کد خبر: ۱۲۷۹۰۷
تاریخ انتشار:
گفتگو با مازيار فلاحي

من براي دلها مي خوانم

مازیار فلاحی با قلب یخی وارد بازار رسمی موسیقی ایران شد اما پیش از آن مجنون لیلی را همه را مجذوب او کرد. این خواننده را می‌توان از معدود خواننده‌های پاپ دانست که با اشراف بر خوانندگی اصولی و اجراهای قوی حرفهای بسیاری برای گفتن دارند.
با او به بهانه تمدیدهای چندباره کنسرت اخیرش به گفت‌و‌گو نشستیم:
بولتن نیوز : در روزهایی که اغلب خواننده‌ها نمی‌توانند یک سالن رادر یک سانس پر کنند شما به تمدید کنسرت از ۶ سانس به ۱۰ سانس هم می‌رسید. از ابتدا چنین تمدیدهای پی در پی را پیش بینی کرده بودید؟

اصولا اینگونه برنامه ریزی‌ها را برادرم خشایار فلاحی که مدیر برنامه‌های من است با تهیه کننده‌های خوب کنسرتهای تهران من، مجتیی و محمد حاتم‌پور انجام می‌دهند. در مورد تعداد سانس‌ها و اجرا‌ها و همین طور تمدید کنسرت و کلا در امور اینچنینی زیاد دخالت نمی‌کنم. و البته تا الان هر کنسرتی که اجرا کرده‌ام، به تمدید کشیده شده است. در تمام کنسرت‌هایی که برگزار کردیم دو هفته مانده به اجرا بلیت‌ها تمام می‌شود و تهیه کننده با توجه به روزهای باقیمانده و رزرواسیون بلیط‌ها، روزهای تمدید را پیش بینی می‌کند.

مازيار فلاحي


این پرکاری همیشه هم به نفع شما نیست؟

من با پر کاری موافق نیستم. در واقع کیفیت از کمیت برایم مهم‌تر است. اما وقتی تهیه کننده این تشخیص را می‌دهد که باید کنسرتی تمدید شود، با خیال راحت آن را می‌پذیرم. الان بیشتر ترجیح می‌دهم تمرکزم روی آلبوم و کارهای خودم باشد و آهنگ‌های جدید و.... که کیفیت کار‌هایم پایین نیاید.

در کنسرت‌های جدید تغییراتی لحاظ خواهید کرد؟

به لحاظ اجرایی در تمدید،‌‌ همان کنسرت‌های قبل خواهد بود و تغییر عمده‌ای دراجرا نخواهد داشت. با این تفاوت که سورپرایزهایی برای علاقه مندان و هوادارانم دارم که در روز کنسرت تقدیمشان خواهم کرد. خیلی از دوستان و هواداران خوب، مسافرت بودند و این امکان برایشان فراهم نبود که از اجرا دیدن کنند و به همین دلیل فکر می‌کنم افراد جدیدی به کنسرت بیایند. اما در کل تغییراتی در کنسرت دارم و تا حدودی اجرایی متفاوت ارائه خواهم کرد.

این تغییرات در چه راستایی صورت می‌گیرد؟

تغییرات اصولا در جهت احترام به مخاطب است. در این اجرا ما کاری که کرده‌ایم تغییر دکوراسیون است. من معمولا به دکوراسیون خیلی اهمیت می‌دهم تا با فضای کنسرتم همخوانی داشته باشد. مثلا در کنسرت قبلی دکوراسیون سن فضای مه آلود یک پارک بود.

این دکوراسیون را بر چه مبنایی طراحی می‌کنید؟

بر مبنای موسیقی‌ای که قرار است اجرا کنیم. تا بحال تمامی طراحی و اجرا بعهده خودم و برادرم بوده اما در اجراهای اخیر از دوست خوبم محسن احتشامی کمک می‌گیریم. وقتی با هم صحبت می‌کنیم ایده‌ای که به ذهنمان بیاید در راستای بهتر شدن کنسرت عملی می‌کنیم. البته پیاده کردن ایده‌ها یک مقدار زمان بر است ولی ما این کار را انجام می‌دهیم.

خودتان هم روی این قضیه اشراف دارید؟

من و خشایار از سال ۱۳۷۵ یک شرکت طراحی و دکوراسیون داخلی بنام خانه طرح فاخته داریم که دکور کنسرت مهر ماه را با طراحی خشایار توسط شرکت خودمان انجام دادیم. اگر بخواهم کمی تخصصی‌تر توضیح دهم باید بگویم در دکوراسیون صحنه کنسرت‌هایم تلاش ما بر این اساس است که علاوه بر وجود هارمونی مناسب بین سبک موسیقی خودم با دکوراسیون صحنه، دیگر اصول طراحی و همچنین اصول فنگ شویی نیز در استیج رعایت شود. در تمدید کنسرت، گرچه فرصت بسیار کمی داریم با این حال دکوراسیون خوبی خواهیم داشت. چون فضا خلوت‌تر و متفاوت است. اگر موفق شویم در این زمان کوتاه دکوراسیون آخری را اجرا کنیم از همه دکورهایی که تا کنون طراحی کرده‌ایم موفق‌تر خواهد بود. چرا که نوع این کار با قطعاتی که اجرا خواهیم کرد، همخوانی بهتری خواهد داشت.

از آنجایی که هواداران شما به کنسرت شما می‌آیند تا موسیقی بشنوند، ایا توجه به دکوراسیون می‌تواند رضایت بیشتری برای مخاطبان حاصل کند؟

به نظر من مهم‌ترین بخش یک کنسرت مخاطبانی هستند که برای تماشا امده‌اند. دقیقا مثل این است که شما یک موسیقی بسازی و برایت مهم نباشد که تنظیم آن چطور باشد، الکترونیک باشد یا اکوستیک و...! اتفاقا مردم به کنسرت می‌آیند تا هم موسیقی بشنوند و هم ببینند. من نمی‌خواهم با دکور ان‌ها را وادار به شنیدن موسیقی‌ام کنم، بلکه می‌خواهم آن‌ها را به خوب شنیدن و درک کردن دعوت کنم. می‌خواهم قالب یک کنسرت خوب را برایشان طراحی کنم تا موسیقی‌ای را که می‌شنوند لمس و درک کنند. این وظیفه من به عنوان یک خواننده است تا تفاوت‌ها را برای مردم ملموس کنم.

شما معمولا در اجرا‌ها چند قطعه را اجرا می‌کنید که در کنسرت قبلی نیز اجرا شده است. یک دکور ثابت می‌تواند تامین کننده خواسته شما باشد. چه نیازی به این همه دکوراسیون متفاوت است.

اصل برای من موسیقی است. نمی‌خواهم مردم به کنسرت من بیایند که دکور ببینند ولی جزیی از این موسیقی است که در کنار رنگ بندی ساز‌ها، رنگ بندی صحنه را هم داشته باشیم. گرچه سالن برج میلاد فضای دوست داشتنی دارد و نور و تصاویر خوبی دارد. دکور هم که خوب باشد همه چیز برای دیدن یک کنسرت خوب مهیا می‌شود.

مردم از این وضعیت راضی هستند؟ فکر می‌کنید بتوانید به سلیقه‌ها تلنگر بزندی؟

شاید آنچه در دل من می‌گذرد در دل خیلی‌ها بگذرد. من برای ذائقه‌ها کار نمی‌کنم بلکه برای دل‌ها کار می‌کنم. اصولا بیشتر کار‌هایم را خودم انجام می‌دهم. از کلام گرفته تا ملودی و تنظیم و...

چنین رویکردی به یکنواختی در کارتان منجر نمی‌شود؟

در دنیا خیلی اوقات یک موسیقی از یک هسته مرکزی شکل می‌گیرد. اغلب موزیسین‌های بزرگ دنیا سانگ رایتر هستند، یعنی شعرشان را خودشان می‌سرایند، ملودی اشان را خودشان می‌سازند و خودشان نیز ان را تنظیم می‌کنند. معمولا خودشان همه کار‌هایشان را انجام می‌دهند. هم شعر می‌نویسند هم موزیک و... اما اگر در موسیقی قرار باشد گروهی با هم کار کنند بهتر است باهم ادامه هم بدهند. چرا که در طول تاریخ موسیقی دیده شده که کسانی که به مرور با هم همکاری داشته‌اند نیز، موفق بوده‌اند.

تعصب خاصی روی این دارید که خودتان به کار انفرادی اقدام می‌کنید؟

تعصب خاصی ندارم. می‌توانم گروهی هم کار کنم به شرط اینکه با کسانی کار کنم که همرنگ و یکدل با من باشند، چون قرار است یک اثر مشترک از ما منتشر شود. باید خیلی به هم نزدیک شده باشیم تا بتواین درک متقابل داشته باشیم. در دنیا تنظیم جدا از آهنگسازی نیست و...، مثلا بتهوون یا راول کار نمی‌ساختن که یک نفر دیگر تنظیمشان کند اما در کل اگر مجموعه‌ای همگون در کنار یکدیگر باشند نیز می‌تواند یه موفقیت ختم شود.

ضمن اینکه من از هر ایده و سلیقه جدیدی استقبال می‌کنم. در صورتی یک کار به تکرار می‌رسد که مثلا من به عنوان یک خواننده همیشه آهنگ‌هایم را به یک آهنگساز برای ساخت بدهم و یک ترانه سرا همیشه ترانه‌هایم را بسراید و همین طور تنظیم کننده فقط یک نفر باشد. آن وقت است که کار یکنواخت خواهد شد.

برای فرار از این تکرار‌ها چه کرده‌اید؟

من چون خودم آهنگ می‌سازم و اصولا خرید نمی‌کنم، سعی می‌کنم اول از همه خودم کار را دوست داشته باشم. وقتی آدم کاری را خودش دوست دارد می‌تواند توقع داشته باشد که مردم نیز از آن استقبال کنند و آن را دوست داشته باشند. در غیر این صورت چه توقعی می‌تواند داشته باشد؟

من دوست ندارم موسیقی، حرفه‌ام باشد بلکه موسیقی را به عنوان یکی از علایقم دنبال می‌کنم. من معتقدم که نباید تولیدی کار کنیم بلکه باید از کاری که منتشر می‌کنیم لذت ببریم. در واقع وقتی یک هنرمند معروف می‌شود، مسولیتش نیز زیاد‌تر می‌شود، اما عشقش نباید کم شود.

شما خواننده‌ای هستید که همیشه سعی کرده‌اید دور از حواشی متعدد کار کنید. اما گاهی حواشی برعکس همیشه حول شما می‌چرخند. چرا؟

این امر چیزی کاملا طبیعی است. نه فقط من، بلکه سایر هنرمندان موسیقی یا بازیگران یا حتی فوتبالیست‌ها و... نیز همیشه با حواشی دست و پنجه نرم می‌کنند اما دوست دارم مطلبی را بگویم... آنچه برای من در درجه اول اولویت قرار دارد خانواده‌ام است. موسیقی زیاد وقتم را می‌گیرد. مسافرت به خارج و شهرستان‌ها برای من بسیار سخت است و گاهی مریض می‌شوم. ترجیح می‌دهم وقتیکه کنسرتم تمام می‌شود به سرعت نزد خانواده‌ام برگردم. این موضوع به من در زندگی خیلی کمک کرده است. مهمترینش این بوده که از حواشی دورم نگه داشته است.

من تا کنون سعی کرده‌ام به گفته شما از حواشی به دور باشم. سعی کرده‌ام مارکتی کار نکنم. همیشه کار‌هایم با من همخوانی داشته‌اند و یکدست بوده‌اند. اثری که خلق کرده‌ام را رویش کار کرده‌ام. خاصیت آلبوم‌هایم این است که قطعاتش به نوعی به هم وابسته‌اند مثل اپیزودهای یک فیلم!

همه سلیقه خودتان را در نظر می‌گیرید؟ مخاطب در این میان چه نقشی دارد؟

سلیقه مخاطب نیز برایم بسیار مهم است. من همه تلاشم را می‌کنم اتفاقات خوبی که در سال ۹۰ برایم افتاد، مجددا تکرار شود. سعی می‌کنم از اصل مطلب دور نشوم. یادم نرود که هر روز مسولیتم سنگین‌تر می‌شود. من الان ارتباط مستقیم با مخاطب دارم و دوست دارم همچنان که زمان می‌گذرد، من نیز پیشرفت کنم، همگام با آن!

احساس دین می‌کنید نسبت به مردم یا به موسیقی؟

مساله این نیست. بلکه مساله این است که همه ما به پیشرفت موسیقی فکر کینم و هر لحظه که می‌گذرد پله‌های ترقی را در این زمینه برداریم. من معتقدم که خیلی از موسیقی‌هایی که امروزه می‌شنویم موسیقی‌های خوبی نیستند. اما باید کاری کرد. در مورد خودم دوست دارم ملودی‌هایی که می‌سازم، ملودی‌های خوبی باشند، ان قدر که با شنیدن آن همه لذت ببرند و حتی از کشورهای دیگر از روی ما کپی برداری کنند و کار‌هایمان را کاور کنند. فکر می‌کنم این اتفاق به زودی بیفتد. به شرط اینکه حال موسیقی بهتر شود و از این پراکندگی به یک سرجمع خوب برسیم.

خواننده‌های بسیاری که این روز‌ها فعالیت می‌کنند، همگی به این نکات واقف نیستند. تکلیف چیست؟

اتفاقا با شما کاملا مخالفم. چرا که ما خیلی خواننده نداریم بلکه علاقمند به خواننده شدن زیاد داریم.

چه توجیهی برای این ادعا دارید؟

تعداد خواننده‌های خوبی که امروز در عرصه موسیقی حرفه‌ای کار می‌کنند مشخص است و کارشان همین طور. اما نسبت علاقمندان به خوانندگی به خواننده‌های خوبی که از این میان بصورت حرفه‌ای به جامعه موسیقی قدم می‌گذارند بسیار کم است.

منظور من حجم بسیار بسیار موسیقی است که خیلی ساده فراگیر شده است و همه با امکانات بسیار اندک نام خود را خواننده گذاشته‌اند. می‌دایند علتش چیست؟ تب موسیقی همه را فرا گرفته است. پیش از این تب بازیگری در جامعه باب بود و همه دوست داشتند بازیگر شوند.

اما یکی دو نکته جالب در مرد بازیگری و خوانندگی وجود دارد. در سینما برای هر فردی یک نقش وجود دارد. شما در هر سنی یا شرایطی که باشید ممکن است بتوانید جایی یا نقشی در سینما برای خود باز کنید. این یکی از تفاوتهای بازیگری و خواندگی است.

نکته مهم دیگر هم اینست که وقتی شما خواننده باشید همیشه نقش اول هستید اما در مورد بازیگری اینجور نیست و شاید یکی از دلایلی که علاقمندان به خواننده شدن امروزه بیش از تب بازیگری است همین باشد. همه قرار گرفتن در نقش اول را دوست دارند. شاید بهمین دلیل است که خیلی‌ها هزینه می‌کند که یک قطعه اجرا کنند و به اصطلاح خواننده شوند. بطور معمول این غیرممکن است که کسی با یک قطعه خواننده شود، البته استثنا نیز وجود دارد. مثل عالم شعر و ترانه، همانطور که شاملو گفته بود کسی که گفت بهار از دستای من پر زد و رفت با همین یک بیت شاعر است! شاید کسی در یک روستای دور افتاده یک قطعه بخواند و همه گیر شود. اما اشکال کار اینجاست که بعضی‌ها فکر می‌کنند به سادگی همه چیز اتفاق می‌افتد. شاید به دلیل پیشرفت تکنولوژی و در دسترس بودن نرم افزار‌ها ی متعدد و چشم اندوختن به یکی دو استثنا، خیلی‌ها بر این باور باشند که این پروسه به سادگی طی می‌شود.

قبلا هم گفته‌ام، چهره‌های جوانی که در حال وارد شدن به عرصه موسیقی پاپ در کشور هستند زمانی موفق به برداشتن گام موثری در این عرصه خواهند شد که با تامل بیشتر و دوری از تعجیل، پس از رسیدن به بلوغ حرفه‌ای لازم و کسب دانش کافی در زمینه موسیقی، ترانه، ونیز بدست آوردن اشراف لازم در آنچه که امروز ترکیب درستی از علم و هنر موسیقی می‌باشد، پا به این عرصه بگذارند.

بازهم تاکید می‌کنم ما خواننده زیاد نداریم بلکه علاقه‌مند به خواننده شدن زیاد داریم. یک مثال دیگر می‌زنم، همه رانندگی را دوست دارند ولی امتحانی که برای راننده شدن می‌گیرند امتحان سختی است. شما تا تئوری و عملی ان را نگذرانید نمی‌توانید گواهینامه‌تان را دریافت کنید. جریمه هم که می‌شوید قبل از هر چیزی از شما گواهینامه می‌خواهند. این امتحان اما در موسیقی نیست. موسیقی هم تئوری و عملی دارد که باید لحاظ شود. علاوه بر این باید طرف عملا حداقل یک ساز را بلد باشد بنوازد. یا مثل رشته‌های ورزشی، شما نمی‌توانید بگویید چون من با توپ فوتبال می‌توانم شوت بزنم پس می‌خواهم در تیم ملی بازی کنم. باید فوتبال را بشناسید و با علم آن آشنا باشید. و همیشه بهترین‌ها را در تیم ملی جمع می‌کنند.

من برای کسانی که موسیقی را علمی می‌دانند احترام قائلم. برای ان‌هایی هم که حسی دارند سالیان سال کار می‌کنند ارزش قائلم. بعضی‌ها هم ذاتا موزیسین‌اند و همچنین زمان زیادی صرف کرده‌اند تا به آن بلوغ لازم برسند. مثل بازیگرانی که بازی می‌کنند ولی دانشگاه هم می‌روند تا علمی هم پیشرفت کنند. موسیقی هم علم دارد، استاد دارد، باید شاگردی کرد تا به استادی رسید. با یک قطعه نمی‌توان وارد این دریای بیکران شد.

میدانم که شما مدت‌ها در چندین گروه کر عضو بوده‌اید، آموزش موسیقی شما فقط به گروه کر باز می‌گردد؟

نه بلکه نزد استادی همچون حمید رضا دیبازر نیز دوره‌های موسیقی را گذرانده‌ام. من شاگرد خصوصی ایشان بودم. ۶ سال تمام بدون هیچ غیبتی تمام کلاس های ایشان را رفتم. اولین چیزی که در بدو ورود من به کلاسشان گفتند این بود که برویم به دنبال الفبای موسیقی، گیتار را فراموش کن.

اما فکر می‌کنم همچنان باید یاد بگیرم. چون معتقدم که موسیقی دریایی بیکران است. آقای دیبازر در موسیقی و زندگی به من خیلی کمک کردند. همیشه به من می‌گفت کاری را منتشر نکن که بعد‌ها از انتشار آن پشیمان شوی! من هم ترجیح دادم بیشتر کار کنم. ۶ سال صبر کردم تا توانستم آلبومم را آن طور که می‌خواهم به دست مخاطبانم برسانم. می‌توانستم طی این سال‌ها آلبوم منتشر کنم اما این کار را نکردم. ترجیح دادم اول موسیقی مکتوب را بیاموزم.

از مهم‌ترین چیزهایی که در کلاسهای سلفژ به دست آوردم دوستی با داود جعفری بود که الان در کنسرت‌های من نوازنده پیانو ست. بعد شاگرد حشمتی افشار شدم. همچنین از حضور دوستانی همچون امیر اسلامی، آیلین ارجمند و فرزانه رجایی کسب علم کردم. اما علاقه اصلی من به آهنگسازی است. آقای دیبازر خیلی چیز‌ها به من یاد داد. از هر لحظه با ایشان بوودن چیزی جدید یاد گرفتم.

فکر می‌کنید حضورتان در گروه کر چقدر به خواننده پاپ شدنتان کمک کرد؟

یک خواننده پاپ باید آواز جمعی را بداند و معنای واقعی هارمونی را بلد باشد. چهار صدایی را بفهمد و به آن اشراف داشته باشد. در یک گروه کر تو هم صدای دیگران را می‌شنوی و هم خودت را در گروه حل می‌کنی. در گروه کر دیگر کلمه «من» بی‌معناست و این «ما» ست که مطرح است. نمی‌توانی به تنهایی در گروه شاخص شوی. آنجا دیگر همه با هم شاخص می‌شوند. کر به من یاد داد که چطور در موسیقی بخوانم و هارمونی چهار صدایی را تجربه کنم. این دوره‌ها تکنیک آواز را به من آموخت. و در مورد موسیقی فیلم باید بگویم آنجا که موسیقی و سینما به هم پیوند می‌خورد موسیقی فیلم است.

در مورد موسیقی پاپ نیز تعریف مشخصی دارید؟

موسیقی پاپ یک موسیقی است که باید همه طیف سنی را در بر بگیرد و سن‌های بالا و پایین را شامل شود. همه بتوانند با ان ارتباط برقرار کنند و... این معنای واقعی موسیقی پاپ است که طیف بزرگی را در بر می‌گیرد. من سعی کرده‌ام موسیقی‌ام طوری تاثیر گذار باشد که هم موزیسین‌ها ان را بپسندند و هم آنهایی که اهل موسیقی نیستند و فقط شنونده‌اند.

اتفاقات بسیاری گریبان موسیقی را می‌گیرد که به عنوان یک خواننده نمی‌توانید بی‌خیال از کنار آن‌ها بگذرید. در مورد اتفاقات اخیری که برای محسن یگانه افتاد چه نظری دارید؟

عالم موسیقی همیشه پر از این قهر و آشتی‌ها و تلخی‌ها و شیرینی هاست. محسن یگانه خواننده پر طرفداری است و همانگونه که قبلا نیز گفتم حاشیه‌ها همیشه سراغ همه خواننده‌ها یا هنرپیشه‌ها یا حتی فوتبالیستهایی که استار هستند می‌ایند، اما در مورد محسن یگانه باید بگویم خیلی از این اتفاقات و حاشیه‌های اخیری که برای او افتاد موجب ناراحتی من شد. من همیشه حامی همه همکاران خوبم هستم و قبلا نیز گفته‌ام که جز خوبی و احترام از خواننده‌ها ی همکارم تا بحال چیزی ندیده‌ام. دنیای امروز موسیقی ما دنیای کوچکی است و باید از کنار هم بودن بیشتر لذت ببریم. حضور خواننده‌ها در کنسرت‌ها هم دلایل مثبت این قضیه است. من به عنوان یک خواننده سعی می‌کنم در کنسرت دوستانم شرکت کنم و ان‌ها را نیز در کنسرت‌هایم دعوت کنم تا گرمابخش کنسرت‌های من باشند. اخیرا نیز به کنسرت دوستانی همچون رضا صادقی، رضا یزدانی، بابک جهانبخش، محسن یگانه و... رفته‌ام و لذت بسیاری برده‌ام. در کنسرت قبلی‌ام می‌ه‌مان ویژه‌ام احسان خواجه امیری بود که خیلی زیاد دوستش دارم برایش آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم در کنسرت جدیدم بازهم او را ببینم.

برنامه کنسرتهای اخیرتان درتهران در کجا و به چه گونه است؟

مازیار فلاحی با قلب یخی وارد بازار رسمی موسیقی ایران شد اما پیش از آن مجنون لیلی را همه را مجذوب او کرد. این خواننده را می‌توان از معدود خواننده‌های پاپ دانست که با اشراف بر خوانندگی اصولی و اجراهای قوی حرفهای بسیاری برای گفتن دارند. با او به بهانه تمدیدهای چندباره کنسرت اخیرش به گفت‌و‌گو نشستیم:


در روزهایی که اغلب خواننده‌ها نمی‌توانند یک سالن رادر یک سانس پر کنند شما به تمدید کنسرت از ۶ سانس به ۱۰ سانس هم می‌رسید. از ابتدا چنین تمدیدهای پی در پی را پیش بینی کرده بودید؟

اصولا اینگونه برنامه ریزی‌ها را برادرم خشایار فلاحی که مدیر برنامه‌های من است با تهیه کننده‌های خوب کنسرتهای تهران من، مجتیی و محمد حاتم‌پور انجام می‌دهند. در مورد تعداد سانس‌ها و اجرا‌ها و همین طور تمدید کنسرت و کلا در امور اینچنینی زیاد دخالت نمی‌کنم. و البته تا الان هر کنسرتی که اجرا کرده‌ام، به تمدید کشیده شده است. در تمام کنسرت‌هایی که برگزار کردیم دو هفته مانده به اجرا بلیت‌ها تمام می‌شود و تهیه کننده با توجه به روزهای باقیمانده و رزرواسیون بلیط‌ها، روزهای تمدید را پیش بینی می‌کند.

این پرکاری همیشه هم به نفع شما نیست؟

من با پر کاری موافق نیستم. در واقع کیفیت از کمیت برایم مهم‌تر است. اما وقتی تهیه کننده این تشخیص را می‌دهد که باید کنسرتی تمدید شود، با خیال راحت آن را می‌پذیرم. الان بیشتر ترجیح می‌دهم تمرکزم روی آلبوم و کارهای خودم باشد و آهنگ‌های جدید و.... که کیفیت کار‌هایم پایین نیاید.

در کنسرت‌های جدید تغییراتی لحاظ خواهید کرد؟

به لحاظ اجرایی در تمدید،‌‌ همان کنسرت‌های قبل خواهد بود و تغییر عمده‌ای دراجرا نخواهد داشت. با این تفاوت که سورپرایزهایی برای علاقه مندان و هوادارانم دارم که در روز کنسرت تقدیمشان خواهم کرد. خیلی از دوستان و هواداران خوب، مسافرت بودند و این امکان برایشان فراهم نبود که از اجرا دیدن کنند و به همین دلیل فکر می‌کنم افراد جدیدی به کنسرت بیایند. اما در کل تغییراتی در کنسرت دارم و تا حدودی اجرایی متفاوت ارائه خواهم کرد.

این تغییرات در چه راستایی صورت می‌گیرد؟

تغییرات اصولا در جهت احترام به مخاطب است. در این اجرا ما کاری که کرده‌ایم تغییر دکوراسیون است. من معمولا به دکوراسیون خیلی اهمیت می‌دهم تا با فضای کنسرتم همخوانی داشته باشد. مثلا در کنسرت قبلی دکوراسیون سن فضای مه آلود یک پارک بود.

این دکوراسیون را بر چه مبنایی طراحی می‌کنید؟

بر مبنای موسیقی‌ای که قرار است اجرا کنیم. تا بحال تمامی طراحی و اجرا بعهده خودم و برادرم بوده اما در اجراهای اخیر از دوست خوبم محسن احتشامی کمک می‌گیریم. وقتی با هم صحبت می‌کنیم ایده‌ای که به ذهنمان بیاید در راستای بهتر شدن کنسرت عملی می‌کنیم. البته پیاده کردن ایده‌ها یک مقدار زمان بر است ولی ما این کار را انجام می‌دهیم.

خودتان هم روی این قضیه اشراف دارید؟

من و خشایار از سال ۱۳۷۵ یک شرکت طراحی و دکوراسیون داخلی بنام خانه طرح فاخته داریم که دکور کنسرت مهر ماه را با طراحی خشایار توسط شرکت خودمان انجام دادیم. اگر بخواهم کمی تخصصی‌تر توضیح دهم باید بگویم در دکوراسیون صحنه کنسرت‌هایم تلاش ما بر این اساس است که علاوه بر وجود هارمونی مناسب بین سبک موسیقی خودم با دکوراسیون صحنه، دیگر اصول طراحی و همچنین اصول فنگ شویی نیز در استیج رعایت شود. در تمدید کنسرت، گرچه فرصت بسیار کمی داریم با این حال دکوراسیون خوبی خواهیم داشت. چون فضا خلوت‌تر و متفاوت است. اگر موفق شویم در این زمان کوتاه دکوراسیون آخری را اجرا کنیم از همه دکورهایی که تا کنون طراحی کرده‌ایم موفق‌تر خواهد بود. چرا که نوع این کار با قطعاتی که اجرا خواهیم کرد، همخوانی بهتری خواهد داشت.

از آنجایی که هواداران شما به کنسرت شما می‌آیند تا موسیقی بشنوند، ایا توجه به دکوراسیون می‌تواند رضایت بیشتری برای مخاطبان حاصل کند؟

به نظر من مهم‌ترین بخش یک کنسرت مخاطبانی هستند که برای تماشا امده‌اند. دقیقا مثل این است که شما یک موسیقی بسازی و برایت مهم نباشد که تنظیم آن چطور باشد، الکترونیک باشد یا اکوستیک و...! اتفاقا مردم به کنسرت می‌آیند تا هم موسیقی بشنوند و هم ببینند. من نمی‌خواهم با دکور ان‌ها را وادار به شنیدن موسیقی‌ام کنم، بلکه می‌خواهم آن‌ها را به خوب شنیدن و درک کردن دعوت کنم. می‌خواهم قالب یک کنسرت خوب را برایشان طراحی کنم تا موسیقی‌ای را که می‌شنوند لمس و درک کنند. این وظیفه من به عنوان یک خواننده است تا تفاوت‌ها را برای مردم ملموس کنم.

شما معمولا در اجرا‌ها چند قطعه را اجرا می‌کنید که در کنسرت قبلی نیز اجرا شده است. یک دکور ثابت می‌تواند تامین کننده خواسته شما باشد. چه نیازی به این همه دکوراسیون متفاوت است.

اصل برای من موسیقی است. نمی‌خواهم مردم به کنسرت من بیایند که دکور ببینند ولی جزیی از این موسیقی است که در کنار رنگ بندی ساز‌ها، رنگ بندی صحنه را هم داشته باشیم. گرچه سالن برج میلاد فضای دوست داشتنی دارد و نور و تصاویر خوبی دارد. دکور هم که خوب باشد همه چیز برای دیدن یک کنسرت خوب مهیا می‌شود.

مردم از این وضعیت راضی هستند؟ فکر می‌کنید بتوانید به سلیقه‌ها تلنگر بزندی؟

شاید آنچه در دل من می‌گذرد در دل خیلی‌ها بگذرد. من برای ذائقه‌ها کار نمی‌کنم بلکه برای دل‌ها کار می‌کنم. اصولا بیشتر کار‌هایم را خودم انجام می‌دهم. از کلام گرفته تا ملودی و تنظیم و...

چنین رویکردی به یکنواختی در کارتان منجر نمی‌شود؟

در دنیا خیلی اوقات یک موسیقی از یک هسته مرکزی شکل می‌گیرد. اغلب موزیسین‌های بزرگ دنیا سانگ رایتر هستند، یعنی شعرشان را خودشان می‌سرایند، ملودی اشان را خودشان می‌سازند و خودشان نیز ان را تنظیم می‌کنند. معمولا خودشان همه کار‌هایشان را انجام می‌دهند. هم شعر می‌نویسند هم موزیک و... اما اگر در موسیقی قرار باشد گروهی با هم کار کنند بهتر است باهم ادامه هم بدهند. چرا که در طول تاریخ موسیقی دیده شده که کسانی که به مرور با هم همکاری داشته‌اند نیز، موفق بوده‌اند.

تعصب خاصی روی این دارید که خودتان به کار انفرادی اقدام می‌کنید؟

تعصب خاصی ندارم. می‌توانم گروهی هم کار کنم به شرط اینکه با کسانی کار کنم که همرنگ و یکدل با من باشند، چون قرار است یک اثر مشترک از ما منتشر شود. باید خیلی به هم نزدیک شده باشیم تا بتواین درک متقابل داشته باشیم. در دنیا تنظیم جدا از آهنگسازی نیست و...، مثلا بتهوون یا راول کار نمی‌ساختن که یک نفر دیگر تنظیمشان کند اما در کل اگر مجموعه‌ای همگون در کنار یکدیگر باشند نیز می‌تواند یه موفقیت ختم شود.

ضمن اینکه من از هر ایده و سلیقه جدیدی استقبال می‌کنم. در صورتی یک کار به تکرار می‌رسد که مثلا من به عنوان یک خواننده همیشه آهنگ‌هایم را به یک آهنگساز برای ساخت بدهم و یک ترانه سرا همیشه ترانه‌هایم را بسراید و همین طور تنظیم کننده فقط یک نفر باشد. آن وقت است که کار یکنواخت خواهد شد.

برای فرار از این تکرار‌ها چه کرده‌اید؟

من چون خودم آهنگ می‌سازم و اصولا خرید نمی‌کنم، سعی می‌کنم اول از همه خودم کار را دوست داشته باشم. وقتی آدم کاری را خودش دوست دارد می‌تواند توقع داشته باشد که مردم نیز از آن استقبال کنند و آن را دوست داشته باشند. در غیر این صورت چه توقعی می‌تواند داشته باشد؟

من دوست ندارم موسیقی، حرفه‌ام باشد بلکه موسیقی را به عنوان یکی از علایقم دنبال می‌کنم. من معتقدم که نباید تولیدی کار کنیم بلکه باید از کاری که منتشر می‌کنیم لذت ببریم. در واقع وقتی یک هنرمند معروف می‌شود، مسولیتش نیز زیاد‌تر می‌شود، اما عشقش نباید کم شود.

شما خواننده‌ای هستید که همیشه سعی کرده‌اید دور از حواشی متعدد کار کنید. اما گاهی حواشی برعکس همیشه حول شما می‌چرخند. چرا؟

این امر چیزی کاملا طبیعی است. نه فقط من، بلکه سایر هنرمندان موسیقی یا بازیگران یا حتی فوتبالیست‌ها و... نیز همیشه با حواشی دست و پنجه نرم می‌کنند اما دوست دارم مطلبی را بگویم... آنچه برای من در درجه اول اولویت قرار دارد خانواده‌ام است. موسیقی زیاد وقتم را می‌گیرد. مسافرت به خارج و شهرستان‌ها برای من بسیار سخت است و گاهی مریض می‌شوم. ترجیح می‌دهم وقتیکه کنسرتم تمام می‌شود به سرعت نزد خانواده‌ام برگردم. این موضوع به من در زندگی خیلی کمک کرده است. مهمترینش این بوده که از حواشی دورم نگه داشته است.

من تا کنون سعی کرده‌ام به گفته شما از حواشی به دور باشم. سعی کرده‌ام مارکتی کار نکنم. همیشه کار‌هایم با من همخوانی داشته‌اند و یکدست بوده‌اند. اثری که خلق کرده‌ام را رویش کار کرده‌ام. خاصیت آلبوم‌هایم این است که قطعاتش به نوعی به هم وابسته‌اند مثل اپیزودهای یک فیلم!

همه سلیقه خودتان را در نظر می‌گیرید؟ مخاطب در این میان چه نقشی دارد؟

سلیقه مخاطب نیز برایم بسیار مهم است. من همه تلاشم را می‌کنم اتفاقات خوبی که در سال ۹۰ برایم افتاد، مجددا تکرار شود. سعی می‌کنم از اصل مطلب دور نشوم. یادم نرود که هر روز مسولیتم سنگین‌تر می‌شود. من الان ارتباط مستقیم با مخاطب دارم و دوست دارم همچنان که زمان می‌گذرد، من نیز پیشرفت کنم، همگام با آن!

احساس دین می‌کنید نسبت به مردم یا به موسیقی؟

مساله این نیست. بلکه مساله این است که همه ما به پیشرفت موسیقی فکر کینم و هر لحظه که می‌گذرد پله‌های ترقی را در این زمینه برداریم. من معتقدم که خیلی از موسیقی‌هایی که امروزه می‌شنویم موسیقی‌های خوبی نیستند. اما باید کاری کرد. در مورد خودم دوست دارم ملودی‌هایی که می‌سازم، ملودی‌های خوبی باشند، ان قدر که با شنیدن آن همه لذت ببرند و حتی از کشورهای دیگر از روی ما کپی برداری کنند و کار‌هایمان را کاور کنند. فکر می‌کنم این اتفاق به زودی بیفتد. به شرط اینکه حال موسیقی بهتر شود و از این پراکندگی به یک سرجمع خوب برسیم.

خواننده‌های بسیاری که این روز‌ها فعالیت می‌کنند، همگی به این نکات واقف نیستند. تکلیف چیست؟

اتفاقا با شما کاملا مخالفم. چرا که ما خیلی خواننده نداریم بلکه علاقمند به خواننده شدن زیاد داریم.

چه توجیهی برای این ادعا دارید؟

تعداد خواننده‌های خوبی که امروز در عرصه موسیقی حرفه‌ای کار می‌کنند مشخص است و کارشان همین طور. اما نسبت علاقمندان به خوانندگی به خواننده‌های خوبی که از این میان بصورت حرفه‌ای به جامعه موسیقی قدم می‌گذارند بسیار کم است.

منظور من حجم بسیار بسیار موسیقی است که خیلی ساده فراگیر شده است و همه با امکانات بسیار اندک نام خود را خواننده گذاشته‌اند. می‌دایند علتش چیست؟ تب موسیقی همه را فرا گرفته است. پیش از این تب بازیگری در جامعه باب بود و همه دوست داشتند بازیگر شوند.

اما یکی دو نکته جالب در مرد بازیگری و خوانندگی وجود دارد. در سینما برای هر فردی یک نقش وجود دارد. شما در هر سنی یا شرایطی که باشید ممکن است بتوانید جایی یا نقشی در سینما برای خود باز کنید. این یکی از تفاوتهای بازیگری و خواندگی است.

نکته مهم دیگر هم اینست که وقتی شما خواننده باشید همیشه نقش اول هستید اما در مورد بازیگری اینجور نیست و شاید یکی از دلایلی که علاقمندان به خواننده شدن امروزه بیش از تب بازیگری است همین باشد. همه قرار گرفتن در نقش اول را دوست دارند. شاید بهمین دلیل است که خیلی‌ها هزینه می‌کند که یک قطعه اجرا کنند و به اصطلاح خواننده شوند. بطور معمول این غیرممکن است که کسی با یک قطعه خواننده شود، البته استثنا نیز وجود دارد. مثل عالم شعر و ترانه، همانطور که شاملو گفته بود کسی که گفت بهار از دستای من پر زد و رفت با همین یک بیت شاعر است! شاید کسی در یک روستای دور افتاده یک قطعه بخواند و همه گیر شود. اما اشکال کار اینجاست که بعضی‌ها فکر می‌کنند به سادگی همه چیز اتفاق می‌افتد. شاید به دلیل پیشرفت تکنولوژی و در دسترس بودن نرم افزار‌ها ی متعدد و چشم اندوختن به یکی دو استثنا، خیلی‌ها بر این باور باشند که این پروسه به سادگی طی می‌شود.

قبلا هم گفته‌ام، چهره‌های جوانی که در حال وارد شدن به عرصه موسیقی پاپ در کشور هستند زمانی موفق به برداشتن گام موثری در این عرصه خواهند شد که با تامل بیشتر و دوری از تعجیل، پس از رسیدن به بلوغ حرفه‌ای لازم و کسب دانش کافی در زمینه موسیقی، ترانه، ونیز بدست آوردن اشراف لازم در آنچه که امروز ترکیب درستی از علم و هنر موسیقی می‌باشد، پا به این عرصه بگذارند.

بازهم تاکید می‌کنم ما خواننده زیاد نداریم بلکه علاقه‌مند به خواننده شدن زیاد داریم. یک مثال دیگر می‌زنم، همه رانندگی را دوست دارند ولی امتحانی که برای راننده شدن می‌گیرند امتحان سختی است. شما تا تئوری و عملی ان را نگذرانید نمی‌توانید گواهینامه‌تان را دریافت کنید. جریمه هم که می‌شوید قبل از هر چیزی از شما گواهینامه می‌خواهند. این امتحان اما در موسیقی نیست. موسیقی هم تئوری و عملی دارد که باید لحاظ شود. علاوه بر این باید طرف عملا حداقل یک ساز را بلد باشد بنوازد. یا مثل رشته‌های ورزشی، شما نمی‌توانید بگویید چون من با توپ فوتبال می‌توانم شوت بزنم پس می‌خواهم در تیم ملی بازی کنم. باید فوتبال را بشناسید و با علم آن آشنا باشید. و همیشه بهترین‌ها را در تیم ملی جمع می‌کنند.

من برای کسانی که موسیقی را علمی می‌دانند احترام قائلم. برای ان‌هایی هم که حسی دارند سالیان سال کار می‌کنند ارزش قائلم. بعضی‌ها هم ذاتا موزیسین‌اند و همچنین زمان زیادی صرف کرده‌اند تا به آن بلوغ لازم برسند. مثل بازیگرانی که بازی می‌کنند ولی دانشگاه هم می‌روند تا علمی هم پیشرفت کنند. موسیقی هم علم دارد، استاد دارد، باید شاگردی کرد تا به استادی رسید. با یک قطعه نمی‌توان وارد این دریای بیکران شد.

میدانم که شما مدت‌ها در چندین گروه کر عضو بوده‌اید، آموزش موسیقی شما فقط به گروه کر باز می‌گردد؟

نه بلکه نزد استادی همچون حمید رضا دیبازر نیز دوره‌های موسیقی را گذرانده‌ام. من شاگرد خصوصی ایشان بودم. ۶ سال تمام بدون هیچ غیبتی تمام کلاس های ایشان را رفتم. اولین چیزی که در بدو ورود من به کلاسشان گفتند این بود که برویم به دنبال الفبای موسیقی، گیتار را فراموش کن.

اما فکر می‌کنم همچنان باید یاد بگیرم. چون معتقدم که موسیقی دریایی بیکران است. آقای دیبازر در موسیقی و زندگی به من خیلی کمک کردند. همیشه به من می‌گفت کاری را منتشر نکن که بعد‌ها از انتشار آن پشیمان شوی! من هم ترجیح دادم بیشتر کار کنم. ۶ سال صبر کردم تا توانستم آلبومم را آن طور که می‌خواهم به دست مخاطبانم برسانم. می‌توانستم طی این سال‌ها آلبوم منتشر کنم اما این کار را نکردم. ترجیح دادم اول موسیقی مکتوب را بیاموزم.

از مهم‌ترین چیزهایی که در کلاسهای سلفژ به دست آوردم دوستی با داود جعفری بود که الان در کنسرت‌های من نوازنده پیانو ست. بعد شاگرد حشمتی افشار شدم. همچنین از حضور دوستانی همچون امیر اسلامی، آیلین ارجمند و فرزانه رجایی کسب علم کردم. اما علاقه اصلی من به آهنگسازی است. آقای دیبازر خیلی چیز‌ها به من یاد داد. از هر لحظه با ایشان بوودن چیزی جدید یاد گرفتم.

فکر می‌کنید حضورتان در گروه کر چقدر به خواننده پاپ شدنتان کمک کرد؟

یک خواننده پاپ باید آواز جمعی را بداند و معنای واقعی هارمونی را بلد باشد. چهار صدایی را بفهمد و به آن اشراف داشته باشد. در یک گروه کر تو هم صدای دیگران را می‌شنوی و هم خودت را در گروه حل می‌کنی. در گروه کر دیگر کلمه «من» بی‌معناست و این «ما» ست که مطرح است. نمی‌توانی به تنهایی در گروه شاخص شوی. آنجا دیگر همه با هم شاخص می‌شوند. کر به من یاد داد که چطور در موسیقی بخوانم و هارمونی چهار صدایی را تجربه کنم. این دوره‌ها تکنیک آواز را به من آموخت. و در مورد موسیقی فیلم باید بگویم آنجا که موسیقی و سینما به هم پیوند می‌خورد موسیقی فیلم است.

در مورد موسیقی پاپ نیز تعریف مشخصی دارید؟

موسیقی پاپ یک موسیقی است که باید همه طیف سنی را در بر بگیرد و سن‌های بالا و پایین را شامل شود. همه بتوانند با ان ارتباط برقرار کنند و... این معنای واقعی موسیقی پاپ است که طیف بزرگی را در بر می‌گیرد. من سعی کرده‌ام موسیقی‌ام طوری تاثیر گذار باشد که هم موزیسین‌ها ان را بپسندند و هم آنهایی که اهل موسیقی نیستند و فقط شنونده‌اند.

اتفاقات بسیاری گریبان موسیقی را می‌گیرد که به عنوان یک خواننده نمی‌توانید بی‌خیال از کنار آن‌ها بگذرید. در مورد اتفاقات اخیری که برای محسن یگانه افتاد چه نظری دارید؟

عالم موسیقی همیشه پر از این قهر و آشتی‌ها و تلخی‌ها و شیرینی هاست. محسن یگانه خواننده پر طرفداری است و همانگونه که قبلا نیز گفتم حاشیه‌ها همیشه سراغ همه خواننده‌ها یا هنرپیشه‌ها یا حتی فوتبالیستهایی که استار هستند می‌ایند، اما در مورد محسن یگانه باید بگویم خیلی از این اتفاقات و حاشیه‌های اخیری که برای او افتاد موجب ناراحتی من شد. من همیشه حامی همه همکاران خوبم هستم و قبلا نیز گفته‌ام که جز خوبی و احترام از خواننده‌ها ی همکارم تا بحال چیزی ندیده‌ام. دنیای امروز موسیقی ما دنیای کوچکی است و باید از کنار هم بودن بیشتر لذت ببریم. حضور خواننده‌ها در کنسرت‌ها هم دلایل مثبت این قضیه است. من به عنوان یک خواننده سعی می‌کنم در کنسرت دوستانم شرکت کنم و ان‌ها را نیز در کنسرت‌هایم دعوت کنم تا گرمابخش کنسرت‌های من باشند. اخیرا نیز به کنسرت دوستانی همچون رضا صادقی، رضا یزدانی، بابک جهانبخش، محسن یگانه و... رفته‌ام و لذت بسیاری برده‌ام. در کنسرت قبلی‌ام می‌ه‌مان ویژه‌ام احسان خواجه امیری بود که خیلی زیاد دوستش دارم برایش آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم در کنسرت جدیدم بازهم او را ببینم.

برنامه کنسرتهای اخیرتان درتهران در کجا و به چه گونه است؟

در سالن همایشهای برج میلاد، و به احتمال زیاد این ۱۰ سانس کنسرت من روزهای ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ خرداد و تمدید آن در ۸ و ۱۶ تیر، آخرین کنسرت تابستانی من است و پس از آن بیشتر مشغول کارهای پایانی آلبوم جدیدم خواهم بود.
در سالن همایشهای برج میلاد، و به احتمال زیاد این ۱۰ سانس کنسرت من روزهای ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ خرداد و تمدید آن در ۸ و ۱۶ تیر، آخرین کنسرت تابستانی من است و پس از آن بیشتر مشغول کارهای پایانی آلبوم جدیدم خواهم بود.
 
منبع:خبر فام

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین