به گزارش بولتن نیوز، يقينا روحيهي تملق داراي دلايل ديگري نيز هست كه در مطلب پيشين به آن پرداخته نشد. مثل موضوع مهم «حفظ قدرت». حفظ قدرت و «ماندن در قدرت»، موضوعي است كه همواره موجب ايجاد روحيهي محافظهكاري و تملق در افراد ميشود. تا آنجا كه بسياري از افراد و سياسيون براي آنكه در قدرت باقي بمانند، نه تنها حاضر به گفتن «حقيقت» نيستند بلكه حتي با «تملق» و چاپلوسي صاحبمنصبان، موجب به وجود آمدن روحيهي «عجب» و «غرور» در حاكمان و صاحبمنصبان نيز ميشوند. از همين روي اميرالمؤمنين(ع) در منشور حكومتمداري خود به مالك اشتر چنين دستور ميدهد:
«فَاتَّخِذْ أُولَئِكَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِكَ وَ حَفَلاَتِكَ ثُمَّ لْیَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ اَلْحَقِّ لَكَ وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِیمَا یَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اَللَّهُ لِأَوْلِیَائِهِ وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَیْثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ اَلْوَرَعِ وَ اَلصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلاَّ یُطْرُوكَ وَ لاَ یَبْجَحُوكَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ كَثْرَةَ اَلْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ اَلزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ اَلْعِزَّةِ»: «بايد كه برگزيدهترين وزيران تو كساني باشند كه سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد. و در كارهايي كه خداوند بر دوستانش نميپسندد كمتر تو را ياري كنند، هر چند، كه اين سخنان و كارها تو را ناخوش آيد. به پرهيزگاران و راستگويان بپيوند، سپس، از آنان بخواه كه تو را فراوان نستايند و به باطلي كه مرتكب آن نشدهاي، شادمانت ندارند، زيرا ستايش آميخته به تملق، سبب خودپسندي شود و آدمي را به سركشي وادارد.»
***
بعد از انقلاب شكوهمند اسلامي، اگر چه حكومتي مبتني بر انديشهي تشيع شكل گرفت اما با توجه به پيشينهي تاريخي روحيهي تملق و كذا عامل در قدرت بودن افراد،(و عوامل ديگري كه ذكر نشد) اين موضوع همچنان ادامه يافت. اين در حالي است كه «سيرهي عملي و رفتاري» حضرت روحخدا، همواره در تضاد با اين مسأله بود تا جاييكه در چند جاي مختلف نيز مسؤولين را نسبت به اين عمل نهي كردند.
براي مثال، در ديدار نمايندگان مجلس با امام خميني، هنگامي كه مرحوم «فخرالدين حجازي»، نمايندهي مردم تهران دست به تعريف و تمجيد از امام زد، بلافاصله بعد از سخنان وي، امام فرمودند:
«من خوف این را دارم كه مطالبى كه آقاى حجازى فرمودند دربارهی من، باورم بیاید. من خوف این را دارم كه با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یك غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارك و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به سایر انسانها یك مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فكرى است و انحطاط روحى. من در عین حال كه از آقاى حجازى تقدیر مىكنم كه ناطق برومندى است و متعهد، لكن گله مىكنم كه در حضور من مسائلى كه ممكن است من باورم بیاید فرمودند. پیروزى ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هیچ قوهاى، مرهون اسلام است.»
بنا بر سخن حضرت روحالله، اينگونه استنباط ميشود پيامد ديگري كه تملق و چاپلوسي در حوزهي «اخلاقيات» دارد، ايجاد حس «غرور» و «عجب» در شخص «تملق شونده» است. اين موضوع شايد بدترين پيامد اجتماعي- فرهنگي تملق باشد. مخصوصا آنكه آن شخص داراي پست مسؤوليتي و دولتي بالايي نيز باشد.
پس از امام، رهبر انقلاب نيز به تبع آن بزرگمرد الهي، بارها در دوران زعامت بيست و چند سالهي خود نسبت به اين موضوع مذموم و ناپسند هشدار دادند. به عنوان نمونه، در تاریخ ۱۳۷۷/۶/۲۴ در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران با رهبر انقلاب، هنگامي كه حاضران در سرودي دسته جمعي، عبارت «سرور ما خامنهای» را خواندند، ايشان فرمودند:
«من خواهش مىكنم كه الفاظ اين اشعار و سرودها را از كلمات مبالغهآميز خالى كنيد. هم شأن شما اين است كه در اين راهها پيشقدم باشيد و هم حقيقت قضيه اين است. بنده افتخارم به اين است كه بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خداى متعال است و به امر او و در پيروى و عبوديّت او بندگان صالحِ برجسته و معصومين عليهمالسّلاماند. ما بندگانى ناقص، نارسا و ضعيف هستيم. بزرگترين هنر ما اين است كه بتوانيم در لابهلاى همهی ضعفهايى كه داريم، كارى انجام دهيم كه انشاءاللَّه طبق وظيفه باشد. اين كلمات مبالغهآميز را حذف كنيد. بنده، وقتى اين كلمات را مىشنوم، حقيقتاً متأذّى مىشوم.»
همچنين در جریان دیدار سالانهی نمایندگان مجلس، هنگامی كه یكی از نمایندگان اظهارات توأم با تعریف و تمجیدی از رهبری در حضور ایشان بیان كرد، رهبر انقلاب فرمودند:
«میدانم از روى محبت و اخلاص و صفاست -در اين ترديدى نيست- ليكن اينجور بيانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوينده است. نبايستى اين بيانات به اين شكل بيان شود. يك مجموعهى زمانى تصادفاً كنار هم قرار گرفتهايم و داريم با هم كار میكنيم. من يك كار میكنم. شما يك كار میكنيد. اينجور تعبيرات، تعبيراتى نيست كه انسان را خوش بيايد يا كمكى به كار پيشرفت انسان بكند. ما همگى بندگان خدا هستيم و انشاءالله خدمتگزاران مردم هم باشيم.»
با همهي اينها متأسفانه چنين موضوعي همچنان مشاهده ميشود. «دولت»هاي جمهوري اسلامي و شخص خاص «رئيس جمهور» كه به عنوان مهمترين «مقام اجرايي» كشور محسوب ميشود و بيش از ساير قوا و مسؤولين، در چشم و افكار عمومي جامعه نمود دارند، سهم زيادي در «افزايش» يا «كاهش» روحيهي تملق و چاپلوسي دارند. اما مع الاسف ديده شده كه «دولت»ها، خود عامل افزايش تملق بودهاند. بهطوري كه ميتوان گفت انگار يكي از وجوه شباهت چند دولت اخير (سازندگي، اصلاحات و خدمتگزار) همين موضوع بوده است. بدين معني كه اين دولتها با همهي اختلافاتي كه به لحاظ فكري و عملي با هم داشته و دارند، اما در اين مسأله وحدت نظر و عمل داشتهاند. گويا مسؤولين بلندپايه و تراز اول دولتها، نه تنها اطرافيان خود را از تملق و چاپلوسي نهي نكرده و نميكنند، كه خود نيز در مواقعي چنين كردهاند. براي مثال كافي است به حكم جناب آقاي رئيسجمهور براي پست جديد آقاي مشايي نگاهي بياندازيد:
«اينجانب جنابعالي را انساني موحد، مؤمن، پاك، صبور و داراي قلب و انديشه اي زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهاي الهي و آحاد مردم جهان و عميقا عارف و متعهد به آرمان مهدوي، حاكميت جهاني توحيد، عدالت، عشق و آزادي و مديريت مشترك ملتها و فردي شايسته، مدير، مدبر و امين و از جهات گوناگون توانمند ميشناسم و آشنايي و همكاري با شما را براي خود هديهاي الهي و افتخاري بزرگ ميشمارم.»
نويسنده كاري به اين ندارد كه آقاي مشايي از نظر آقاي رئيسجمهور آيا اينگونه انساني است يا خير، اما وقتي عاليترين «مقام اجرايي» كشور در يك جمله حدود «هفتاد» كلمهاي، «بيست» صفت اخلاقي را به كسي نسبت ميدهد، آيا اين خود عاملي براي افزايش روحيهي تملق در بين مديران و زيردستان نخواهد شد؟ آيا نتيجهي عملي چنين سخناني، آن نيست كه ديگر روز، معاون ايشان در سخنان خود بگويد «به نام خدا و به نام مقام معظم رهبري و به نام آقاي رئيسجمهور»؟ و يا آن يكي، در روز معارفهي رئيس جديد سازمان ميراث فرهنگي بگويد دنیا با تمام بزرگیاش در چشم احمدینژاد و مشایی کوچک است؟ بر فرض هم كه همهي اين عبارات و اوصاف درست باشد (كه انشاءالله درست است) آيا ما اخلاقا و شرعا مجاز به كاربرد آنها براي يك فرد صاحب منصب هستيم؟ آيا به تعبير حضرت روحالله بيم آن نداريم كه چنين موضوعي موجب بهوجود آمدن عجب و غرور در فرد مورد نظر شود؟ موضوعي كه به خوبي ميدانيم موجبات سقوط بسياري از بندگان صالح خدا را فراهم كرده است، چه برسد به ما انسانهاي عادي و معمولي كه با يك تعريف صاف و ساده، كلّي خيالات برمان ميدارد. البته همانطور كه گفته شد اين موضوع تنها مختص دولت آقاي احمدينژاد نيست و در دو دولت پيشتر نيز اين موضوع بارها ديده شده است. و چه بسا با حدّت و شدّت بيشتر.
باري، تملقگويي و چاپلوسي ميتواند انسانها و بهخصوص حاكمان و سياسيون را از «عزيز» به «حضيض» بكشاند. اميد آنكه هيچگاه شاهد تملق و چاپلوسي، حداقل توسط مسؤولين نباشيم كه فرمود «الناس علي دين ملوكهم». حالا يك بار ديگر به ابتداي اين سياهه برگرديد و جمله اميرالمونين (ع) را دوباره مرور كنيد:
«بايد كه برگزيدهترين وزيران تو كساني باشند كه سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در كارهايي كه خداوند بر دوستانش نميپسندد كمتر تو را ياري كنند، هر چند، كه اين سخنان و كارها تو را ناخوش آيد. به پرهيزگاران و راستگويان بپيوند، سپس، از آنان بخواه كه تو را فراوان نستايند و به باطلي كه مرتكب آن نشدهاي، شادمانت ندارند، زيرا ستايش آميخته به تملق، سبب خودپسندي شود و آدمي را به سركشي وادارد
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com