بولتن نیوز : بازيگران خانم با توجه به دلایل مختلف، بيش از آقايان بازيگر مجبور به بازي در نقشهاي شبيه و معمولا کليشه اي هستند، اما الهام پاوه نژاد اين فرصت را پيدا ميکند تا در اولين تجربه سريال سازي حسن مير باقري با مجموعه «يلدا» نقشي را بازي کند که اين اواخر نه تنها خودش شانس ايفاي شخصيتي شبيه به آن را نداشته که همکارانش هم به همين ترتيب!
کاراکتر عاطفه در اين مجموعه تلويزيوني تمام ويژگيهاي يک نقش خاص و کامل را که بازيگرش روي آن کار کند و حضوري متفاوت را خلق کند داراست. زني شهرستاني که جدا از لهجه محل روايت قصه، داراي وجوهي بيروني است با تعاريفي که شايد به هيچ وجه نمونههاي اطرافمان شبيه اش نباشد.
بازيگر سريالهاي مدرسه مادربزرگها، تصوير يك رويا، گاو صندوق و... که با مجموعه تلويزيوني همسران بيش از پيش شناخته شد به رغم سبقه تئاتري اش در طول دوران بازيگري، خواسته يا نا خواسته بيشتر به سمت نمايش زنان طبقه بالاتر از حتي متوسط اجتماع رفته، اينبار در گفتگو با بانی فیلم از اعتماد برادران ميرباقري نهايت استفاده را ميکند تا با فاصله گرفتن از آنچه تا به حال از او ديدهايم شخصيتي ماندگار را به نمايش بگذارد...
با او گپی زدیم تا بازيگر فيلمهاي سينمايي «ديشب بابا تو ديدم آيدا»، «زندگي با چشمان بسته» و... از اين تجربه بازيگرياش بگويد.
اين روزها و پس از سريال «يلدا» مشغول كار جديدي شدهايد؟_ راستش از يلدا هنوز مدت زيادي نگذشته! در حال استراحت و مطالعه و بررسي چند پيشنهاد هستم.
از برنامههاي تئاتري هم اگر داريد صحبت كنيد._ اگه بالاخره شرايط مساعد باشد، سال آينده اولين نمايشم را کارگرداني خواهم کرد.البته بعد از اين که دو سال پشت در تئاتر شهر منتظر ماندم و آخر به دليل اين که بازيگران حرفه اي در اولويت کارگرداني نيستند(!)، رانده شدم. اين درخواست را به فرهنگسراي نياوران داده ام که قولهاي اوليه داده شده. در مورد جزئيات نپرسيد چون تا چيزي به قطعيت نرسد، ترجيح مي دهم حرفي در موردش نزنم.
همكاريتان با پروژه «يلدا» و برادران ميرباقري چگونه اتفاق افتاد؟_ خيلي ساده! به من زنگ زدند و بعد از خواندن فيلمنامه، نقش عاطفه را انتخاب کردم، چون آقاي ميرباقري گفتند هر کدام از نقش ها را دوست داشتي انتخاب كن و البته بعد فهميدم از ابتدا خودشان هم من را براي همين نقش کانديد کرده بودند.
اينكه داود ميرباقري در مقام مشاور به خصوص در امر فيلمنامه كنار اين پروژه حضور داشته، چقدر در انتخابتان مؤثر بوده است؟_ قطعا تاثير مستقيم و موثرداشته است. آقاي ميرباقري از جلسه معارفه تا فينال کار کنار گروه بودند و از حضور ودانش و تجربه ايشان استفاده مي کرديم.
اصولاً كمتر شاهد طراحي يك نقش زن با خصوصيات «عاطي» (عاطفه) هستيم. كاراكتري تأثيرگذار كه ميتواند بازيگرش را درگير كند، با چه حربهاي به سمت نمايش اين شخصيت رفتيد؟_ قطعا همينطور است. متاسفانه به علت ضعف فيلمنامه، نقشي که رنگ هاي مختلف و متنوعي داشته باشد، خيلي کم شده و اکثر کارها کليشه اي است.بعد از سريال بيداري کار آقاي بهرام عظيمپور، اين متفاوت ترين نقشي بود که در اين چند سال به من پيشنهاد شد و به قول حرفه اي ها بازيگر در آن استخوان مي ترکاند!
يکي از عناصري که خيلي به من کمک کرد، خارج از تهران بودن کار بود.مشخصا تمرکز بر کار و نقش چند برابر مي شود. سختي ها، دوري از خانه و خانواده و...همگي باعث مي شود بيش از هروقتي فقط به موقعيت و نقش و کار فکر کرد.از صبح يا سر کار بوديم يا به کمپ بر مي گشتيم و روي صحنه هاي بعدي متمرکز مي شديم.
اين نقش به دليل شرايط خاصش احتياج به تقسيم انرژي بسياري داشت. براي همين بايد کاملاً حساب شده طراحي و اجرا مي شد.هيچ صحنه اي از عاطفه وجود ندارد که راکد و ساکن باشد، مگر در شرايط خاصي که بعد در قصه شاهد هستيم.نقشي پر خون و پر تنش که از همان ابتدا که متن را مي خواندم، انرژي موجود در او به من منتقل مي شد.
مشخصا عاطي براي شما يك نقش ساده و دمدست نبوده و انرژي بسياري نياز داشته، از كار روي لهجه و خصوصيات بيروني اين كاراكتر صحبت كنيد._از ابتدا قرار بود عاطفه هم مثل ساير فرزندان مندلي تهراني حرف بزند، اما پس از شکل گيري لهجه و گويش فتاح به اين نتيجه رسيديم که عاطفه به علت سکونت در شهرستان و بيست سال زندگي با فتاح بايد حداقل آهنگ و کمي گويش بومي داشته باشد. براي همين با نظارت آقاي داوود مير باقري صحنه به صحنه روي ديالوگ ها کار کرديم.
به نظرم مدتي با اهالي آن خطه نشست و برخاست داشتيد تا اين شخصيت براي مخاطب به خصوص اهالي بومي آن محل قابل باور و منطقي باشد.ـ حقيقتش نشست و برخواست به معناي عام نه. ارتباط من در برخورد اول با نقش بسيار غريزي است. مثلاً همان چند روز اول به مدل چادر سر کردن عاطفه فکر و احساس مي کردم بايد متفاوت باشد .
بعد چند وقت که از تصوير برداري مي گذشت، در شهر براي خريد رفته بودم، ديدم اتفاقا بعضي از زنان در شاهرود به همين شکل چادر سر مي کنند و اين خيلي برايم جالب بود. به نظرم درک موقعيت، بهترين راه شناخت شخصيت و نزديک شدن به اوست.من تلاش کردم خيلي خوب عاطفه را بشناسم و عميقا شرايط و حساسيتش را درک کنم.
يكي از نقاط قوت بازي شما در اين سريال ارتباط متفاوتي است كه با شخصيتهاي مختلف به خصوص، علي، فتاح، يلدا و مندلي داشتيد چقدر با وسواس روي اين تفاوتهاي رفتاري شخصيت كار كرديد؟_ خوب اين تفاوت برخورد خيلي طبيعي است.اين تفاوت رفتار را، همه ما در زندگي روزمره مان داريم..فقط کافيست مناسبات با هر فرد را خوب بشناسيم و بعد بتوانيم اجرا کنيم.رابطه عاطفه به عنوان دختر همسر، مادر، خواهر با هر فردي فرق مي کند و لحن و عملکردش را تحت تاثير قرار مي دهد.
نزديك شدن به زني روستايي – شهري با خصوصيات عاطي جدا از لهجه، ايست و... نيازمند انتخاب يك لحن است؛ مثل صداي بلندي كه از عاطي در اكثر سكانسها ميشنويم. در اين باره صحبت كنيد._ اين صداي رسا از لحن جنگجوي عاطفه مي آيد! بخصوص در صحنه هاي درگيري و نه فقط عزاداري. ضجه و مويه در عزاداري هاي شهرستان نقش مهم و موثري دارد.مشخصا معتقدند اگر عزادار داد و فرياد و ضجه حتي خودزني نکند، پس دلش نسوخته! اما اين لحني که اشاره کردين به شخصيت عاطفه به خصوص در فصل هاي جنگ با علي مربوط است.
آن جنس صدا و بيان دقيقا به بخشي از رنگ عاطفه بر مي گردد که حق طلبانه و از اعماق دل از موقعيت خودش و شوهرش در خانه پدري دفاع مي کند.
در برخي از سكانسها شاهد اين هستيم كه صدا سينك نيست، مشخصا لازم بوده برخي از لحظات بازيتان را خودتان دوبله كنيد؟- بله. همانطور که اشاره کردم، بعد از گرفتن لوکيشن خانه عاطفه نتيجه گرفتيم براي اين شخصيت لهجه اعمال و قرار شد آن سکانسها را دوبله کنيم. البته بايد اين جا از زحمت مدير صدابرداري آقاي غفاري نژاد تشکر کنم که با فشار سنگيني که براي صداگذاري کار هر شب وجود داشت، حساسيت من را براي يک دستي لهجه و بيان نديده نگرفتند و هر شب که سکانسي وجود داشت، من چند ساعت قبل به استوديو براي دوبله مي رفتم.
البته ناسينکي وجود ندارد و بيشتر تغييرآمبيانس فضا در کات پلان هاست که مشخص مي کند دوبله شده که اين را هم بگذاريد به حساب کمي وقت بيش از حد، براي رساندن هر قسمت به پخش...
در روزگاري كه ضعف فيلمنامه، آثار را به ناكجاآباد ميبرد، اين مجموعه تلويزيوني جزو آثاري است كه در فيلمنامه و به خصوص ديالوگنويسي، شخصيتپردازي و... تا حدود بسياري موفق بوده است. به نظر شما فيلمنامه چقدر در اقبال اين اثر مؤثر بوده است؟_ فکر کنم خودتان به دقت اشاره کرديد. وقتي فيلمنامه قوي و حساب شده نوشته مي شود، تکليف همه مشخص است. شايد باور نکنيد خود من بعد از گرفتن سکانسهاي سخت مثل صحنه درگيري عاطفه و علي که آقاي داوود ميرباقري به خودسوزي عاطفه تشبيهش ميکردند، يادم هست چقدر اضطراب داشتم که آيا اجرا همان چيزي بوده که در ذهن نويسنده نقش بسته و ميخواسته يا خير؟
وقتي متن دقيق است، کار من بازيگر، هم لذت بخشتر است و هم دشوارتر والبته نتيجه با کارگرداني خوب جذاب تر و قابل قبولتر خواهد بود.
قرار گرفتن بازيگران اهالي تئاتر در كنار هم الهام پاوهنژاد، حميدرضا آذرنگ و... در اين سريال چقدر در پاسكاريهاي حسي و ديالوگي مؤثر بوده است؟_ بسيار تاثير واضح دارد. من اين شانس را داشتم با دوستان و همکاران خوبم آقاي آذرنگ و آقاي هژيرآزاد تجربه کار صحنه اي هم داشتيم. وقتي بازيگران با هم کار کرده باشند، نگاه و نفس هم ديگر را ميشناسند و بده بستان ها خيلي خوب و روان اتفاق مي افتد. اما رابطه پشت صحنه هم در اين باره بي تاثير نيست.
به طور مثال من با دوست عزيزم خانم کوثري تا اين کار افتخار همکاري نداشتم اما در همان شروع کار ارتباط پشت صحنه ما چنان عميق و خوب شکل گرفت که پشت صحنه هم، يكديگر را آبجي صدا ميزديم(!) و اين مسئله رنگ لحظه ها را واقعي و ملموس مي کرد.
اگر ناگفتهاي مانده...اين جا مي خواهم عميقا از همکاري و هم دلي گروهي خوب که در شرايط سخت دور از خانه و خانواده کنار هم ديگر بوده اند و در لحظههاي سخت هم ديگر را حمايت کردند تشکر کنم. به يقين کار ما کار گروهي است و بدون همبستگي پشت صحنه هيچ اتفاق خجسته اي نخواهد افتاد. اميدوارم مديران و برنامه ريزان از گروههاي اينچنيني حمايتهاي لازم را بکنند تا بتوانند گروه را حفظ و توليدات خوبي داشته باشند.
انصافا بازیگر نقش یلدا بازیش افتضاح بود...اصلا به درد این نقش نمی خورد، با اون صدای دورگه نخراشیده!!!