نقدی بر دموکراسی
دموکراسی حکومت شیطان
به گفته ی شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی: "حكومت اسلامى هرچند كه در اصل «حكومت اللَّه بر مردم» است، امّا از آنجا كه كفایتاً خلیفه مسلمین بعد از بیعت با مردم و بعد از موافقت «جمهور» بر مسندِ «خلافت» می نشیند، حكومت مردم است بر خودشان. با این تفسیر «حكومت اللَّه بر مردم» همان «حكومت مردم» است و تناسب بین این دو وجهِ حكومت اسلامى، تناسبى طولى است نه عرضى".
به گزارش بولتن به نقل از کیان ایرانی از کلوب:
به دموکراسی اشکالات اساسی وارد است که از جمله ی آن اینهاست:
اول: دموکراسی به معنای حکومت مردم بر مردم است در حالی که میتوان ذهن مردمان را با ابزاری چون تبلیغات جهت دهی کرد و به سمت اهداف خاص خود برد. در واقع پس از مدتی جریانهایی با به دست گرفتن قدرت در جهت منافع خود اذهان مردمان را با ابزارهای تبلیغاتی منحرف می کنند.پس حکومتی به معنای مردم بر مردم عملا تحقق نمی گیرد.
در واقع حرف از حاکمیت مردم و یا حاکمیت اکثریت حرفی مفت و احمقانه است که در دموکراسی زده می شود.در واقع دموکراسی هیچگاه در عالم خارج تحقق پیدا نمی کند و کاملا یک شعار ذهنی و خیالی است.
دوم:حاکمیت پر قدرت شرکتهای چند ملیتی بر سراسر دنیا بر محققان پوشیده نیست و این حاکمیت یکه تاز و پر قدرت حاکمیت سیاسی همه ی دولت ها و حکومتها را نفی می کند.حکومتها و دولتها اگر نقشی مشابه با این نظام دیکتاتوری اقتصاد نداشته باشند نابود خواهند شد و همه ی انقلابهای دنیا (بجز انقلاب ایران تا سال 68) مجبور شده اند بعد از پیروزی، حتی بر خلاف ایدئولوژی و شعارهای اساسی خود عمل کنند و برای همین معروف شده که می گویند"انقلاب فرزندان خود را می خورد". همه ی انقلابهای دنیا بعد از پیروزی با این و اقعیت روبرو شده اند که باید تکنوکراتها(فن سالاران) بر مسند حکومت بنشینند و تکنوکراسی(فن سالاری) هم که حافظ منافع ابر قدرتهاست.انقلابهای الجزایر، لیبی و کوبا از این نمونه هاست.حتی چین و شوروی هم که می پنداشتند مستقل میتوانند به حیات خود ادامه دهند عملا شکست خوردند. حکومتهای امروزی در غرب هم برگزیده ی شرکتهای چند ملیتی هستند و حتی این شرکتها به راحتی میتوانند رژیم کشوری را براندازند و نظامی دیگر را جایگزین کنند که انقلابهای مخملی نمونه ای از آنهاست.
پس در این بین انتخاب مردمان قربانی حکومت اقتصاد بین المللی می شود، و در واقع هیچ اهمیتی ندارد. و صحبت از دموکراسی و رای مردم حرفی دلخوش کنک و ساده لوحانه است.
سوم و مهمترین نقدی که به دموکراسی وجود دارد این است که دموکراسی تضاد صددرصدی با دین اسلام و احکام آن دارد.در دموکراسی آنچیزی که حق است انتخاب مردم است.در حالی که در بینش دینی احکام اسلام حق است.برای مثال در دموکراسی اگر اکثریت بگویند شراب حلال است، حلال میشود و اگر اکثریت حکم بر وجوب زنا کنند زنا واجب می شود! و اگر اکثریت بگویند اسلام نباید باشد اسلام دیگر نباید باشد.
در بینش اسلام، حق دین خدا و دستورهای الهی اوست و نه انتخاب مردم.چرا که انتخاب مردم چون غالبا از روی هوس است اکثرا با دین مطابقت ندارد. پر واضح است که اگر مردمی اسلام را نپذیرفتند احکام اسلام در آن جامعه اجرا نمی شود ولی این مردم راه معصیت پیموده اند و به خطا رفته اند
در واقع در تمدن کنونی «تمایلات اكثریت» و «قوانین مدنى» میزان و معیار حقّ است.در حالی که قرآن در آیاتی متعدد این را رد میکند. مثلاً آیه مباركه 116 از سوره «انعام» كه مىفرماید:«وَ اِن تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ یضِلّوكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ اِنْ یتَّبِعونَ الاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُم الاّ یخْرُصونَ» (و اگر از اكثریت مردم كره زمین اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد، كه آنان جز از «ظنّ» تبعیت نمىكنند و جز «دروغ» نمىورزند). و قرآن سخن از اکثرهم لا یعلمون می زند. ولی دموکراسی که ریشه ی آن اومانیسم و حق انگاشتن هر آنچه انسان می گوید است اینگونه نیست، برای همین است که" دین و عبودیت" را کنار گذاشته و سخن از "حقوق بشر" می زنند. بشر دیگر نه سخن از تکلیف بلکه حرف از حق خود به میان می آورد.
دموکراسی حکومت طاغوت است و هر کس قائل به دموکراسی باشد راضی شده که اسلام و الله حاکم نشوند. خواه این شخص یک روشنفکر باشد و یا یک آیت الله.
افرادی به ظاهر مسلمان ولی احمق مدام دم از دموکراسی می زنند و آن را با وجود مشاوره در اسلام و امثال این توجیهات سخیف ترویج می دهند. و نمی فهمند که حتی لفظ دموکراسی بار معنایی خاصی دارد و از اومانیسم غرب نشات گرفته است. خمینی آن اسلام شناس حقیقی است که اینها را می دانست و با شناخت عمیق، واژه ی جمهوری اسلامی را انتخاب کرد و هیچگاه حرفی از دموکراسی غرب و یا حتی دموکراسی اسلامی نزد.چون خمینی عارفی بود که فهمیده بود دموکراسی بر اساس اصالت ماده بوجود آمده است و حتی کاربرد لفظ دموکراسی هم برای نشان دادن رای مردم اشتباه است.
در آخر اشاره به این نکته مهم است که اسلام و حکومت اسلامی اینطور نیست که رای مردم را نادیده بگیرند بلکه اصالت و حق بودن آن را انکار می کند. و اینطور است که فطرت عمومی مردم بر نفی شرک است و پذیرفتن توحید. و تا مردم حکومت حق را نپذیرند این حکومت تحقق نمیابد و نقش مردم نقش اول در تشکیل حکومت اسلامی است.حتی امام معصوم هم برای منصب خلافت نیاز به بیعت"جمهور" یا همان رای مردم دارد.
به گفته ی شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی: "حكومت اسلامى هرچند كه در اصل «حكومت اللَّه بر مردم» است، امّا از آنجا كه كفایتاً خلیفه مسلمین بعد از بیعت با مردم و بعد از موافقت «جمهور» بر مسندِ «خلافت» می نشیند، حكومت مردم است بر خودشان. با این تفسیر «حكومت اللَّه بر مردم» همان «حكومت مردم» است و تناسب بین این دو وجهِ حكومت اسلامى، تناسبى طولى است نه عرضى".
و برای همین بود که خمینی کبیر فرمود مجلس در صدر امور است چرا که مجلس مورد انتخاب مردم بود.البته وقتی سیستم ما از پارلمانی زمان جنگ به پرزیدنتال اکنون تغییر یافت و پست نخست وزیری حذف شد باید اینگونه گفت که رئیس جمهور در صدر امور است.چرا که خمینی کبیر به مجلس موضوعیت نداده بود بلکه به "انتخاب مردم" موضوعیت داده بود و اگر کسانی مجلس را در راس امور میپندارند به خطا رفته اند و همانا انتخاب رئیس جمهور بالاتر از انتخاب مجلس است چرا که پراکنده نیست.
منابع:
- دولت فرزانگان شهید آوینی(سایت آوینی دات کام قسمت مقالات)
- علل تزلزل تمدن غرب استاد طاهر زاده