وطن امروز:
یکم- جریان فتنه اکنون احساس اعتماد به نفس میکند یا لااقل چنین ادعایی دارد. عیبی هم ندارد. در واقع از کسانی که جز دلداری دادن به خود و امید به موفقیت پروژه دشمن بستن مشغله دیگری ندارند، جز این هم نباید انتظار داشت که خیلی زود با دروغی فریفته شوند که خود ساختهاند. علت چیست؟ ظاهرا علت این است که این جریان حس میکند:
1ـ دولت برخاسته از اصولگرایی اکنون در چشم مردم سخت ناکارآمد شده است و 2ـ ادعای جریان فتنه در حال درست از آب درآمدن است و افکار عمومی به تدریج به این حس نزدیک میشود که آنچه این جریان در سال 88 میگفت نه فتنه، بلکه عین بصیرت بوده است.
به همین دلیل هم هست که حضور رسانهای چهرههای شاخص این جریان که پیش از این به زحمت سر از پنجره نهانخانهشان بیرون میکردند چنین افزایش یافته و هر روز در محفلی و رسانهای – و این اواخر با روزنامههای خارجی- درد دل میکنند که خزان بگذشته و بهار ما فراخواهد رسید!
دوم-آیا جریان فتنه در موقعیتی هست که بتواند اعتبار و مشروعیت و سپس سرمایه اجتماعی خود را از طریق حمله بیامان به اصولگرایی به بهانه مقابله با دولت احیا کند؟ اولین نکته این است که فرضا همه ادعاهای قشون تازه زبان درآورده فتنه درباره عملکرد دولت صحیح باشد -که صد البته نیست- سوال این است که آیا از دل این فرض میتوان این نتیجه را بیرون کشید که پس هر کاری این جماعت در سال 88 کردند، خوب کردند؟! اساسا فتنه 88 بر مفهوم تقلب بنا شده است به این معنای کاملا روشن که این جریان ادعا کرد – و میرحسین موسوی صریحا نوشت- مردم چیزی نوشته و در صندوق انداختهاند و نظام چیز دیگری خوانده است. این دروغی بود که نتیجه انتخابات را زیر سوال برد، اعتماد مردم به نظام را به بازی گرفت و فضای کشور را امنیتی کرد. فرض کنیم دولت دهم بدترین عملکرد را داشته است. آیا به این ترتیب گناه بر سر زبانها انداختن دروغی چنین مهیب و آتش افکندن در امنیت کشور توجیه میشود؟ فرض کنیم دولت در فلان نقطه بسیار بد عمل کرده است، این یعنی اصلاحطلبان خوب کردند در سال 88 با دروغ و فریب – که خود اکنون به آن معترفند - حیثیت نظام را به بازی گرفتند؟! و نظام اشتباه کرد که جلوی این جماعت ایستاد و از رای مردم دفاع کرد و نگذاشت دیکتاتوری موسوی و خاتمی و هاشمی در کشور شکل بگیرد؟
سوم-مساله بعدی این است که جریان فتنه در سال 88 نه تنها با ضد انقلاب و جانیان و تروریستها و آمریکاییها و صهیونیستها مرز نگه نداشت و خرج خود را از آنها سوا نکرد، بلکه از مقطعی به بعد عملا به مجری پروژههایی تبدیل شد که آنها سالها بود طراحی کرده بودند و در پی فرصتی برای محقق کردن آن میگشتند؛ یا اگر تخفیف بدهیم زمینه اجرای چنین پروژههایی را فراهم آورد. باز هم فرض کنیم، دولت احمدینژاد عملکردی بسیار ضعیف داشته است؛ آیا این مجوزی است که آقایان دست در دست تروریستترین گروهها و دولتها بگذارند و علیه اساس کشور توطئه کنند؟ عملکرد دولت هرچند هم قابل بحث، در واقع هیچ ربطی به این ندارد که جریان فتنه خائن به کشور است. سوءمدیریت یا حتی خیانت یک گروه، هرگز خیانت گروه رقیب آن را توجیه نمیکند. جریان فتنه باید از دالان بسیار دراز و دشوار اعتمادسازی با نظام و ملت بگذرد و آویختن از مشکلات دولت هرگز راه میانبری برای احیای آن نخواهد بود.
چهارم-اصولگرایان چرا و در چه مواردی به دولت انتقاد دارند؟ و آن روز که از دولت دفاع میکردند – و در مواردی که هنوز هم میکنند - در واقع از چه چیز دفاع میکردند؟ این سوال مهمی است چرا که روشن نکردن بحث در این حوزه به شکلگیری مغلطههایی میانجامد که اهل فتنه تصور میکنند میتوانند آن را بدل به گریزگاه خود کنند. پاسخ چندان پیچیده نیست؛ جریان اصولگرا روزی که از دولت و احمدینژاد دفاع کرد، در واقع در حال دفاع از اصول خود بود و چون خوب به صحنه نگریست احمدینژاد را از همه به این اصول نزدیکتر دید.
صد بار دیگر هم اگر صحنه سال 88 تکرار شود، حتما اصولگرایان خالص کاری جز ایستادن تمام قد مقابل فتنه نخواهند کرد. اگر از احمدینژاد دفاعی شده به خاطر نزدیکی او به اصول بوده و اگر او هم توفیقی داشته – که داشته - به خاطر پایبند ماندن به اصول بوده است. اتفاقا اگر فتنهگران حملهای هم به او کردند به خاطر همین بود که او را اصولیتر از دیگران و پایبندتر از بقیه به ارزشهای انقلاب اسلامی میدانستند. در واقع در سال 88، وقتی فتنهگران به دولت حمله کردند نه از این بابت بود که علم غیب داشتند و ناکارآمدیهای آتی دولت را در خشت خام میدیدند بلکه به این دلیل بود که این دولت را انقلابی و در نتیجه مستحق توهین و مستوجب عقوبت میدانستند. دفاع آن روز از احمدینژاد، دفاع از انقلاب بود و حمله آن روز فتنه به احمدینژاد حمله به انقلاب و هیچ حجتی برای اثبات این سخن محکمتر از آن نیست که در این حمله قبل از همه شریک خونیترین دشمنان انقلاب شدند و تا آخر هم هرگز حاضر نشدند از آنها تبری بجویند. در مقابل، اگر نقدی به دولت هست و نگرانی از رفتار آن وجود دارد –که البته هست- دقیقا مربوط به مواردی است که دولت در حال فاصله گرفتن از اصول است. همین امروز دولت تا هر جا که پایبند به اصول انقلاب و ایستاده مقابل دشمن باشد مورد حمایت اصولگرایان است و باید هم باشد. اما در آنجا که دولت از اصول انقلاب – که عیار و مبنای تفسیر آن هم روشن است - دور میشود یا نغمههای خاص خود را ساز میکند یا به افرادی میدان میدهد که آشکارا اصول دیگری غیر از اصول انقلاب اسلامی برای خود دارند، اصولگرایان موظفند دقیقا به همان دلیل که روزی از احمدینژاد دفاع کردند امروز از او انتقاد کنند. این انتقاد نگهبانی از اصول است و اتفاقا به معنای تایید و تحکیم رفتار گذشته جریان اصولگراست نه توبه و بازگشت از آن. اصولگرایان در سال 88 از اصول دفاع میکردند امروز هم همان کار را میکنند، آن روز اقتضای اصول، دفاع از احمدینژاد بود و امروز ممکن است خلاف آن باشد. جایگاه ما عوض نشده و جایگاه دولت اگر عوض شده باشد تقصیر از ما نیست. اما اصلاحطلبان هم در سال 88 و هم امروز، با اصول انقلاب درگیرند و به همین دلیل هم هست که مواضعشان گاه بسیار به مواضع آن دسته از دولتیها که از اصول انقلاب فاصله گرفتهاند نزدیک میشود. نه توبهای در کار است و نه اشتباهی که اتفاقا اصولگرایان اگر امروز از برخی رفتارهای دگراندیشانه دولت انتقاد نمیکردند نشان تناقض در رفتار و مشی سیاسی آنها و توبه از گذشته بود. این انتقادها نشان میدهد هیچ عقد اخوتی با اشخاص در کار نیست و جریان ولایی با معیارهای روشنی که در دست دارد اشخاص را با حق میسنجد نه برعکس. در سال 88 هم اصل مساله این نبود که فتنهگران با احمدینژاد مخالف بودند. آنها میتوانستند مخالف باشند و مخالف بمانند. شرطش فقط این بود که علیه انقلاب اسلامی شمشیر نکشند و به ضوابط مردمسالاری پایبند باشند. مشکل دقیقا از جایی شروع شد که معلوم شد دعوا نه بر سر احمدینژاد بلکه دعوا بر سر اصول است و...
پنجم-و جمله آخر؛ در بدترین حالت، حلقه انحرافی درون دولت، چیزی است از قماش اصلاحطلبان. این حلقه از جمله به این دلیل دچار انحراف است که در حال نزدیک کردن گفتمان و سازمان خود به اصلاحطلبان است. چندان مهم نخواهد بود اگر این حلقه بر رفتارخود اصرار کند چرا که در بدترین حالت، چند اصلاحطلب به خیل اصلاحطلبان فعلی اضافه میشود!