کد خبر: ۱۲۴۵۵۴
تاریخ انتشار:

کشتی میانجی گری قطر، کجا و چگونه به گل نشست؟

قطر با وجود آن‌که در سال‌های اخیر با کمک دیپلماسی پول خود توانسته بود در ظاهر موفقیت‌هایی را در عرصه‌ی دیپلماسی کسب کند ولی در بحران سوریه دچار تناقض در رفتار شد و نتوانست بی‌طرفی خود را حفظ کند و از تروریست‌های سوری در مقابل دولت مرکزی حمایت کرد.
بولتن نیوز : دلایل زیادی را می‌توان برای موفقیت‌های دیپلماسی و سیاست خارجی میانجیگری قطر قبل از بحران سوریه عنوان نمود. این دلایل طیف وسیعی از متغیرهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی را در بر می‌گیرند، لکن مهم‌ترین آن‌ها بازی زیرکانه‌ی مقامات قطری در جهت حفظ موازنه‌ی قوا بود. راهبرد اصلی قطری‌ها در دهه‌ی اخیر همواره در معادلات سیاسی‌ـ‌امنیتی، تعادل‌بخشی در روابط با قدرت‌های برتر منطقه‌ای و نیز فرامنطقه‌ای در خاورمیانه و خلیج فارس بوده است. بر این اساس، دوحه به غیر از مسائل و اختلافات دیرینه با ریاض و رقابت درون‌گروهی در شورای همکاری خلیج فارس، تلاش می‌کرد همانند ترکیه، با منطق به صفر رساندن دشمنان در سیاست خارجی، از پتانسیل و ظرفیت خویش نهایت استفاده را بکند.
 
با این حال، تلاش‌های قطر در بحران سوریه، در قالب میانجیگری به طرز دیگری رقم خورد و نشانی از حفظ بی‌طرفی و رعایت اصول میانجیگری از یک سو و عنایت به الزامات سیاست قدرت در منطقه از سوی دیگر، نداشت. به عبارت روشن‌تر، این شیخ‌نشین کوچک واقع در حاشیه‌ی خلیج فارس، به علت گرایش‌های بارز اخوانی خویش، نتوانست دیپلماسی درخوری را در بحران سوریه به نمایش بگذارد و تلاش‌های میانجیگرانه‌ی این کشور مانند برادر بزرگ‌تر خویش، یعنی ترکیه، به شکست انجامید.
 
قطر همراه ترکیه از ابتدای بحران در سوریه تلاش داشت که با رایزنی گسترده و اتخاذ مواضع روشن و با کنترل و مدیریت بحران، از گسترش تنش‌ها میان بشار اسد و مخالفان وی جلوگیری نماید؛ به طوری که مقامات قطری برای تکمیل این پروسه‌ی سیاسی، سفرهایی هم به کشورهای مختلف از جمله تهران و دمشق داشتند. نقشی که قطری‌ها در بحران سوریه برای خود قائل بودند در واقع همانند نقش ترکیه بود. لذا زمانی که تلاش‌های همسو و مشترک ترکیه و قطر برای انجام اصلاحات ساختاری در سوریه به نتیجه نرسیده این دو مواضع ضدسوری اتخاذ نمودند و در این راستا، به دلیل حمایت ایران از حکومت بشار اسد، با تهران نیز دچار اختلافاتی شدند.
 
رهبران قطر معتقدند که درحال حاضربه کمک ایالات متحده برای پیشبرد اهداف خود در منطقه نیاز دارند و در ضمن، توانایی رویارویی و مقابله با آن‌ها را نیز ندارند. آن‌هاهمچنین فکر میکنند که در زمینهی تکنولوژی یا آموزش، کمک‌های آمریکامیتواند مفید باشد. قطریها روش و مدل جامعهی مصرفی آمریکا را میپسندند.
 
یکی از وجوه متناقض‌و بدیع دیپلماسی نوین قطر، حفظ روابط نزدیک با جمهوری اسلامی ایران از یک سو و دشمنانش، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده‌ی آمریکا، از سوی دیگر است. قطر در سال 2007، به رغم بی‌میلی بسیاری از رهبران کشورهای مرتجع عربی ، از محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران، جهت شرکت در نشست شورای همکاری خلیج فارس دعوت به عمل آورد. حتی پس از انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران در سال 2009، قطر اولین کشور عربی بود که برای آقای احمدی‌نژاد پیام تبریک فرستاد. شیخ حمد در پاسخ به انتقادات همتایان عربی خویش عنوان کرد که «ایران از انقلاب اسلامی به بعد، چهار رئیس‌جمهور داشته است؛ در حالی که برخی از کشورهای عربی هیچ تغییری در هیئت حاکمه‌ی خویش نداشته‌اند.» (The Economist، 2006)
 
قطر در دوران دوساله‌ی حضورش در شورای امنیت (2006 و 2007)، همواره با تشدید تحریم‌های این شورا علیه ایران به بهانه‌ی تکثیر سلاح‌های هسته‌ای مخالفت می‌ورزید. این کشور حتی پس از اینکه کرسی غیردائم خویش را در شورای امنیت از دست داده بود، بر حق ایران جهت استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای تأکید کرد. همچنین این کشور از تلاش‌های ترکیه و برزیل برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز بحران هسته‌ای ایران حمایت نمود، در حالی که ایالات متحده مخالف دخالت و نقش‌آفرینی کشورهای دیگر در پرونده‌ی هسته‌ای ایران بود. برخی معتقدند که دلیل اصلی حفظ روابط نزدیک قطر با محور مقاومت جمهوری اسلامی ایران، حزب‌الله و حماس، کسب محبوبیت مردمی در جهان عرب است (Roberts، 2009). همچنین وجود علایق و منافع مشترک گازی میان ایران و قطر در این روابط گرم حائز اهمیت هستند. با وجود این، قطبی‌شدگی ناشی از دوئل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی چالشی جدی بر روابط جمهوری اسلامی ایران و قطر محسوب می‌شود؛ زیرا کشور کوچک قطر، که امنیت خویش را مدیون آمریکا می‌داند، چاره‌ای جز پیوستن به جبهه‌ی غربی و رویارویی با ایران ندارد.
 
رهبران قطر معتقدند که در حال حاضر به کمک ایالات متحده برای پیشبرد اهداف خود در منطقه نیاز دارند و در ضمن، توانایی رویارویی و مقابله با آن‌ها را نیز ندارند. آن‌ها همچنین فکر می‌کنند که در زمینه‌ی تکنولوژی یا آموزش، کمک‌های آمریکا می‌تواند مفید باشد. قطری‌ها روش و مدل جامعه‌ی مصرفی آمریکا را می‌پسندند، ولی از ندانم‌کاری و اشتباهات استراتژیک آمریکا متأسف‌اند و به نظرشان سیاست خارجی «جاده‌صاف‌کن» آمریکا، نه مورد تأیید مردم قطر و نه سایر کشورهای مسلمان و عرب است.
 
اگر قطر خود خواستار حضور نظامی آمریکا، قبل از جنگ عراق بود، برای این بود که به ضامن پرقدرتی برای حفظ امنیت در مقابل همسایه‌ی قدرتمندش احتیاج داشت. وقتی ایالات متحده خواست موقعیتش را در خلیج فارس تقویت کند و از طرفی حضورش را در عربستان سعودی کم کند، این امر سبب جلب رضایت قطر شد و بدین ترتیب، استقرارپایگاه نظامی آمریکارا در کشورش پذیرفت. این حضور مختص مسائل نظامی نیست، بلکه در عرصه‌های علمی و فکری نیز مشهود است. حضور پژوهشگران و دانشگاهیان غربی در قطر چشمگیر است. چهار دانشگاه آمریکایی در حال حاضر در محوطه‌ی دانشگاهی که توسط بنیاد قطر ساخته شده است مستقر هستند. مؤسسة پژوهشی «رند» نیز، که توصیه‌های امنیتی و راهبردی برای دولت آمریکا فراهم می‌کند، دفتری را در قطر دایر نموده است (www.Aljazeera.net).
 
مقامات آل‌ثانی، به علت نزدیکی به جریان فکری اخوان‌المسلمین و حتی برخی از شاخه‌های سلفی‌گری، از همان ابتدا، طرف مخالفین را در منازعه‌ی سوریه گرفتند و سیاست خویش را در جهت اعمال فشار بر رژیم علوی بشار اسد تعریف نمودند. از این رو، هم وجهه‌ی دمکراتیک و بی‌طرفانه‌ای را که در بحران‌های پیشین اندوخته بودند از دست دادند و هم از ماهیت واقع‌گرایانه‌ی منطقه‌ی خارومیانه و قواعد ناشی از سیاست قدرت غفلت نمودند.
 
نتیجه‌گیری
 
قطر در عرصه‌ی منطقه‌ای همپای ترکیه تلاش می‌کند تا با تکیه بر پول نفت و گاز و نیز مراودات وسیع بین‌المللی با قدرت‌های بزرگ، خود را به عنوان مرکز ثقل دیپلماسی منطقه‌ای معرفی نماید؛ به طوری که دوحه توانست در جریان صلح فلسطینیان و همچنین میانجیگری در ششمین جنگ دولت یمن با حوثی‌ها، مسائل سودان و جنگ 22روزه‌ی غزه، نقش بسزایی ایفا کند. در این بین، باید گفت که اوج فعالیت‌های میانجیگرایانه قطر در منطقه را باید در لبنان دید.
 
امیر قطر در بحران لبنان و جنگ قدرت آشکار میان جریان 14 مارس (سعد حریری) و نیز 8 مارس (حزب‌الله و متحدان آن)، بر خلاف عربستان و اردن و دیگر کشورهای حوزه‌ی شورای همکاری خلیج فارس، جانب‌داری از نیروهای ائتلاف غرب را در دستور کار قرار نداد، بلکه تلاش نمود که با رایزنی گسترده با ایران و سوریه، حتی جای عربستان را در بحران داخلی لبنان بر سر ترور رفیق حریری بگیرد. ولی آنچه مسلم است اینکه موضع‌گیری و بازیگری قطر در بحران داخلی سوریه به گونه‌ای کاملاً متفاوت بوده است.
 
مقامات آل‌ثانی، به علت نزدیکی به جریان فکری اخوان‌المسلمین و حتی برخی از شاخه‌های سلفی‌گری، از همان ابتدا، طرف مخالفین را در منازعه‌ی سوریه گرفتند و سیاست خویش را در جهت اعمال فشار بر رژیم علوی بشار اسد تعریف نمودند. از این رو، هم وجهه‌ی دمکراتیک و بی‌طرفانه‌ای را که در بحران‌های پیشین اندوخته بودند از دست دادند و هم از ماهیت واقع‌گرایانه‌ی منطقه‌ی خارومیانه و قواعد ناشی از سیاست قدرت غفلت نمودند.
 
در واقع می‌توان گفت که مهم‌ترین عامل موفقیت قطر در پیگیری دیپلماسی میانجیگری، توجه به موازنه‌ی قوای موجود در منطقه‌، میان رقبای منطقه‌ای و قدرت‌های فرامنطقه‌ای بود؛ لکن با شروع بحران سوریه این عامل قربانی شد و موازنه‌ی قوا در منطقه دچار تهدیدی جدی گردید. به عبارتی دیگر نوع ورود قطر به تحولات سوریه تمام موفقیت‌های این کشور در سال‌های گذشته را تحت تأثیر قرار داده است. در این میان، فعالیت‌های شیخ‌نشین قطر در خلاف جهت موازنه بود و طبیعتاً نمی‌توانست نتیجه‌ای جز وخیم‌تر نمودن اوضاع داشته باشد. این وقایع، علاوه بر شکست میانجیگری قطر در بحران سوریه، حاکی از این واقعیت بود که موفقیت دیپلماسی کشورهای کوچک در مناطقی همچون خارومیانه که منطق رئالیستی بر آن حاکم است، محدود و موقتی است. (*)
 
منابع :
 
-Abraham.G, (2008) Qatar is Diplomatic Heavy-Hitter, Al Jazeera.net, 21 July2008.1
 
-Bahry, L. (2007), the New Arab Media. Al Jazeera.net, 14 Febuary 2007.
 
-Bartson, R.P. (1971) the Eternal Relations of Small States. In "Small States in International Relations, Nobel Symposium 17 Edited by A.schou and A.O.Brundtland: 43-76, New York: John Wiley & sons
 
-Briguglio, L. (1995) Small Island States and Their Economic Vulnerabilities. World Development Vol, 23, No, 9. 15-32.
 
-Byrd.K, Kawarabayashi. T (2003), Al-Jazeera- The Opinion and The Othe Opinion- Sustaining a Free Press in The Middle East, Media in Transition, 2-4 May 2003.
 
-Cooper. A.F. (ed) (1997) Niche Diplomacy. New York, McMillan.
 
-Israel Business Delegation in Gatar, (1996), Trade Office to Open, Daw Jones International News, 27 May 1996.
 
-Keohane, Robert. (1971). The Big Influence of Small Allies, Foreign Policy ,No.2 Spring 1971, 82-161.
 
-Lions.A (1997), Midle Eeast Peace Logjam Blocks Arab-Israel Bussiness, Reuters, 12 Nov, 1997.
 
-Mathisen, T. (1971). The Function of Small States in The Strategies of Great Powers. Oslo: Universitetsflolaget.
 
-Rabi. U, (2008) Qatars Relations with Israel an Exemplar of an Independent Foreign Policy, Tel Aviv Notes, 7 October 2008. http//www.dayan.org/Qatr.pdf
 
-Reachman, Gideon. (2009) How Small States Were Cut Adrift, Financial Times, 20 October 2009.
 
-Roberts.D, (2009), "Explaining Qatars Schizophernic Foreign Policy” Egypt Daily News, 28 April 2009.
 
-Security Council Has Been Idle During Lebanese "Bloodbath” League of Arab States, UN News center, 8 Agust 2006.
 
-The Arabs View of Iran: Mixed Feelings, The Economist 16 July 2009.
 
-Vital, David. (1967). The Inequality of States: A Study of Small Powers in International Relations: Oxford. OUP.
 
-Vital, David.(1971). The Survival of Small States, Studies in Small Power/Great Power Conflict. Oxford: OUP.
 
-Wright, S. (2008) Foreign Policies With Global Reach: The Case of Qatar.The Kuwait Programme on Development, Governance and Globalization in the Gulf States.
 
*منبع : برهان - محمد یزدان‌پناه؛ دانشجوی دکترای روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین