جامعه انسانی متشکل از دو جنس است که هر یک برای تحقق جامعه کامل و رو به
رشد، دارای نقش و کارکرد هستند. تقسیم جامعه به دو گروه مرزبندی شده زنان و
مردان، بیش از آنکه به نفع زنان باشد، در راستای محدودیت و تمایز آنان
است در حالی که آنان نیز به فراخور تخصص، توانایی، دانش و... خود نقشی را
در جامعه برعهده دارند و تفاوتی از نظر فعالیت و پیشبرد اهداف جامعه بین دو
جنس دیده نمیشود؛ با این همه باید اشاره کرد که تفاوت فیزیولوژی بین زنان
و مردان، باعث ایجاد تفاوتهایی در برعهده گرفتن برخی مشاغل و نقشها به
وجود میآورد.
درباره وضعیت تحصیلات دانشگاهی و حضور زنان در دانشگاه و
بازار کار باید در ابتدا اشاره کرد که از سال ۱۳۵۳ تا کنون روند مستمر و
خطی را در تغییر نظام توزیع قدرت در خانواده در جریان است. روند تصمیمگیری
در خانوادهها به سمت دموکراتیک شدن و کاهش نقش مردان در تصمیمگیریها
حرکت میکند. در سال ۷۲،۱۳۵۳ درصد پاسخگویان، مردان را تصمیم گیرنده اصلی
خانواده ذکر کردهاند. در حالی که در سال ۱۳۸۳ این نسبت به ۳۳ درصد کاهش
یافته است.
در این گزارش به بررسی زنان تحصیلکرده و آینده شغلی پیش روی آنان خواهیم پرداخت.
۱. آمار زنان تحصیلکرده در ایران
تحصیلات زنان بعد از رایگان شدن در ایران، به مرور و با پذیرش فرهنگی
جامعه مبنی بر تحصیل دختران، همواره روندی رو به رشد داشته است. در سال
تحصیلی ۱۳۵۷ - ۱۳۵۸ شمار دانشجویان کشور ۱۷۵۶۷۵ نفر بوده که ۳۰/۸ درصد آنان
را زنان تشکیل میدادند، شمار مجموع دانشجویان دانشگاهها و موسسات آموزش
عالی دولتی و دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۷۵ - ۷۶ به ۱۱۹۲۵۳۸ نفر بالغ
گردید که سهم زنان در این میان ۳۸/۵ درصد بود، در سال تحصیلی ۱۳۸۰ - ۱۳۷۹،
شمار کل دانشجویان به ۱۵۷۷۰۰۰ رسید که ۴۷/۳ درصد آنان را زنان تشکیل
میدادند؛ در سال ۱۳۹۰، این تعداد به ۴۱۱۷۲۰۸ نفر در کل کشور رسید.
به عبارت دیگر در سال ۱۳۵۵ نرخ باسوادی ۵۹ درصدی مردان در برابر نرخ
باسوادی ۳۶ درصدی زنان به شکاف ۲۳ درصدی نرخ باسوادی زنان و مردان اشاره
دارد و ۳۰ سال بعد، در سرشماری سال ۱۳۸۵، شکاف بین درصد باسوادی زنان و
مردان، به طور محسوسی کاهش یافت و به ۸ درصد رسید (نرخ باسوادی ۸۹ درصدی
مردان و ۸۱ درصدی برای زنان).
برخی آمار بالای ورود زنان به دانشگاه
را با زنانه شدن دانشگاه عنوان میکنند و به طور ضمنی، به آسیبشناسی این
پدیده میپردازند؛ در حالی حق تحصیل برای زنان و مردان طبق قانون اساسی
برابر در نظر گرفته شده است و نباید به این پدیده با دیده اغماض نگاه شود.
این تک بعدی دیدن، باعث لطمه به فعالیت زنان در اجتماع میشود چرا که آنچه
مهم است، نه ورود زنان به دانشگاه، بلکه حضور آنان در بازار کار رسمی و
تخصصی و فعالیت اقتصادی آنان به تبع تخصص زنان است. در ادامه به دلایل
تمایل زنان به تحصیل اشاره میکنیم.
