بدون شک حرکت همه نهادها بايد در مسير نامگذاري سالانه رهبر انقلاب تعريف شود و سال 1391 نيز بيگمان بايد در جهت توليد ملي و حمايت از کار و سرمايه ايراني باشد، اينها مضمون توصيههايي است که رياست صدا و سيما به ديگران ميفرمودند.
من از جناب مهندس ضرغامي ميپرسم حضرتتان تا چه اندازه در اين فرمان، رهبر انقلاب را ياري کردهايد؟ آيا صدا و سيما در حد يک هزارم نمايش توپبازي خارجيان، اين فرمان را مراعات کرده است؟ آيا در حد يک صدم از وقتي را که صرف بازتاب مسابقات رالي براي تحريک جوانان و نمايش بازي با مرگ ميکند، صرف به تصوير کشيدن اوضاع امروز کشاورزي، دامداري و صنايع کوچک فرموده است؟ در حاشيه به همگان اعلام ميکنم که نظر من، چه درباره مشي ايشان و چه رويه آقاي رئيسجمهوري پيرامون صنايع بزرگ و سياست خارجي مثبت است چراکه در حد امکان، خوب کار کردهاند.
نقد فعليام پيرامون ياري رهبر انقلاب در شعار سال حضرتشان است. پيشتر در يادداشتي گزارش دادهام که سياهترين دوران حمايت از توليدات کشاورزي و صنايع کوچک، دوران رياستجمهوري فعلي بوده است؛ يعني همان مديريتي که درخشانترين عملکرد را در صنايع سنگين و سياست خارجه داشته است؛ ليکن اين هر دو مقام، در عرصه توليد ملي و اقتصاد مقاومتي بر خلاف فرمان سال رهبر حرکت کرده و فرمان ايشان را ناديده گرفته و بايکوت کردهاند.
جناب مهندس ضرغامي! چند شب پيش، دو دانشآموز چنان محو توپبازي خارجيان شده بودند که صبر مادر يکي از آنان به سر آمد؛ دست فرزند را گرفته؛ به اتاق کارش برد و دستور داد به تکاليف فردايش برسد. نوجوان در حال رفتن به دوستش گفت: «به دقت بازي را تماشا کن و نتيجه را به من گزارش بده.» لحظهاي بعد دوستش فرياد برآورد که چلسي گل زد و کودک محبوس از اتاق بيرون پريد و پرسيد چهکسي گل زد؟ و او نام شخصي را برد. کودک محبوس گفت: «اين چهاردهمين گلي است که او در اين دوره از بازيها ميزند!»
آقاي ضرغامي آيا اين ميزان دانش توپبازي براي کودکان دبستاني کافي نيست؟
اکنون کمي هم به ابعاد عملکرد رسانه ملي پيرامون دامداري و کشاورزي بپردازم؛ يعني همان عرصههايي که امام (رحمتاللهعليه) آنها را محور اقتصاد اين انقلاب خواندند و رهبري حمايت از اين فعاليتها را جهاد اعلام فرمودند.
مدتي است که بهدليل فشارهاي پشت پرده، رسانه ملي هر هفته به روستايي ميرود و به امور کشاورزان ميپردازد. از مشهد خودمان چيزي ندارم که بنويسم زيرا صدا و سيماي استان خراسان به روستاها ميرود و صميمانه با روستاييان آفتابنشين به گفتوگو ميپردازد. روستاييان هم به نقل گذشتههاي خوش و خرم خود ميپردازند و در پايان داستانسراييها، از آنان ميخواهند که کمي به ورزشهاي سنتي بپردازند. روستائيان نيز هنرمندانه به شرح بازيهاي الک دولک، آب پشتک و هرنگهرنگ ميپردازند و چون نمايش به اتمام ميرسد، سري به مطبخخانه زده و مادربزرگها پخت و پز آش لخشک و نان به تنور چسباندن را به نمايش ميگذارند. اي کاش در همين موقع، گريزي به مقايسه نانهاي شهري و روستايي هم ميزد. افسوس که هرگز دوربين به طرف اصطبلهاي خالي چرخانده نميشود و کسي نميپرسد که چرا اصطبلها خالي است؟
آري سخنم پيرامون کارگرداني حضرتتان در بخش توليد است. شب 24 آبان موفق به تماشاي برنامه «تلاش سبز» شدم. فيلمبردار هنرمندانه دوربين را به طرف کمبايني گرفته بود که در حال برداشت نمايشي گندم بود. ليکن کسي نبود که بگويد اگر همه محصول گندم کشور اين چنين است، پس چرا گندم وارد ميکنيد و در گزارشهاي کلان گفته ميشود ميانگين محصول گندم کشور در هر هکتار، 2800 کيلو است. اگر همه کمباينها به آن کارآمدي است، چرا کارشناسان گزارش ميدهند ده درصد گندم ما بهخاطر کهنگي و مشکلات مکانيزاسيون به زمين ميريزد و هدر ميرود؟ چرا در اسناد گزارش نميشود که امسال تحويل گندم به سيلوها حتي از سال 58 نيز کمتر بوده است؟
سپس دوربين به شکار باغ پرتقالي رفت که به راستي هم نمايشي بود؛ گرچه صاحب باغ با دلسردي گفت: «چنين پرتقالي را در دوران وفور محصول، از ما کيلويي 600 تومان ميخرند و چون سردخانه کافي نداريم و محصول ماندگار نيست، در ايام عيد هر کيلو پرتقال وارداتي را 2800 تومان ميفروشند. بهجان فرزندم درماندهام چه کنم زيرا نيمي از بهاي توليد را خرج چيدن محصول و حمل و نقلش به ميدان بار ميکنم و حق بارفروش را ميپردازم.»
سخنان کشاورز ديگري که کامل پخش نشد، گزندهتر بود. وي گفت: من «در سال 62 بهخاطر عشق به انقلاب، پاساژي با 28 مغازه را به پنجاه و دو ميليون تومان فروختم و باغي را تأسيس کردم که نمونه شناخته شد ليکن امروز درآمد اين باغ نمونه، از سرقفلي يکي از آن 28 مغازه هم کمتر است!»
من نيز در رشته دامداري چنين هنري را به خرج دادهام زيرا حمايت رسانه ملي از دام و دامداري اين چنين است که دوربين را به دست جواني ميدهد و او در کوچه و بازار به راه ميافتد؛ بهسراغ درماندهاي ميرود و از گراني گوشت و لبنيات ميپرسد!
آقاي مهندس! ميدانيد ثمره اينگونه مصاحبهها و آمارگيريها چيست؟ اينکه در دو سه سال اخير 30 درصد از توليدات هر گونه گوشت، تخم مرغ و لبنيات کاسته شد و دامپروران، ميشها و گاوهاي آبستن و مرغداران نيز مرغهاي تخمي را به کشتارگاهها ميفرستند. اگر در ظرف سه سال، بهاي گوشت دو برابر شده است، بايد اين را بدانيد که بهاء خوراک دام نيز شش برابر شده است.
اگر هم ميخواهيد از اوضاع صنايع کوچک با خبر شويد و شهامت نشان دادن شهرکهاي صنعتي را داريد، لحظهاي دوربين را به طرف شهرکهاي صنعتي بچرخانيد تا ببينيد حمايتها، چه قبرستاني به بار آورده است؟
اين قضيه را هم که بارها نوشته و گفتهام و همگان خود را به کَري زدهاند، باري ديگر بشنويد. چهار سال پيش گروهي مهندس رشته آبياري صنعتي به آقاي رئيسجمهوري گزارش ميدهند که بيشترين يارانههاي آبياري صنعتي خرج خريد صنايعي ميشود که توليدش در ايران ممکن و بسيار به صرفه اقتصاد ملي است ولي از دبي وارد ميشود. آقاي رئيسجمهوري مخارج تأسيس کارخانه را به بانک مرکزي حواله ميدهند ولي بانک نه تنها وام را نميپردازد بلکه گروه را وادار به خريد سولهاي ميکند که تا خرخره زير بار قرض ميروند و وزيري که امکان پرداخت 8 ميليارد تومان جهت اشتغال صدها نفر و تأسيس يک کارخانه را نداشت، تاکنون توان پرداخت 400 ميليارد دلار جهت واردات اين کالا را داشته است. آيا حمايت از شعار سال، بيش از اين هم قابل تصور است؟!
آقاي مهندس دوربين شما، زيبايي آبياري باراني را نشان داد ولي اين را نگفت آبياري صنعتي که با وام 350 ميليون توماني بانک تأسيس شده است، سود بانکياش بيشتر از درآمد مزرعهاي است که 15 ميليارد تومان بها دارد.
آقاي مهندس ضرغامي سخن آخرم اينکه در حد يک هزارم از وقتي که براي ميزگردها و گزارشهاي ورزشي خرج ميکنيد، به کشاورزان، دامداران و صاحبان صنايع کوچک اختصاص دهيد تا جامعه بر فداکاريها، مصائب و دردلهاي توليدکنندگان هم واقف گردد. آقاي ضرغامي آيا ميرسد آن روز که به توليدکنندگان هم در حد يک هزارم تماشاي فوتبالهاي خارجي، وقتي براي بيان مصائبشان تعلق گيرد؟ ولا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com