تمركز بر مسائل اصلي كشور، وحدت در عين كثرت و جلوگيري از دشمنشادشدن سه مقولهاي هستند كه سازمان عملي و ذهني نيروهاي انقلاب اسلامي را شكل ميدهد.
نقطه
مقابل وحدت در عين كثرت، كثرت در عين كثرت است، نقطه مقابل جلوگيري از
دشمنشاد شدن، انحراف از مسائل اصلي كشور است. دشمن بر مسائل اصلي كشور (چه
ظرفيتها و فرصتها و چه چالشها) تمركز كرده است. لذا محل منازعه با دشمن
در حوزه درون كشور همان محلي است كه دشمنان در صدد نفوذ از آنجا هستند.
اگر
امروز از يك روستايي عامه، يك چوپان در بيابان، يك راننده و... پرسيده
شود كه به نظر شما مشكل اصلي كشور چيست، چه خواهد گفت. بدون شك رشد بيرويه
قيمتها را مسئله اصلي خود ميداند و سؤالي كه خواهد پرسيد اينكه: چرا
نظامي كه ما همه جور از آن حمايت كرديم و ميكنيم اين مسئله را حل نميكند؟
اكنون اگر همين سؤال را از فلان نماينده مجلس، رئيس مجلس و رئيسجمهور
و... بپرسيم، چه خواهند گفت. آيا آنان نيز مسئله معيشت و گراني را مشكل
اصلي ميدانند؟ اگر پاسخ اين باشد كه است اين سؤال طرح ميشود كه مگر
تصميمگيران و قانونگذاران كشور نبايد اين مسئله را حل نمايند؟ اگر
نماينده مجلس و وزير و رئيسجمهور و آن فرد عامه روستايي همه بر اين باورند
كه مشكل اصلي كشور رشد افسارگسيخته قيمتها است، چه كسي بايد براي حل آن
وارد ميدان شود؟ در مقابل چشم مردم و در قبال آن همه توصيه مكرر رهبري،
كاردكها به كار افتاده است و تراشيدن همديگر روز به روز بيشتر ميشود و
مسئله اصلي جامانده است. بازار تهران در التهاب است، رئيسجمهور در كنفرانس
خبري آتشسوزي راهانداخته است.
مردم از گراني سرگيجه گرفتهاند،
فلان نماينده به خاطر تعويض مديركل حوزه انتخابيهاش به دنبال استيضاح
ميگردد. در هر گوشهاي از مجلس چند نماينده به دنبال تحقيق و تفحص يا
استيضاح هستند؟ رئيسجمهور هم به نازلترين شكل ممكن وارد عرصه ميشود و تا
حد نام بردن از يك خبرگزاري پايين ميآيد. همه به دنبال تراشيدن يك دشمن
براي ريختن آوار مشكلات بر گردن وي هستند. واقعاً دعوا بر سر چيست؟
حاشيهها چقدر اهميت دارد كه متن را گم ميكند؟ نگاه به صحنه سياسي كشور
نشان ميدهد كه نه كسي خود را مقصر ميداند و نه كسي طرحي براي حل مسئله
دارد و نه كسي ديگران را واجد صلاحيت براي ورود به مسئله ميداند. در حالي
كه كارآمدي نظام اقتصادي كشور با چالش روبهروست.
عدهاي از
نمايندگان و مديران كشور به دنبال مشخص كردن گليم و حد و مرز خود و ديگري
هستند. در جوامعي كه كثرت تشكلها و نخبگان سياسي وجود دارد و همه براي و
پيدا كردن نقاط ضعف ديگري آمادهاند، يك اصل هميشه پايدار و ثابت است، آن
اين است كه هنگامي كه كشور با تهديد و بحران مواجه ميشود، بايد اختلافات
را كنار گذاشته و بحران ملي را حل كند.
حزب مشاركت در سند تأملات
راهبردي پنج ساله خود آورده بود: هنگامي كه حاكميت در بحران گرفتار ميآيد
ما بايد همانجا به ميدان بياييم و مطالبات خود را مطرح نماييم. اين سخن
ناجوانمردانه در فتنه ۱۳۸۸ عملياتي شد. به نظر ميرسد اكنون نيز نقطه تسويه
حسابها و مچگيريها در وسط مشكلات اصلي مردم طراحي شده است. يعني هنگامي
كه چشم مردم به تصميم مسئولان براي حل يك معضل دوخته شده است، مشاهده
ميكنند كه دعواي مسئولان مكمل مشكلاتشان هستند و نه تنها مشكلي حل نميشود
كه هر كسي از مشكل جهت دوختن كلاهي براي خود تلاش مينمايد.
يكي از
آفتها در اين فضا، روانه شدن سيل اطلاعات و آمار ضد و نقيض به عرصه
اجتماعي است كه نتيجه آن سردرگمي مردم در پيدا كردن واقعيت است. به نظر
ميرسد «گرفتن حال طرف» بخش عمدهاي از مشغله نمايندگان و دولت شده است و
عرصه مديريت كشور بسان ميدان فوتبالي شده است كه تماشاگران به جاي بازي
زيبا فقط دعواهاي وسط ميدان را ميبينند.
نكته تلختر اينكه
هزينههاي فضاي موجود از كيسه اصولگرايي پرداخت ميشود. آناني كه مدعي
هستند در خط مقدم انقلاب و نظام هستند، امروز در مقابل چشم مردم و رهبري
چنان به دنبال حالگيري از هم هستند كه گويي وظيفهاي غير از اين براي خود
قائل نيستند. مرزبندي حيطه مسئوليتها در زمان بحران بايد برداشته شود تا
هركس هر ايدهاي براي حل مسائل داد، به ميدان بيايد و مسئله را حل كند.
«به
تو ربطي ندارد» يا «به من ربطي ندارد» از جمله ادبيات تلخي است كه براي
فرار از مسئوليت عنوان ميشود. آيا درگير كردن مجلس و دولت به مدت دو هفته
به استيضاحي كه قرار نيست انجام شود و از اولويتها و دغدغههاي مردم نيست،
امري خداپسندانه است؟ آيا سؤال از رئيس جمهوري كه ميدانيد هيچ پاسخي را
نميدهد، مشكل ارزي كشور را حل ميكند؟ گرفتار آمدن در وظايف حقوقي و
كليشههاي مسئولين، آفت ديگري است كه از رسيدن دستها به يكديگر جلوگيري
ميكند و رهبري ميبيند كه تذكراتش توسط مدعيان انقلاب جدي گرفته نميشود و
مردم ميبينند كه محل منازعه در جايي است كه مسئله آنان نيست. خودشكني
اصلي است كه اكنون بايد به ميدان وارد شود تا ديگرشكنيها به حاشيه برود.