اصل مطلب اینجاست که چرا در اواخر دولت ملقب به دولت کار، تا این اندازه خدمت رسانی ضعیف شده و توصیههای رهبر انقلاب در خصوص تلاش دولت برای استفاده از زمان باقی مانده، مورد بیتوجهی قرار میگیرد؟ معلوم نیست باید چه بگوییم؟ بگوییم دولت این حرفهای رهبر انقلاب را نمیشنود، که محال است. بگوییم میشنود و در حال انجام دادن آنهاست، که پارادوکس بالا را چه کنیم؟ بگوییم میشوند و با این حال کار خودش را میکند، که پس تکلیف ولایتپذیری و خدمت رسانی و هزار تا مسئلهی دیگر چه میشود؟
بولتن نیوز: با کمی رجوع به بدنهی دولت متوجه میشویم که چقدر
جابجایی در حال انجام است. امروز فلان مدیر کل، فردا بهمان فرماندار. جالب
اینجاست که در دولت اصولگرا، این اواخر مینیبوس مینیبوس اصلاحطلب به سر
کار میآید. حالا یا به قول صادق زیباکلام، احمدینژاد دارد اصلاحطلب
میشود یا اینکه اصلاحطلبان برای اینکه از نان خوردن نیفتند، در لباس
اصولگرایی درآمدهاند؟ شاید هم همهی اینها برای سرگرم شدن من و شما باشد
و همه از یک آخور آب میخورند؟ بگذریم. اصل مطلب جای دیگریست.
خیلیها این مطلب را خواندهاند:
«در هشتمین و آخرین روز از سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان خراسان
شمالی، اعضای هیأت وزیران پس از تشكیل جلسهای ویژه در بجنورد، به حضور
حضرت آیتالله خامنهای رسیدند و گزارشی از مصوبات خود برای حل مشكلات مردم
استان و شتاب بخشی به روند پیشرفت خراسان شمالی ارائه كردند ... رهبر معظم
انقلاب در همین زمینه از تلاش دولت برای به بهره برداری رساندن پروژههای
نیمه تمام «موسوم به مهر ماندگار» قدردانی و خاطرنشان كردند در سال آخر
خدمت دولت، امكانات و انرژی موجود، منطقاً باید صرف پروژه های نیمه تمام
شود.»
خیلیها این مطالب را هم خواندهاند:
«نامه احمدینژاد به آیت الله لاریجانی: میخواهم از اوین بازدید کنم.
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور، طی نامهای رسماً خواستار بازدید از زندان
اوین شد. متن این نامه به شرح زیر است: بسمالله الرحمن الرحیم. آیتالله
صادق لاریجانی، رئیس محترم قوه قضائیه. سلام علیکم. اطلاع دارید که بازدید
اینجانب از زندان اوین برای روز دوشنبه 17-07-91 برنامهریزی و روز یکشنبه
16-07-91 از طریق وزیر محترم دادگستری به آن قوه محترم اعلام گردید. پس از
ساعتی ایشان اعلام کردند که مسئولین قوه قضائیه میخواهند که این بازدید به
روزهای آینده موکول گردد. مقتضی است دستور فرمایید در اسرع وقت هماهنگی
لازم جهت این بازدید معمول گردد. محمود احمدینژاد»
«رییسجمهور در نامهای به آیتالله آملی لاریجانی - رییس قوه قضائیه -
گفت: مطمئناً با سرکشی از زندانها و برخی دادگاهها نحوه اجرای اصول قانون
اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به
ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد.»
این مطالب به کنار، با کمی رجوع به بدنهی دولت متوجه میشویم که چقدر
جابجایی در حال انجام است. امروز فلان مدیر کل، فردا بهمان فرماندار. جالب
اینجاست که در دولت اصولگرا، این اواخر مینیبوس مینیبوس اصلاحطلب به سر
کار میآید. حالا یا به قول صادق زیباکلام، احمدینژاد دارد اصلاحطلب
میشود یا اینکه اصلاحطلبان برای اینکه از نان خوردن نیفتند، در لباس
اصولگرایی درآمدهاند؟ شاید هم همهی اینها برای سرگرم شدن من و شما باشد
و همه از یک آخور آب میخورند؟ بگذریم. اصل مطلب جای دیگریست.
اصل مطلب اینجاست که چرا در اواخر دولت ملقب به دولت کار، تا این اندازه
خدمت رسانی ضعیف شده و توصیههای رهبر انقلاب در خصوص تلاش دولت برای
استفاده از زمان باقی مانده، مورد بیتوجهی قرار میگیرد؟ معلوم نیست باید
چه بگوییم؟ بگوییم دولت این حرفهای رهبر انقلاب را نمیشنود، که محال است.
بگوییم میشنود و در حال انجام دادن آنهاست، که پارادوکس بالا را چه کنیم؟
بگوییم میشوند و با این حال کار خودش را میکند، که پس تکلیف
ولایتپذیری و خدمت رسانی و هزار تا مسئلهی دیگر چه میشود؟
نگویید که: «دولت در روز کلی کار میکند و حالا شما به این اوین رفتن رئیس
جمهور چسبیدهاید.» قبول کنید که دولت احمدینژاد در سال 1391 با دولت
احمدینژاد مثلاً در سال 1385 از نظر خدمت رسانی و کاری، تومنی دوزار تفاوت
دارد. قضیه از این قرار است که وقتی موضوعی در رأس اخبار قرار میگیرد،
یعنی توجه ویژهای به آن میشود. وقتی تا این حد اوین رفتن برای رئیس جمهور
مهم است و کار به اینجا میکشد که نامهای آنچنانی به رئیس قوهی قضا
مینویسد، یعنی اینکه فعلاً در دولت این قضیه اصل است.
البته یک جور دیگر هم میتوان فهمید که این مسائل حاشیهای، همچنان برای
دولت اصل است. وقتی اوضاع نابسامان بازار همچنان نابسامان است، وقتی هنوز
مردم از خرید کردن میترسند، وقتی چشمان منتظر آنهایی که پول جور کردند تا
خانهای از خانههای مهر دولت را صاحب شوند، هنوز منتظر است، وقتی هنوز
وعدهی ایجاد دو میلیون شغل روی هواست و ... یعنی اینکه این دغدغههای
اساسی مردم اصل نیست و دعوا با فلان مدیر کشور و پاسخ دادن به نامهی بهمان
شخص مملکتی اصل است.
البته ما بیانصاف نیستیم. نمیگوییم که دولت نشسته و پا روی پا انداخته،
فقط به دعوا کردن فکر میکند. خیر. بالاخره ما هم در این مملکت زندگی
میکنیم و چیزهایی که همگان درک میکنند را درک میکنیم. متوجه هستیم که
این دولت، هنوز هم که هنوز است کاریترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی بوده و
شاید تا چندین دهه، صاحب این عنوان باشد. اما حرف ما و خیلیهای دیگر، چیز
دیگریست.
حرف ما و خیلیهای دیگر این است که در هر دولتی، به ویژه دولتی که مدعی و
ملقب به دولت کار است، خدمترسانی باید اصل کار باشد و مسائل حاشیهای، نه
تنها فرع که اصلاً نباید باشند. شرایطی که متأسفانه در زمان حال محقق نیست.
لازم نیست کارکشتهی دنیای سیاست باشی تا این قضیه را بفهمی. اگر هر روز
چند دقیقهای را به مطالعهی اخبار اختصاص دهی میفهمی که این همه مسائل
حاشیهای در حوزهی اقتصاد و سیاست و فرهنگ، توان و وقت دولت را به کجا
میبرد.
همهی این هدر دادن زمان و انرژی در شرایطی اتفاق میافتد که دولت چندین
پروژهی بزرگ در دایرهی مهر ماندگار دارد. پروژههایی که قرار است تا
نسلها سمبل کار و تلاش در این کشور باشد و به ما و آیندگان این موضوع را
یاد آور باشد که دولتی در ایران، همهی توانش را به کار بست تا آبادانی
بیشتر، نثار مردم مقاوم و صبورش شود. حال در این شرایط اصلاً منطقی نیست که
دولت مردان ما با این همه کار روی زمین مانده، به بحثهای بیارزش
بپردازند و کار را به جایی برسانند که مردم، از سال آخر دولت و ماحصل وجودی
آن خاطری بدی به ذهن داشته باشند.
یادمان نرود آقای احمدینژاد، دولتهای قبلی را به خاطر صدها پروژهی نیمه
کاره مورد عتاب قرار میداد و آرزو میکرد که ای کاش این پروژهها نبودند
تا دولتش، کارهای جدید بیشتری را شروع میکرد. حال معلوم نیست آیا ایشان
نیز مثل سایرین میخواهند که به دولت آینده، پروژههای نیمه کاره ارث بدهد
یا دغدغهی کارهای روی زمین مانده را؟
در هر صورت همهی دلسوزان انقلاب و نظام اسلامی امیدوارند که دولت محترم،
با کنار گذاشتن مسائل بیارزش، به رهنمودهای رهبر انقلاب توجه ویژهای
داشته باشد و همانطور که ثابت کرده مرد کارهای بزرگ هست، پروژههای بزرگ
مربوط به مهر ماندگار را به اتمام برساند.
ما قلم به دستان دوست داریم که بجای نقد مسائل این چنینی دولت، از افتخار آفرینی آن بنویسیم.
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سرگردان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
سیدمجتبی نعیمی