجد مرتضی دادگاهی تشکیل دادند تا بیداد را به نهایت برسانند ، آنان می خواستند محبوب ترین مردم بیساران ، ملا محمد ذبیحی را محاکمه کنند اما در برابر بی باکی مردم ودفاع آنان از ملا محمد ، مجبور شدند از عمل زشت خویش دست بردارند ، امام ملا محمد گویی تهدیدی را نه دیده ونشنیده است همچنان هویت گروهک ها را افشا میکرد واز گفتن حق دست بر نمی داشت وبرای دفع اسلام ستیزی گروهکها کلاسهای قرآن را گسترده تر ساخت .گروهکها چندین بار ملا محمد را اسیر کردند لیکن هر بار تحت فشار مردم مجبور میشدند که وی را آزاد کنند. برخی از نزدیکانش از او خواسته بودند در خطبه های نماز احتیاط کند واز یاد آوری مطالبی که گروهکها را عصبانی می کند بپرهیزد ، اما ایشان گفته بودند:«به محض اینکه به ایراد خطبه های نماز می پردازم احساس می کنم که هاتفی غیبی می گوید نترس هرچه دردل داری به گوش مردم برسان .» گروهکها هرچه کردند نتوانستند ملا محمد را تسلیم کنند یا اورا وادار به سکوت کنند از این روی تصمیم گرفتند اورا به شهادت برسانند.نحوه شهادت ملا محمد ذبیحی روز 26/01/1360 نماز صبح را در مسجد اقامه کرد سپس راهی منزل شد در بین راه متوجه شد برخی از افراد ضد انقلاب در تعقیب او هستند ، به منزل یکی از آشنایانش رفت تا د رامان بماند اما منافقان او را تعقیب کرده بودند ، ملا محمد را درهمان منزلی که رفته بود دستگیر کرده و به رگبار بستند یکی از افراد ضد انقلاب قساوت را از حد گذراند وبر پیکر نیمه جان او نیز رحم نیاورده وسرنیزه ای را در سینه اش فرو کرد وگریخت چون بسیاری از مردم آگاه شده بودند به طرف ملا محمد روانه شدند. وپیکر نیمه جان امام جمعه خویش رابه مسجد بردند .شهید ملا محمد در مسجد ، مردم را به حفظ ایمان تشویق کرد وشهادتین را برز بان جاری کرد وچشمانش را بر هم نهاد پیکر پاک شهید ملا محمد ذبیحی را مردم بیساران در حیاط مسجد جامع در کنار بابا شیخ وشیخ عبدالسلام ذبیحی به خاک سپردند. وصیتنامهی شهید « نظر به اینکه شربت مرگ را باید هر جانداری بچشد والبته این امری الهی است ، لکن خانواده وتبار اینجانب محمد ذبیحی فرزند مرحوم ملا نجم الدین همگان می دانند که نسل به نسل به راهنمای مسلمانان پرداخته است ، اکنون سه چهار ماه است که عده ای آشکار وپنهان علیه این بنده ، دست به رفتارها وکردارهای ناپسند میزنند بارها کتبا وشفاها مرا تهدید کرده اند که اگر درباره قرآن ودین خدا تبلیغ کنی گلوله تحویل می گیری. من از این تهدایدات باکی ندارم البته آنان چند بار مرا اسیر کرده اند وجمعه 11/8/1358 ساعت یک ونیم شب به منزلم تیراندازی کرده اند . آنان دست از اعمال زشت وهولناک خود بر نمی دارند . بارها گفته ام مجددا می گویم ومی نویسم که اگر بنده به سببی غیر از بیماری از دنیا بروم به وسیله دشمنان اسلام بوده است ، به دست گروهکها یی که از دین خدا وقرآن بیزارند . مردم مواظب باشید به بیراه نروید وحق را از باطل تمییز دهید تا روز جزا مواخذه نشوید ودچار عذاب الهی نشوید .پیام شهیدشهید ذبیحی در آخرین خطبه نماز جمعه روز 25/10/1360 هنگامی که در مسجد جامع بیساران عده زیادی از مردم برای اقامه نماز جمعه گرد او جمع شده بودند چنین گفت: « من کشته می شوم وبا شما خداحافظی میکنم ،دینتان را حفظ کنید شهادت من حتمی است ، اما شما به هوش باشید دین خودرا حفظ کنید واز تهدیدسر سپردگان اجنبی نترسید. بالاخره روزی آرامش وامنیت برقرار خواهد شد واز بند کفر ونفاق نجات خواهید یافت . قرآن کریم میفرماید:«واستعینوا بالصبر والصلاه ان الله مع الصابرین » شهيد كاك جلال بارنامه مريوان ، اين شهر مرزي كوچك با تمام زيبايي هاي طبيعي خود، هميشه مظلوم بوده و مردمانش طعم ظلم و ستم را بسيار چشيده اند. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هراس رژيم ستم شاهي از دلاورمردان كرد و همچنين حضور خان هاي طماع خون مردم كرد را در شيشه كرده بود و با پيروزي انقلاب مردمي سال 57 اجير شدگان اجنبي بارديگر به جان مردم اين ديار افتادند و به خيال خام خود خواستند تا كردستان را از مام وطن جدا كنند و اين معركه يي شد تا ديگر بار مردمان خوب اين سرزمين طعم تلخ ظلم را بچشند. در اين ميان با حضور جواناني چون محمد بروجردي ، مصطفي چمران ، احمد متوسليان و بسياري ديگر كه براي آزادي كردستان به اين سرزمين با صفا رفته بودند مرداني كرد نيز با تشكيل سازمان پيش مرگان كرد مسلمان در برابر ضد انقلاب ايستادند و مردانه جنگيدند. شهيد كاك جلال بارنامه يكي از اين سربازان گمنام است . كاك جلال اهل روستاي باغان مريوان بود و به سال 1329 پا به جهان گذاشت . پدر بزرگش ماموستا (روحاني ) محمد از همان كودكي ، به كاك جلال قرآن آموخت و چون هميشه در برابر تعدي خان ها مي ايستاد، نوه اش درس آزادگي را هم آموخت . در همان كودكي بخاطر فشار شديد خان باغان ، خانواده ماموستا محمد بارنامه مجبور شد تا به روستاي بلكر مريوان مهاجرت كنند. كاك جلال نوجواني خود را در بلكر گذراند و در كنار پدر كشاورزي كرد.