کد خبر: ۱۱۴۴۹۸
تاریخ انتشار:

ابعاد و پيامدهاي تحولات اخير مصر

کیهان:

تحولات اخير مصر حائز نكات فراواني بود. اين رخدادها از يك سو به روند تحولات اين كشور معنا و مفهوم بخشيد و از سوي ديگر چشم انداز آينده مصر را تا حد زيادي روشن كرد. تا پيش از اين براي ناظران سياسي در مورد ميزان استقامت اخوان المسلمين بر سر اهداف تاريخي و ايدئولوژيك خود ترديدهاي زيادي وجود داشت كما اينكه درباره اينكه مصر در آينده خود را در كدام سوي جهان اسلام تعريف خواهد كرد، سوالات فراواني وجود داشت.
تحولات سه هفته اخير مصر تا حد زيادي فضاي تحولات را شفاف نمود. نتايج اين رخدادها را مي توان در موارد زير صورت بندي كرد:
1-محمد مرسي و اخوان المسلمين خيلي بيشتر از آن كه گمان مي رفت در برابر فشار ايستادند و اين در حالي بود كه مخالفان تا اشغال كاخ رياست جمهوري پيش رفتند. البته، محمد مرسي در نهايت در روز شنبه گذشته بيانيه قانون اساسي را ملغي كرد و اين در حالي بود كه در متن اين بيانيه قيد شده بود كه لغو قانون به معناي بازگشت وضعيت اداره مصر به زمان صدور بيانيه نيست و تصميمات اتخاذ شده در اين مقطع به قوت خود باقي هستند. با اين وصف بيانيه جديد كه الاشعل از سوي محمد مرسي قرائت كرد، دادستان معزول را به قدرت برنمي گرداند و زمان همه پرسي قانون اساسي را به تاخير نمي اندازد. اين در حالي است كه براساس ابلاغ قبلي همه پرسي قانون اساسي در روز شنبه 25 آذر يعني يك هفته پس از بيانيه دوم مرسي برگزار مي شود و با تصويب ملي، آنچه را كه مرسي در اين يك هفته از دست داده است، در هفته آينده مجددا بدست مي آورد! دقيقا از همين رو بود كه مخالفان بخصوص سه حزب شكل دهنده به «جبهه نجات ملي» بيانيه مرسي را ناكافي دانسته و بر ادامه اعتراضات تاكيد كردند.
مرسي در اين صحنه توانست موافقت نزديك به 40 حزب و گروه و شخصيت متنفذ را براي برگزاري همه پرسي در زمان مقرر بدست آورد و اين در حالي است كه عليرغم سر و صداي زياد مخالفان پيش بيني مي شود كه قانون اساسي جديد حداقل 60 درصد آراء موافق شهروندان مصري را كسب كرده و به تصويب برسد.
براساس اين قانون اساسي، انتخابات مجلس طي سه ماه آينده برگزار مي شود و از حالا مي توان نتيجه آن را پيش بيني كرد. همه مي دانند كه آراء اسلام گرايان- اعم از اخوان و يا سه گروه موسوم به سلفي- از مجموعه آراء گروه هاي سكولار بسيار بيشتر است كما اينكه در انتخابات سال گذشته، اسلام گرايان با آراء حدود 80 درصدي، مخالفان خود را به حاشيه راندند.
2- حوادث دو هفته اخير صفوف اسلام گراها را بهم نزديك كرد. اسلام گرايان پس از انتخابات رياست جمهوري دچار تشتت زيادي شده بودند تحولات اخير براي آنان به منزله يك فرصت براي بازسازي شكاف ها بود و در عمل صفوف آنان را به هم متصل كرد.
نزديك شدن اخواني ها و احزاب موسوم به سلفي در واقع پيوستن اقليت سلفي به اكثريت اخواني بود و از اين منظر مي توان گفت اقليت با پيوستن به اكثريت تا حد زيادي منطق اكثريت را پذيرفت. كما اينكه پيش از اين احزابي نظير حزب الوسط و حزب نور با معرفي ابوالفتوح كه از اخواني ها هم ملايم تر است، به عنوان كانديدا- و از اين مهمتر پذيرش مكانيسم رأي- نشان دادند كه از فضاي تكفيري فاصله گرفته اند. با اين وصف اين انگاره كه اگر اخواني ها به قدرت برسند، سلفي ها تحت هيچ شرايطي حاضر به همكاري با آنان نيستند، چندان واقعي به نظر نمي رسد.
از آن طرف حوادث اخير مصر ثابت كرد كه سكولارها فقط مي توانند وحدت تاكتيكي داشته باشند. در اين صحنه اگرچه محمد البرادعي و عمروموسي در كنار حمدين صباحي قرار گرفته و «جبهه نجات ملي» را به وجود آوردند ولي نتوانستند تا آخر با هم باشند. حضور نمايندگان حزب آقاي صباحي در مذاكرات شامگاه روز شنبه و مخالفت همزمان عمرو موسي و محمد البرادعي با توافق اخوان با حدود 40 گروه نشان داد كه بخش هاي اين جريان نمي توانند تا آخر كنار هم قرار داشته باشند.
3- پيش از اين گفته مي شد كه اخوان المسلمين در جبهه منطقه اي در نهايت كنار عربستان قرار گرفته و از اين رو جبهه بندي دوره مبارك عبداله بازسازي مي شود. در تحولات اخير، عربستان و اخوان المسلمين در دو سوي ماجرا قرار گرفتند. خيرت شاطر و محمد بديع دو تن از رهبران برجسته اخوان كشورهاي عرب منطقه خليج فارس را متهم به توطئه عليه دولت مصر و پشتيباني از مخالفان كردند و نشريات اخوان از جمله «اللواء» از دو كشور كويت و امارات با صراحت و از عربستان با تلويح نام بردند. در اين ميان خيرت شاطر در اجتماع چند ميليوني هواداران اسلام گراها در مقابل دانشگاه قاهره گفت: «مخالفان در داخل، كشورهاي خليجي در منطقه و يك دفتر در لندن به توطئه عليه مصر مشغولند و نمي خواهند پيشرفت مصر را تحمل نمايند.» پيش از اين محمد مرسي در مقام رياست جمهور دو بار به رياض سفر كرده بود و بعضي از تحليلگران كه با شاخص سفرهاي ديپلماتيك سطح روابط دو كشور را ارزيابي مي نمايند، از تبديل شدن روابط عادي مصر و عربستان به روابط استراتژيك خبر مي دادند. مواضع خاص رهبران اخوان و متقابلا مواضع جانبدارانه سه كشور عربستان، كويت و امارات از معارضان مصري نشان داد كه كشورهاي عربي خليج فارس به دولت جديد مصر اعتماد ندارند. اين موضوع قطعاً در دوره رياست جمهوري مرسي سايه خود را بر افكارعمومي مصريان و روابط قاهره و اين دسته از كشورهاي عرب پهن مي كند.
4-مواضع عربستان و ايران در اين تحولات حائز اهميت بود. هر دو كشور در سطوح رسمي سكوت پيشه كرده و از موضعگيري به نفع يكي از دو طرف اجتناب كردند اما هر دو كشور در سطوح رسانه اي مواضع نسبتاً مشخصي داشتند. مقامات عربستاني ترجيح دادند خود را در صحنه تحولات مصر غيرفعال معرفي كنند البته در عين حال مصري ها مقامات عربستان را متهم كردند كه با پول ارسالي خود به بحران در قاهره دامن مي زنند و دستگاه اطلاعاتي آن در پشت صحنه اغتشاشات حضور دارد. در عين حال شبكه سعودي العربيه و روزنامه هاي فرامرزي شرق الاوسط و الحيات با گزينش خبرهاي خاص عملا به اهرم فشار عليه دولت مصر تبديل شدند.
جمهوري اسلامي ايران در اين صحنه در عرصه مقامات رسمي سكوت كرد و در سطح رسانه اي تا حد زيادي جانب اسلام گرايان را گرفت. مواضع رسانه اي ايران به نفع جريان اسلام گرا به مرور از صراحت و شفافيت بيشتري برخوردار شد. و به تعبيري ديپلماسي رسانه اي ايران هم نمي توانست خنثي باشد چرا كه جمهوري اسلامي آشكارا از قدرت گرفتن اسلام گراها در جهان اسلام- و از جمله در مصر- حمايت كرده و مي كند با اين وصف در مواردي كه غلظت و شدت رويدادها، آينده سياسي اسلام گراها را در هاله اي از ابهام قرار مي دهد، ايران نمي تواند از حمايت اسلام گراها در مقابل سكولارها طفره رود. در عمل هم موضع ايران در عين اينكه با استقبال دولت مصر مواجه شد در عين حال اعتراض شخصيت هايي نظير حمدين صباحي را هم بدنبال نداشت. اما از آن طرف سكوت ديپلماتيك عربستان در كنار موضع رسانه اي ضد جريان اسلام گرا، از يك طرف با اعتراض دولت و اسلام گراها مواجه شد و از طرف ديگر نتيجه اي براي جريان مخالف دولت در پي نداشت.
5- سلفي ها در سطح منطقه آن طور كه بايد شناخته نمي شدند. آنان در سطح منطقه طيف ناهمگني را تشكيل مي دهند از گروههاي ملايم كه انتخابات و رأي مردم را قبول دارند تا گروههاي افراطي و مرتجعي كه خون بقيه مسلمانان را مباح مي دانستند! سلفي ها در مصر به شهادت عملكرد دو سال اخيرشان از نوع اول هستند. احزابي نظير «النور» و «الوسط» در سقوط رژيم مبارك نقش جدي ايفا كرده بودند. آنان در عين حال در انتخابات آذرماه سال گذشته و انتخابات رياست جمهوري شركت كرده و توانستند حدود 26 درصد از كرسي هاي پارلمان 496 نفره مصر را بدست آورند و در انتخابات رياست جمهوري پس از رد صلاحيت نامزد انتخاباتي شان بر طبل جدايي نكوفتند و به راحتي در پشت سر يك عضو سابق اخوان المسلمين- ابوالفتوح- قرار گرفتند و زماني كه رئيس جمهور اخواني و نهادهاي برآمده از انقلاب در معرض تهديد قرار گرفتند، به ميدان آمده و از محمد مرسي و دولت او حمايت كردند. جالب اين است كه در تحولات اخير مصر راه گروه هاي موسوم به سلفي از عربستان جدا شد عربستان از مخالفين دولت و مخالفين قانون اساسي و اين گروه ها از دولت و قانون اساسي حمايت مي كردند. اين موضوع به خوبي نشان داد كه اسلام گرايي در مصر مي تواند از يك سو از آفت افراط گرايي مصون باشد و از سوي ديگر مي تواند يك جبهه منسجم را پديد آورد.
6- موضع آمريكا و اروپا هم در اين صحنه حائز اهميت بود. آمريكايي ها تا حد زيادي محافظه كاري پيشه كردند. آنان در عين اينكه در تماس با گروه هاي مخالف سعي مي كردند كه آنان را سرپا نگه دارند، در تماس با دولت مصر وانمود مي كردند كه در گفتگو با مخالفين دنبال ترغيب آنان به راه حل سياسي هستند! اين موضوع البته با انتقاد نسبتا صريح و علني رهبران ارشد اخوان المسلمين مواجه گرديد. آمريكا و اروپا در اين صحنه به خوبي مي دانستند كه هرچند ساقط كردن دولت مرسي كار ساده اي است ولي آنچه پس از كنار زدن اسلام گراها از قدرت روي مي دهد، اصلا قابل مديريت نيست. از اين رو دولت آمريكا تلاش زيادي مي كرد تا به دولت مرسي و اخواني ها بفهماند كه اوضاع خطرناك است و چاره اي جز كوتاه آمدن در مقابل مخالفان ندارد. هيلاري كلينتون در اعلام رسانه اي گفت: دولت مصر بايد مخالفان را به حساب آورد چرا كه راهي غير از توافق با مخالفان وجود ندارد. مواضع دولت اوباما در عين حال اين نكته را برملا كرد كه آمريكايي ها به هيچ وجه سوار كار نيستند.
7- ارتش در اين صحنه ورود جدي نكرد. وزير دفاع مصر گفت كه ارتش وارد دعواهاي سياسي گروه ها نمي شود و در عين حال از طرفين خواست كه از طريق گفتگو مسايل را حل و فصل نمايند. در طول دوراني كه دامنه اعتراضات بالا مي گرفت، «كودتاي ارتش» محتمل ترين اتفاق به نظر مي آمد ولي برخلاف تصور عمومي، ارتش در اين صحنه ورود نكرد و حتي اظهارات امثال البرادعي كه خواستار كمك ارتش به حل مسئله بودند و تمناي كودتا داشتند، نظاميان مصر را به صحنه نياورد. راز اين مطلب اين بود كه در اين دوران كودتا به هيچ وجه راه حل نيست. كنار زدن اسلام گراها از طريق ارتش به تقويت آنان منجر مي شود از اين رو غرب و كشورهايي كه علي القاعده پشت سر ارتش قرار مي گرفتند، ترجيح دادند كه تا امكان دارد از قوه قهريه براي حل مسئله اي كه ريشه عميق اجتماعي دارد، استفاده نكنند.
سعدالله زارعي
 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین