حاكميت دوگانه مفهومي بود كه توسط اصلاحطلبان جعل شد و نظام جمهوري اسلامي ايران را كه به تعبير امام (ره) جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد بود، دو شقه نشان دادند.
اصلاحطلبان
كه خاستگاه آنان دموكراسي غربي و انتخابات آزاد بود، اين طرح را جهت
مفهومسازي پيرامون ناهمسويي اسلام و دموكراسي مطرح كردند و اينچنين خود را
طرفدار مردم و دموكراسي و اسلامخواهان را داراي جايگاهي ۸ ميليوني
خواندند و در پس آن نهادهاي منتسب به رهبري را «انتصابي» و خود را در حوزه
«انتخابي» تعريف كردند و انتصابي بودن را بار ارزشي منفي دادند. چند سال
پيش (۳۱/۲/۸۶) مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان بسيجي به اين مسئله اشاره
كردند و فرمودند: «يادتان هست چند سال پيش در اين كشور حاكميت دوگانه را
طرح كردند. انشقاق در رأس، چيز خطرناكي بود و...» اكنون نيز اين فضا را
ميتوان دراظهار نظر مسئولان دولتي ديد. به نظر ميرسد برخي از دولتيان
احساس ميكنند فقط آنجايي كه تصميمسازي و تصميمگيري به صورت ويژه در
اختيارشان هست بايد پاسخگو باشند و در خصوص كليت نظام، حتي اگر در حيطه
رهبري باشد، خود را از پاسخ برهانند. پس از اظهارات اخير هيلاري كلينتون
وزير خارجه امريكا پيرامون رابطه با ايران (كه بخشي از سخنانش باعث افتخار
ملت ايران بود، آنجا كه ميگفت هر كجاي دنيا كه ميرويم ايران را آنجا
ميبينيم) برخي از مسئولان رسمي و شخصيتهاي سياسي در اين باره اظهارنظر
كردند. روزنامه اعتماد در مورخ ۱۴/۹/۹۱ مواضع حجتالاسلام سعيدي، نماينده
ولي فقيه در سپاه، صالحي وزير امور خارجه و علي و جواد لاريجاني را منعكس
كرده است.
صالحي ضمن تأييد مذاكرات موضوعي قبلي با امريكاييها،
مذاكره موضوعي را بيمعني خوانده و گفته «مذاكره فراگير در اختيار رهبري
است، معظمله تشخيص ميدهند كه مثلاً چنين اقدامي انجام شود يا نشود»
واقعاً اينگونه در فضاي عمومي جهان صحبت كردن چه معني دارد؟ مگر وزير خارجه
امريكا گفته بود اختيار مذاكره در امريكا با چه كسي است؟ شما وزير خارجه
نظام هستيد و بايد موضع نظام را اعلام نماييد. البته موارد ديگري هم بوده
است كه دولت تلاش نموده به نوعي بين موضع خود و نظام القاي فاصله نمايد.
شايد برخي از ابعاد پرونده هستهاي و مسئله سوريه نمونههاي بارز آن باشد
اما در خصوص سخن جناب دكتر صالحي چند نكته را بايد يادآور شد.
اولاً
بحث مذاكره و ايضاً رابطه با امريكا مسئله تدبير شده، قديمي و داراي
راهبرد مشخصي است چرايي عدم مذاكره در مراجع ذيصلاح در نظام به عنوان يك
بسته مشخص و روشن ثبت است. لذا نبايد طوري سخن گفت كه گويي رهبري ميل شخصي
دارند و بايد فرداً تصميم بگيرند. ثانياً، سيستم حاكميت در نظام جمهوري
اسلامي امري است ارگانيكي و نبايد القاي مكانيكي از آن داشت. چه لزومي دارد
وزارت خارجه در پاسخ به وزير خارجه امريكا پاي رهبري را به ميان بكشد؟ چه
اشكالي دارد موضع رهبري را خود شما به عنوان بخشي از پازل نظام اعلام
نماييد؟ همانگونه كه آقايان سعيدي و لاريجانيها اين موضع را اعلام كردند
اگر خبرنگار سؤالكننده بلافاصله ميپرسيد: خب اين نظر رهبري است، نظر شخص
جنابعالي و موضع دولت چيست، آقاي وزير چه پاسخي ميدادند؟ قطعاً ايشان موضع
خود و دولت را مغاير با موضع رهبري اعلام نميكردند. اما چرا از اول اين
موضع را به نام خود و دولت ثبت نميكند؟ به هر حال اين موضع نوعي القا در
آن است كه با زبان بيزباني موضعي ديگر از دولت را تلقين ميكند.
به
تعبير مقام معظم رهبري ولايت فقيه يك شخص نيست، يك جريان فكري است كه آقاي
صالحي جزيي از اين جريان است، اينكه همه چيز را در فضاي رسانهاي و عمومي
به رهبري ارجاع دهيم به ظاهر نشان از ولايتپذيري است اما روي ديگر اين
حركت نوعي سادهانگاري و دوري از سياس بودن است. چند وقت پيش سيدمحمد
خاتمي اعلام كرده بود اگر رهبري بخواهد، همه مسائل به وجود آمده( حصر موسوي
و كروبي و زندانيان امنيتي و...) حل ميشود. خب اگر كسي سادهانديش باشد،
خاتمي را واجد صلاحيت تبعيت از رهبري ميداند اما روي ديگر سكه سخن وي آن
است كه وضع موجود را رهبري پيش آورده است.
چرا كه اگر كسي قدرت
اتخاذ تصميمي را داشته باشد، قدرت لغو آن را هم خواهد داشت. البته در حوزه
سياست خارجي رفتارهاي تأملبرانگيز ديگري هم صورت گرفت كه به ظاهر و از
منظر حقوقي «حق رئيسجمهور» است اما چرايي اين اقدامات در شعاع نگاه
تيزبين حزبالله حذف نخواهد شد و قضاوت در اين باره در پاي صندوق رأي به
تصميم كمك خواهد كرد.
عزل وزير خارجه به آن نحو، انتخاب نماينده
ويژه از طيف معروف و خاص جهت بخشهاي مختلف جهان، سفرهاي برخي افراد دولت
به خارج كه وزارتخانه هم از آنان خبر نداشت و نهايتاً انتخاب معاونت
بينالملل رئيسجمهور مسائلي است كه سياست خارجي را از زير چتر نظارتهاي
رسمي بيرون ميكشد و... بنابراين بايد از جناب دكتر صالحي خواهش كنيم،
جنابعالي «موضع وحدت يافته» نظام را اعلام نماييد. سخن رهبري در سياست
خارجي موضع كارشناسي و تدبير شده نظام است و اگر جناب عالي يا رئيسجمهور
محترم سياستهاي كلي نظام را طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسي در حيطه رهبري قبول
نداشتيد، به اين عرصه وارد نميشديد. و سخن آخر اينكه چرا تلاش مينماييد
در مواضع علني و رسمي، خود را در سياست خارجي هيچكاره معرفي نماييد؟
پاسخگوي فشارهاي احتمالي نيستيد يا معتقد به حاكميت دوگانهايد؟