کد خبر: ۱۱۹۹۷۹
تاریخ انتشار:
گفتگو با امید زندگانی

به خاطر بازیگری، پاراگلایدر و اتومبیلرانی را کنار گذاشتم

 
بولتن نیوز : امید زندگانی، از هنرمندان دوست داشتنی کشور، خیلی صمیمانه دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفت. در این گفت‌وگو از تجارب ورزشی و هنری خود صحبت کرد؛ هم از هنر گفت و هم از ورزش...؛ طی مصاحبه متوجه این موضوع شدیم که شخصیت او خیلی متفاوت با اجراهایش نیست؛ همان طور متین و با شخصیت به تک‌تک پرسش‌هایمان پاسخ داد.
 چقدر اهل ورزش هستید؟
خیلی زیاد، به‌طوری که در حال حاضر نیمی از زندگی من ورزش است و نیمی دیگر هنر!
 چه ورزش‌هایی را انجام می‌دهید؟
من به‌طور حرفه‌ای 5 ماه در جزیره کیش، آموزش دوره‌های غواصی و همین طور نجات غریق غواصی را دیده‌ام؛ در بخش ریکاوری غواص یا نجات افرادی که غرق شــده‌اند هم دوره‌هایی را پشــت‌سر گذاشـته‌ام. بعد از اتمام این دوره‌ها، یک سری امتحان از ما گرفتند و در نهایت کارت این 3 رشته از برستول انگلیس برای من صادر شد.
علاوه بر اینها در رشته پاراگلایدر هم آموزش‌های لازم را پشت‌سر گذاشته‌ام. جالب است بدانید در رشته اتومبیلرانی هم دوره‌های آموزش حرفه‌ای را گذرانده‌ام.
 حالا هم این ورزش‌ها را انجام می‌دهید؟
برخلاف میلم خیر، چون این ورزش‌ها برای یک بازیگر، ورزش‌های آسیب‌رساننده‌ای هستند؛ البته غواصی به نسبت کمتر ولی در رشته پاراگلایدر و اتومبیلرانی ممکن است صدمات عجیبی ببینم و این رشته‌ها به‌مراتب خطرات بیشتری دارند.
 از دنیای شیرین زیر آب و غواصی خاطره‌ای هم دارید؟
بله، اتفاقا آخرین باری که برای غواصی رفتم؛ تجهیزات کافی نداشتم اما یک دوربین عکاسی مخصوص دارم که همیشه برای عکاسی و فیلمبرداری همراهم هست؛ این دوربین را با خود به زیر آب بردم و هنگامی که مشغول شنا زیر آب بودم؛ یکدفعه احساس کردم زیر پایم خالی شد و بعد روی صورتم ماسه پاشید. ابتدا با تعجب نگاه کردم و بعد دیدم که یک سفره‌ماهی این‌کار را کرده است. من هم از فرصت استفاده کردم و از آن فیلم گرفتم.
 با توجه به این سابقه ورزشی، دیگر به چه ورزش‌هایی علاقه دارید؟
کلا ورزش‌های هیجان‌انگیز را بیشتر دوست دارم؛ به موتورسواری، دوچرخه‌سواری و اسکی هم علاقه دارم.
 فوتبال چطور؟
من فوتبال هم بازی می‌کردم؛ تا این‌که مینیسک پای راستم در مسابقه بین پرسپولیس و تیم هنرمندان پاره شد.
 به‌جز فوتبال، تا به‌حال در این ورزش‌هایی که کار کرده‌اید؛ آسیب‌دیدگی هم داشته‌اید؟
بله، در یکی از مسابقات اتومبیلرانی تصادف کردم و پایم بین ماشین خودم و ماشین یکی از رقبا گیر کرد؛ طوری که زانوی من داشت قطع می‌شد. 4 سال پیش هم در ترکیه، در حال اسکی آسیب دیدم. یک از اسکی‌سوارها با من برخورد کرد و رباط پای راستم نیز پاره شد.
 بازی‌های لیگ برتر فوتبال را دنبال می‌کنید؟
نه زیاد، بیشتر نتایج را از زبان دوستان در باشگاه بدنسازی می‌شنوم که برای هم کری می‌خوانند. راستش را بخواهید فوتبال بازی کردن را خیلی بیشتر از تماشای آن دوست دارم. حتی من کارهای خودم را هم به ندرت نگاه می‌کنم.
 بازی ایران- استرالیا را که حتما دیده‌اید؟
آن بازی فرق می‌کرد؛ آن روز در خانه تنها بودم و سرماخوردگی شدیدی هم داشتم؛ خداداد که گل زد، همان لحظه یک شعر در حال و هوای پیروزی تیم ملی نوشتم و بعد ملودی‌اش را هم ساختم. پس فردای همان روز، به رادیو رفتم و کار را ضبط کردیم و سپس بارها این ترانه از رادیو پخش شد.
 یک سؤال کلیشه‌ای، طرفدار کدام یک از تیم‌های پایتخت‌نشین هستید؟
نمی‌شود گفت! ببینید ما برای مردم کار می‌کنیم و من اگر بگویم طرفدار فلان تیم هستم؛ ناخودآگاه اگر 2 نفر هم نسبت به این موضوع عکس‌العمل نشان دهند تعادل و برابری از بین می‌رود.
 چه فرقی بین هنرمندان انگلیسی و ایرانی هست که آن‌ها خیلی راحت طرفداری از تیمی خاص را بازگو می‌کنند؟
یک تفاوت بسیار کوچک؛ آن‌ها در انگلستان زندگی می‌کنند و بازگو کردن این مسئله در کارشان تأثیری ندارد.
 دوستان فوتبالی هم دارید؟
بله، با فرهاد مجیدی، پژمان جمشیدی و نیما نکیسا دوست هستم و ارادت خاصی هم به علی پروین دارم؛ با علی دایی هم که همسایه هستیم.
 به‌نظر شما بهترین بازیکن فعلی فوتبال ما چه کسی است؟
فرهاد مجیدی، چون علاوه بر بازی خوبی که دارد، خیلی با اخلاق است و من دوستش دارم.
 چرا دیگر کمتر کار اجرا انجام می‌دهید؟
تقریبا یک‌ماه پیش با هومن حاجی عبداللهی یک اجرای زنده داشتم به اسم «با هم باشیم» که هر هفته صبح جمعه پخش می‌شد، اما ادامه اجرای این برنامه بنا به دلایلی به بعد موکول شد. در حال حاضر در برنامه‌ای به نام «نگاه 3» کار می‌کنم که مضمون اقتصادی دارد و به معرفی فعالیت‌های اقتصادی در عرصه مدیریت‌های کلان کشور می‌پردازد؛ مدت زمان پخش این برنامه 15 دقیقه است و در یک باکس 30 قسمتی‌تولید می‌شود.
 در بازیگری هم نسبت به قبل، کم کارتر شده‌اید، چرا؟
شرایط اقتصادی روی بدنه هنر تاثیر می‌گذارد و به تبع آن، تولیدات هنری کاهش پیدا می‌کنند؛ به‌همین دلیل دوستان هم ترجیح می‌دهند در کارهایشان از بازیگرانی استفاده کنند که دستمزدشان پایین‌تر از سایرین باشد.
 از دیدگاه شما این کار درست است؟
البته که این پیش‌قضاوتی‌ها اشتباه است؛ تهیه‌کنندگان فکر می‌کنند بر فرض اگر من، بازیگر قدیمی‌تری هستم، برای همکاری 3 برابر قیمت یک بازیگر تازه‌کار را می‌گیرم؛ درصورتی که این امر کاملا توافقی است. مواقعی هست که من نقش را دوست دارم و با دستمزد کمتری هم بازی می‌کنم. دلیل کم‌کار شدن من، وجه اشتراکی است که بین اکثر بازیگران نسل من رخ داده است.
 قبول دارید نقش‌های جدی را بهتر بازی می‌کنید؟
بازیگر نباید به یک تیپ خاص تبدیل شود و باید نشان بدهد توانایی ایفای نقش‌های مختلف را دارد. من واقعا مخالف این هستم که وقتی فیلمنامه‌ای نوشته می‌شود از قبل دیالوگ‌ها و حتی شخصیت‌ها را مشخص می‌کنند که این نقش برای فلان بازیگر نوشته شده است! من در تله‌فیلم «در آرامش» هم طنز بازی کردم. بعدها یک کار متفاوت انجام دادم به‌نام «روئیدن در باد» که در جشنواره مسکو جایزه گرفت. آن جا نقش یک چوپان آذری را داشتم که پایش می‌لنگید. ما باید با گویش بومی صحبت می‌کردیم! برایمان مربی گرفته بودند تا بتوانیم با لهجه صحبت کنیم. 45 روز در ارتفاعات سرعین فیلمبرداری این کار طول کشید.
 چقدر طول کشید تا توانستید با لهجه آذری صحبت کنید؟
تقریبا 12 روز، اما در جشنواره برای صدای من و خانم خیراندیش دوبلور گذاشته بودند که ما خیلی ناراحت شدیم، چون برای درآوردن لهجه خیلی تلاش کرده بودیم. خود بومی‌های آنجا می‌گفتند شما چقدر خوب حرف می‌زنید. البته فیلم در جشنواره خارج از کشور با صدای خودمان پخش شد.
 چه شد که رفتید سراغ هنر؟
سال اول هنرستان بودم که از مدرسه فرار کردم رفتم تئاتر شهر، نمایشی بود با نام «ماموریت حساس» به کارگردانی صدرالدین حجازی و بازی آقایان رضا ژیان، اکبر عبدی، آتیلا پسیانی و... از آنجا به بازیگری علاقه‌مند شدم. یک‌ماه بعد، در سال 61، نخستین تئاترم را به کارگردانی آقای‌هادی مرزبان در سالن قشقایی بازی کردم. من خیلی دوست داشتم تئاتر را ادامه بدهم و بعد قرار بود در نمایش «شاهزاده و گدا» هم بازی کنم. مرحوم استاد شکیبایی هم در این نمایش حضور داشتند. چند سالی از تئاتر دور شدم اما چون در یک خانواده هنری بزرگ شده بودم همیشه این دغدغه در من وجود داشت که در این فضا باشم. حتی آن زمان برای موسیقی هم امتحان دادم اما فقط باید یکی از 5 ساز ایرانی را برای امتحان اجرا می‌کردیم. من آن موقع گیتار کلاسیک می‌زدم. به‌همین خاطر آن زمان از ادامه موسیقی صرف‌نظر کردم و به سمت بازیگری و کارگردانی کشیده شدم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین