بولتن نیوز به نقل از خانواده سبز:همیشه فکر می کردم زندگی رو باید هر جوری که هست، پذیرفت. از اینکه بتوانم تغییر در زندگی ایجاد کنم، ناامید بودم و تصور می کردم هیچ چیز در حیطه اختیار و کنترل من نیست و حوادث هر طور که بخواهند مرا به دنبال خود می کشانند. این نگاه به زندگی به طور تدریجی، بر روح و ذهن من تاثیر گذاشت و موجب شد تا در اغلب موارد در مواجه با وقایع زندگی، همچون فردی دست بسته و ناتوان، تسلیم باشم. این اتفاق خوبی نبود و وقتی به این نتیجه رسیدم موفق شدم تا به تغییر خود بیندیشم. این مهمترین اتفاق بود و مقدمه ای برای اینکه بتوانم زندگی ام را تغییر دهم.
آری! این واقعیتی مهم و انکار ناپذیر است که هر کس به دنبال یجاد تغییر در زندگی خویش است، ابتدا باید به تغییر دادن خود فکر کند. برای تغییر دادن خویش باید به برنامه ریزی در ذهن نیمه هشیار خود فکر کنیم. همه ما می دانیم که ذهن انسان به دو بخش هشیار ونیمه هشیار تقسیم می شود. برای درک بهتر این موضوع می توان اینطور بیان کرد که ذهن انسان را شبیه به یک کوه یخی فرض کنید که نیمی از آن در آب و نیم دیگر، خارج از آب است. قسمتی که بیرون از آب قرار دارد، ذهن هشیار ماست و بخشی که دیده نمی شود، ذهن نیمه هشیار ماست. هرچند که ذهن هشیار ما از اهمیت زیادی برخوردار است اما فراموش نکنید که ذهن نیمه هشیار، مسئولیت بزرگی در زندگی ما دارد.
ذهن ما در قبال موضوعات مختلفی که در زندگی ما رخ می دهند، مسئولیت موثری دارد. مثلاً برخی از عبارات یا الگوهای رفتاری دائما در زندگی همه روزه ما تکرار می شوند. همین تکرارها بر ذهن نیمه هشیار ما اثر می گذارند و احتمالاً موجب می شوند تا به طور ناخودآگاه، برخی از اعمال در ما تکرار شوند و مانعی در جهت رسیدن به اهداف باشند. مثلاً کسی که همواره در رسیدن به قرار ملاقات، تأخیر دارد، به نظر می رسد اگر بهانه و دلیل موجهی برای این تأخیرها هم نداشته باشد، باز هم به شکلی ناخوداگاه با تأخیر حاضر می شود، و دلیل این اتفاق این است که چنین مسئله ای در ذهن نیمه هشیار او تثبیت شده و به صورت الگویی رفتاری درامده است. شاید برای چنین فردی این تصور وجود داشته که شرایط زندگی اش موجب تأخیر اوست و نمی تواند این شرایط را تغییر دهد اما آنچه مشخص است اینکه ذهن نیمه هشیار چنین فردی، اینطور تنظیم شده و برنامه ریزی شده که دائما از زمان عقب بماند و همین امر زندگی او را هدایت کرده است. همین مسئله موجب می شود تا همیشه اینطور فکر کند.بنابراین آنچه مهم است اینکه به اصلاح برخی از الگوهای رفتاری تثبیت شده در ذهن نیمه هشیارمان، بپردازیم. حتما همه شما در زندگی با افراد نالان مواجه شده اید. افرادی که دائما انرژی منفی ارسال می کنند و کافیست از آنها بپرسید که حالشان چطوراست؟ مدتی بعد از طرح این سوال، حتماً از عملکرد خود پشیمان می شوید، چون باید شنونده مجموعه ای از مشکلات وغم و غصه های متنوع باشید. انگار برای این افراد، زندگی راحت معنا ندارد و هرگاه در راحتی قرار گیرند، ذهن نیمه هشیارشان به آنها نهیب می زند که این آرامش را باور نکن، چون واقعی نیست.!
برای این افراد همیشه داستانهای غم انگیز در زندگی وجود دارد. یا مثلا برای افرادی که با الگوهای رفتاری بی نظمی زندگی می کنند، شاید تمایل به بی نظمی نداشته باشند، اما به طور ناخودآگاه از این الگوی ذهنی اثرمی پذیرند. اگر در کمترین زمان، فضای شخصی خانه و اتاق این افراد را برایشان مرتب کنید، احتمالا در مدت زمان اندکی،آنرا به حالت اولیه برمی گردانند.
اینکه بدانیم نباید خود را گرفتار الگوهای رفتاری مان کنیم و با رهایی از این الگوها و حتی ایجاد تغییر در آنها، می توانیم به تغییر دادن زندگی خویش، بیندیشیم. به یاد داشته باشید که الگوهای رفتاری منفی، ریشه ای قوی در انسان دارند اما با این وجود، قطعاً قابل تغییر هستند. سعی کنید همیشه در مورد خودتان و شرایط زندگی تان، مثبت فکر کنید که قطعاً این طرز تفکر می تواند ثمر بخش باشد. کسی که به دنبال تغییر و اصلاح خویش است، به طور تدریجی به سمت الگوهای رفتاری مثبت قدم برداشته است. برای تسریع این روند می توانید در کلاسهای آموزشی شرکت کنید یا کتابهایی را مطالعه کنید که به شما آرامش می دهند و شما را در جهت دسترسی به الگوهای مثبت رفتاری، کمک می کنند. سعی کنید بیشترین وقت خود را در کنار افرادی سپری کنید که به شما چیزهای مثبت می اموزند که قطعاً هم نشین خوب، بیشترین تاثیر را بر انسان دارد. با به خاطر سپردن الگوهای رفتاری مثبت، و تکرار آنها در ذهن و درون خویش، موفق می شوید تا تدریجاً به حذف الگوهای منفی برسید. فراموش نکنید که اراده آهنین می تواند سنگ را سوراخ کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com