كسي با بشار اسد، به عنوان «رئيسجمهور سوريه» كاري ندارد. همچنان كه كسي با ملت سوريه به عنوان «مردم سوريه» كاري ندارد. در نظرگاه دشمنان، سوريه بهترين كشور براي تغيير جغرافياي سياسي فرهنگي غرب آسيا و ترسيم «نقشه راه» است. گناه سوريه در ديدگاه غرب، موقعيت استراتژيك اما شكننده آن - لااقل در قياس با جمهوري اسلامي- است. به همين منوال، قطعاً جناب بشار، هيچ گناهي ندارد، الا اينكه پاي مفهوم «مقاومت» محكم و مانا ايستاده است
۱:
با همه سختيهايش، خيلي هم بيبركت نبود. خودش گر چه «شر» بود، ليكن
بركاتش «خير» مينمود. فتنه را ميگويم، فتنه ۸۸! انصافاً علاوه بر آنكه
بصيرتمان را در گذر آزمونهاي سخت، فزوني داد، مسبب فهم بهتر ما از برخي
كژتابيهاي تاريخ شد. فتنه نبود، گمان ميكرديم ماجراي تلخ طلحه و زبير،
واقعيتي است البته آميخته به اغراق! فتنه اما معماي تاريخ را براي ما حل
كرد. بعضي آقازادهها رسماً بازيگر نقش عبدالله بن زبير شدند، هر چند ملت
ما، هرگز لباس كوفيان بر تن نكرد. در فتنه فهميديم چگونه «علي (ع)» تنها شد
و «چاه» مونس «آه»، ليكن از صدقه سر همين «فهم»، يومالله ۹ دي آفريديم تا
«حضرت ماه» تنها نماند.
۲: ظاهراً تا «ظهور» ماجراها داريم با فتنه
رنگارنگ. فتنه ديروز تمام نشده، فتنه امروز فرا ميرسد و فتنه داخلي سرد
نشده، فتنه خارجي گرم ميشود. اين وسط، انحراف و حلقه انحرافي هم شده قوز
بالا قوز! جنگ بصيرت و فتنه، انگار تقدير ماست. عيبي ندارد! ما راضي به
رضاي خداي ظهوريم. گله نميكنيم. نق نميزنيم. تا آماده شويم براي اقامه
عدل جهاني، همين است ديگر! بايد قد بكشد بصيرتمان. هر كه طاووس اهل بهشت
خواهد، جور فتنهها را نيز بايد بكشد! ميارزد. ما هستيم. اين نداي بصيرت
ماست، اي فتنهها! ما را دريابيد...
۳: دشمن، اگر تا ديروز فتنه را
مشخصا عليه اين كشور و آن ملت، در مرزي محدود و محدودهاي معين، تدارك
ميديد، نشان به نشان «فتنه شام» و پسلرزههايش، چندي است تغيير تاكتيك
دادهاست، اولاً عليه همه جهان اسلام و همه جغرافياي مسلمين فتنه ميكند،
ثانياً نوك پيكان فتنهاش نه «مضامين ملي» بلكه «مفاهيم فراملي» است. بگذار
واضحتر بگويم: كسي با بشار اسد، به عنوان «رئيسجمهور سوريه» كاري ندارد.
همچنان كه كسي با ملت سوريه به عنوان «مردم سوريه» كاري ندارد. در نظرگاه
دشمنان، سوريه بهترين كشور براي تغيير جغرافياي سياسي فرهنگي غرب آسيا و
ترسيم «نقشه راه» است. گناه سوريه در ديدگاه غرب، موقعيت استراتژيك اما
شكننده آن - لااقل در قياس با جمهوري اسلامي- است. به همين منوال، قطعاً
جناب بشار، هيچ گناهي ندارد، الا اينكه پاي مفهوم «مقاومت» محكم و مانا
ايستاده است. هيچ با خود انديشه كردهايد چرا فتنه شام، اين همه براي تركيه
و عربستان، يك جور و ايران و عراق جور ديگر، مهم و حياتي مينمايد؟! حال
به تركيه و عربستان، امريكا و اسرائيل را اضافه كنيد و به ايران و عراق،
روسيه و چين را. الحق ناموسي شده فتنه شام. اگر ما در «ادبيات نظامي»، «جنگ
جهاني» داريم، حتماً در «ادبيات سياسي» آنچه اين روزها در سوريه ميگذرد،
يك «فتنه جهاني» است؛ فتنهاي كه اسد را به نمايندگي از مقاومت ميزند و
سوريه را به وكالت از اسلام.
۴: فتنه شام اما حكايت فتنه ۸۸ بركات خودش
را دارد. اگر فتنه ۸۸ خون در رگهاي نظام جمهوري اسلامي حجامت شد، اينك
نوبت تصفيه خون جهان اسلام است. تا اين خون، از برخي ناپاكيها، پاك نشود،
خبري از «بهار» نيست. «اميدوارانه» بخواهم بنويسم، بايد اذعان كنم، فتنه
شام هم حكايت فتنه ۸۸ ميگردد و ميگردد و ميگردد، عاقبت يومالله ۹ دي
خود را پيدا ميكند، ليكن «واقعبينانه» بخواهم بنويسم، بايد به يادتان
بياورم كه فتنه شام، فتنهاي جهاني است و به آن زوديها كه ما به ۹ دي
رسيديم، به يومالله بصيرت و روز نصرت نميرسد. در فتنه شام، برخلاف فتنه
هشتاد و اشك، «خواص بيبصيرت» نامزدهاي مغلوب و مفلوك انتخابات رياست
جمهوري نيستند، بلكه رسماً رئيسجمهور تركيه تشريف دارند! مهندس و شيخ
نيستند، «رجب طيب اردوغان»اند! «ملك عبدالله»اند! سطحشان بالاتر است! يا
كليددار كعبهاند يا در وهم رهبري جهان اسلام! اش ۸۸ باور بفرماييد
اينقدر شور نبود!
۵: من حتي فتنه ۸۸ هم متوجه نشدم كه چرا صدر اسلام،
بعضي امراي بلاد آن روزگار، اينقدر عاجز بودند از درك اهم و مهم! به بركت
فتنه، زواياي تاريكي از قصههاي صدر اسلام برايم روشن شد، ليكن نه همه
زوايا! فتنه شام اما عجيب كلاس بصيرت است. جناب اردوغان، حاضر است با
امريكا و اسرائيل متحد شود و عليه اسد بشورد، ليكن حاضر نيست كمكي به جبهه
«فجر ۵» كند! حتي به اين هم راضي نيست كه به خاطر گل روي قدس، اين همه
تروريست عازم سوريه نكند! به راستي، اين اردوغان، همان اردوغاني است كه هر
از گاه، دلش براي آرمان قدس تنگ ميشود و وسط سخنراني نتانياهو به اعتراض
بلند ميشود؟! جهل است، خيانت است، كجفهمي است، ناداني است، خوش خدمتي
است... چيست اين همه نعل وارونه رجب طيب؟! من فرض را بر اين ميگيرم كه
رئيسجمهور تركيه، با دليل يا بيدليل، كينههاي دير و دور از بشار اسد
دارد. سؤال اساسي اينجاست، دعواي اخواني و غيراخواني، آيا از جنگ اسرائيل
با قدس مهمتر است؟! و آيا بشار اسد، از نتانياهو خطرناكتر است؟! چگونه
قدس با اسرائيل تحمل ميشود، ليكن سوريه با رئيسجمهور قانونياش، نه؟!
گيرم براي اسلام اردوغاني، بشار اسد موجود خطرناكي باشد، اما اين خطر چقدر
جدي است كه از ديو غاصب قدس، فرشته همپيمان عليه اسد ساخته؟! آري، باورش
برايم سخت بود، آخر چگونه خوارج، جنگ با «علي (ع)» را به نبرد با معاويه
ترجيح دادند و با آن همه سابقه نيك، نه اهم و مهم را فهميدند و نه دوست و
دشمن را تا اينكه ديدم داعيهدار رهبري جهان اسلام، - بخوانيد اسلام
امريكايي!- جنگ با نماينده مقاومت را به نبرد با غاصبين قدس، برتري ميدهد.
اسمش را هم گذاشته: «جنگ با ديكتاتور سوريه!» و در توهم قابلگي، سخن از
زايمان ميراند! جناب رجب، اما بيش از آنكه «قابله» باشد، «قبيلهگرا»
است. قبيلهگرايي كه افق ديدش، قبله اول مسلمين نيست. ما تا ديروز، تركيه
را به «جذب توريست» ميشناختيم، امروز به «اعزام تروريست». تروريستها در
سوريه نسلكشي نكنند، زايمان پيشكش! بچه هر قومي را ماماي همان قوم، دنيا
ميآورد، نه تروريستها! شمشير، تيغ جراحي نيست! «تولد» آن بود كه در مصر و
يمن و ليبي و اردن و تونس رخ داد. تولد در بحرين رخ خواهد داد. تولد به
رخداد «بيداري اسلامي» ميگويند. بيداري اسلامي، بيداري شيعه و سني و
اخواني و غيراخواني نيست، بيداري همه مسلمين است. همه آن مسلميني كه
سفارتخانه اسرائيل را تسخير ميكنند و از دول بيداري اسلامي، باز شدن
گذرگاه رفح را مطالبه دارند. همه آن مسلميني كه به آزادي قدس شريف فكر
ميكنند. همه آن مسلميني كه «فلسطين، قضيتنا»، بلندترين آرمانشان است.
بشار اسد و مردم سوريه، ديري است در خط مقدم جبهه «فلسطين، قضيتنا» مردانه
ايستادهاند. آقاي اردوغان بايد جبهه خودش را مشخص كند! وقتي اسد در
«جولان» است، اردوغان، همان به در اعتراض به «حريم سلطان» جولان دهد!
«با
همه سختيهايش، خيلي هم بيبركت نبود. خودش گر چه «شر» بود، ليكن بركاتش
«خير» مينمود. فتنه را ميگويم «فتنه شام!» آن روز حتماً شام تيره به سحر
رسيده...