کد خبر: ۱۲۱۴۸۵
تاریخ انتشار:
ظهور نزدیک است:

شناخت یوسف زهرا از یوسف قرآن

به گزارش گروه خاکریز سایبری بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ سرلوحه نوشت:

بین یوسف زهرا علیها السلام با یوسف نبی علیه السلام شباهت‌های فراوانی درجمال صورت و حسن سیرت (مانند عصمت، صداقت، قدرت، مکانت، صبر و تقوای الهی و مدیریت)

 

بین یوسف زهرا علیها السلام با یوسف نبی علیه السلام شباهت‌های فراوانی درجمال صورت و حسن سیرت (مانند عصمت، صداقت، قدرت، مکانت، صبر و تقوای الهی و مدیریت) و فراز و نشیب‌های زندگی (مانند غیبت، تنهایی،غربت، ناشناخته‌بودن در برهه‌ای از زندگی میان مردم، دستگیری از محرومان و شفابخشی بیماران و نابینایان، ایجاد حکومتی پر از رحمت عدالت؛ گرچه تمایزی نیز دارند، وگسترش عدالت وگستراندن سفره رحمت وجود دارد.


در این مقاله به پاره‌ای از این شباهت‌ها و تمایزات اشاره می‌شود.
کلید واژه‌ها: احسن القصص، تشابه، شباهت‌های معنوی، عصمت، صداقت، برگزیده خدا، مکانت و اقتدار، تقوا، صبر، مدیریت، غیبت، تنهایی و غربت، زمینه‌های ظهور، آستانه ظهور، بازگشت پیروزمندانه.

 

 


مقدمه


اللهمَ ارنی الطّلعة الرّشیدة و الغرّة الحمیده و اکحل ناظری بنظرةٍ منّی الیه و عجّل فرجه و سهل مخرجه و  أوسع منهجه و اسلُک بی‌محجته و انفذ أمره و اشدد أزره؛[
۱]


خدایا! آن جمال با رشادت و آن رخسار روشن‌جبین ستوده را نشانم ده و تماشای او را سرمه چشمم کن، فرجش را تعجیل، آمدنش را آسان و راهش را گشاده کن و مرا رهروی این راه گردان، امرش را نافذ و پشتش را ]به نیروی خویش[ محکم گردان.


خدای سبحان، دربارة قرآن معظمش می‌فرماید: (و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء و هدی و رحمةً و بشری للمسلمین).[
۲]


ما بر تو کتابی فرستادیم که بیان کننده هر چیزی است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.
آیا می‌توان تصور کرد قرآن، بیان‌کننده همه مسائل سعادت بشر و هدایت، رحمت و بشارت برای مسلمانان باشد؛ اما دربارة امامت و رهبری امت در عصر رسول خدا صل الله علیه و آله و بعد از او و اکنون و آینده، هیچ رهنمود و بشارتی نداشته باشد؟

 

 این سخن در درون خود ناسازگاری و تناقض منطقی دارد و ساحت قرآن از تناقض‌گویی مبرا است؛ پس  حتماً قرآن، برای امامت انسان دیروز و امروز و فردا سخنان بلندی دارد. لکن باید آن دُرّ ثمین را از لابه‌لای آیه‌ها و قصه‌ها و حکایت‌ها و گزاره‌های حکمت‌آموز قرآن بیرون کشید.


یکی از آن قصه‌ها که به تعبیر خدای سبحان احسن القصص است، قصه یوسف رعنای قرآن است. اینک ما بر آنیم از آن حکایت دیرین این حقیقت برین را بازخوانی کنیم. قرآن کریم، چند پرده از اسرار جمال انسانیت یعنی یوسف بن یعقوب بن اسحاق‌ بن ابراهیم برمی‌دارد. ما هم با تماشا و تأمل در آیینه جمال یوسف  نبی علیه السلام پرده‌ای از جمال پر جمیل یوسف زهرا علیها السلام برمی‌داریم.

 

یوسف قرآن، ظاهری پر از جمال، باطنی پر از اسرار و زندگی­ای پر از ماجرا دارد که در این مقال، نگاهی گذرا و مقایسه‌ای زیبا به این سه عنصر عزت‌آفرین داریم.

 

 


۱. تشابه در حسن صورت


زیبایی یوسف، گویی ضرب­المثل خاص و عام بود. این، حقیقتی است که اهل زمانش شاهد آن بودند و کتاب مقدس (تورات) نیز بر آن گواهی داده است؛ چنان که در کتاب پیدایش آمده است:

 

 «یوسف، خوش‌اندام و نیک منظر بود[۳]». دربارة جمال ظاهری یوسف همین بس که طبق نقل قرآن، زنان مصری وقتی یوسف را دیدند، آن‌چنان مجذوب جمال جمیل او شدند که انگشت از ترنج باز نشناختند و به جای ترنج، انگشتان خویش  بریدند و او را در زیبایی  چون فرشته­ای شریف دانستند.[۴]


و اما جمال یوسف زهرا علیها السلام


کنجی شافعی در البیان فی اخبار صاحب الزمان در بیان ویژگی‌های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و یوسف بن یحیی مقدسی شافعی از علمای قرن چهارم در عقد الدرّ فی اخبار المنتظر، هر دو از قول حذیفه و او از رسول خدا صل الله علیه و آله  گزارش می‌کند که آن حضرت فرمود:[
۵]


مهدی، مردی از فرزندان من است که صورتش چون ستاره‌ای درخشان با نمای زیبای عربی و بدن نیرومند یعقوبی است. زمین را از عدل پر می‌کند؛ همان طور که قبل از او از ظلم پر شده باشد.


در روایت دیگر نیز از حذیفه بن یمان از رسول خدا صل الله علیه و آله  گزارش شده است که فرمود:[
۶]


او مردی از فرزندان من است. گویی او از فرزندان یعقوب است. دو عبای قطوانی برتن دارد. رنگ چهره‌اش همچون ستاره‌ای درخشان است. در گونه راستش خال سیاهی است. او در قامت، مردی چهل ساله ظهور خواهد کرد.[
۷]


علاوه بر این روایات، روایت‌های دیگری از پیامبر صل الله علیه و آله  و امیرالمؤمنین علیه السلام  و سایر امامان اهل بیت نبوت علیهم‌السلام در جمال صورت و خصال سیرت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه نقل شده است که این مختصر را مجال آن مفصل نیست.


توضیح این که در دو روایت مذکور حضرت، به فرزندان ذکور یعقوب تشبیه شده است. فرزندان یعقوب ـ به گزارش قرآن ـ مردان نیرومندی بودند و می‌گفتند: «نحن عصبة».[
۸]  عصبة در لغت به معنای گروهی نیرومند است. یوسف، میان فرزندان یعقوب ویژگی‌های منحصر به فردی داشت. او از کودکی با زیبایی صورت و حسن سیرتش یعقوب این پیامبر عظیم‌الشأن را چنان مجذوب خویش کرده بود که حسد برادران را بر انگیخت و عزیز مصر را چنان مجذوب خویش کرده بود که به همسرش دستور داد[۹] جایگاهش را گرامی بدارد و زنان مصر را چنان مجذوب کرد  که انگشتان خویش را از ترنج بازنشناختند[۱۰] و پادشاه مصر را چنان شیفته خود کرد که گفت: «حقیقتاً تو امروز نزد ما مورد اعتماد و ارجمندی».[۱۱]


یوسف زهرا علیه السلام نیز بر اساس روایات مستفیض، بلکه متواتر از حیث معنا، ویژگی‌های یوسف قرآن را از حیث حُسن سیرت و جمال صورت دارد.


۲. شباهتهای معنوی و تشابه سیرت یوسف زهرا علیه السلام به یوسف قرآن علیه السلام


قرآن کریم، یوسف نبی علیه السلام را به ایمان، عصمت، تقوا، صبر، عدل، تواضع، مدیریت، امانت و دیگر صفات کریمانه می‌ستاید. امام زمان علیه السلام نیز براساس روایات متواتری که از طریق فریقین نقل شده است، الگوی تمام‌نمای ایمان، عبودیت، عصمت،عفت، تقوا، صبر،عدل، تواضع، مدیریت و امانت است. بیان تفصیلی این‌ها مجال دیگری می‌طلبد و تنها به اختصار، به برخی ویژگی‌های این دو ولی الهی می‌پردازیم:

 

 


۲-۱. عصمت


به اختصار درباب عصمت یوسف نبی علیه السلام می‌توان گفت که ادله عمومی عصمت انبیا بر عصمت حضرت یوسف نیز گواهی می‌دهد. علاوه بر آن، مخالفان او ـ همان‌‌هایی که او را به زندان انداختند ـ بر عصمت او گواهی دادند؛ چنان که قرآن از زبان همسر عزیز مصر می‌فرماید:

 

 «من از وی خواستم خودش را در اختیار من قرار دهد او سخت مخالفت کرد و بر پاکدامنی خودش اصرار ورزید»[۱۲] در جای دیگر او را از صادقان دانستند: من با او عزم مراوده داشتم؛ اما او از راستگویان و راستکرداران است».[۱۳]


همان ادله عمومی عصمت امام، بر عصمت یوسف زهرا علیها السلام نیز دلالت دارد؛ چون به اعتقاد شیعه، او از اولوالامر است و خدای سبحان به اطاعت مطلق از اولوالامر فرمان داده است؛ چنان که می‌فرماید:


]ای مؤمنان[ مطیع خدا باشید و از رسول و صاحبان امر نیز فرمان برید.[
۱۴]
در این‌جا امت بر اطاعت مطلق امر شده‌اند. بدیهی است که لازمة اطاعت مطلق، عصمت مطلق امام مطاع است وگرنه مستلزم تناقض خواهد بود.[
۱۵] یکی از صاحبان امر بر اساس حدیث جابر از رسول خدا صل الله علیه و آله  حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است.[۱۶]

 

 

 


۲-۲ صداقت


یوسف از صادقان است. امام عصر نیز از صادقان است؛ به دلیل آیه شریف که مؤمنان را به تقوا و همراهی صادقان امر کرده و فرموده است. صادقان مورد اشاره آیه شریفه، همان امامان هدایتگر و در رأس آنان، امیرالمؤمنین علیه السلام  هستند.[
۱۷]


از علمای اهل سنت نیز روایتی از ابن مردویه و او از ابن عباس نقل شده است که مراد از صادقین علی بن ابی‌طالب است.[
۱۸] گر‌چه احتمال‌های دیگر را نیز نقل کرده است، این روایت با روایات و تفسیر شیعه از اهل بیت عصمت تأیید می‌شود.

 

 بدیهی است که مورد مخصص نیست، یعنی وصف صادقان در حضرت علی علیه السلام  و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام جاری است؛ چرا که آنان کسانی هستند که درستی عملشان، صدق گفتارشان را به طور مطلق تایید می‌کند. ملاهادی سبزواری[۱۹] در باب برهان صدیقین در شناخت خدا در وصف صدیقین می­گوید:


صدیق کسی است که بسیار راستگو است و او کسی است که در سخن­ها و کارها و تصمیم­ها و پیمان­هایش با خدا و مردم راست­رو و استوار باشد.

 

 

 


۲-۳. برگزیده خدا


یوسف نبی علیه السلام از کودکی، برگزیده و محبوب خدای سبحان واقع شد؛ چنان که قرآن کریم از زبان حضرت یعقوب علیه السلام  می‌فرماید: بدین سان پروردگارت تو را بر می‌گزیند و به تو تعبیر خواب‌ها می‌آموزد و نعمتش را بر تو تمام می‌کند».[
۲۰]


دلیل دیگر این‌که وقتی یوسف را به چاه انداختند، خدای سبحان در چاه به او وحی فرستاد که ما برادرانت را به زشتی کارشان آگاه می‌کنیم و این‌ها نمی‌فهمند چه خطایی مرتکب شده‌اند، سخن خدای تعالی چنین است که فرمود:


به او وحی فرستادیم که حتماً (در آینده‌ای نه چندان دور) آنان را به این کارشان آگاه می‌کنی و آنان درک نمی‌کنند.[
۲۱]


امام مهدی عجل الله تعالی فرجه نیز در کودکی برگزیده خدا شده، به ولایت الهی منصوب گردید؛ همان‌گونه که رسول خدا صل الله علیه و آله برگزیده خدا است و اهل بیت او از امامان پاک علیهم السلام برگزیدگان خدا هستند.[
۲۲] اما امام زمان عجل الله تعالی فرجه به واسطه جور مردم زمانه، به الهام ربانی، از نظرها غایب شد و در حجاب غیبت خواهد ماند، تا آن‌گاه که خدا به ظهور امر کند.

 

 


۲-۴. مکانت و اقتدار


همان‌گونه که غیبت یوسف، مایه اقتدار او در آینده‌ای نه چندان دور گردید، غیبت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه نیز مایه مکانت و اقتدار او خواهد شد. طبق نقل قرآن، بعد از آن‌که کاروانیان، یوسف را از چاه در‌آورده، او را بضاعت خویش قرار داده و به بهایی ناچیز فروختند، عزیز مصر او را خریداری کرد؛ اما نه برای بردگی، بلکه او را منزلتی رفیع داد و به همسرش امر کرد:‌ای همسر! مقامش را گرامی بدار، امید است این کودک سودمان بخشد یا او را به پسری برگیریم.[
۲۳]

 


در ادامه می‌فرماید:


ما بدین ترتیب یوسف را در زمین مکانت دادیم.
این مکانت الهی او در زمین، در آیه دیگر نیز اشاره شده است؛ آن‌جا که از زبان پادشاه مصر می‌فرماید:[
۲۴] تو امروز نزد ما صاحب مکنت و مورد اعتماد هستی.


خدای مهربان نیز این مکنت را از رحمت خویش دانسته، می‌فرماید: بدین‌گونه ما یوسف را در آن سرزمین جایگاهی بلند دادیم، تا هر جا خواست مسکن گزیند. هر کس را خواهیم مشمول رحمت خود سازیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم.[
۲۵]


خدای سبحان  به مؤمنان صالح از دین اسلام هم وعده داده است آنان را جانشینان زمین کند؛ همان‌گونه که بیشتر مؤمنان صالح از امّت‌های گذشته را جانشینان زمین کرد و آیینشان را که پسندیدة آنان است، استوار گرداند و بیمشان را به ایمنی دگرگون سازد.[
۲۶]


علامه طباطبایی رحمه الله علیه پس از بیان وجوهی که مفسران دربارة این آیه ذکر کردند و نقض اقوال آنان می‌فرماید:


حق این است که این آیه شریف تنها بر جامعه‌ای دلالت دارد که با ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه تشکیل می‌شود.[
۲۷]


اخبار متواتری که از پیامبر صل الله علیه و آله  و امامان علیهم‌السلام دربارة حاکمیت مؤمنان در جامعه‌ای خدامحور، عدالت‌پیشه و امنیت‌گستر آمده، هنوز محقق نشده است. این، وعده خدا است که به دست ولی عصر عجل الله تعالی فرجه محقق می‌شود؛ همان‌گونه که در بعضی ابعاد آن در زمان انبیای گذشته و حضرت یوسف علیه السلام  محقق شد. کنجی شافعی که احادیث مسند احمد بن حنبل را گرد‌آوری کرده است، از ابن سعید خدری از قول رسول خدا صل الله علیه و آله نقل می‌کند که فرمود:


آیا شما را به مهدی بشارت دهم؟ او در امت من مبعوث می‌شود، آن‌گاه که مردم، دسته‌های مختلف شده و متزلزل می‌گردند. او زمین را از قسط و عدل پر می‌کند، آن‌گاه که از ظلم و جور پر شده باشد و حکومتی تشکیل می‌دهد که ساکنان آسمان و زمین، از آن حکومت راضی هستند. مال ]بیت المال[ را به مساوات  تقسیم می‌کند. خدا قلوب امت محمد صل الله علیه و آله   را از بی‌نیازی پر می‌کند و عدل او چنان توسعه می‌یابد که نیازمندی نمی‌ماند.[
۲۸]


۲-۵. تقوا


یکی از ویژگی‌های ممتاز حضرت یوسف علیه السلام  تقوا است. او به برکت تقوا از همه حیله‌های زنان مکاره شیطان صفت رهایی یافت. خدای سبحان، او را به این صفت ستوده است، آن‌جا که می‌فرماید: ما یوسف را در زمین مُکنت دادیم ...؛ اما پاداش آخرت، بهتر و برتر است، برای کسانی که ایمان آوردند و همواره تقوا پیشه کرده‌اند.[
۲۹]


در چند آیه بعد، پس از آن‌که بیان می‌کند یوسف به مقام عزیزی مصر رسید، دوباره می‌فرماید:
بی‌گمان، هر کس تقوا پیشه کند و شکیبایی ورزد، خدا او را پاداش نیکو دهد و خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌کند.[
۳۰]


این وعده عمومی خدا است که به پرهیزکاران سرانجامی نیکو عنایت کند؛ چنان که می‌فرماید: این سرای نیکوی آخرت را برای کسانی قرار داده‌ایم که نمی‌خواهند در زمین به سرکشی و تبهکاری بپردازند و فرجام نیک از آن پروا پیشه‌گان است.[
۳۱]


در سوره اعراف، از زبان حضرت موسی علیه السلام  به قومش می‌فرماید: از خدا یاری جویید و صبر پیشه کنید که زمین، از آن خدا است و هر کس از بندگانش را بخواهد، وارثش می‌کند و فرجام شایسته، از آن پرواپیشه‌گان است.[
۳۲]


از امام صادق علیه السلام درباره دولت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه آمده است:
حکومت ما، آخرین حکومت است و همه خاندان‌ها ]گروههای فکری[ پیش از ما دولت تشکیل می‌دهند، تا وقتی سیرة ما را در حکومت‌داری دیدند، نگویند: «اگر ما هم بودیم، مانند این‌ها حکومت می‌کردیم». این سخن خداوند عزیز و بلند مرتبه است که می‌فرماید: «سرانجام نیکو، برای تقوا‌پیشه‌گان است.[
۳۳]


این حکومت، به دست مجسمة تقوا از خاندان پیامبر، یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه بر پا خواهد شد. خدای سبحان، این نعمت را بر اهل بیت پیامبر ارزانی خواهد کرد؛ همان‌گونه  که یوسف مصر علیه السلام فرمود: این نعمتی است که خداوند بر ما ارزانی داشته است.[
۳۴]

 

 

 


۲- ۶. صبر


صبر در فرهنگ قرآن، به معنای ا یستادگی و استقامت برابر بلاها، مصیبت­ها، معصیت­ها و نعمت‌ها است. از ویژگی‌های یوسف نبی علیه السلام  که خدای سبحان آن جناب را بدان می‌ستاید، صبر است. چنان که ملاحظه شد، هر جا سخن از تقوا است، این تقوا همراه صبر، استقامت و پایداری برابر مصیبت‌هایی است که بر شخص فرود آمده است.

