رسم
تازه اين فوتبال را ديدهايد؟ هر اخراجي و مستعفي، هر كسي كه ديگر جايي در
اتاقهاي اين فدراسيون پيدا نميكند و هر آن كه بايد به خاطر رفتار
غيرحرفهاي يا عملكرد آماتورش جاي خود را به ديگري بدهد، ناگهان دهان باز
ميكند و مبدل ميشود به منتقد درجه اول! همان مرداني كه تا ديروز خود را
عاشق سينهچاك و مدافع درجه اول اين فدراسيون و مديريت آن ميدانستند، چنان
جبههاي در قبال كفاشيان و دار و دستهاش در فدراسيون ميگيرند كه انگار
يك عمر است سينهزن وزارت ورزش بودهاند. چنان بر فدراسيون ميتازند كه
انگار خود هرگز نقشي يا دستي در اين فوتبال نداشتهاند و هرگز با سياستهاي
رئيس و هيئت رئيسه نيز همراه نبودهاند.
اولين نفر خسرو واليزاده
نبود، همانطور كه آخرين نفر هم نبود. واليزاده به واسطه رابطههايي كه در
خبرگزاري جمهوري اسلامي براي خود دست و پا كرده بود و البته تريبون صدا و
سيما (كه اين روزها بدل شده به ابزاري شخصي در دست اين و آن براي دست يافتن
به اميال و اهداف شخصي) به مدير رسانهاي تيم ملي منصوب شد. همين مرد
بارها در نقش وكيل مدافع تمام قد كفاشيان و كرش درآمد و با همه عناصر منتقد
جنگيد. اما زماني كه به واسطه عدم برقراري ارتباط درست با رسانهها و
ايجاد شكاف بين بازيكنان و رسانهها (مانند زماني كه نقشي كليدي در تحريم
رسانهها توسط بازيكنان داشت) از تيم ملي كنار گذاشته شد، پوست انداخت و
منتقد درجه اول فدراسيون شد. آيا ديدگاههاي او ارتباط مستقيم با سمتش در
تيم ملي و حقوقي كه از فدراسيون دريافت ميكرد داشت؟!
عباس ترابيان نيز
در همين دسته ميگنجد. مردي كه وقتي از سمت سرپرستي تيم ملي كنار رفت هم
ناگهان موضعي خصمانه در قبال كرش گرفت و تغيير موضعي ۱۸۰درجهاي داد. او در
مصاحبهاي اعلام كرد كه به فوتسال خواهد رفت تا آرامش بيشتري داشته باشد و
از تجربياتش استفاده كند اما وقتي با شكست در جام جهاني به ايران برگشت و
استعفا داد، دو يادگار شفاهي از خود برجاي گذاشت. اولي ادعايش مبني بر
نداشتن استقلال بود و دومي اين فريادش پشت در اتاق كفاشيان: «ديگر به اين
فوتبال برنميگردم.»
كفاشيان حالا خوب ديده كه مديرانش نه به عشق او و
نه به عشق مديريت او و با دلدادگي به فوتبال و البته نه براساس عرق ملي و
ميهن دوستي و اداي دين به مردم در فدراسيون كار ميكنند. وقتي صدا و سيما
مبدل به اسباب و ابزار شخصي يك مجري براي اهدافي كاملاً شخصي ميشود و هيچ
نظارتي در سازمان عريض و طويل جام جم وجود ندارد، وقتي امروز مستعفيان و
اخراجيهاي فدراسيون بلافاصله به اتاق معاون ورزشي وزارت ورزش ميروند،
ديگر نميتوان باور كرد كه مديران فدراسيون با عشق به حيات خود ادامه
ميدهند. عشقي نيست... اگر هم هست عشق به ميهن و خدمت نيست!
حالا بايد
كفاشيان آرامآرام در فدراسيون همه را با هر قيمتي كه شده دور خودش نگه
دارد. مبادا يكي از مديران شكست خورده با پرونده سياه را بيرون بيندازد و
همان مدير پتهاي را به آب دهد. مبادا باز هم به جبهه دشمن برود و جزو
اپوزيسيون شود! اينجا همه به فكر خودشان هستند. همه...
احسنت .