۲. علل روی آوردن زنان به تحصیلات عالی دانشگاهی
در جامعه کنونی ایران، علل ساختاری و فردی فراوانی را برای ورود زنان به
دانشگاه و ادامه تحصیل در سطوح عالی بر میشمردند. میتوان برخی علل
ساختاری را همانند تورم، مصرفی شدن خانواده، رشد تبلیغات و کالاهای مصرفی،
جهانی شدن، گسترش ارتباطات و... در تمایل زنان برای ورود به دانشگاه و پس
از آن جامعه برشمرد؛ در حالی که دلایل فردی را میتوان به استقلالطلبی،
رشد فردی، کسب درآمد، حضور فعال در جامعه و به طور کلی دستیابی به منابع
قدرت و ثروت ذکر کرد.
آمارهای مربوط به نرخ ثبت نام در مقاطع مختلف
تحصیلی (به استثناء ثبت نام دوره ابتدایی ) نشان میدهد که از سالهای ۱۳۷۰
به بعد، حرکت رو به رشدی جهت کسب مدارج بالای تحصیلی در زنان جامعه آغاز
گردیده و کاهش فاصله قابلیتهای علمی زنان و مردان نشانگر شرایط فرهنگی
مناسب برای رفع تبعیض علیه دختران و زنان می باشد؛ در اولین آزمون سراسری
که بعد از انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۲ برگزار شد از مجموع ۳۱۲ هزار و ۶۸۵
نفر شرکت کننده، ۱۳۱هزار و ۴۲۷ نفر زن و ۱۵۱هزار و ۲۵۸هزار نفر مرد بودند.
۳. آمار زنان در پستها و مناصب بالای شغلی
حضور کمرنگ زنان در عرصههای مختلف شغلی از جمله پستهای مدیریتی،
قانونگذاری نیز به وضوح دیده میشود، به طوری که بر طبق آمار حضور زنان در
سطوح مختلف مدیریتی در سال ۱۳۷۵، ۷۲۶ نفر اعلام شده که ۲۷/۰ درصد در سطح
مدیران عالی، ۹/۲۰ درصد در سطح مدیران میانی و ۸۳/۷۷ درصد در سطح مدیران
پایه بودهاند. البته طی سال های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ تعداد مدیران زن با ۳۲/۱۰
درصد رشد سالانه، از ۷۲۶ نفر ۱۱۲۸۶ نفر افزایش یافته است.
طبق آمار سال
۱۳۸۰ دو وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و امور اقتصادی و دارایی
به ترتیب با دارا بودن ۶۴/۲۵ درصد و ۳۱/۱۹ درصد از سهم کل مدیران، بیشترین
تعداد مدیران زن را داشتهاند و وزارت دفاع با ۰۹/۰ درصد، مجلس شورای
اسلامی با ۲۵/۰ درصد، وزارت امور خارجه با ۶۷/۰ درصد از سهم کل مدیران
کمترین تعداد مدیر زن را در بین دستگاههای دولتی دارا بودهاند؛ سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی نیز تنها دستگاهی است که در سال ۱۳۸۰ هیچ مدیر زنی
در آن فعالیت نداشته است.
حضور کمرنگ زنان در پستهای مدیریتی عالی با
توجه به ابعاد رشد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی کشور نشان میدهد که جامعه
ایران نسبت به حضور زنان در پستهای عالی مدیریتی با حساسیت رفتار میکند.
آمارها نشان میدهد که میزان اشتغال زنان با تحصیلات آنان ارتباط تنگاتنگ
دارد به طوری که میزان اشتغال در زنان دارای تحصیلات عالی ۴ برابر زنان
دارای تحصیلات متوسطه و ۱۳ برابر زنان بیسواد است.
این وضعیت برخاسته از فرهنگ و عرف است که حضور زنان در مشاغل بالای کشور
را کمتر از مردان میکند. براساس موج پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای
ایرانیان در سال ۱۳۸۲، اکثریت جامعه در سال ۸۲ با اشتغال زنان، یعنی حدود
۷۵ درصد موافق بودند. در حالی که مردان متاهل با اشتغال همسران خود موافقت
چندانی ندارند. این نسبت در سال۱۳۵۳، ۷۴ درصد و در سال ۱۳۸۳ به ۶۹ درصد
کاهش یافته است. یعنی تغییر چندانی نداشته است.
همچنین باید اشاره کرد
که براساس چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار سال ۱۳۹۰ که از سوی مرکز
آمار ایران انتشار یافته است، نرخ مشارکت اقتصادی در کشور ۳۶.۹ درصد است که
این نرخ در مناطق شهری و روستایی به ترتیب ۳۵.۸ و ۳۹.۸ درصد اعلام شده
است.
براساس این گزارش، پایین بودن نرخ مشارکت اقتصادی در میان زنان در
حالی است که نرخ بیکاری زنان در جامعه نزدیک به دو برابر مردان است. نرخ
بیکاری مردان و زنان در سال گذشته به ترتیب ۱۰.۵ و ۲۰.۹ درصد بوده است.
۴. بیشترین فرصتهای شغلی در ایران برای زنان
با توجه به آمار رسمی موجود، مشاغل احراز شده توسط زنان اغلب در مشاغل
خانگی است و تنها ۱۳ درصد از زنان در مشاغل غیرخانگی مشغول به فعالیت
اقتصادی هستند. همچنین باید گفت که تفکیک شاغلان به گروههای عمده شغلی و
به تفکیک جنسیت، براساس اطلاعات منتشره از سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال
۱۳۸۵، نشان دهنده این است که ۲۹/۶ درصد از کل شاغلان زن را متخصصان و ۲۰/۱
درصد نیز به گروه صنعتگران و کارکنان مشاغل مرتبط اختصاص دارد. هرچند به
نظر میرسد که عمده نیروی کار شاغل در گروه صنعتگران و کارکنان مشاغل مرتبط
فاقد تحصیلات عالی باشند.
مقایسه نسبت دانشآموختگان دختر دانشگاهها و
مراکز آموزش عالی کشور به کل دانشآموختگان (۴۹/۸ درصد) با نسبت زنان
متخصص شاغل به کل متخصصان شاغل (۴۲/۸ درصد) نشان دهنده این است که بیشتر
زنان دارای تحصیلات عالی جذب بازار کار شدهاند و بخش کمی از آنان بنا به
دلایلی مانند عدم تمایل فرد برای ورود به بازار کار و یا مرتبط نبودن تخصص
فرد با نیازهای بازار کار در بازار کار جذب نشدهاند. به همین دلیل در حالی
که سهم گروههای شغلی قانونگذاران، مقامات عالىرتبه و مدیران، متخصصان و
تکنسینها از کل شاغلین در حدود ۱۸ درصد و سهم مردان شاغل در همین گروهها
از کل شاغلین مرد حدود ۱۴ درصد است اما سهم زنان شاغل در این سه گروه از
کل شاغلین زن به ۴۰ درصد افزایش مییابد. به عبارت دیگر زنان برای ورود به
بازار کار نیاز بیشتری به تخصص و تحصیلات عالی دارند و همین امر یکی از
دلایل اصلی میل به حضور زنان در دانشگاه است.
عادل آذر، رییس مرکز آمار
ایران با توجه به سرشماری سال ۹۰ معتقد است که بازار کار کشور هنوز به طور
کامل آماده پذیرش زنان نیست و این بازار به طور عام برای مردان مهیا شده
است. نوع کار هم اکنون بیشتر مردانه است و زنان نمیتوانند در بسیاری از
مشاغل مردانه به کار گرفته شوند. وی در خصوص کاهش نرخ مشارکت اقتصادی زنان
در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ که از ۱۴.۱ به ۱۲.۶ درصد تقلیل یافته است، گفت: به
طور عام نمیتوان دو سال را با یکدیگر مقایسه کرد.
براساس مستندات
قانونی باید بیان نمود که سیاستهای اشتغال زایی زنان تحصیلکرده و
تحصیلنکرده در بازار کار دیده شده است اما طبق مصوبه شورای عالی انقلاب
فرهنگی با عنوان «سیاستهای اشتغال زنان در جمهوری اسلامی ایران» شغل اصلی
زن را همسری و مادری عنوان کرده است. ماده ۵ این مصوبه کلیه مشاغل را با
نگاهی جنسیتی به چهار دسته تقسیم کرده است:
شرایط نابرابر کار
برای زنان نسبت به مردان چه از جهت استخدام، دستمزد و امکان ارتقای به سطوح
بالاتر، باعث میشود اشتغال زنان ویژگیهایی داشته باشد که با توجه به
ساختار فرهنگی اقتصادی و اجتماعی هر جامعه فرق میکند.
۵. مهمترین مشکلات زنان برای اشتغال
بر اساس رهیافت تضاد ساختاری، منشا اصلی منازعات بین زنان و مردان که در
جامعه کنونی شکل گرفته را میتوان به دلیل توزیع نامتوازن منابع قدرت و
ثروت و همچنین سرمایههای در اختیار جنسیتها در عرصههای مختلف اجتماعی
دانست و محور اصلی را تضاد منافع مادی این دو گروه که در جامعه همزیستی
مکانی و زمانی دارند، قلمداد کرد که منجر به شکلگیری گروههای مدافع حقوق
زنانف زنان فعال، انجمن زنان و... میگردد.
برخی مطبوعات و رسانهها با
اغراق در جمعیت بالای دختران در دانشگاه و بازار کار، حضور پسران
تحصیلکرده را در سالهای آینده برتر از دختران تحصیلکرده میداند. اما
این پدیده واقعیت ندارد و تنها استرس ناشی از جنگ روانی رسانهای است. به
گفته کارشناسان این حوزه: «افزایش تمایل دختران به تحصیلات عالیه
دانشگاهی و بالا رفتن سطح توقعات آنها برای ازدواج با جوانان
تحصیلکرده و همکفو که تا حدودی طبیعی هم هست، پیشی گرفتن تعداد
دختران دانشگاهی و بسته شدن راه ورود پسران به دانشگاهها (بخاطر
سربازی و یا عدم موفقیت برای ورود به دانشگاه)، تعادل موجود میان
دختران و پسران را برهم زده است. طبیعی است دختری که دارای مدرک
لیسانس، فوق لیسانس و دکترا است حاضر به ازدواج با پسری دیپلمه و
یا زیر دیپلم و حتی در پارهای موارد هم پایه تحصیلات با خود نیست و
توقع دارد همسری برگزیند که مدارج تحصیلی وی برابر یا بالاتر از او
باشد. تمایل به استقلال طلبی و دستیابی به فرصتهای شغلی از سوی
دختران، سطح توقعات آنها را برای ازدواج بالا خواهد برد.»
از سوی
دیگر باید اشاره کرد که هدف زنان از تحصیلات دانشگاهی، دستیابی به مشاغل
مناصب تخصص و ورود به بازار کار است در حالی با توجه به آمار رسمی اشتغال
زنان در بازار کار رسمی، نوعی فرافکنی در این حوزه وجود دارد. دکتر اقلیما،
رییس انجمن مددکاری ایران در این باره معتقد است که: «به نظر میرسد این
همه هیاهو درباره حضور زنان در بازار کار ناشی از نوعی دستپاچگی، نبود نگرش
صحیح به توانمندیهای زنان و نبود فرهنگ عمومی و نادیده گرفتن تغییرات
اجتماعی و مدرنیته در جامعه است. نیاز زنان به استقلال و ضرورت کار مرد و
زن برای گذران زندگی از مهمترین تحولات اجتماعی طی دهههای اخیر نه فقط در
کشور ما بلکه در تمام کشورهایی است که مدرنیته را تجربه کرده اند و نگرش
مردانه به مسائل زنان باعث شده است در بسیاری از موارد، تحولات منفی
اجتماعی به پای زنان نوشته شود. به عنوان مثال بسیاری هم اکنون معتقدند که
حضور زنان در بازار کار، عرصه را بر مردان تنگ کرده است اما چنانچه ذکر شد
فقط ۱۱ درصد زنان جامعه ما شاغل هستند و حجم عظیم بیکاری را نمیتوان به
گردن زنان انداخت.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com