وقتي نوجوانان با علي دوستي مهر در اكباتان جشن صعود به جام جهاني را گرفتند، همه نگاهها به سمت جوانان برگشت.
به انگيزه حذف تيم ملي جوانان و شكست سنگين برابر كره جنوبي
وقتي ارتباطات فاميلي جاي منافع ملي را ميگيرد!
ماني سعيدي
چند
هفته پس از قهرماني نوجوانان آسيا در ايران، شاگردان اكبر محمدي بايد در
امارات در جوانان قهرماني آسيا به ميدان ميرفتند، مسابقاتي كه حكم ورودي
جام جهاني را داشت. اما انتظارها بيفايده بود، نه جوانان ايران مانند
نوجوانان بودند و نه اكبرمحمدي در حد و اندازههاي مربي بازيكنسازي مانند
علي دوستي مهر. جوانان ايران در يك شب تلخ به كره باختند و از صعود به
نيمه نهايي بازماندند. روياي جام جهاني بر باد رفت و جوانان نتوانستند راه
نوجوانان را بروند تا حسرت رفتن ايران به جام جهاني جوانان ۱۶ساله شود،
حسرتي كه با اشكهاي جوانان مليپوش روي نيمكت ورزشگاه امارات راس الخيمه
را تبديل به ماتمكده شاگردان محمدي كرده بود.
وقتي جوانان ايران به
كره جنوبي باخت بيشتر از همه اكبر محمدي در تيررس انتقادات قرار گرفت،
مربي جواني كه حرف و حديثهاي زيادي پشت سر او وجود دارد. در حالي جوانان
ايران نتوانستند به نيمه نهايي قهرماني آسيا برسند كه اين تيم در مرحله
مقدماتي نتايج خوبي گرفته بود، برد ژاپن و كويت و تساوي با امارات باعث شده
بود اميدواريها به شاگردان محمدي بيشتر از قبل شود اما اين اميدها خيلي
زود رنگ باخت تا سرمربي جوانان مورد بازخواست قرار بگيرد كه چرا جوانان
ايران به يكباره چنين شكست سنگيني در كارنامه شان ثبت ميشود.
در نگاه
اول بايد گفت جوانان ابتدا به بيتجربگي مربيشان باختند، تجربهاي كه
ميتوانست در روزهاي سخت گرهگشاي تيم جوانان باشد، اما وقتي سرمربي يك تيم
تجربه زيادي ندارد نميتوان انتظار داشت او بتواند چارهاي براي درآوردن
تيم از بحران بكند، مانند همان اتفاقي كه در بازي با كره افتاد. جوانان
ايران پس از عقب افتادن از كره نتوانستند مانند نيمه اول جبران كنند و رو
به يك فوتبال احساسي آوردند. اين باعث شد تا كره روي ضد حمله دو گل ديگر هم
بزند تا يكي از سنگينترين شكستهاي فوتبال ايران برابر كره جنوبي ثبت
شود.
بازي با كره نشان داد اكبر محمدي مربياي نبود كه جوانان با او
راهي جام جهاني شوند، او ثابت كرد كه اندوختههايش بيشتر از چيزي كه
كارنامه او با تيم ملي جوانان ثبت كرد نبود. او برخلاف عرف رايج در فوتبال
كه معمولا مربيان كاركشته و امتحان پس داده را به عنوان مربيان تيمهاي ملي
پايه و البته بزرگسالان منصوب ميكنند با توجه به روابط خاص به نيمكت تيم
ملي جوانان رسيد.
اكبر محمدي در حالي به عنوان سرمربي تيم ملي جوانان
انتخاب شد كه در سابقه او تنها آناليزوري باشگاه سايپا و البته كارشناس
برنامه تلويزيوني توپ طلايي ديده ميشد. محمدي با اين سابقه كه حتي براي
انتخاب به عنوان يك سرمربي تيم ليگ يكي هم ناچيز است با توجه به ارتباطات
خاصي كه داشت در كمال تعجب به عنوان سرمربي تيم ملي نوجوانان انتخاب شد. دو
سال پيش بازيهاي قهرماني نوجوانان آسيا در ازبكستان هم اولين بازيهاي
مهمي بود كه نوجوانان با سرمربي جديد و البته بيتجربه شان راهي آن شدند.
نتيجه
هم قابل پيش بيني بود. نوجوانان ايران كه در دوره قبل با دوستي مهر قهرمان
شده بودند، اين بار با اكبر محمدي جوان حتي نتوانستند از مرحله گروهي بالا
بيايند و مدافع عنوان قهرماني خيلي زود با سه شكست به خانه برگشت. در حالي
كه با افتضاح محمدي در اولين تجربهاش انتظار ميرفت فدراسيون او را
بركنار كند اما همان ارتباطات خاص باعث شد او حتي ترفيع هم بگيرد و به
عنوان سرمربي تيم ملي جوانان انتخاب شود.
فدراسيون فوتبال در عين
ناباوري بدون توجه به انتقادات زيادي كه از محمدي در تيم نوجوانان شده بود
به او يك فرصت دوباره داد، فرصتي كه اين بار به قيمت حذف تيم جوانان ايران
در قهرماني آسيا و ۱۶ساله شدن حسرت رفتن جوانان ايران به جام جهاني تمام شد
آن هم با يك مربي جوان و بيتجربه كه خارج از دايره فوتبال به نيمكت تيم
ملي راه يافته بود. نتيجه انتصاب چنين مربياي هم نميتوانست فراتر از اين
باشد كه در غير اين صورت باعث تعجب همه ميشد.
هر چند علي كفاشيان
ديروز از بركناري اكبر محمدي خبر داد اما به نظر ميرسد او دو سال دير به
اين نتيجه رسيده، موضوعي كه بهاي آن از دست رفتن يك نسل جوان و محروم شدن
آنها از جام جهاني جوانان بود. در ماجراي حذف جوانان ايران بايد نقش
فدراسيون فوتبال و مديران آن را پررنگتر از مربي بيتجربه جوانان ديد كه
به يكباره از صندلي كارشناسي تلويزيون به نيمكت تيم ملي ميرسد.
در رأس
آنها بايد علي كفاشيان را بازخواست كرد، رئيسي كه با انتصاب اكبر محمدي
براي تيم ملي جوانان ثابت كرد كه براي او مسائل فني و كارنامه يك مربي
كوچكترين اهميتي ندارد. براي آقاي رئيس اولويتهاي غير فني و خارج از
عملكرد يك مربي ملاك است و گرنه ترديدي نبود كه پس از نتايج ضعيف محمدي با
تيم ملي نوجوانان، اين مربي بايد خيلي زود كنار گذاشته ميشد نه اينكه
دوباره به يك رده بالاتر برود و امروز حذف جوانان نتيجه آن شود.
اما با
توجه به ارتباطاتي كه در فدراسيون فوتبال وجود دارد اكبر محمدي به دليل
نسبتنزديكي كه با دبيركل فدراسيون فوتبال دارد نه تنها اخراج نميشود بلكه
ترفيع هم ميگيرد. ارتباطات فاميلي در فدراسيون فوتبال و ترجيح مسائل شخصي
به منافع ملي باعث شد تا اشكهاي جوانان پس از باخت برابر كره دل هر
بينندهاي را به درد بياورد، مسئلهاي كه ميتوانست با نشاندن يك مربي
بزرگتر و باتجربهتر اتفاق نيفتد اما رابطههاي خويشاوندي در فدراسيون
فوتبال اين فرصت را از كساني كه لياقت هدايت جوانان را داشتند گرفت تا يك
مربي جوان و با كوچكترين تجربه چنين افتضاحي را براي فوتبال ملي ايران به
بار بياورد.