عادت كردهايم كه هرچندوقت يكبار منتظر يك سريال پرسروصدا از او باشيم. بازيگري كه بعد از درخشش در سريال «مسافري از هند» خيليها روي آينده روشن و اقبال بلندش در سينما و تلویزیون شرط ميبستند. اما به جز حضور در فيلم مجنون ليلي، اتفاق ديگري نيفتاد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله ایده آل، عادت
كردهايم كه هرچندوقت يكبار منتظر يك سريال پرسروصدا از او باشيم.
بازيگري كه بعد از درخشش در سريال «مسافري از هند» خيليها روي آينده روشن و
اقبال بلندش در سينما و تلویزیون شرط ميبستند. اما به جز حضور در فيلم
مجنون ليلي، اتفاق ديگري نيفتاد. اينكه بخت با او يار نبوده يا هر دليل
ديگري چيزهايي نيست كه بخواهيم حالا موشكافيشان كنيم. او دوباره با سريال
«زمانه» برگشته تا يك تلنگر ديگر براي همه آنهايي باشد كه در تمام اين
سالها حميد گودرزي و بازيهايش را دنبال كردهاند. يك بهانه خوب براي گپ و
گفت با بازيگري كه بيشتر از هرچيز ديگري اينبار از زندگي شخصي و روحياتش
ميگويد. چيزهايي كه شايد تا حالا از زبان او نشنيده بوديد.
چند سال است كه بازيگري را شروع كردي؟از سال 74 با سريال «داني و من»
چند وقت است كه ازدواج كردي؟7سال است.
شنيدهايم كه حميد گودرزي زنذليل است؟بله (ميخندد).
از شوخي گذشته چقدر از خانمت حساب ميبري؟به
هر حال وقتي متاهل ميشوي و ازدواج ميكني، بايد از همسرت حساب ببري.
بالاخره زندگيات شده است «ما» و ديگر «من» وجود ندارد. من كوچكتر از آن
هستم كه بخواهم نصيحت كنم اما فكر ميكنم ما جوانها بايد حد وسط را داشته
باشيم تا زندگي مشتركمان ادامهدار و بنيان آن محكم شود. فكر ميكنم بايد
توقعهاي بيجا را در زندگي مشترك دور كرد.
يعني معتقدي تقسيم كردن زندگي بين زن و شوهر به نفع آنهاست؟
بله.
به نظرم زن و شوهر در زندگي مشترك بايد توانمنديهاي يكديگر را بشناسند و
نسبت به آن توانمنديها از هم انتظار داشته باشند. اين مسئله باعث ميشود،
زندگيها دوام پيدا كند.
مردم نقش منفي را تف و لعنت ميكنند به نظر ميآيد جديدا به ژانر طنز علاقه پيدا كردهاي آيا ميخواهي در اين ژانر بازي را ادامه دهي؟براي
من فرقي نميكند در چه ژانري بازي كنم؛ چه كمدي، چه ملودرام. اما فقط نقش
مثبت بازي ميكنم. در كل بازي در نقش منفي را نميپذيرم چون مردم
كاراكترهاي منفي را دوست ندارند.
يعني تا بهحال نقش منفي بازي نكردي؟نه
خدا را شكر. فقط در سريال «مسافري از هند» نقشم كمي منفي به نظر ميرسيد
اما در نهايت آن نقش را تبديل به جوان متعصبي كردم كه روي خانوادهاش تعصب
دارد. در مملكت ما اينطور جا افتاده است كه اگر كسي نقش منفي بازي كند،
مردم تا آخر كار، او را نفرين ميكنند. خود من هم همينطور هستم از دست نقش
منفيها حرص ميخورم به خصوص وقتي كه بازيگر، آن نقش را خوب بازي نكرده
باشد. يادم ميآيد در يك فيلم از گاوصندوق پدرم دزدي كردم، چشمتان روز بد
نبيند از فرداي آن روز هر كسي من را ميديد ميگفت، آقاي گودرزي از شما
بعيد بود (ميخندد).
دستمزدم را ندادند، من را كشتند
ماجراي بازي تو در سريال «قلب يخي» چه بود؟ چرا يكدفعه از فيلم حذف شدي؟وقتي
در سريال «قلب يخي» شروع به بازي كردم، متوجه شدم بعضي از دوستان قصد
دارند از من سوءاستفادههايي كنند كه اين مسئله منجر به بههمخوردن رابطه
من با آنها و ايجاد دعوا و مشكل شد. همين مشكل باعث شد داستان سريال را
تغيير دهند و زودهنگام در سريال كشته شوم. اگر دقت كنيد اين سريال تنها
كاري است كه من يكدفعه از آن حذف ميشوم (ميخندد).ناگفته نماند منشا بيشتر
مشكلات من با آن گروه، مشكلات مالي بود. به هر حال كار كردن و رفاقت
دوطرفه است اما انگار در مورد آن رابطه اين اتفاق نيفتاد. به من گفتند،
نهتنها دستمزدت را پرداخت نميكنيم بلكه تو را ميكشيم، ديگران هم حرف
اضافه بزنند آنها را هم ميكشيم (البته در سريال) خلاصه اين مسائل تمام شد.
سري دوم «قلب يخي» ساخته شد. من ديدم دوباره عكس من روي پوستر فيلم هست.
من از همين جا اعلام ميكنم من در قلب يخي دوم بازي نكردهام و هرگونه عكس و
اسمي كه در اين سريال از من زده شده است به دليل فروش سيديهايشان است.
اين كار فرهنگي نيست. روي جلد سيدي عكسي باشد كه داخل پكيج، خبري از آن
فرد نيست. ما اگر مدعي هستيم كار فرهنگي انجام ميدهيم و به هنرمندانمان
ارزش ميگذاريم نبايد اين كار را انجام دهيم.
دستان شكيبايي را بوسيدممن
از علاقهمندان خسرو شكيبايي بودم. افتخار اين را داشتم كه دست ايشان را
ببوسم و اولين كسي بودم كه همراه با بيژنبنفشهخواه صداي ايشان را بازي
كردم. مدتها تمرين كردم كه بتوانم صداي ايشان را دربياورم.
شاگرد استاد نوري بودم شنيدهام ميخواهي در يك گروه موسيقي بخواني. درست است؟يك
صحبتهايي كردهايم. هنوز مشخص نيست كه اين اتفاق بيفتد يا نه. من به
خوانندگي علاقه دارم اما فكر ميكنم بايد نگاهت به هنر عميق باشد اگر
ميخواهي خواننده باشي يا بازيگر بايد خيلي جدي حرفه مورد علاقهات را
دنبال كني. فكر نكنيم كار هنري شوخي است و جا پاي يكديگر نگذاريم. من در
17سالگي به كلاسهاي سولفژ ميرفتم، شاگرد استاد نوري هم بودم، دورههاي
آقاي راستگفتار را هم گذراندهام. در واقع الفباي ابتدايي موسيقي را ياد
گرفتم.
همسرم پولدار است!
باتوجه به اينكه رشته تحصيليات كارگرداني است، تصميم نداري كارگرداني را هم تجربه كني؟فعلا
تصميم ندارم. دوست دارم وقتي پختهتر كه شدم و تجارب بيشتري به دست آوردم
سراغ كارگرداني بروم. فكر ميكنم وقتي ميخواهي در مقام كارگردان ظاهر شوي
بايد حرفي براي گفتن داشته باشي. يك حرف جديد كه قبليها نزده باشند و ارزش
مطرح شدن داشته باشد.
هيچوقت غم نان باعث شد در كاري كه دلت نميخواهد بازي كني؟نه، هيچ وقت
يعني كسب و كار ديگري داري؟نه. وضع مالي خانمم خوب است (ميخندد).
يعني داماد سرخانهاي؟نه،
داماد سرخانه چيست؟! از نظر من در سينماي ايران در طول سال يك تا 3 فيلم
خوب ساخته ميشود، يعني 99درصد فيلمهاخوب نيست. از كجا معلوم اين 3 فيلم
خوب در خانه من را بزند. كسي هم نيستم كه بروم سراغ كارگردانها و بگويم
لطفا اين نقش را به من بدهيد.
اسپيکر سرخودميعني ميگويي اين اتفاقها در سينماي ما پيش ميآيد؟ و بازيگرها بايد دنبال نقش بدوند.بله،
من رودربايستي ندارم. در برنامه هفت آقاي جيراني هم بارها گفتم ميخواهم
بيايم و حرفهايم را بازگو كنم اما متاسفانه اين فرصت پيش نيامد. در سينما
يا بايد وارد يك باند و گروه شوي يا تنها بماني. من جزو كساني هستم كه بدون
باند و گروه خاصي كارم را ادامه دادم. در واقع هميشه خودم اسپيكر سرخود
بودم.
البته اين اتفاق خوبي است كه تو روي پاي خودت ايستادي و تنها
حامي تو خانوادهات بودند. واقعيت هم اين است كه وقتي خانواده تو همراهت
هستند و از تو حمايت ميكنند تو با دلگرمي بيشتر كارت را ادامه ميدهي و
نتيجهاش ميشود حميد گودرزي كه مردم كارهايش را دوست دارند.
بله، اول به خدا تكيه ميكنم و بعد خانوادهام و دوستان خوبي كه ياريام ميكنند.
ترسيدم بينيام صدمه ببيند، بوكس را كنار گذاشتمتو با اين روحيات لطيف و عاشقانهاي كه داري، چطور شد از بين رشتههاي ورزشي سراغ بوكس رفتي؟من
3 ماه دوره بوكس ديدم. به دليل بازي در سريال «مسافري از هند» اين دوره را
گذراندم. اما خيلي زود اين رشته ورزشي را كنار گذاشتم و ترس اين را داشتم
كه بينيام صدمه ببيند و آروزهايم به باد برود. اما اهل ورزش هستم هيچكس
در پينگپنگ حريف من نميشود، در فوتبال گل كوچك هم حرفهاي هستم، در
تيراندازي و شنا هم ميتوانم با دوستان رقابت كنم. فقط سواركاري را تجربه
نكردم، به اين دليل كه ميترسم از روي اسب بيفتم و دندههايم صدمه ببيند.
به نظر ميآيد خيلي به سلامتت توجه ميكني؟دقيقا اينطور است. نه به اين دليل كه بازيگرم بلكه فكر ميكنم همه بايد با ورزش و رسيدي به خود، مراقب طول عمرمان باشيم.
كتابهايم را فروختم، چاقاله بادام گرفتمدر
كودكيام بچه شر و شيطاني بودم. يادم ميآيد فصل بهار بود و گوجهسبز تازه
به بازار آمده بود. به پدرم گفتم برايم گوجهسبز بخر اما نخريد. من به
مدرسه رفتم و دوستي داشتم به اسم روحي. به من گفت اگر كتابهايمان را به او
بدهيم آنها را به شكل قيف درميآورد و در عوض آن به ما يك سير گوجهسبز
ميدهد. من هم كتابهاي علوم، رياضي و ديكتهام را به او دادم. دوستم
نامردي كرد و گفت تعداد كتابهايت كم است به جاي گوجهسبز، چاقاله بادام به
من داد. خلاصه جاي شما خالي آن شب يك كتك مفصل خوردم.
دعا میکنم پرچم ایران همیشه بالا باشد
در زندگيات چقدر دعا ميكني؟ منظورم اين است كه آدم معتقدي هستي؟
اگر
خدا قبول كند خيلي دعا ميكنم. به نظرم كسي كه معتقد نيست اصلا انسان
نيست. هر كسي بايد در زندگي به چيزهايي معتقد باشد. عقيده دارم نبايد به
كسي كه به چيزي اعتقاد ندارد، اطمينان كرد. چنين كسي را نبايد به خانهات
راه بدهي و بايد از اين طيف افراد دوري كرد.
وقتي زندگيات دچار مشكل ميشود چطور با خدا راز و نياز ميكني؟
اول
ميخواهم چيزي كه صلاح من است برايم پيش بيايد. چند وقت پيش رباط پايم
پاره شد و همين مسئله باعث شد چند وقتي كار نكنم. دچار ترديد و دودلي شده
بودم كه نكند فراموش شدهام. همان زمان از خدا خواستم هرچه صلاح من است
برايم پيش بيايد و همينطور هم شد. در كل دعاي هميشگيام اين است خدايا
پرچم ايران و ايراني هميشه بالا باشد.
خدا امثالشان را زیاد کند