سال 44 كاك جلال ازدواج كرد و ثمره آن تولد ۴ دختر و ۹ پسر است . در سال 57 با آغاز تظاهرات مردم عليه رژيم ستم شاهي كاك جلال به جمع مبارزان پيوست و در تمامي تظاهرات هاي مريوان حضور داشت . عهده دار توزيع اعلاميه و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره ) در روستاهاي مريوان بود. هرچند كه ميانديشيد با پيروزي انقلاب اسلامي ديگر خبري از ظلم و تعدي نيست اما شرارت ضد انقلاب كوموله و دموكرات در منطقه كردستان و تلاش براي جداسازي اين استان از كشور باعث شد تا بارديگر كاك جلال و يارانش پا در ميدان مبارزه بگذارند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي جلال به عنوان «جوانمرد» وارد ژاندارمري وقت شد و در كنار دكتر چمران به مقابله با ضد انقلاب پرداخت .سال 1358 اوج اقتدار و حاكميت ضد انقلاب و عوامل بيگانه در مناطق مختلف كردستان بود. ضد انقلاب كه مي ديد كاك جلال كه آن موقع به عنوان يكي از چهره هاي شاخص محلي در مبارزه با ضد انقلاب بدل شده بود، سد راهش شده ، بارها و بارها اقدام به ترور وي كرد و با حمله به منزل يا محل كارش سعي در از ميان برداشتن او داشتند كه هربار ناكام مي ماندند. در اين دوران كاك جلال به همراه دو برادر شهيدش جمال و عبدالله بارنامه و چهل نفر از بستگانش بخاطر شرارت هاي شبانه روزي ضد انقلاب مجبور شدند تا راهي كرمانشاه شده و به سازمان پيش مرگان كرد مسلمان ملحق شد. مدتي بعد با توجه به رشادت ها و مبارزات شبانه روزي اش فرماندهي اين سازمان را برعهده گرفت و در كنار حاج احمد متوسليان و يارانش در پاكسازي شهرهاي كامياران ، سنندج ، سروآباد و سرانجام مريوان از لوث وجود ضد انقلاب بارها تا پاي شهادت پيش رفته . با آزادسازي مريوان در كنار حاج احمد متوسليان نقش بسزايي در پاكسازي شهر و جلوگيري از اشغال اين شهر مرزي توسط رژيم عراق و همچنين باز پس گيري نقاط اشغال شده توسط رژيم بعث عراق از جمله : قوچ سلطان ، ارتفاعات مشرف بر شهر مريوان و طرح عمليات هاي چريكي نقش اساسي داشت و در اين مدت سه بارمجروح شد.با آزادسازي مريوان و بازگشت آرامش به مريوان و سروآباد عهده دار سازماندهي و آموزش نيروهايمردمي و ايجاد پايگاه هاي مقاومت بسيج در روستاهاي مختلف شد و بزودي محبوب مردم شد. با پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران كاك جلال كه سال ها جنگيده بود، از سپاه پاسداران بازنشسته شد اما سنگر را خالي نكرد و به عنوان فرمانده گردان 101 عاشوراي شهرستان مريوان و همچنين فرمانده سازمان پيشمرگان كرد مسلمان مريوان در صحنه حاضر بود. كاك جلال از هر ۹ پسر خود خواسته بود تا براي حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوري اسلامي در سنگر سپاه پاسداران حضور داشته باشند و راه پدر را ادامه دهند. كاك جلال كشاورزي مي كرد و دوباره در روستاي بلكر به كشت و كار پرداخته بود. همچنين در سال هاي پس از دفاع مقدس ، او روايت گر سال هاي دفاع بود و چه بسيار كاروان هاي راهيان نور دانشجويي كه حكايت مظلوميت كردستان و مريوان را از كاك جلال شنيده بودند. ضد انقلاب مي ديد كه حالا كاك جلال بارنامه در سنگر فرهنگي و با روايت جنايات آنان به مبارزه پرداخته و انگار كه نمي خواهد حتي لحظه يي آنان را راحت بگذارد، پس سرانجام بارديگر شرايط ترور او را فراهم كردند. كاك جلال زراعت مي كرد و حالا ترورش زياد مشكل نبود. باتوجه به شواهد موجود در محل سه تن از عناصر ضد انقلاب در عصر شانزدهمين روز خردادماه سال 83 در مسير بازگشت شهيد كاك جلال از مزرعه به منزل در ساعت 18 و 40 دقيقه غروب وي را از راه دور به گلوله مي بندند و حتي جرات نمي كنند كه بر سر پيكرش بروند. درست يك ماه قبل از شهادتش او را ديده بودم . يك روز ميهمانش بوديم ، از صبح مناطق مختلف را نشانمان داد و از يارانش مي گفت ، از دلاوري ها و مظلوميت ها، از حاج احمد متوسليان مي گفت و... نيمه هاي شب بود كه از او پرسيدم : «كاك جلال حالا چه آرزويي داري ?» آهي كشيد، لحظه يي سكوت كرد و نگاهش را به مهتاب دوخت و با آن لهجه شيرين كردي آرام گفت : «دو چيز از خدا مي خواهم ، اول كه قبل از مرگ حاج احمد متوسليان را ببينم ، دومي هم اينكه خدا مرگم را شهادت كند!» و وقتي خبر شهادتش را شنيدم دلم گرفت كه چرا آرزوي اولش اجابت نشد و او همرزم قديم و دوست عزيز و فرمانده مهربان خود، حاج احمد متوسليان را نديد و به شهادت رسيد. شهيد كاك جلال بارنامه هفدهمين شهيد اين خانواده مبارز و مسلمان است ياد و نامش جاودانه باد . شهيدعارف فریقیشهيدعارف فریقی سی ام بهمن ماه سال 1294 در روستای صلوات آباد شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش ملا عبدالصمد روحانی برجسته ومؤمنی بود که به اصلاح امور مردم می پرداخت . عارف از شش سالگی همچون شاگردی رسمی در کلاس پدرش حاضرمی شد . او در زمان کوتاهی توانست دروس مقدماتی وروخوانی قرآن کریم را نزد پدرش بیاموزد ، برخی کتابها همچون گلستان وبوستان سعدی را نیز پیش پدرش به پایان رساند. آنگاه از محضر دیگر استادان در منطقهی کردستان بهره مند شد ومدرک دورهی علوم قرآنی گرفت . به روستای فرجه سنندج رفت و امام جمعه وجماعت آنجا شد و منشا خدمات بزرگی نظیر تعلیم وتربیت یکصد قاری قرآن و بنای مسجد عظیم فرجه گشت. در مسجد فرجه به ارشاد مذهبی مردم پرداخت وعلاوه برآن ، مفاسد وستم های حکومت شاهنشاهی را برای مردم بازگو می کرد وآنان را با نهضت وقیام امام خمینی (ره) آشنا می ساخت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر ضد انقلاب موضع سخت ومحکمی گرفت و به لعن و نفرین آنها پرداخت. افراد ضد انقلاب وقتی از مجادله با او درمانده شدند وتوان مقابله با تیغ زبانش را نیافتند ، دستگیرش کردند و در روستای توریور زندانیاش ساختند، لیکن بر اثر فشار مردم ، مجبور شدند او را آزاد کنند . ملا عارف فریقی پس از آزادی ، استوارتر از گذشته به مبارزه خود ادامه داد و با پیوستن به مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور، فعالیت دینی خود را منظم ومنسجم ساخت تا آنکه افراد گروهک کومله ، شب دوم تیر ماه 1365 به منزلش در فرجه سنندج حمله کردند و او را پیش چشمان خانوادهاش به شهادت رساندند، مردم پیکر پاکش را در بهشت محمدی به خاک سپردند ، از شهید فریقی یک پسر به یادگار مانده است. شهيدملامسلم جلالي زاده مسلم جلالي زاده فرزند شهيد ملا علي جلالي زاده ، چهارم فروردين ماه 1334 در روستاي گلين سنندج به دنيا آمد . علوم ديني را ابتدا نزد پدرش آموخت پس از آن به روستاي آويهنگ رفت و از محضر ملا حيدر فهيم بهره برد بعد از آن در روستاي بالك از فضل ملا باقر بالك برخوردار گشت .در طلب علم به شهرهاي سليمانيه و حلبچه عراق سفر كرد ، سال 1350 به ايران بازگشت ، در شهر پاوه ضمن تكميل معلومات ديني اش ، به صورت متفرقه در امتحانات آموزش وپرورش شركت كرد و مدرك ششم ابتدايي گرفت . سال 1352 به سنندج آمد و دوره مدرسه علوم ديني را تا سال 1355 به پايان رساند . همزمان در دبيرستان نيز تحصيل ميكرد از اين روسي سال 1356 موفق شد ديپلم بگيرد همان سال در آزمون ورودي دانشگاه تهران در رشته حقوق قضايي پذيرفته شد . ملا مسلم جلالي زاده همگام با دانشجويان و قشرهاي مختلف مردم به مبارزه با حكومت فاسد پهلوي روي آورد.پس از پيروزي انقلاب اسلامي و انقلاب فرهنگي و تعطيلي موقت دانشگاهها به همراه تعدادي از جوانان كميته انقلاب اسلامي سنندج را پي ريزي كرد و بدان پيوست ، در اين زمان ازدواج كرد وصاحب يك پسر شد.در صدا وسيماي مركز كردستان به تفسير قرآن و ارشاد مسلمانان پرداخت . وقتي گروهكها و افراد ضد انقلاب در منطقه كردستان دست به آشوب و فتنه گري زدند ، ملا مسلم جلالي زاده به مقابله با آنان برخاست و دسيسه آنان را براي ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و برهم زدن وحدت ملي كم رنگ ساخت . منافقان تحمل سخنان منطقي و مستدل مسلم جلالي زاده و پدرش را نداشتند و نتوانستند آنان را ودار به تسليم كنند بدين سبب بود كه شب نوزدهم تير ماه 1360 آن دو را جلو حياط منزلشان در محله قطار چيان سنندج به شهادت رساندند و اين زماني بود كه آنان پس از برگزاري نماز از مسجد راهي خانه بودند به خانه نرسيدند و به بهشت رفتند . پيكر آنان در بهشت محمدي سنندج مدفون است شهید ملا حیدر فهیم ادیب کهنسال کردستان ، مدرس مبارز امام جمعه و مدرس آویهنگ سنندج آزاده سازش ناپذیر، روحانی شهید ،شهید ملا حیدر فهیم در تاریخ 1/12/1281 در روستای آویهنگ منطقه ژاوه رود مریوان درحال حاضراز توابع بخش کلاترزان سنندج به دنیا آمد. تحصیلات وآثار وفعالیتهای علمی شهیددر سن نوجوانی در برابر علم زانو زده و از محضر پدرش و سایر روحانیون بهره های علمی برد و برای تکمیل سطح علمی خود به مناطق مختلف کردستان هجرت نمود و در محضر استادانی چون: 1ـ ملا عبدالله کانی ـ اردبیل 2ـ ملا عبدالله مهابادی 3ـ ملا عبدالعظیم مجتهد 4ـ ملا حبیب روحانی کاشتری مدرس مبارز دوره رضا خانی علوم دینی را فرا گرفت و رد زمینهی فقه و اصول به استادی رسید.اجازهنامه فقه و اصول وی که توسط عالم متبحر زمان مرحوم ملا حبیب الله روحانی صادر شد در سال 1313 به تأیید وزارت معارف و اوقاف آن زمان رسید.