تغيير و تحول به خصوص در سطوح مديريتي ورزش كشور موضوعي است كه طي چند سال اخير امري عادي شده است.
تفاوتي
هم نميكند مديري كه بركنار ميشود آدم موفقي بوده يا كارنامهاي سرشار از
شكست داشته اصل اين است كه آقايان در رأس هرم ورزش او را بپسندند يا نه
يعني اينكه او با آنها نشست و برخاست داشته باشد يا اينكه در جبهه مقابل
باشد يا تفاوت نميكند آدمي كه ميآيد اصلاً اين كاره باشد يا نه فقط مهم
اين است كه رضايت بالاترها را جلب كند و گرنه ورزش و رشته مورد نظر چندان
اهميتي ندارد.
صادق فرجي رئيس فدراسيون كاراته كه از آبان ماه ۹۰ تا دي
ماه ۹۱ موفق شد كاراته بحران زده ايران را به ساحل امن برساند درست به
خاطر اينكه خودش و نوع مديريتش چندان به مذاق آقايان وزارتنشين خوش
نميآمد از كار بركنار شد.
به همين راحتي؛ يك نگاه به كارنامه عملكرد
يكساله فرجي بيندازيد تا متوجه شويد كوچكترين دليلي نميتوان براي
بركناري يا حتي به قول آقايان استعفاي او پيدا كرد. موفقيت در مسابقات
جهاني پاريس و كسب مجوز حضور بانوان محجبه در مسابقات جهاني دو نمونه از
اقدامات ثمربخش اوست كه توانست با ايجاد آرامش كاراته را به سوي جلو هدايت
كند اما اينكه چرا او تنها پس از يك سال آن هم به بهانه واهي بازنشستگي
مجبور به استعفا ميشود سؤالي است بيپاسخ كه كسي هم براي پاسخگويي به آن
يافت نميشود.
فرجي به همان دلايلي كنار رفت كه كريم صفايي،دنيا مالي،
زنگيآبادي و چند نفر ديگر كنار گذاشته شدند، او رفت تا وزارت ورزش آدم
خود را در كاراته جايگزين كند تفاوتي هم نميكند كه چه اتفاقي رخ دهد
بالاخره مهم اين است كه حتي در اين ماههاي آخر آدمي سركار باشد كه وزير و
معاونش با ديدن او شاد شوند و از حرف شنويهايش مطمئن باشند. آنچه در قصه
بازنشستگي و استعفاي فرجي (شما بخوانيد بركناري) به وضوح ديده ميشود اين
است كه اين روزها در ساختار مديريتي ورزش كشور چيزي كه پر اهميتتر از دانش
فني و توان مديريتي است داشتن روابط است حالا اگر اين رابطهها مورد تأييد
وزارتنشينان باشد و يكسويه با آنها قلمداد شود يك مدير ميتواند بدون
دغدغه به كار خود ادامه دهد اما اگر مثل آنچه براي رئيس فدراسيون كاراته
روي داد مديري رابطه را با جايي غير از وزارت ورزش محكم كند هر چقدر هم كه
موفق باشد چارهاي جز رفتن نخواهد داشت.
واقعيت اين است كه ميتوان از
همين حالا كاراته را هم به ليست تعليقيها اضافه كرد؛ تير وكمان، قايقراني،
دوچرخهسواري، كشتي، جودو و ... همه در معرض تعليق هستند فقط به اين خاطر
كه وزارت ورزش آدمهاي خود را منصوب ميكند و رؤساي قبلي را به زندان
ميفرستد! و اين اتفاقي است كه ميتوان براي كاراته متصور بود.
مدير
موفقي كنار ميرود تا آرامش از رشتهاي گرفته شود، نه اينكه آن رشته و
اهالياش آرامش را دوست نداشته باشند. نه؛ بلكه بالادستيها نميپسندند تا
زماني كه مهره خودشان روي كار نباشد رشتهاي آرامش و موفقيت را تجربه كند.
آدم آنها باشد شكست پشت شكست هم نصيبمان شد هيچ ايرادي نخواهد داشت.
تغيير
و تحول به طور مسلم پديدهاي است در جهت ارتقا و بهبود شرايط موجود اما
وقتي اين فرايند مثبت زياد و غيرعقلاني انجام شود ديگر نتيجه مثبتي در پي
نخواهد داشت به خصوص اينكه مجريان اين تغيير و تحول با اغراض شخصي و منيت
تمام دست به چنين اقدام خطرناكي بزنند.