 

 یوسف علیه السلام در مصائبی که به واسطه حسد برادران و نیز به واسطه دلدادگی زلیخا و زنان مصری برای او پیش آمد و در پی آن به زندان افکنده شد، صبری نیکو پیشه ساخت. در مقابل این پایداری است که خداوند، آن همه عزت، مکنت و اقتدار به او عنایت فرمود؛ چنان که حضرت یوسف در زمان حکومتش در مصر به برادرانش می‌فرماید: [ای برادران!] بی‌گمان، خدا بر ما منت نهاده و این نعمت را ارزانی کرده است. بی­گمان هر کس تقوا پیشه کند و در این راه استقامت ورزد ]او نیکوکار است و[ خدا هرگز اجر نیکوکاران را تباه نمی‌کند.[۳۵]


سخن خدای سبحان که می‌فرماید «هر کس تقوا پیشه کند و صبر نماید»حکم کلی است و جملة «پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کنیم» نیز جزای آن شرط است.


از ویژگی‌های بارز یوسف زهرا عجل الله تعالی فرجه نیز صبر و استقامت برابر مشکلات و رنج­هایی است که بر او وارد می‌شود با رنج‌هایی که به واسطه ستمی که بر مسلمانان و همه مظلومان جهان وارد می­آید، پدید می‌آید؛ چرا که غم مظلومان و مسلمانان، غم او است و رنج شیعیان او را می­آزارد. او، فرزند همان کسی است که می­فرمود: «صبر کردم، در حالی که استخوان در گلو و خار در چشم بودم[
۳۶] او، از تبار صابرانی است که در زیارت جامعه کبیره درباره آنان می‌خوانیم: شما برای تحصیل رضای خدا، بر آنچه در این راه بر شما وارد شد، صبر پیشه کردید. جابر، در حدیث طولانی درباره آن حضرت می‌فرماید: او، برای همه مردم جهان رحمت است. برای او کمالات موسی، شرف عیسی، و صبر ایوب است.[۳۷]


آری، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه صبر ایوب را دارد که هزار و دویست و اندی سال تنهایی و غربت و دوری از شیعیان و عاشقانش را تحمل کرده است و به انتظار اذن الهی برای ظهور خود نشسته است. وقتی روایت، صبر حضرت را به صبر ایوب تشبیه می­کند، فهمیده می­شود که مصائب وارد آمده بر آن حضرت، از مصائب یوسف علیه السلام نیز بیشتر است.

 

 چه رنجی بزرگ­تر از این است که بزرگ­مردی از خاندان رسالت و کرامت و شجاعت، فریاد مظلومان را بشنود و نشستن تازیانه­های ستمگران بر مظلومان را در هر نقطه جهان به ویژه بر مسلمانان، ببیند؛ ولی به خویشتنداری مأمور باشد، در حالی ­که فرزند امیر مؤمنان و شیر میدان جنگ است. اینجا است که باید اذعان کرد مصائب او از مصائب یوسف صدیق، گران­تر بوده و صبر او جمیل­تر است.

 



۲-۷. مدیریت[۳۸]

یکی از نعمت‌هایی که خدای سبحان به یوسف یعقوب علیهما السلام بخشیده است، توان بالای مدیریت است. سوره یوسف، گویای این است که مصر، از تمدن دیرینه و نظام حکومتی منسجمی برخوردار بود و پادشاه آن سرزمین در عهد یوسف، انسان دوراندیشی بود؛ چرا که وقتی یوسف خواب او را تعبیر کرد، دستور داد او را از زندان بیاورند، تا از ندیمان و مشاوران خاص خودش قرار دهد. وقتی پادشاه با او مصاحبه کرد و او را اهل حکمت و دانش یافت،
۱ گفت از امروز تو در نزد ما صاحب جایگاه بلند و امین هستی. یوسف علیه السلام  چون به فضل الهی صاحب حکمت عملی و نظری بود با بینش بلند خویش،آینده مصر را از روی خواب پادشاه پیش‌بینی کرد و فهمید بر اثر قحطی‌ای که در آیندة نزدیک فرا خواهد رسید، مدیریت اقتصاد و کشاورزی مملکت، مهم‌ترین مسأله است؛ لذا فرمود: «مرا مسؤول خزانه‌های این سرزمین قرار ده که من نگهبان و عالم به این کار هستم». دیدیم یوسف چگونه مملکت مصر و شهر و روستاهای اطراف آن، مثل کنعان را از بحران غذا نجات داد.

 


مهدی زهرا عجل الله تعالی فرجه نیز این توان مدیریت را دارد که جهان را اداره کند؛ چرا که پیامبر صادق مصدق و امامان صاحب عصمت مژده داده‌اند که فردی ازخاندان پیامبر خواهد آمد و کره زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، پس از آن‌که از ظلم و ستم پر شده باشد. حکومتی بر پا می­کند که ساکنان آسمان و زمین، از آن خشنودند، بیت­المال را به مساوات تقسیم می­کند و خدا قلوب امت حضرت محمد صل الله علیه و آله را از بی­نیازی پر می­کند. دادگری او، چنان گسترش می­یابد که نیازمندی نمی­ماند.[
۳۹]

 

همان‌گونه که در حدیث جابر گذشت، او «رحمة للعالمین» و برای همه انسان­های روی زمین، رحمت و برکت و نعمت است. حکومتی با این گستره عدالت و رحمت، ممکن نیست، مگر به دست آن بزرگ مرد الهی که خداوند به او علم و حکمت بخشیده و صاحب مدیریت معجزه آسا کرده است تا جهان بحران‌زده امروز را نجات بخشد. خدای سبحان، به واسطة او، عقل‌های مردم را کامل می‌کند۲ و عقل‌ها را بر نفس‌ها چیره سازد و به نزاع بی‌حاصل بشر پایان بخشد. این انسان بزرگ الهی، همان موعود ادیان و مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه است که ما مفتخریم که از امت او هستیم.

 


شباهت‌های زندگی یوسف زهرا علیه السلام و یوسف قرآن علیه السلام


زندگی یوسف زهرا نیز از چند جهت با زندگی یوسف یعقوب قابل تطبیق است؛ اگر چه از جهاتی دیگر متفاوت است. در اینجا به برخی از وجوه شباهتشان اشاره می‌کنیم:

 

 


۱. غیبت

فرزندان یعقوب که (برادران نامادری یوسف علیه السلام) بودند، ظالمانه و ناجوانمردانه یوسف را در چاه تنهایی غایب ساختند. یوسف زهرا نیز از جور و ستم بنی عباس که پسرعموهای او بودند، از نظرها غایب شد.

اگر غیبت یوسف، به تقدیر الهی، زمینه‌ای بود، تا روزی نجات دهنده مردم مصر و فرزندان یعقوب از گرسنگی و بیچارگی باشد؛ غیبت یوسف زهرا علیه السلام نیز زمینه‌ای است تا منجی همه اهل زمین از فساد و ظلم و تبعیض باشد.[
۴۰] طولانی شدن غیبت یوسف شد برادرانش، پدرشان را به سبب گریستن بر یوسف سرزنش‌کنند.[۴۱] در غیبت امام زمان نیز طولانی شدن غیبت، سبب خواهد شد جاهلان گویند: ما را به آل محمد نیازی نیست.[۴۲]

 



از امام باقر نقل شده است که فرمود:

صاحب این امر، چهار روش از چهار پیغمبر دارد؛ روشی از موسی و روشی از عیسی و روشی از یوسف... اما از یوسف، غیبت او از میان خاندانش است، تا آن‌جا که آنان را نشناسد و و آنان هم او را نشناسند ... .[
۴۳]

 


۲. تنهایی و غربت


یوسف یعقوب علیه السلام  در جامعه آن روز مصر، آن‌چنان تنها و غریب و ناشناخته بود و مردم از اصل و نسبش بی‌خبر بودند که وقتی برادرانش نیز به مصر رفتند و او را دیدند و از اکرامش بهره بردند و او را نیکوکار خطاب کردند. نمی‌دانستند این جوانمرد نیکوکار؛ همان برادر آن‌ها است؛ همان برادری که در چاه جفا پنهانش کردند، تا برده کاروانیان شود. یوسف در سرزمین مصر، تنها و غریب بود، تا آن روز که خودش خویشتن را به برادرانش معرفی کرد[
۴۴]

 


یوسف زهرا عجل الله تعالی فرجه هم هزار و دویست و اندی سال است که در این عرصه گیتی همچنان تنها و غریب و ناشناخته زندگی می­کند و کسی او را نمی­شناسد و جایگاه او را نمی­داند.


آری؛ چه بسا مهدی فاطمه علیها السلام در گرفتاری‌ها و شداید دستمان را بگیرد، گمراهان را راه نماید، درماندگان را مدد رساند؛ ولی کسی او را نشناسند، تا آن روز که به تقدیر الهی ظاهر شود.[
۴۵]

 

 


۳. بهره­مندی در زمان غیبت


برادران یوسف در زمان غیبت یوسف، از خوان کرم او بهره بردند و بدون عوض، از او کالا دریافت کردند. با او سخن گفتند و از محبت و رحمت او چنان بهره‌مند شدند که گفتند: «ما تو را از نیکوکاران می‌دانیم». بی‌شک، مسلمانان نیز در زمان غیبت از خوان کرم مهدی فاطمه علیها السلام بهره‌مند خواهد بود، چنان که رسول گرامی اسلام در پاسخ سؤال جابر که «آیا در زمان غیبت مهدی عجل الله تعالی فرجه، از او نفعی به مردم می‌رسد؟» فرمود:


قسم به کسی که مرا به نبوت مبعوث کرد، مردم در زمان غیبت، از نور او بهره‌مند می‌شوند؛ همان‌گونه که از خورشید پشت ابر بهره می‌برند.[
۴۶]



و حضرت امیر علیه السلام  در همین باره می‌فرماید:


آگاه باشید! آن کس که از ما است و این حوادث را مشاهده می‌کند، با چراغی روشن راه می‌پیماید و با الگویی همچون الگوی صالحان در آن حوادث عمل می‌کند، تا گرفتاری را نجات و اسیری را آزاد و اجتماعاتی را متفرق و تفرقه‌هایی را مجتمع کند؛ در حالی که مردم او را نمی‌بینند و کسی از او اثری نمی‌یابد، هر چند پیگیری نماید.[
۴۷]

 

 


۴. زمینه­های ظهور

 

سختی‌ها و بلاها، مقدمه معرفت یوسف نبی و یوسف زهرا علیها السلام است. توضیح این‌که مردم کنعان، دچار قحط سالی و گرفتار سختی‌ها و شداید شدند. فرزندان یعقوب که در کنعان می­زیستند، برای تهیه آذوقه، راهی مصر شدند که مرکز نعمت و توزیع ارزاق بود. وقتی بر عزیز مصر (یوسف) وارد شدند، یوسف آنان را شناخت، اما آن‌ها او را نشناختند. یوسف به آن‌ها آذوقه داد و متاعشان را نیز در بار شترشان نهاد و گفت:

 

 «بار دیگر برادر دیگرتان را نیز با خود بیاورید، تا به شما آذوقه دهم». بدین­ترتیب، بازگشت دوباره‌شان برای آذوقه، به آوردن برادر دیگرشان (بنیامین) مشروط شد. پدر، راضی نبود؛ ولی لکن با اصرار برادران و تعهد دادن برادراشان را همراه آن‌ها کرد. آنان در مصر، با حادثه ناگواری روبه‌رو شدند.

 

و آن، این‌که به سرقت متهم شدند و بنیامین سارق معرفی شد. یکی از برادران، برای...

پایان بخش اول...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین