کد خبر: ۱۲۵۳۹۲
تاریخ انتشار:

آذری جماعت!

محمدامین عباس زاده*
بچه‌های پایِ‌کارِ امّتِ حزبُ الله، «حسین قَدیانی» را خوب می شناسند. فرزند شهید اَکبر قدیانی، هم او که در برابر فتنه‌ها و انحرافات، با دل سوزی و اخلاص تام، برای جمهوری نازنین اسلامی ایران قلم می زند و معمولاً سر مقاله‌های روزنامه هایِ مختلف، از کیهان و جوان گرفته تا وطن امروز، را با فِصاحت قلمش، شش دانگ در اختیار داشته و شاه کلید صفحه اوّلِ این روزنامه ها را به حَسبِ لیاقت در دیانت، در دستان شخص خودش نگاه می دارد.

چند شبِ پیش، در شبِ سال‌گرد انقلاب‌اسلامی مان، به ایشان پیامک دادم، "حسین جان، خدا روحِ پدرت رو با حضرتِ روح الله، محشور کنه. خدا پدرت رو شفیع ما قرار بده انشالله. حقیقتاً ما بچّه های نسل سوم انقلاب، ذره ذره اعتقاداتمون رو از قطره قطره خون شهدا وام داریم." هم‌آن‌ها که از تن خاکی خود گذر کردند تا آغوش معبود را با گرمای وجودشان در هم آمیزند. از شهدای دشت خونین نی‌نوا گرفته تا هم‌گامان نهضت و مکتب سیدنا روح الله، از گم‌نامان دوران دفاع مقدس تا شهدای مسیر ولایت و فتنه 88.

فی‌ نفسه، به شخصه، مُخلصاً، به جمله ای که برایش فرستادم اعتقاد عجیبی دارم. شهدا قطره چکان مَعرفتِ الهی در وجود نَسل های بعدی بودند؛ قطره هایی نه فقط از جنسِ خون، که از جنسِ حَیات. و به قول حاج سید مرتضی آوینی: "حَیات به خون وابسته است وپیکر تاریخ بی خون خدا مُرده ای بیش نیست و سر مُبارک امامِ شهید بر فراز نی، رمزی است میان خدا وعشـّاق ؛ یعنی که این است بَهای دین‌دار..."

بَهای دین‌داری امروز، خون شهید دانش‌جوی دیروز، «محمـّد تجلا» است. حیات امروز، به خون سرخ دیروز او بسته است. که پیکرِ تاریخ ِمکتب و نهضتِ ما، بی خونِ خدا مرده ای بیش نیست. دانش‌جویی که تاب و تحملِ توهینِ سرگُرد پا پَه تی رژیم شاه خائن، به خانه خدا را نداشت. خون محمـّد نفخه ای الهی در تجمیع آنتروپیِ جماعت بهمن ماه سال 1356 تبریز بود. قیامی که با هدفْ‌رفتنِ قلبِ آزادی خواهِ جوان دانش‌جو، توسط گلوله آتشینِ کُلتِ یک افسرِ مستبدِ رژیم شاه، استراتژی چهلُم‌ها را در نهضتِ به پا خواسته از روح سیّد روح الله رقم زد. استراتژی ای که نهایتاً ناقوسِ سقوط پهلوی ها را به صدا درآورد و پرچم پیروزی مکتبِ اسلامِ نابِ محمـّدی را، مقتدرانه بر قلّه های رفیعِ کمالِ انسانِ خلفه‌اله، برافراشت. نهضتی که از دل انسان های اهل یقینی بیرون آمد. هم‌آن‌ها که به فرموده امام روح الله، زیارت‌گاه شان، مزار اِمام‌زادگانِ عشق، شهدا بود. و تو به وضوح می بینی که اوّل و آخر حیات، منتهی در خون شهید است.

آن‌وقت‌ها، خائن‌هایی همچون محمدرضای بی لیاقت، که قیامِ کبیرِ مردمِ تبریز را به کمونیست‌ها و مارکسیست‌های اسلامی و افرادی که از آن سوی مرز‌ها آمده اند، نسبت می دادند، چه می دانستند که آذری «آسید علی خامنه‌ای» است که روزی مَجد و عظمت اسلام در جهان، به وجودِ نازنینِ او بسته خواهد بود. آن ها چه می دانستند که آذری‌ها، مهدی باکری و حمید باکری و علی تجلایی و حسن شفیع ‌زاده و مرتضی یاغچیان وخواهند بود که می روند موتور لشکر عاشورا را راه می اندازند و هشت سال پوز ابرقدرت‌های شرق و غرب را به خاک می مالیدند. آذری،‌ قبل از این‌که انقلاب‌اسلامی وجود داشتهباشد، «ستارخان» بود کهمی‌گفت: «من می‌گویمهفت دولت بیآیند بروند زیر پرچم امیرالمؤمنین، آن وقت شما به من می‌گوئید بیا و برو زیر پرچم روس‌ها!».

شاه پهلوی آن‌وقت‌ها، چه می دانست که بچه‌های آذربایجان روزی شعارشان این است که «بیز اؤلماغا حاضیروخ، خامنه‌ای سربازیوخ» و این‌را حاضرند هر چه قدر نفس دارند به‌جای بیانیه بر سر یک مشت جماعتی که فکر کرده‌اند کسی در جهان سیاست آنها راتحویل می‌گیرد، فریاد بزنند. شاه چه فکر می کرد که روزی بیاید که، "اتاق‌های فکر جمهوری خواهان آمریکا برای سید علی خامنه ای مدظله العالی، که مرد سیاست است و خار چشم استکبار، برمی‌دارند دویست صفحه تحقیق منتشر می‌کنند و در سطر آخر تحقیق‌شان خطاب به دولت‌مردان آمریکا می‌نویسند که تا این مرد هست، فکر مذاکره با جمهوری اسلامی را از سر بیرون کنید و برای شناختن بیشتر سرداران سپاه اوست کهتیم‌های تحقیقاتی و مطالعاتی در اتاق‌های فکرشان تشکیل می‌دهند."

دودمان خطرناك پهلوی، بعدها با همین قیام مردم تبریز و پیام 8 اسفند 1356 امام خميني(ره) خطاب به مردم مجاهد تبریز، که با تجليل از مردم آذربايجان در برپايي قيام 29 بهمن، راه را براي تداوم نهضت اسلامي در ساير شهرهاي ايران، بازکرد، سرنگون شد و فرمایش حضرت روح الله کبیر که در این پیام نوشته بودند: "أليسَ الصُبح بقريب؟" به یک سال نکشید که به منصه ظهور نشست...

دانشجوی فنی دانشگاه تبریز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین