کد خبر: ۸۵۵۹۰۴
تاریخ انتشار:
در خرابه‌های یک زندگی رنجنامه یک عزیز لبنانی برای تحریریه بولتن 

قصه اشک‌ها، شهادت و مقاومت

ساختمان خانه‌مان و دفتر و کارگاهم را در آتش جنگ سوزاندند. همه چیز با خاک یکسان شد. دیروز، به امید نجات اسنادی ارزشمند، به ویرانه‌ها بازگشتم؛ اما همان ساعت، موشکی دیگر به ویرانه‌های خانه‌ام اصابت کرد و همه‌جا شعله‌ور شد. اشک‌هایم جاری شد و بی‌اختیار به یاد خیمه‌های سوخته امام حسین(ع) در کربلا افتادم.
قصه اشک‌ها، شهادت و مقاومت

گروه بین الملل: ساختمان خانه‌مان و دفتر و کارگاهم را در آتش جنگ سوزاندند. همه چیز با خاک یکسان شد. دیروز، به امید نجات اسنادی ارزشمند، به ویرانه‌ها بازگشتم؛ اما همان ساعت، موشکی دیگر به ویرانه‌های خانه‌ام اصابت کرد و همه‌جا شعله‌ور شد. اشک‌هایم جاری شد و بی‌اختیار به یاد خیمه‌های سوخته امام حسین(ع) در کربلا افتادم.

به گزارش بولتن نیوز ، صهیونیست‌ها حتی خاک و سنگ‌های خانه‌مان را با موشک فسفری سوزاندند؛ هیچ‌چیز باقی نمانده است.

امروز، پسر خواهرم، همسرش و پدرش شهید شدند. دیروز، پسر برادرم و داماد خانواده به شهادت رسیدند. اکنون پسر دیگر خواهرم، جوانی تازه داماد، در بیمارستانی در تهران بستری است. چشم‌ها، دست‌ها، شکم و رانش به شدت آسیب دیده و دردی جانکاه را تحمل می‌کند.

قصه اشک‌ها، شهادت و مقاومت

دخترانم حاضر نیستند بروند؛ می‌گویند چگونه می‌توانیم مردم و کودکان جنگ‌زده را رها کنیم؟ ما نیازمند دعای شما هستیم؛ زیرا پیروزی تنها از جانب خداوند عزیز و مقتدر می‌آید.

قصه اشک‌ها، شهادت و مقاومت

برچسب ها: شهادت ، بولتن

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین