به گزاش بولتن نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران : اين روزها كارگرداني صاحب نام مشغول به ساخت پروژه اي عظيم است كه اين فيلم براي اولين بار قرار است در جشنواره فيلم فجر به نمايش درآيد.
اين پروژه عظيم با نام "چ" به كارگرداني ابراهيم حاتمي كيا در مورد شهيد چمران ساخته مي شود و در واقع حاتمي كيا در اين فيلم دو روز و دو شب از زندگي شهيد چمران را در جريان يكي از عمليات هايش در شهر پاوه به تصوير مي كشد و بازيگران بزرگ سينما از جمله فريبرز عرب نيا در نقش شهيد چمران، سعيد راد، مريلا زارعي، بابك حميديان و .. در آن به ايفاي نقش ميپردازند.
*حاتمي كيا با شهيد چمران دوباره مصداق صحبت هاي شهيد آويني شد
حاتمي كيا به طور حتم با ساخت اين فيلم دوباره به دوران طلايي خودش باز مي گردد و مصداق صحبت هاي شهيد آويني در نامه اي خطاب به او براي فيلم سينمايي "مهاجر" مي شود.
شهيد آويني در بخش هايي از اين نامه خطاب به حاتمي كيا مي نويسد: "شايد باشند فيلمسازاني كه مهارت تكنيكي شان در سينما از حاتمي كيا بيش تر باشد اما هيچ كدام بسيجي نيستند و من به بسيجيان اميد بسته ام نه من تنها همه آنان كه تقدير تاريخي انسان فرد را دريافته اند و مي دانند كه ما از آغاز قرن پانزدهم هجري پاي در عصر معنويت نهاده ايم. ظهور حاتمي كيا در سينما انقلاب واقعه اي نظير خود انقلاب هر كس سينما را بشناسد و آدم مغرضي هم نباشد قدر حاتمي كيا را به مثابه يك فيلمساز درخواهد يافت اما حاتمي كيا فقط در اين حد توقف ندارد او در عرصه سينما مظهر انسان هايي است كه با انقلاب اسلامي ايران در تاريخ ظهور كرده اند و آنان را بايد طلايه داران عصر معنويت خواند او يك بسيجي است".
*شهيد آويني خطاب به حاتمي كيا: ابراهيم جان بسيجي و عاشق بمان
آويني در ادامه مي گويد: در ميان كلمات، كلمه اي بدين زيبايي بسيار كم است بسيجي نه از آن لحاظ كه سخن از موسيقي الفاظ مي رود و نه از لحاظ ايماژي كه در ذهن مي سازد نه جايي اين حرف ها اين جا نيست از آن روي كه اين كلمه بر مدلولي دلالت دارد كه تجسم كامل آن روحي است كه در آوردگاه جهاد در راه خدا تحقق يافته است بگذار بگويند فلاني رمانتيك مي نويسد اما من اگر بخواهم در بند اين حرف ها باشم ديگر نمي دانم عاشق بسيجي ها بمانم اما تو ابراهيم جان بسيجي و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسيجي ها فيلم مساز و هرگاه خسته شدي اين شعر گونه را كه يك جانباز برايت نوشته است بخوان.
اي بلبل عاشق، جز براي گل ها مخوان
دست هاي دعاي دلسوختگان
آن همه بلند است
كه تا آسمان هفتم مي رسد
من پاهايم را بخشيده ام
تا اين دل سوخته را
به من بخشيده اند
اما اگر پاهايم را باز پس بدهند
تا اين دل سوخته را بازستانند
آنچه را كه بخشيده ام
باز پس نخواهم گرفت
دل من يك شقايق است خونين و داغدار
اي بلبل عاشق
جز براي شقايق ها مخوان
ابراهيم حاتمي كيا در "مهاجر" كاري كرد كه نظر همه منتقدان از جمله فراستي را برانگيخت و او در خصوص پلان درشت رقص پلاك ها در آسمان اين گونه مي نويسد:" ناقوس آينه ها، پلاك ها بر پيكر مهاجر، در اثر باد به بازي در مي آيند براي من آن چهار پلاك آبي كوچك با آن نور در آسمان، همچون آينه هاي كوچك شفافند و صدايشان همچون ناقوسي در روح حك مي شود دراقع حاتمي كيا در اين فيلم داستان هواپيمايي بودن سرنشين مهاجر را كه از روي زمين كنترل مي شود به تصوير مي كشد اين هواپيما كه جهت انجام عملياتي شناسايي در پشت خطوط دشمن به كار گرفته مي شوند بدليل برد محدود دستگاه كنترل، خلبان در دو ايستگاه مقابل، رودروي هم و در خطوط دشمن مستقر ميشوند خلباني كه بر خطوط دشمن نفوذ كرده در حالي كه با دشمن درگير مي شود با مهارت عمليات شناسايي را انجام مي دهد و هواپيما را در هوا تحويل خلبان دوم مي دهد در حالي كه خود در آخرين لحظات به شهادت مي رسد."
*حاتمي كيا با شهيد چمران ، مهاجر روزهاي گذشته اش مي شود
آويني در خصوص آخر فيلم "مهاجر" مي گويد:"وقتي علي (نقي زاده) پلاك هايش را به اسد مي دهد و خود در حال شليك تير به سوي دشمن موانع را از سر راه پهباد (هواپيماي بدون سرنشين)دور مي كند و به شهادت مي رسد و اسد پلاك ها را به گردن پهباد مي اندازد و او را پرواز مي دهد پلان درشتي هست از رقص پلاك ها در باد، همراه با صداي زيباي برخورد پلاك ها بر بدنه پهباد و.. اين چنين حاتمي كيا به پهباد جان ميبخشد و از آن مهاجري خلق مي كند جاودان به جاودانگي هجرت".
هيچ كس به اندازه شهيد آويني ديدگاه و هنر حاتمي كيا را خوب نمي شناسد اين شهيد بزرگوار به خوبي ديد اين كارگردان را به دفاع مقدس دريافته بود تا جايي كه مي گويد: "درباره نگاه فلسفي حاتمي كيا به ابزار و تكنولوژي مي توان مقاله ها نوشت چرا كه او پهباد مثل يك وسيله بي جان نگاه نمي كند پهباد جان مي گيرد روح اسد،علي، اصغر و غفور در آن مي دمد و اصلا از همان آغاز كار زنده است در تفكر حاتمي كيا نه تنها انسان ابزار تكنولويژ نيستند بلكه وسيله جان دارد".
*شهيد آويني گويا با اين روزهاي حاتمي كيا را با شهيد چمران مي ديد
وي در ادامه مي نويسد: "در فيلم هاي حاتمي كيا همه چيز زنده است في المثل ني محمد را به ياد بياوريد كه زنده است رابطه محمود باني اش، رابطه انسان با يك وسيله بي جان نيست رابطه غريب دور مانده اي است كه با همدم خويش راز مي گويد به ياد بياوريد خمپاره ها را چه در ديده بان، چه د ژرمهاجر كه زنده اند بي حساب و كتاب نمي آيند و به قول خود حاتمي كيا انفجار ها نقش بازي مي كنند وسايل به جا مانده از اصغر را به ياد بياوريد هنگام دفن او در ميان نيزار كتاب قرآن، تسبيح، عطر و پلاك .. حتي در هويت نيز چراغ قوه و تسبيح و عطر و مهر زنده اند و در فيلم داراي نقش هستند رابطه علي را با پلاك هاي جبهه اش به ياد بياوريد رابطه حسن را با آرپي جي اش در ديده بان، آن پرچم" انافتحتا "را كه بايد به مثابه باند زخم بندي مورد استفاده قرار گيرد و چه بسيار نمونه هاي ديگر و اين نگاه مومنانه عارفي حقيقي است كه جهان را نازله عوالم غيبي و مظهر اسماء الله مي بيند.
*تسبيح، عطر و مهر در هويت زنده اند
حاتمي كيا اولين فيلم سينمايي خود را در سال 65 با نام "هويت" ساخت اين فيلم روايتگر داستان جواني بود به نام ناصر پويان فر كه به همراه گروهي از دوستانش با موتور سيكلت به شمال كشور مي روند بر اثر سهل انگاري با پسربچه اي برخورد مي كند درد و عذاب وجدان سبب مي شود كه او از جمع دوستانش جدا شود و به تهران بازگردد.
