به گزارش گروه خاکریز سایبری بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ کیمیای قلم نوشت:
نوشتن از فیلمی که مسعود ده نمکی ساخته، نمی تواند فارغ از نوشتن از خود او باشد و این به نظرم رفتاری است که با کارگردانان صاحب سبک در سینما انجام می دهند در حالی که ده نمکی چهارمین فیلم خود را علاوه بر مستند های پیشین بر پرده های سینما دارد؛ اما گویی از همان ابتدا صاحب سبک شده است که هماره جنجال بر سر فیلم های او وجود داشته و دارد.
لذا نگارنده فیلم جدید ده نمکی یعنی رسوایی را از دو منظر نقد می کند نقد فیلم به صورت کلی و نقد فیلم با توجه به کارگردان
نقد فیلم بما هو فیلم
مخاطب عامی فیلم که از سواد سینمایی برخوردار نیست نمی تواند بگوید نورپردازی،تدوین و یا صدا برداری چگونه بوده است؛ صرفا می تواند بگوید فیلم، فیلم خوبی بود یا نه، بازی ها خوب بودند یا خیر و در آخر این که از دیدن فیلم خسته شد و یا آنقدر همراه داستان شد که حتی فرصت نفس کشیدن نداشت.
رسوایی فرصت نگاه به ساعت برای بیننده نمی گذارد. بازی های خوبی دارد. مخصوصا بازی اکبر عبدی که می توان به جرات گفت یکی از معدود روحانی های دل نشین سینمای ایران است و حس خوبی برای مخاطب به یادگار می گذارد.
مخاطب را نباید بر چنین نقدی ملامت کرد چرا که او قرار نیست سینما بداند بلکه باید سینما ببیند و سازندگان باید سینما بدانند آن گونه که اجرای عالمانه و هنرمندانه مجموعه جزئیات منتج به حس خوب مخاطب از فیلم شود.
فیلم اخلاق گرا است. حداقل هدف فیلم نمود انسانی است که اخلاق حلقه مفقوده زندگی اش است و قرار است با اخلاق باشد.
فیلم گوشزدی به جامعه روحانیت برای نشان دادن بخشی از نقش ایشان و تاثیر آن ها در جامعه و همچنین فیلم نشان دهنده آسیب اجتماعی ناشی از فقر بر دختران جامعه است.
نقد فیلم به مثابه نگاه کارگردان
ده نمکی اهل فرهنگ بوده است حالا چه با چماق چه بی چماق! اهل فرهنگ انقلابی به معنای مبارزه و انتقاد و اصلاح بوده است. با نگاه انتقادی مانوس است و یا حداقل از او بر می آید که چنین باشد. حزب اللهی است و خود را موسوم به جریان فرهنگی و سیاسی انقلاب می داند؛ مخاطب هم فکر از او انتظار دارد که انتقاد پذیر باشد و گاهی به این می اندیشد که او در دام قالب های کلیشه ای رایج گیر افتاده است. در دام ظاهر و رنگ و لعاب و استفاده از جذابیت های زنانه.
او ادعا دارد که این قالب ها ابزار سینما است و مخاطب هم فکر او به این مسئله می اندیشد که او از ابزاری نا مناسب و نا درست برای هدفی درست استفاده و هدف، وسیله او را توجیه کرده است، اشکال کار همین توجیه نامناسب است!
ده نمکی به تحول انسان پیچیده، ساده نگاه می کند و به نظر من حق دارد. راه پیچیده انسان ها با به کار گیری محبت، به سادگی به حق ختم می شود و او در فیلم هایش از حربه محبت برای تادیب و تذکار استفاده می کند. من به او حق می دهم که لطافت انسانی را متاثر از محبت خداگونه نشان دهد و شخصیت های فیلم هایش به چشم بر هم زدنی رو به خدا بر گردانند و حتی لماتوا شوقا باشند! فضیل عیاض نیز به واسطه آیه ای از قرآن به یک باره ایمان دوباره آورد.
جمع بندی
رسوایی فیلم خوبی است. رسوایی، رسواییِ ده نمکی نیست! رسواییِ نا امیدی است. او امید نسلی از فیلم سازانی است که نه می توانند در خیل هنرمند منور الفکر اهل سینما که عقایدی متنافر با نظام دارند حل شوند و نه به خاطر حضور مافیاگونه همین افراد در سینما دیده می شوند. او می تواند به این نسل امید و جرات دهد. جرات حضور و همچنین تداوم حضور.
حضور او قابل تحسین است. در فرهنگی که هنرمندانی را ارج می نهد که سبز ماندن تحسین کنندگانشان و رهایی بند از پای سیمرغ هایی که در حسرت آسمانی سبزند را آرزو می کند. آن هم در آسمان سبز عالم مثالی هورقلیا نه در آسمان زمین! فرهنگی که هنرمندی را ارج می نهد که نمی تواند تصویرش را به نمایش بگذارد. فرهنگی که نقد سینمایی اش، نقدی سکولار است.
حضور او در این فضای سکولاریسم فرهنگی که حتی بر نگاه نقادانه فرهنگ حکومتی موثر است، قابل تحسین و پشتیبانی است.
و در آخر به نظر می رسد
وقتی روحانیت فیلم را می بیند به جایگاه موثر خویش و وظیفه ای که ممکن است فراموش شده باشد توجه می کند.
وقتی مخاطب عام فیلم را می بیند از فقدان حضور چنین نهادی در زندگی خود و کارکرد مثبت آن آگاه می شود و این درک فقدان، به مطالبه گری منجر می شود.
وقتی منور الفکر فیلم را می بیند از تاثیر رفتار روحانیت بر سبک زندگی مردم می ترسد!
و همین نتایج برای خوب بودن رسوایی کافی است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com