آيا زندان مجازات مناسبي براي مجرمان و تبهكاران است؟ اين سؤال مدتهاي مديد نقل محافل مددكاري اجتماعي بود و هست. بسياري از ممالك اما از گذشتههاي دور، شيوههاي ديگري براي جزاي بزهكاران برگزيدند. كار اجباري يا بهرهگيري از تخصص محكومان متخصص يكي از اين شيوههاست.
حتماً
شما هم در صفحات حوادث روزنامهها فراوان ديدهايد مجرماني را كه براي
چندمين بار جرمي را مرتكب شده و راهي زندان ميشوند. غذاي آماده، خنكاي
كولر در تابستان و جاي گرم و نرم در زمستان، براي آنها شرايطي ساخته كه
بسياري از مردم بينوا در بيرون زندان هم گاه توان تأمين همين حداقلها را
نيز ندارند. به نظرم بايد زندان از اين ساختار هتلگونه خارج شود.
دو
قرن پيش از اين، ملكه بريتانيا فرمان داد تا جانيان و كلاهبرداران و
روسپيان و... را به سرزمينهاي دوردست ببرند تا كار كنند. بسياري از
سرزمينهاي آباد امروز حاصل آن سياست مدبرانه بود. يكي از آن تبعيدگاههاي
ديروز و ممالك ثروتمند امروز، استراليا بود. همان مجرمان خطرناك اين سرزمين
هفت ميليون مترمربعي را به دياري پررونق و آباد بدل كردند.
فرانسويها
نيز در آن سالها همين سياست را پيشه كردند و بزهكارانشان را به مستعمرات
فرستادند. معلوم نيست چرا با وجود كمبود شديد فضاي زندانها در كشورمان،
مجرمان را براي فعاليت در آباداني نقاط كمبرخوردار و محروم كشور به كار
نميگيرند. مدتي است رسم خوبي رايج شده و گروههاي جهادي دانشجويي در اوقات
فراغت به روستاهاي دوردست ميروند و پروژههاي عمراني كوچك اما مهم و بزرگ
براي اهالي آن مناطق را اجرا ميكنند. چرا با تدابير لازمه چنين
فعاليتهايي براي زندانيان تدارك ديده نميشود. مجرمي كه دزدي و كلاهبرداري
و خيانت و... كرده، مدتي كه عرق بريزد و طعم كسب و مال حلال را بچشد،
بيشك آدم سابق نخواهد بود.
در تاريخ اسلام آمده است، در يكي از غزوات،
پيامبر فرمودند، هر اسيري به ۱۰ مسلمان سواد خواندن و نوشتن بياموزد، آزاد
شود. بسياري از مجرمان كه جرمهاي سبك دارند و توانايي چنين كاري، چرا در
امر سوادآموزي به كار گرفته نميشوند؟ در خبري خواندم، در يكي از ايالتهاي
امريكا، مدت محكوميت مجرمان، با مطالعه يك سري كتاب و موفقيت در آزمون آن،
به ميزان قابل توجهي كاسته ميشود. چرا كسي در اين مملكت به فكر
مجازاتهاي جايگزين نيست؟ اگر چنين شود زنداني نه تنها سر بار نيست و
هزينههاي هنگفت به دولت و ملت تحميل نميكند، بلكه ميتواند مولد هم باشد.
قاضي خوشذوقي در يكي از شهرهاي جنوبي كشور، نوجواني را كه به خاطر
رانندگي بدون گواهينامه محكوم شده بود، به جاي زندان موظف به شركت در نماز
جماعت مسجد محلهاش به مدت چند ماه كرد. عدهاي مسخره كردند. اما چه ايرادي
دارد. اين به معناي مساوي بودن زندان و نماز جماعت نيست، بلكه پس از آن
چند ماه ديگر اين نوجوان خود به خود به سمت مسجد كشيده ميشود. بايد در
شيوه محكوميتها در اين سرزمين تجديدنظري جدي شود.