شهید ملا حیدر فهیم که به حق یکی از علمای بزرگ کردستان است شاگردانی را پرورش داد که هر کدام منشأ خدمات ارزندهی علمی و اجتماعی شدند در اینجا به ذکر تعدادی از آنان میپردازیم:مرحوم حاج عبدالکریم مردوخی امام جمعهی مریوان ، ماموستا حاج ملا سید صلاح الدین حسامی، ماموستا ملا توفیق قربانی ، ماموستا ملا سعید بشیری، ماموستا شهید سردار سرتیپ پاسدار ملا مصطفی مردوخی اولین فرمانده کمیته انقلاب اسلامی. متأسفانه مقداری از یادداشتهای علمی ودفترچههاوشناسنامهی شهید که در هنگام اسارت همراه آن بزرگ مرد بوده توسط گروهک ملحد و منفور کومله به سرقت رفته و دیگر به دست نیامده است. اما در مکاتبات علمی بین شهید گرانقدر نظرات علمی و مطالب توضیحی را در حواشی کتب علمی مرقوم نموده که در روستای آویهنگ موجود است . در واقع باید آثار علمی آن عالم ربّانی و شهید صمدانی را در بین شاگردانش جستجو کرد که در سراسر منطقهی کردستان پراکندهاند. شهید توانست از پایگاه بزرگ تدریس علوم دینی در دارالعلم آویهنگ سالهای سال به ترتیب نیروهای فکری وفرهنگی انقلاب اسلامی بپردازد. مدرس عال مقام آویهنگ از سال 1313 که مجاز شد تا دو هفته قبل از شهادتش در سال در سال 1362 به مدت تقریبی 50 سال به تدریس علوم دینی وامامت جمعه جماعات وپاسخگویی به شبهات علمی طلاب وسوالات شرعی مردم منطقه اشتغال داشت . شهید فهیم که مراتب کمال وصفات عالیه علمی واخلاقی را طی کرده خود الگویی برای مردم وروحانیون شمرده می شد. ایشان بسیار متواضع و فروتن بود و در ایمان و تواضع و حسن خلق زبانزد خاص و عام بود. او در کشمکش های شخصی اولین قدم آشتی و دلجویی را بر می داشت و از کسانی که او را آزرده خاطر می ساختند زود می گذشت.عالم شهید ملاحیدر فهیم که به زبان عربی تسلط کامل داشت در سال 1335 به سفر عبادی و ملکوتی حج مشرف شد. وی علاقه به کشاورزی داشت و برای تولید محصول بیشتر و احیاء زمینهای موات، مردم را تشویق می نمود و دوشادوش آنان به کشاورزی می پرداخت.یکی از ویژگیهای شهید فهیم اجتماعی بودن او بوده در همه مشکلات در کنار مردم و در رفع مشکلات آنان پیش قدم بود.او ملجاء مردم محروم و فصل الخطاب دعاوی آنان بوده و به همین لحاظ مردم به او دیده احترام می نگریستند. شهید در امور خیریه مشوق مردم بود و در احداث جاده، مسجد، پل، حمام و سایر امور تلاش خداپسندانهای داشت.روحانی انقلابی آویهنگ با طی مراحل معنوی به درجاتی از خلوص و توکل و توسل به قرآن کریم و خاندان عصمت و طهارت پیامبر اکرم(ص) رسیده بود و صاحب کراماتی شده بود که بعضی از آنان هنوز نقل محافل است.مبارزات شهید:در سال 1341 به بعد که برنامه های دیکته شده آمریکابه خصوص ستم شاهی از طرف شاه مطرح می شد ابراز مخالفت نموده و انقلاب سفید را (انقلاب سیاه) نامید. وی در دوران حاکمیت گرهکهای مزدور بیگانه نیز در خطبههای نمازجمعه به افشاگری ماهیت الحادی معاندان میپرداخت به همین جهت و به دلیل پافشاری او بر مواضع بر حق خود ضد انقلاب در چند نوبت وی را به اسارت بردند ولی مردم با مقاومت شدید او را رها میکردند. جلوه ای از روحیه مبارزاتی آن شهید بزرگ در نامهاش به امام جمعه سابق سنندج در تاریخ 9/6/62 یعنی تقریبا دو ماه قبل از شهادتش متجلی شده است. شهید فهیم از ابتدای تشکل مرکز بزرگ اسلامی به دعوت عام حضرت امام خمینی (ره) لبیگ گفته به این نهاد انقلابی پیوست و با شورای روحانیت به همکاری پرداخت.آن شهید سعید در هنگام ورود رزمندگان اسلام به منطقه آویهنگ پیشاپیش مردم مسلمان این روستا به استقبال آنان شتافت و در پاکسازی روستاها با قوای اسلام همکاری صمیمانه می نمود.آن عالم خود را در واقع فرماندهی یکصد نیروی مردمی را در برقراری امنیت منطقه به عهده داشت و به فرمان و فتوای او همه مردم بسیج شدند.نحوه اسارت و شهادت:کوردلان کومله در تاریخ 24/7/62 مصادف با شب عاشورای حسینی به خانه شهید یورش برده و او را به همراه عدهای از پیشمرگان بسیجی بومی اسیر کردند و پس از چند از روز گرداندن درکوهها و ده ها و اهانت های مکررو شکنجه های طاقت فرسا این روحانی نستوه و سازش ناپذیر را به شهادت رساندند. در طول مدت 13 روز اسارت شهید فهیم، مردم آویهنگ برای آزادی این روحانی خدوم و انقلابی و صدوق بسیارتلاش کردند. درنهایت گروهک کومله برای آزادی وی مبلغ دو میلیون ریال تعیین کرد. ملا حیدر فهیم به مردم پیام می دهد که: (من عمرم رو به پایان است و راضی نیستم مردم مستضعف پولی برای آزادی من بدهند.)درعین حال مردم محروم آویهنگ و روستاهای اطراف به تهیه پول پرداختند اما از آنجا که قول و وعده مشرکان و ملحدان هیچ اعتباری ندارد، چته های مزدور کومله در تاریخ 8/8/1362 ملا حیدر فهیم 81 ساله را اعدام کرده و بدن آغشته به خون شهید را به مردم تحویل دادند. فریب خوردگان کومله حتی وصیت های شخصی شهید را علیرغم وعدههایشان به خانوادهاش نرسانده و از بین بردند. پیکر خونین این روحانی بلند آوازه در سنندج تشییع شد وبه خاك سپرده شد. ملاشهيد ملا عظيم مشهوریشهید ملا عظیم مشهوری زاده ژار یاد فرزند محمود به شماره شناسنامه 90و متولد سال 1342 صادره از میر آباد است.