سالهاست كه مدعي هستيم حرفهاي شدهايم، سالهاست كه ادعا داريم فوتبالمان ميتواند همطراز ليگها و فوتبال جهان پيش برود، اما...
صرف
نظر از اينكه در داخل زمين سبز، روي نيمكت و روي سكوهاي ورزشگاه فرسنگها
با آنچه در دنياي حرفهاي ميگذرد فاصله داريم و خودمان نيز به اين حقيقت
واقفيم، اما گاهي اوقات اتفاقاتي در فوتبال رخ ميدهد كه موجب ميشود به
اين فاصله و بيشتر شدن روزبهروز آن بيشتر اعتقاد پيدا كنيم.
نمونه
اين قبيل اتفاقها، جريان قرعهكشي مرحله نيمهنهايي و يك چهارم نهايي
رقابتهاي جام حذفي بود. تأسفبار اين است كه بهرغم ادعاي حرفهاي بودن،
هنوز نتوانستهايم سادهترين سازوكار را براي انجام اين امور تعريف كنيم.
استفاده از كاغذهاي مچاله شده و دستنويس براي انجام اين كار به طور حتم
حتي در سادهترين مراسمها و حتي در رقابتهاي محلي نيز منسوخ شده، اما چرا
هنوز در فدراسيون عريض و طويل فوتبال و سازمان ليگ آن اجرا ميشود سوالي
است بيپاسخ!
طبيعي است كه در چنين شرايطي اعتراض نيز بوجود ميآيد،
اينكه يك تيم مدعي است در حقش اجحاف شده و به نتيجه قرعهكشي اعتراض كند،
جالب اينكه جلوگيري از اين قبيل حواشي كاري بسيار ساده است ولي چرا ممانعتي
صورت نميگيرد بازهم از آن دست سوالهايي است كه پاسخي براي آن پيدا
نميشود.
از همه اينها كه بگذريم، شأن فدراسيوني چون فدراسيون
فوتبال نيز نبايد اجازه بدهد كه در چنين مراسمهايي اين قدر بيبرنامگي و
كمبود امكانات به چشم آيد، فراموش نميكنيم كه چندي پيش براي معرفي توپهاي
تازه مسابقات فوتبال از ليوان براي نشان دادن توپها و استقرار آنها روي
ميز استفاده شد، موضوعي كه بلافاصله به عكس خبري و طنز خبرگزاريها تبديل
شد و حالا استفاده از كاغذهاي چهار تا شدهاي كه نوشته درون آن مشخص است
معضل تازهاي را براي فوتبال به وجود آورده است.
خيلي ساده ميشد اين
كاغذها را درون چند گوي قرارداد و بعد از انتخاب، با باز شدن گويها اسامي
تيمها را خواند، كاري ساده كه در تمام دنيا انجام ميشود، ولي در فوتبال
ما همين سادهها و همين امور بديهي به فراموشي سپرده ميشوند تا اينگونه
اسير حاشيه و جار و جنجال شويم.
گفتيم كه با انجام اين قرعهكشي
اعتراض حق تيمهاست. اين اشتباه باعث ميشود كه يكي مدعي شود قرعهها قبلاً
مشخص بوده يا يكي از نامها حتي بعد از تا كردن كاغذها مشخص بوده است،
بنابر اين بايد منتظر اعتراض بود، اعتراضي كه خود فدراسيونيها اسباب ظهور و
بروز آن را فراهم كردهاند.
اينجاست كه ميتوان نتيجه گرفت كه هنوز
حرفهاي نيستيم، حرفهاي نيستيم چون بديهيترين اصول و سادهترين امور
حرفهاي را رعايت نميكنيم، بنابر اين بايد اسير حاشيه باشيم مثل هميشه،
مثل سالهاي قبل و اين مشكل ادامه خواهد داشت تا زماني كه نگاهمان را اصلاح
كنيم، عملكردمان را مورد دقت و بررسي قرار دهيم و حداقل براي حرفهاي شدن
گامي برداريم نه اينكه تنها شعار دهيم.