در ادامه داستان اين جوان در راه با يك تريلي تصادف مي كند و به شدت آسيب مي بيند آمبولانسي كه او را به بيمارستان منتقل مي كند به دليل نقص فني در راه مي ماند و ناصر با آمبولانس مجروحان جنگي به بيمارستان منتقل مي شود او كه "هويت" خود را به خاطر نمي آورد عكس العمل هاي مختلفي از خود نشان مي دهد پرستاران، دكتر و بيماران با او رفتارهاي عادي دارند و به او كمك مي كنند تا هويت خود را بازيابد در اين فيلم بازيگراني همچون جليل فرجاد، رضا اسدي، علي غلامي، ابوالقاسم مباركي، احمد ناطقي و محسن عظيمي نيا به ايفاي نقش پرداخته اند.
فيلم بعدي اين كارگردان با نام "ديده بان" در سال 75 نقطه عطف كارهاي دفاعي مقدسي حاتمي كيا بود او در اين فيلم با به نمايش در آوردن تصويري از واقعيت جنگ با پرداختي دراماتيك نگاه تماشاگران را به مقوله سينماي دفاع مقدس متحول گرداند.
او بعد از مهاجر 1368 در سال 1370 دست به ساخت "وصل نيكان" مي زند و در اين فيلم امير و مريم قرار است با هم ازدواج كنند اما روز عروسي شهر توسط دشمن موشك باران مي شود و مردم شهر را خالي مي كنند و ليكن مريم با وجود خطرات ناشي از موشك باران ترجيح مي هد كه عروسي برگزار شود امير بعد از انجام ماموريتش براي مراسم عقد به خانه برمي گردد اما برخلاف تصورش همه كساني كه شاهد خنثي كردن موشك هاي عمل نكرده بودند در مراسم حضور پيدا مي كنند.
حبيب الله بهمني (حسن) اصغر نقي زاده (اصغر) مهين يوزباشي (مادر مريم) در آن به ايفاي نقش پرداخته اند.
"از كرخه تا راين" فيلم تاثير گذار ديگر حاتمي كيا سال بعد از وصل نيكان ساخته مي شود. اين فيلم باز هم دغدغه هاي اين كارگردان درمورد هشت سال دفاع مقدس و رخدادهاي بعد از آن را به تصوير مي كشد به خصوص كه علي دهكردي نيز به عنوان شخصيت محوري داستان به خوبي از پس اين نقش برميآيد .
اين فيلم سينمايي داستان فردي به نام سعيد (علي دهكردي) را روايت مي كند كه بر اثر بمب هاي شيميايي نابينا شده حال او همراه گروهي از همرزمانش به آلمان اعزام مي شود ليلا خواهر سعيد كه سال هاست در آلمان با شوهر آلماني و پسرشان يوناس (يونس) زندگي مي كند سعيد را در آسايشگاه مي بيند بين سعيد و يونس رابطه عاطفي عميقي برقرار مي شود يكي از همرزمان بسيجي سعيد قصد دارد پناهندگي كشور ديگري را بپذيرد و سعيد و دوستان ديگرش نسبت به عمل او معترض هستند با كوشش هاي پزشكان متخصص يكي از چشم هاي سعيد معالجه مي شود اما آزمايش هايي كه بر روي او انجام مي شود روشن مي كند كه او بر اثر گازهاي شيميايي مبتلا به نوعي سرطان خون شده است همسر او در ايران فرزندشان را به دنبا مي آورد و سعيد پس از معالجه اي نافرجام مي ميزد و پس از مرگ او خواهرش ليلا عازم ايران مي شود.
*زبان كاظم آژانس شيشه اي وصف حال حاتمي كياست
"آژانس شيشه اي " بيشتر صحنه هايش در داخل يك محيط بسته شكل مي گيرد قصه اي را به گونه اي جذاب به نمايش مي گذارد و با توجه به محدود بودن لوكيشن، شخصيت ها و داستان به خوبي جلو مي رود در اين اثر پرويز پرستويي در نقش كاظم باورپذير و ملموس ظاهر مي شود البته به اعتقاد برخي ها كاظم شعاري و غير واقعي است درصورتيكه كاظم به عنوان شخصيت محور داستان زبان حاتمي كيا مي شود و به وصف شرح حال دل ابراهيم حاتمي كيا در خصوص وضعيت رزمندگان پس از جنگ مي پردازد.
در اين فيلم (عباس) حبيب رضايي بسيجي شهرستاني كه تركش خمپاره اي را كنار شاهرگ گردش از دوران حضورش در جبهه به يادگار دارد او به اصرار همسرش نرگس براي معالجه به تهران ميآيد و در خيابان با همرزم سابقش كاظم روبرو مي شود كه با اتومبليش مشغول مسافركشي است پزشك وضعيت عباس را بحراني تشخيص مي دهد و توصيه مي كند هرچه زودتر براي درآوردن تركش به لندن برود كاظم براي تامين هزينه سفر عباس، حاضر ميشود اتومبيلش را بفروشد در آژانس هواپيمايي خريدار اتومبيل پول را به موقع به كاظم نمي رساند و او به ناچار به رئيس آژانس پيشنهاد مي كند تا رسيدن پول سوييچ و مدارك اتومبيل را به گرو بردارد اما رئيس آژانس نمي پذيرد.
در ادامه داستان كاظم كه عصباني شده شيشه دفتر آژانس را مي شكند و پس از خلع سلاح يك مامور نيروي انتظامي مشتريان آژانس را گرو نگه مي دارد تا مسئولين ترتيب سفر فوري او و عباس را به لندن بدهند آژانس به سرعت توسط نيروي انتظامي و امنيتي محاصره مي شود و در اين بين اصغر، همرزم كاظم و عباس نيز به افراد داخل آژانس ميپيوندد از طرف ديگر احمد (قاسم زارع) كه خود همرزم كاظم بوده به همراه فردي به نام سلحشور رضا كيانيان از كاظم مي خواهند كه اسلحه را زمين بگذارد در اين فيلم ديالوگ ها رد و بدل شدن ميان سلحشور و كاظم و همچنين لحن بيان آن ها جالب توجه است و به خوبي واكنش هاي رد و بدل شده ميان اين دو فرد تفاوت ديدگاهيشان را براي مخاطب ملموس مي سازد تا جايي كه مخاطب از طرز رفتار و شخصيت سلحشور درمييابد كه او فردي بدون دردد قانون مدار و به دور از آشنايي با اين آدم هاست.
در ادامه كاظم پس از آزاد كردن چند گروگان به احمد سلحشور تا شش صبح مهلت مي دهد تا اتومبيلي را براي بردن او و عباس به فرودگاه به آژانس بفرستند در اين بين كاظم با پسرش و عباس با همسرش به گفتگو مي نشينند و هر يك موقعيت خاص خود را شرح مي دهد بعد از رخ دادن ماجراهايي همه افراد آزاد و كاظم در دام مي افتد و سلحشور شادمان همه چيز را پايان يافته تلقي ميكند اما احمد با يك چرخ بال سر ميرسد و با حكمي از مسئولان رده بالا عباس و كاظم را به فرودگاه مي رساند هنوز هواپيما از مرز هوايي كشور خارج نشده كه درست هنگام تحويل سال نو، عباس در كنار دوستش براي هميشه آرام ميشود.
*چشمه احساسات حاتمي كيا "در ربان قرمز" مي جوشد
سال بعد اين كارگردان با "ربان قرمز" تصويري متفاوت از جنگ را به نمايش در ميآورد در واقع داستان از آن جايي شروع مي شود كه محبوبه (آزيتا حاجيان) دختر جنگ زده جنوبي كه خانواده اش را در جنگ از دست داده پس از مدت ها به خانه پدري كه اكنون بيشتر به ويرانه اي شبيه است باز ميگردد. تا آن جا كه زندگي كند او در بدو ورودش به منطقه با مردي به نام داوود (پرويز پرستويي) روبرو مي شود كه از پايان جنگ تاكنون مشغول پاكسازي منطقه اي از مين هاي زمين است محبوبه به طور تصادفي در خانه اش تانكي را زيرآوار پيدا مي كند و تصميم به فروش آن مي گيرد او به مرد افغاني و تنها به نام جمعه رضا كيانيان كه نگهبان گورستان تانك است پيشنهاد فروش تانك خود را مي دهد.
در ادامه داستان جمعه و داود به محبوبه علاقمند مي شوند اما داود عشق خود را بروز نميدهد روزي بر اثر انفجار مين داود زخمي مي شود و جمعه او را به بيمارستان مي برد و در برگشت محبوبه به عشق او نسبت به خود پي ميبرد و زماني كه محبوبه و جمعه درگير مي شوند و تانك بدون سرنشين با خيمه داود برخورد مي كند ناگهان چشمه از زمين مي جوشد.
اين سه بازيگر تواناي عرصه سينما، تلويزيون وتئاتر به قدري خوب بازي مي كنند كه به فضاي بي روح ويرانه ها جان مي بخشند و عشق داود به محبوبه همانند چشمه در فيلم به ناگاه از قلب او مي جوشد چهره حالت اعضاي بدن و لحن به گونه اي است كه مخاطب توان همذات پنداري با شخصيت هاي داستان را دارد.
*حاتمي كيا بخش عمده از وجودش را در جبهه ها جا گذاشته است
فراستي در خصوص اين فيلم نقدي به جا و منصفانه مي نويسد: "در بخش هايي از اين نقد آمده است كه سعيد نماد انسان هاي دردمندي است كه فرياد مظلوميتشان در گلو مانده آدم هايي كه دور مانده خويش هستند را در كنار رود در اين بياد آوريد حاتمي كيا حرمت نگه مي دارد و به حريم خلوت سعيد وارد نمي شود هم براي سعيد احترام قائل است و هم براي مخاطبانش هم براي سينما .
وي در ادامه در مورد حاتمي كيا مي نويسد: "سينما براي او نه تفنن است نه دستاويز و وسيله پيام كه نياز جدي است براي بيان مظلوميت هاي بسيجي ها در جنگ و پيگيري سرنوشت آن در دوران بعد جنگ، فيلمساز از جبهه به سينما آمده قدر جبهه را مي داند قدر يافتن خود را.. بخش عمده اي از وجودش را آن جا گذاشته.. كرخه بعد از وصل قدم بلندي است به جلو
تهيه كننده اين فيلم مرحوم سيف الله داد بوده است و بازيگران ديگري چون هما روستا، هانس نويمن، صادق صفايي، اصغر نقي زاده در آن بازي كرده اند و مجيد انتظامي نيز موسيقي اين فيلم را برعهده داشته و همچنين اين فيلم برنده سيمرغ بلورين بهترين فيلم و چهره پردازي در يازدهمين دوره جشنواره فيلم فجر شده است .
حاتمي كيا "خاكستر سبز" را در سال 72 مي سازد داستان اين فيلم از آن جا شروع مي شود كه هادي (آتيلا پسياني) به منظور انجام تحقيات خود جهت فيلمسازي روانه كرواسي مي شود عزيز دوست هادي در جريان مسافرت او به كرواسي با در اختيار قرارد ادن يك نوار كاست، يك قطعه عكس و يك پلاك از وي براي يافتن دختري به نام فاطمه كمك مي گيرد هادي به وسيله آشنايي با زني به نام حنيفه (زلاتو پلشكو) كه آشنا به زبان فارسي است به جستجوي فاطمه مي پردازند .
در ادامه داستان هادي پي به رابطه قبلي عزيز و فاطمه برده و متوجه مي شود كه آنها قصد ازدواج داشته اند كه اين مطلب توسط اصغر (اصغر نقي زاده) دست مشترك ميان عزيز و هادي پنهان مي شود پليس كرواسي هادي را به علت نداشتن ويزاي آن كشور از كرواسي بيرون كرده و هادي و حنيفه در جستجوي فاطمه به بوسني و جبهه جنگ منتقل مي شوند هادي در جريان درگيري نيروهاي بوسنيايي صرب مجروح شده و به عقب منتقل مي شود .
*حاتمي كيا با شهيد چمران سينما را معطر "به بوي پيراهن يوسف" كرد
حاتمي كيا باز هم در سال 73 و 74 فيلمي بي نظير را با عنوان "بوي پيراهن يوسف" به تصوير مي كشد اين فيلم علاوه بر ساختار درست و كارگرداني خوب با بازي هاي حسي و درخشان علي نصيريان و نيكي كريمي همراه مي شود و به خوبي انتظار خانواده شهدا و جاويد الاثر ها را به تصوير مي كشد انتظاري كه هيچ گاه از حرارتش تا پيدا شدن نشاني از شهادت يا بازگشت دوباره فرزندان گسسته نمي شود .
علي نصيريان در اين اثر نقش دايي غفور را بازي مي كند دايي غفور راننده تاكسي فرودگاه با وجود همه مداركي كه ثابت مي كند پسرش يوسف در جنگ شهيد شده هنوز هم فكر ميكند كه او زنده است و حتي حرف دامادش اصغر را كه همرزم يوسف بوده قبول نمي كند او با اين كه پلاك يوسف را هم در شكم يك كوسه يافته اند هميشه منتظر است پسرش بازگردد و به راستي حاتمي كيا در انتخاب اسم براي فيلمش به خوبي عمل كرده و حوادث رخ داده در داستان با قصه يوسف پيامبر كم شباهت نيست .
در ادامه داستان دايي غفور در فرودگاه با دختر جواني به نام شيرين (نيكي كريمي) آشنا مي شود كه براي يافتن برادرش خسرو كه در جنگ گم شده از اروپا به ايران آمده است يكي از آزادگان كه در زندان با خسرو برادر شيرين بوده به ايران بازگشته با شيرين تماس مي گيرد و مي خواهد اطلاعاتي بدهد، شيرين و دايي غفور به ديدن او مي روند و آزاده به آن ها مي گويد كه خسرو سالم است و به زودي باز ميگردد اما پنهاني به دايي غفور مي گويد كه نتوانسته حقيقت را به نسرين بگويد زيرا خسرو در جريان يك اعتصاب در اردوگاه اعلام شده است .
در ادامه نيز داماد دايي غفور (جعفر دهقان) كه معالجه اش را در آلمان ناتمام گذاشته و برگشته مانند دايي غفور فكر مي كند كه يوسف زنده است به همين دليل به مرز قصه شيرين محل ورود اسرا مي رود شيرين در تدارك استقبال از خسرو است كه از حقيقت آگاه مي شود او به دايي غفور اعتراض مي كند كه مي خواسته او را هم مانند خودش اسير توهم بازگشت عزيزش كند اصغر به دايي غفور خبري مي دهد كه اطلاعاتي از خسرو به دست آمده و او به زودي به ايران بازمي گردد دايي غفور و شيرين شبانه به سمت قصر شيرين حركت مي كنند صبح روز بعد هنگامي كه شيرين در ميان آزادگان به دنبال خسرو مي گردد ناباورانه يوسف را مي بيند و مژده بازگشت عزيز دايي غفور را به او مي دهد .
*حاتمي كيا با "ارتفاع پست" در بلندترين نقطه بيستمين جشنواره فيلم فجر مي ايستد
كارنامه درخشان حاتمي كيا به اين جا در عرصه دفاع مقدس ختم نمي شود و او يكسال بعد از موج مرده 1379 ، "ارتفاع پست" را مي سازد اين بار وجه ديگر و متمايز جنگ را به تصوير مي كشد و زخم هاي به جا مانده از حمله رژيم بعث عراق به ايران بر جان، روح و مال مردم را اين بار به زبان تصوير بيان مي كند.
"ارتفاع پست" از آن جا شروع مي شود كه قاسم (حميد فرخ نژاد) كه ادعا مي كند براي خانواده و دوستانش در يك شركت صنعتي در بندرعباس كار پيدا كرده آن ها را سوار هواپيما مي كند اما تنها نرگس (ليلا حاتمي) است كه از قصد قاسم خبر دارد و او با ربودن هواپيما مقصد بندرعباس را به دبي هدايت ميكند و همسر باردار و پسر معلول خود، خواهر و برادرش را نيز همراه كرده است قاسم براي اين كار اسلحه اي تهيه كرده كه در آخرين لحظات همسرش به او مي گويد كه آن را نياورده است .
در ادامه داستان قاسم با حمله به يكي از محافظين هواپيما اسلحه او راتصاحب كرده و با آن خلبان را تهديد مي كند تا هواپيما را به سمت دوبي منحرف كند اين درحالي است كه محافظ دوم ناگهان با آزاد كردن همكارش و كنترل هواپيما، مجددا تغيير مسير مي دهد اما نرگس در اين وضعيت اسلحه مخفي كرده را بيرون آورده و طي يك درگيري به كمك برادرانش دوباره كنترل هواپيما را به دست مي گيرد بر اثر اتفاقات رخ داده هواپيما مجبور مي شود در محلي فرود اضطراري داشته باشد و در اين هنگام نيز فرزند قاسم به دنيا مي آيد .
حميد فرخ نژاد حتي نگراني اش از ربودن هواپيما به مثابه آدمي است كه واقعاً به چنين عملي دست زده و حال حيران و سرگردان شده است بازي درخشان او در اين اثر به همراه كارگرداني بي نظير حاتمي كيا با زهم اثري ماندگار را به نمايش مي گذارد كه در بيستمين دوره جشنواره فيلم فجر برنده سيمرغ بلورين فيلم منتخب تماشاگران مي شود و در همين جشنواره و جشن ها و.. كانديدا و برنده جوايز ديگري نيز مي شود اين فيلم براساس يك ماجراي واقعي تلاش براي ربودن هواپيماي مسافربري باك 40 در مسير اهواز به بندرعباس ساخته شده است و اين بار باز هم حاتمي كيا توانايي اش را در به تصوير كشيدن ماجرايي جذاب را در يك محيط بسته و بدون تغيير لوكيشن زياد موفق عمل مي كند حاتمي كيا فيلمنامه اين اثر را به همراه اصغر فرهادي به نگارش درآورده است و تهيه كنندگي آن برعهده منوچهر محمدي بوده و بازيگراني چون اميرآقايي، گوهر خيرانديش، شهرام قائدي، رضا شفيعي جم، رامتين خداپناهي و.. در اين اثر حضور داشته اند .
"به رنگ ارغوان" در سال 83 توسط حاتمي كيا ساخته شد اين فيلم جايزه نگاه مردمي بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فجر را با 68 درصد آرا از آن خود كرد كه اين فيلم علاوه بر گرفتن سيمرغ بلورين بهترين فيلم سيد جمال ساداتيان 3 سيمرغ ديگر را در بهتر كارگرداني ابراهيم حاتمي كيا، بهترين فيلمنامه ابراهيم حاتمي كيا و بهترين فيلم براي حسن كريمي از آن خود كرد و در 5 بخش ديگر نيز كانديداي دريافت جايزه بود .
داستان از جايي شروع شد كه شفق فرهاد قائميان يكي از اعضاي گروه سياسي اوايل انقلاب از ايران خارج شده پس از سال ها تصميم مي گيرد براي ديدن دخترش ارغوان (خزر معصومي) كه دانشجوي دانشكده جنگل داري است مخفيانه به ايران بازگردد در اين بين اتفاقاتي مي افتد و جواني كه نقش آن را كوروش تهامي بازي مي كند با عشق به ارغوان و شنيدن پاسخ نه از او مزاحمت هايي را براي ارغوان ايجاد مي كند .
در ادامه يكي از ماموران امنيتي به نام هوشنگ حميد فرخ نژاد به عنوان دانشجو وارد دانشكده مي شود و از امكانات مدرن امنيتي استفاده مي كند تا با كنترل ارغوان شفق را به دام اندازد او به خوبي از پس ايفاي نقش يك دانشجوي ساده و بي تفاوت به خوبي برمي آيد و در ادامه نيز در نقش يك مامور امنيتي به خوبي ظاهر مي شود و از طرف ديگر رابهط ايجاد شده بين او و ارغوان مانع از انجام عملياتش مي شود و حتي براي حمايت از او مبارزه ميكند و در جواب مافوق خود (رضا بابك) نيز با ديالوگ هاي كوتاه صريح و جذاب رد و بدل شده بين آنها همه چيز مشخص مي شود .
حاتمي كيا در هنگام دريافت سيمرغ بلورين براي اين فيلم مي گويد اين فيلم ساخته شد تا جاودانه بماند من خوشحال وممنونم از عزيزاني كه باعث اين اتفاق شدند چيزي كه بايد بگويم اين است كه به امثال ما اعتماد كنيد.
در سال 84 ابراهيم حاتمي كيا "به نام پدر" را مي سازد داستان اين فيلم اين گونه است كه حبيبه دختر ناصر (پرويز پرستويي) دانشجوي رشته باستان شناسي روزي به همراه دوستانش مشغول حفاري هستند روي تپه باستاني پايش روي مين مي رود و دكترها معتقدند كه بايد پا را قطع كرد او كه از رزمندگان قديمي بوده در كار كشف معدن است و عده اي قصد دارند نقشه هاي او را تصاحب كنند و ناصر دائم از دست آنان فرار مي كند .
در ادامه ناصر در تعقيب و گريز خود را به حبيبه مي رساند و متوجه مي شود گروه خنثي كردن مين ها كار خود را درست انجام نداده اند ناصر به تپه مي رود و متوجه مي شود تپه باستاني امروز تپه شاهد ديروز بوده و تمام اين مين ها را خود در اين زمين كاشته است در همين اثنا راحله همسر ناصر از تهران به آنها مي پيوندد قرار مي شود حبيبه را به تهران منتقل كنند ناصر توسط شاكيانش بازداشت ميشود و در نهايت هم پاي حبيبه قطع مي شود .
در اين فيلم بازيگران چون مهتاب نصيرپور، گلشيفته فراهاني، كامبيز ديرباز، افشين هاشمي، مهرداد ضيايي، ميرطاهر مظلومي، شبنم مقدمي و.. به ايفاي نقش پرداخته اند .
حاتمي كيا در سال 87 فيلم سينمايي "دعوت" را با بازيگراني چون محمدرضا فروتن، مهناز افشار، مريلا زارعي، آناهيتا نعمتي، ثريا قاسمي، سحر جعفري جوزاني، ليلا اوتادي، حميد رضا پگاه، كتايون رياحي، گوهرخيرانديش، رضا بابك، سيامك انصاري، محمدرضا شريفي نيا، فرهاد قائميان، مجيد مشيري به تصوير مي كشد در اين فيلم چند زوج مختلف با بحراني مشابه مواجه مي شوند كه هر كدام بنا به تصميم خودشان و اكنش مختلفي درباره آن از خود بروز مي دهند .
اين فيلمساز سال 89 فيلم سينمايي "گزارش يك جشن" را به تهيه كنندگي محمد پيرهادي مي سازد و بازيگراني چون رضا كيانيان، مريلا زارعي، رويا تيموريان، طناز طباطبايي، داريوش ارجمند، شبنم مقدسي، بهروز شفيعي، اصغر نقي زاده و سيامك صفري در آن به ايفاي نقش پرداختند .
اين فيلم از مسائل جامعه سخن به ميان مي آورد و به مساله جوانان به عنوان يكي از بحران هاي امروز جامعه مي پردازد اين فيلم در جشنواره بيست و نهم فيلم فجر در 2 بخش بهترين صدابرداري آرش برومند و بهترين طراحي صحنه ولباس سارا سميعي نامزد دريافت سيمرغ بلورين بود .
حاتمي كيا علاوه بر كارگرداني در سينما دو مجموعه تلويزيوني را نيز با نام هاي خاك سرخ 1381 و حلقه سبز 1385 كارگرداني كرده و در ديده بان، بوي پيراهن يوسف، دعوت، كلاه قرمزي 88 (1387) زندگي خصوصي آقا وخانم ميم 1390 به عنوان بازيگر ظاهر شده است
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com