شهید در یک خانواده مذهبی بهدنیا آمد و به سفارش پدرش که خود از دراویش بود و علاه ای خاص نسبت به تزکیه نفس و علم و تربیت داشت فرزندش را وادار نمود که به کسب علم و معرفت بپردازد و شهید مقطع ابتدایی را در روستای محل زادگاهش یعنی میر آباد مرگور طی نمود و سپس به حجره های سنتی مساجد روی آورد و به کسب فیض مشغول شد که پس از سپری کردن چند پایه کتب متداول در سال 60 ـ 61 به عضویت مرکز بزرگ اسلامی ارومیه در آمده و به عنوان طلبه رسمی در مدرسه علوم دینی شیخ شلتوت ارومیه در محضر اساتید مجرب و متعهد به نامهای حاج ملا خدیر عبدالهیان و ملا محمود اصغر زاده و حاج ملا عبدالکریم کوه جویی و حاج ملا احمد کوهستان پناه کسب فیض نمود که به علت علاقه وافر و ذوق سرشاری که داشت در مدت زمانی کم از عهده امتحانات بر آمده و اجازه نامه رسمی را از دست اساتید مجرب و متعهد مدرسه لوم دینی شیخ شلتوت دریافت نمود و بال فاصله به روستای خویش مراجعت نموده و به امر مقدس پیش نمازی و تعلیم و تربیت مردم شریف روستا مشغول شد و از آنجایی که شهید والا مقام علاقه شدیدی به نظام قدس جمهوری اسلامی ایران داشت و خدمت به کشور و نظام را یم فریضه می دانست در سال 61 به عضویت بسیج در آمد و مدام در پایگاه های بسیج در منطقه سیلوانا و صومای برادوست و ارومیه در جهت بال بردن سطح اعتقادات علمی و عقیدتی نیروهای بومی بسیج فعالیت می نمودو علاوه بر آن بر آن نه تنها یک مبلغ مذهبی بود بلکه خود اسلحه به دست می گرفت و در پایگاه های منطقه از کیان امت اسلامی حفظ و حراست می نمود و خار چشم دشمنان این مرز و بوم بود علاوه بر این همکاری صمیمانه و مجدانه با سایر مسئولین و نهادهای انقلابی در منطقه داشت و در همه حال برای جانفشانی در راه عقیده و ایمانی که نسبت به اسلام و نظام داشت قصوری ننمود و مدام جان خویش را در طبق اخلاص می گذاشت و از وصایای شهید این بود که بایست برای اسلام و قران و همچنین نظام جمهوری اسلامی ایران جانفشانی کرد و در همه حال یاری رسان رزمندگان اسلام بود زیرا اگر گروهک های شیطانی و ضد دین بر منطقه استیلا پیدا کنند دین و قران را از مردم خواند گرفت و اهداف شیطانی و پلید استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل را بر مردم تحمیل خواهند نمود و تبعیت از ضد انقلاب را خسران دنیا و آخریت را در پی خواهد داشت و رشادتها و از جان گذشتگی شهید زبانزد خاص و عام بود و هیچ وقت به تهمت های ایادی استکبار جهانی محل نمی گذاشت و به هیایوی دشمنان اعتنایی نمی نمود همکاری صمیانه و صادقانه شهید خار چشم دشمنان بود و از طرفی چون ایادی شرق و غرب یارای مقابله با این مردم بزرگ را نداشته بارها و بارها وی را محکوم به مرگ می نمودند اما از انجکه اراجیف دشمنان کارگر نبود عاقبت الامر تصمیم به شهید نمودن وی کردند که در مورخه 24/6/87 ساعت 25/23 دقیقه شب هنگام در مراجعت از مسجد و نماز تراویح تنی چند از نوکران استکبار جهانی ( گروهک پژاک) خانه وی محاصره نموده و در مقابل چشمان زن و فرزند خردسالش در جلوی منزلش به رگبار بسته و امیال شیطانی خویش را عملی نمودند و شهید بعد از چند لحظه بیداری در مقابل چشمان اهل البیت به لقاا... می پیوندد.والسلامروحش شاد و راهش پر رهرو باد بهشت محمدی به خاک سپرده شد. شهيد ملا صالح خسروي صالح خسروي پنجم مرداد 1300 در روستاي زندان متولد شد. زندان در بيست كيلو متري جنوب غربي شهر سنندج قرار دارد .پدرش حاج لطف ا... با كشاورزي معيشت خانواده اش را فراهم ميكرد صالح به تشويق و راهنمايي پدرش ، از شش سالگي به مكتب رفت. پس از آن نزد ملا كريم يوسفي امام جماعت و مدرس مسجد فاروقيه سنندج رفت و علوم مقدماتي نظير صرف و نحو عربي وقرائت قرآن كريم را نزد ايشان آموخت. پس از آن به منطقه اورامان مريوان مهاجرت كرد. ملا صالح خسروي براي تكميل تحصيلات خود به كشور عراق سفر كرد ، سپس به ايران بازگشت و به روستاي سراب قاميش رفت و محضر ماموستا فيض ا... مرادي را درك كرد تاآنكه در علوم ديني تبحر يافت.ملا صالح خسروي از ملا خالد مفتي ـ كه مفتي وقت منطقه كردستان بودـ اجازه افتاء در مذهب امام شافعي را دريافت كرد.فعاليتهاي مذهبي وسياسي ملا صالح بعد از اين شكل جدي تري پيدا كرد. ملا صالح به مبارزه با ستم ونابرابري وفساد رژيم شاه ومزدوران محلي او پرداخت. رژيم طاغوت او را به سبب مبارزاتش در سال 1337 به زندان انداخت. ملا صالح پس از آزادي از زندان امام جماعت مسجد شيخ محمد آقا زمان شد . به عمارت ونوسازي مسجد اقدام كرد ومبارزات خود راعليه رژيم شاه از سر گرفت تا آنكه نيروهاي امنيتي رژيم شاه ، او را به سبب مخفي ساختن يكي از روحانيون مبارز به نام شيخ جميل مردخي دستگير كردند ودر قلعه چهريق به بند كشيدند وبه شكنجه وضرب وجرح او پرداختند كه نشانه هاي آن بعد از مدتها بر بدن ملا صالح مشخص بود.ملا صالح خسروي غير از مبارزه سياسي ، قرآن ومعارف اسلامي را به جوانان آموزش مي داد . پس از پيروزي انقلاب اسلامي وظيفه اصلي خود را حفظ دستاوردها و ارزشهاي انقلاب مي دانست از اين روي ، به مبارزه با گروهكها و افراد ضد انقلاب پرداخت ومردم را از افتادن در گودال فريب آنان بر حذر داشت ملا صالح به تحليل عالمانه اسباب ايجاد و پاگيري گروهكها مي پرداخت وهويت اصلي آنها را افشا مي كرد.ملا صالح با عضويت در مركز بزرگ اسلامي غرب كشور فعاليتهايش را در امر تبليغ آموزه هاي اسلامي و استقرار حكومت اسلامي گسترده تر ساخت.افراد ضد انقلاب وجود ملاصالح را سدي محكم بر سرراه رسيدن به اهداف خود مي دانستند بدين سبب در پي حذف او برآمدند. بيست وچهارم مرداد 1360 وقت غروب هنگامي كه ملا صالح همراه فرزندش محمد در مسجد آقازمان حاضر شده بود تا مزد كارگران ساختماني مسجد را بپردازد افراد ضد انقلاب به ايشان حمله كردند. ملا صالح را همراه فرزندش با شليك گلوله به شهادت رساندند . پيكر پاك آنان را در بهشت محمدي سنندج به خاك سپردند. شهید ملا سعيد خوشمنظرشهيد ملا سعيد خوش منظر در سال 1326 در روستاى ذلکه از توابع شهرستان ماکو درخانواده اى مذهبى چشم به جهان گشود. وى تحصيلات ابتدايى را در همان روستا به اتمام رساند و به علت عدم امکانات لازم ترک تحصيل نموده و به همراه پدر به کار دامدارى مشغول گرديد. بعد از معافيت سربازى بصورت طلبه سنتى مشغول تحصيل علوم دينى گرديد وبعد ازچند سال تحصيل وتبليغ در روستاها که مصادف بااوج انقلاب اسلامى بودبه فعاليتهاى انقلابی پرداخت.سعيدخوش منظربعدازپیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى عضو بسيج سپاه پاسداران گرديدوبعداز مدتى فرماندهی پادگان روستارا عهده دار شد و بعلت فعاليتهاى انقلابيش از طرف گروهکهاى ضد انقلابى مورد تهديد قرارگرفت، لذا در تابستان سال 1384 در منطقه ئيلاقی چالدران توسط گروهک پ.ک.ک دستگیروبمدت سه شبانه روز مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بعد ازآزادی شبانه به چادرايشان حمله و دخترشان را دستگير و به کردستان عراق منتقل مي کنند و در عيد قربان سال 1384 زمانى که شهيد به همراه خانواده اش بعلت تهديدهاى منافقان به منزل پسرش رفته بودند شبانه وى را دستگیرودراطراف کوه آرارات به طرز فجيعى به شهادت رساندند. شهيد ملا حبيب الله معاذي حبيب الله معاذي سال 1295 در روستاي طاء متولد شد ، ده مذكور در 35 كيلومتري شمال شرق شهرستان كامياران واقع شده است . پدرش ، شيخ مصطفي معاذي بود كه به او خواندن و نوشتن آموخت ، حبيب الله پس از كسب اين مقدمات ، به روستاي گلين نزد ملا عباس رفت و صرف و نحو عربي را فرا گرفت ، سپس به عراق هجرت كرد تا سن 18 سالگي در روستاي رسولي قره داغ به تحصيل علوم ديني پرداخت از آن پس به وطن بازگشت و ازدواج كرد. در سن بيست سالگي به سنت پدران خود به رياضت و گوشه نشيني روي آورد و قدم در سير و سلوك عرفاني نهاد و به تلطيف و پرورش روح مشغول گشت . پس از يك دوره سلوك، به ميان جمع بازگشت و به نشر عقايد اسلامي پرداخت. تا آنكه دوم تير ماه 1361 هنگام نماز عشاء ،افراد ضدانقلاب ملا حبيب الله معاذي را در منزلش و پيش چشمان خانواده اش با شليك گلوله به شهادت رساندند .پيكر پاك شهيد معاذي را در بهشت محمدي سنندج دفن كرده اند. شهيد انور اشکاوند درمورخه24/12/86 بعد از اقامه نماز جماعت در مسجد محله چهار باغ مريوان و در حال رجعت به منزل توسط افرادعناصر گروهك الحادي كومله ترور شد. شهيدطیب کشور دوست درمورخه24/12/86 بعد از اقامه نماز جماعت در مسجد محله چهار باغ مريوان و در حال رجعت به منزل توسط افرادعناصر گروهك الحادي كومله ترور شد. شهيد اسعد محمودياسعد محمودي دراول دي هزار و سيصد و سي و نه در سنندج به دنيا امد وتا دوره ابتدايي به مدرسه رفت. اسعد با كارگري و زحمت فراوان به تامين نيازهاي مادي ميپرداخت تا اينكه در بيست و نهم آذر هزار و سيصد و شصت و يك در شهر مريوان به دست نيرو هاي حزب كوموله ترور شده و بر اثر اصابت گلوله در بيست و دو سالگي به شهادت رسيد. شهید احمد عزتی احمد عزتی در بیست و دوم مهر ماه هزار و سیصد و دو در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود.احمد متاهل، دارای پنج فرزند، و در ارومیه سکونت داشت.وی سرانجام در اول شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و یک در سلماس توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید حمید عزتیحمید عزتی در هفتم آبان ماه هزار و سیصد و پانزده در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود.حمید متاهل، دارای یک فرزند، و در ارومیه سکونت داشت.وی سرانجام در اول شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و یک در سلماس توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید محمد قهرمانیمحمد قهرمانی در اول فروردین ماه هزار و سیصد و بیست و هفت در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود.محمد متاهل، دارای یک فرزند، و در ارومیه سکونت داشت.وی سرانجام در اول شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و چهار در شاهین دژ توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید حسن رحمانیحسن رحمانی در اول فروردین ماه هزار و سیصد و سی و هشت در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و کارگر بود.حسن متاهل، دارای یک فرزند، و در سنندج سکونت داشت.وی سرانجام در اول شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و دو در کامیاران توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید محمد عبدالحسینیمحمد عبدالحسینی در اول آبان ماه هزار و سیصد و چهل و هشت بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود.محمد مجرد، و در تهران سکونت داشت. وی سرانجام در اول شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و هفت در بوکان توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید بهمن مظفر بهمن مظفری در اول فروردین ماه هزار و سیصد و پنجاه و یک در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و دانش آموز بود.بهمن متاهل،دارای یک فرزند، و در مهاباد سکونت داشت. وی سرانجام در اول شهریور ماه هزار و سیصد و شصت در مهاباد توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید توفیق احمدیتوفیق احمدی در دهم آذر ماه هزار و سیصد و سی و سه در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و فروشنده بود.توفیق متاهل، و در سقز سکونت داشت. وی سرانجام در اول شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و سه در سقز توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید فتح الله نور پوریانفتح الله نور پوریان در نهم اردیبهشت ماه هزار و سیصد و چهل و شش در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و بسیجی بود.فتح الله مجرد، و در سنندج سکونت داشت. وی سرانجام در دوم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و نه در سنندج توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید صالح شادابصالح شاداب در سوم تیر ماه هزار و سیصد و هفده در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و خواربارفروش بود. صالح متاهل، دارای دو فرزند، و در سنندج سکونت داشت. وی سرانجام در سوم شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و هشت در سقز توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید توفیق اسماعیل زاده توفیق اسماعیل زاده در اول آذر ماه هزار و سیصد و چهل و هفت در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و نانوا بود. اسماعیل مجرد، و در بانه سکونت داشت. وی سرانجام در چهارم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و پنج در بانه توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید محمد ابراهیمیمحمد ابراهیمی در نهم خرداد ماه هزار و دویست و هشتاد و هفت در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود.محمد متاهل، دارای شش فرزند، و درمهاباد سکونت داشت. وی سرانجام در چهارم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و شش در حومه مهاباد توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید هادی فرخ نیاهادی فرخ نیا در اول فروردین ماه هزار و سیصد و بیست و شش در استان گیلان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات دانشگاهی و کادر ارتش بود.هادی متاهل،و در رشت سکونت داشت. وی سرانجام در پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و هشت در سقز توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید فتاح قره چالیفتاح قره چالی در اول مهر ماه هزار و سیصد و چهل و یک در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و کارمند بود. فتاح مجرد، و در ارومیه سکونت داشت. وی سرانجام در پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و دو در خیابان اسماعیل آباد نقده توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید بابا محمد فاتحی بابا محمد فاتحی در دهم شهریور ماه هزار و سیصد و سی و یک در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات راهنمایی و راننده پایه دوم بود.بابا محمد متاهل، دارای سه فرزند، و در سنندج سکونت داشت. وی سرانجام در پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و دو در سنندج توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید محمد نعیم رحیمیمحمد نعیم رحیمی در پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و پنج در یکی از روستاهای استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی وکشاورز بود.محمد نعیم متاهل، دارای هفت فرزند، و در سنندج سکونت داشت. وی سرانجام در پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و یک در پایگلان مریوان توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید عباس کرمیعباس کرمی در سال هزار و سیصد و بیست و هشت در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و پاسدار بود.عباس متاهل، دارای سه فرزند، و در قروه سکونت داشت. وی سرانجام در پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و نه در جاده سنندج توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید محمد پوررحیممحمد پوررحیم در دوم فروردین ماه هزار و سیصد و شش در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و بسیجی بود.محمد متاهل، دارای هفت فرزند،و در ارومیه سکونت داشت. وی سرانجام در پنجم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و دو در اسماعیل آباد نقده توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید عزیز اسکندریعزیز اسکندری در دهم آبان ماه هزار و سیصد و هجده در یکی از روستاهای استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود.عزیز متاهل، و در خلیفان نقده سکونت داشت وی سرانجام در ششم شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و نه در بیگم قلعه خلیفان نقده توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید محرم صمد زاده محرم صمد زاده در دوم اسفند ماه هزار و سیصد و شانزده در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و راننده پایه دوم بود. محرم متاهل،دارای چهار فرزند، و در ارومیه سکونت داشت وی سرانجام در ششم شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و نه در بیگم قلعه خلیفان نقده توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید محمد رضاییمحمد رضایی در سال هزار و سیصد و بیست و یک بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و معمار بود. محمد متاهل،،دارای سه فرزند، و در تهران سکونت داشت وی سرانجام در ششم شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و هشت در اویهنگ سنندج توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید رحمان محمدیرحمان محمدی در پانزدهم تیر ماه هزار و سیصد و سی و سه در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود. رحمان متاهل،دارای سه فرزند، و در ارومیه سکونت داشت وی سرانجام در ششم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و سه در حومه مهاباد توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد شهید میر قاسم سید برقی میر قاسم سید برقی در پنجم اردیبهشت ماه هزار و سیصد و بیست و یک در استان اردبیل بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و شغل آزاد بود.میر قاسم متاهل، دارای دو فرزند،و در اردبیل سکونت داشت. وی سرانجام در هفتم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و یک در تکاب توسط عناصر تروریستی حزب کومله مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید ایوب آقازادهایوب آقازاده در دوم مرداد ماه هزار و سیصد و سی و سه در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات راهنمایی و راننده پایه دوم بود.ایوب متاهل، دارای یک فرزند،و در روستای (پر)- ارومیه سکونت داشت. وی سرانجام در هفتم شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و هشت در کوههای بانه توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید خلیل بهشتی زادخلیل بهشتی زاد در بیست و چهارم بهمن ماه هزار و سیصد و چهارده در استان کردستان بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و پاسدار بود.خلیل متاهل، دارای یک فرزند،و در سنندج سکونت داشت. وی سرانجام در هفتم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و یک در خیابان طالقانی سنندج توسط عناصر تروریستی حزب دمکرات مورد سوء قصد واقع شد و جان سپرد. شهید محمد رسولیمحمد رسولی در بیستم تیر ماه هزار و دویست و هشتاد و نه در استان آذربایجان غربی بدنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و کارگر بود.محمد متاهل،دارای هفت فرزند،و درارومیه سکونت داشت. وی سرانجام در هفتم شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و دو در سردشت