بولتن نيوز- سیدمجتبی نعیمی: هر تکهای از تاریخ، درسیست برای امروزِ ملموسِ ما. فقط رنگها عوض میشود، اما پیرنگ اتفاقات خیلی شبیه به هم است. مرد خردمند میخواهد که "این همانی"های تاریخ را کشف کند و پس از کشف، در میدان وسیع ولی خلوت عمل بکار بندد. عین همین مقایسهای که چند روز پیش، رهبر انقلاب انجام دادند. مقایسهی امروز ما با آن روز امت پیامبر اعظم که در جنگ احزاب به سر میبردند. اما سوال: پیرنگ این دو زمان، چه شباهتی با هم دارد؟
1. در جمهوری میگویند: همه "برای" یک نفر، یک نفر "برای" همه. اما در احزاب میگفتند: همه "مقابل" یک نفر، یک نفر "مقابل" همه. تقریباً هیچ کس از دشمنان بزرگ نبودند که در برابر تازه مسلمانان اندک، بسیج نشده باشند. حتی بعضی از مثلاً بیطرفها که ملقب به نام "منافق" بودند نیز به وسط کارزار آمدند. مثل امروز ما. همه هستند. حتی آنهایی که نیمچه دلخوشیای بهشان هست، در وقت عمل سمت دشمن خواهند بود. به همان دلایلی که در سیاست خارجی موجّه است اما توجیهی پیش فطرت ما ندارد: منافع ملی.
وقتی "همه" را مقابل خودت میبینی، یکهو پای این شک به دلت باز میشود که نکند ما داریم اشتباه میکنیم و ... نکند راه راست آنچیزی باشد که آنها میروند و ... نکند بخاطر اصرارهایمان هم خیر دنیا را از دست بدهیم و هم خیر آخرت را ... اگر به اینجا نرسی که این "همه" جمع طاغوت است، نه تنها شک از دلت نمیرود که دل بماند، همهی وجودت را میگیرد.
این "همه" بدان دلیل دور هم جمع شده بودند و امروز، دور هم جمع شدهاند چونکه میدانند این آخرین مشتیست که میتوانند بزنند. پس سعی کرده و میکنند تا آخرین مشت را، تا جای ممکن "محکم" بزنند. بعد از این، نه از مشت خبریست، نه از صاحب مشت. پس باید جلوی آخرین اما بزرگترین مشت دشمن، درشت باشیم و پشت به پشت هم.
2. وقتی شرایط اینجور میشود و دشمنت، همهی آنچیزی که هست را به وسط میدان میآورد معلوم میشود که بحث زیاد و کم نیست. بحث من بیشتر باشم و تو کمتر باشی نیست. بحث من رئیس باشم و تو زیردست باشی نیست. بحث، بحث بود و نبود است. بحث، بحث من باشم و تو نباشیست. آن روز، یعنی دقیقاً هزار و چهارصد و بیست و هشت سال پیش، قرار بود کل موجودیّت اسلام نیست شود. قرار بود کاری کنند که دیگر هیچ انسانی بر روی کرهی زمین، جرأت نکند که اعتقاداتی با این کیفیت داشته باشد. مثل امروز ما.
امروز بحث بر سر این نیست که شما به همین خاورمیانه بسنده کنید و بقیهی جهان را به ما بدهید. حتی بحث بر سر این نیست که کشورتان مال شما، بقیه مال ما. وقتی همهی هستی دشمن به وسط میدان آمده یعنی قرار است همهی هستی ما را بگیرند. همهی اسلام انقلابی را، همهی اسلام ناب محمدی را، همهی انقلاب ناب خمینی را.
و همانطور که پیامبر (ص) پیروزی در احزاب را همچو دخول عزت به خانهی هر مسلمان و سرایت ذلت به خانهی هر کافر و مشرک دانست، نبرد امروز ما که نبرد مشت آخر و بزرگ دشمن با ارادهی معطوف به مدد ماست، قرار است دوباره این رفت و آمد را تنظیم کند. قرار است دوباره معلوم کنیم که صاحب عزت کیست و در بند ذلت کدام؟
3. وقتی خبر هجوم دشمن را به پیامبر دادند، دل بعضی از اطرافیان لرزید. لرزیدنی از سر هیبت دشمن: چیزی نزدیک به ده هزار یهودی و مشرک و کافر و منافق، که در خوشبینانهترین شرایط بیش از سه برابر سپاه پیامبر میشدند. تازه، ده هزار مرد جنگی که مجهز به آخرین سلاحها و تکنولوژیهای جنگی آن دوران بودند. اما یاران پیامبر، ابزارهای از مُد افتادهای داشتند که برّندگی زیادی هم نداشت.
همهی اینها، کافی بود تا دل هر مبارزی را سست کند. به شرط اینکه حتی یکبار هم لای قرآن را باز نکرده و نفهمیده باشد که پیروزی به "عدد" نیست، به "مدد" است. مثل امروز که بعضیها فکر میکنند چون دشمنان ما عِدّه و عُدّهی بیشتری دارند، پس قویترند. اما درس تاریخ چیز دیگری میگوید. گاهی یک دست خالی، کار صد مشت پُر و پیمان را میکند.
4. یهود "بنی قریظه". دشمن دیروز و مثلاً دوست و یا لااقل بیطرف امروز. اما در اصل، ماری در آستین که برای روز مبادا خودش را آماده میکرد. هم جاده صاف کن دشمن بودند و هم ستون پنجمی که میخواستند روحیهی بقیهی یاران را ضایع کنند. به این خیال که پیامبر و امتش را میتوانند بفریبند، دلسرد کنند و برگ رو نشدهای باشند برای دوران سخت مسلمانان.
آخ که چقدر امروزه روز، شبه "بنی قریظه" دور و برمان ریخته. یک مشت منافق موش صفت. یک مشت طاغوتی. یک مشت غرب زدهی از خود گریزان. همانهایی که هر وقت در رویمان خندیدند، برق مکارهی نگاهشان نگذاشت تا بهشان دل خوش کنیم. حضراتی که از صبح تا شب در طبل "نمیشود" میکوبند و اگر پایش بیافتد، چنان جادهای برای دشمن باز کنند که نتوانی فرقی بین ایشان با همان جاده را بفهمی. گو اینکه خودشان همان جادهای هستند که دشمن را به قلب ما وارد میکند. پس، دشمنشناس یا بهتر بگویم، منافق شناس باشیم.
5. من از بیگانگان هرگز ننالم / که با من هرچه کرد این آشنا کرد.
همهی پشت آدم بعد از خدا، به دوست خوب گرم است. اگر دوست، خوبی که نه، حتی پشتت را خالی کند، تکلیف چیست؟ درک احساس پیامبر، هنگامی که ترس دوستان را دید سخت است. همانطور که در تاریخ آمده و از آن یقینیتر، در آیات ابتدایی سورهی احزاب بیان شده، با دیدن شرایط سخت پیش روی مسلمین، برخی ترسیدند. برخی از خودیها، که نه منافق بودند و نه مشرک.
«به خاطر بیاورید زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین شهر شما وارد شدند(و مدینه را محاصره کردند)و زمانی را به یاد آورید که چشمهااز شدت وحشت خیره شده بود و جانها به لب رسیده بود و گمانهای گوناگون[بدی]به خدا میبردید!در آن هنگام مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند. احزاب/9»
ترس دوستان، شک به یاری خدا، تصور شکست، فکر مصالحه با دشمن. واژههایی که گرچه از جنگ احزاب به ارث رسیده، اما چقدر امروزیست. چقدر این روزها از زبان بعضیها که فکرش را هم نمیکنیم، این واژهها را میشنویم. اینجاست که می فهمیم حلقهی دوستان یا حلقهی خودیها، خیلی استراتژیک است. چون پای بزرگترین امتحانها در میان است.
6. جنگ احزاب، همان جنگ خندق است. خندقی که دورتادور مدینهالنبی کشیده شد تا این شهر را از شر دشمن حفظ کند. حال که بنابر درس گرفتن از جنگ احزاب است، چرا از روش استفاده شده در آن درس نگریم. نه اینکه دورتادور مملکتمان را سوراخ کنیم یا مثل چین، دیوار بکشیم. نه، باید به بطن این روش رفت.
نمیدانم چرا خندق، آدم را یاد "استقلال" میاندازد. خندق، روشیست که راه ارتباطی ما با جهان را موقتاً قطع میکند. تا چه شود؟ تا هم دشمن به ما راه پیدا نکند و هم ما با بتوانیم روی پای خودمان بیاستیم و مستقل شویم. در جنگ احزاب جدید، راه همان راه قبلیست. راه، همان روی پای خود ایستادن است، مستقل شدن است، از اینکه مثلاً ابرقدرتها با ما ارتباط ندارند نترسیدن است.
صدالبته همانطور که هزار و چهارصد و بیست و هشت سال پیش، کندن هزاران متر خندق امری محال مینمود، امروز هم در دنیایی که همه به همه وابستهاند، مستقل شدن کاری نشدنی تصور میشود. اما همانگونه که انصار و مجاهدین، با عدد کم اما با مدد الهی کار نشدنی را شدنی کردند، این استقلال نیز شدنیست.
اصولاً کارهای بزرگ با اعمال دم دستی و روزمره شدنی نیست. اگر قرار بود با همین افکار، ارادهها و اعمال همیشگی و کلیشهایمان کارهای بزرگ را انجام دهیم، تا امروزه روز هزاران سال از تاریخ بشر جلو بودیم. کارهای بزرگ، با اعمالی شدنیست که در نگاه اول، محال مینماید. کارهای بزرگ، بار اول که بیان میشوند، از طرف خیلیها – همان آدمهایی که دچار روزمرگی شدهاند – مسخره میشود. مثل تمسخری که بعد از پیشنهاد کندن خندق، نثار سلمان شد. مثل استهزاهای تا الان تمام نشدهای که بعد از استقلال خواهی انقلاب اسلامی، گوش دنیا را پر کرد. اما همت میخواهد و توکل تا کار بزرگ نشدنی، شدنی شود و اینگونه، تاریخ مسیر جدیدی را بپیماید.
7. مسلمانان صدر، در سختترین تقابلشان با جهان کفر، قبل از اینکه روش خارقالعادهای داشته باشند، ولایت داشتند. ولایت رسول خدا. این شرط اول و آخر است. باید تابع رسول باشی. باید مطیع ولایت باشی. پس، وجود رهبری حکیم، مدبر و شجاع یکی از اصلیترین دلایل پیروز بیرون آمدن از آن کارزار هولناک بود. اما رهبر و ولی، یار میخواهد. آن روز، پیامبر (ص)، علی (ع) داشت. همانکه شکست ناپذیرترین سرباز دشمن را جوری کشت که همهی لشکر دشمن، یک لحظه احساس کردند سالهاست مردهاند. ولایت، سرباز میخواهد. این شرط دوم پیروزیست. سربازان جنگ احزاب امروز، باید از هم مسلکان خود در پانزده قبل پیش الگوبرداری کنند. الگوی ولایت. الگوی پذیرش حرف رهبر. همانطور که وقتی پیامبر دستور به کندن خندق دادند، با اینکه خیلیها تردید داشتند اما پا روی تردیدشان گذاشتند و اختلافات را کنار گذاشته، مثل یک انداموارهی واحد این امر محال را محقق کردند.
امروز نیز، باید یک تن واحد شد. باید دستور ولایت مبتنی بر کنار گذاشتن اختلافات را چراغ راه کرد و رهنمودهای رهبر انقلاب را باور نمود. باید باور کنیم که خیلی از چیزهای به ظاهر ناممکن، از منظری بزرگتر و عالیتر، تحقق پذیر است. فقط باید مثل علی (ع) برای پیامبر (ص) سرباز خوبی بود. اگر این سه عامل وجود داشت، نصرت الهی مدد رسان میشود و امدادهای غیبی همهی ما را بهرهمند میکند.
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، نعمت خدا را بر خویش یادآور شوید،در آن هنگام که لشگرهای(عظیمی)به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفان سخت و لشگریانی که آنان را نمیدیدید بر آنها فرستادیم(و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)و خداوند به آنچه انجام می دهید،بیناست. احزاب/8»
گرچه نباید منتظر معجزه نشست، اما خداوند آنهایی را که در مسیرش گام برمیدارند تنها نمیگذارد. هنوز هم معجزه وجود دارد، به این شرط که در مسیر باشی و معتقد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com