کد خبر: ۸۲۹۲۴۳
تاریخ انتشار:

از مسابقه دوچرخه سواری تا تصادف در پیست دوچرخه سواری کیش

توی گوگل سرچ کن ببین قیمت تور کیش از تهران چقدره، شاید نظرت عوض شد و مسابقه ندادی» کری خواندن‌ و رقابتمان از همین‌جا شروع شد.
از مسابقه دوچرخه سواری تا تصادف در پیست دوچرخه سواری کیش

ماجراجویی از پیست دوچرخه سواری کیش شروع شد

اواخر تابستان 1397 بود که من به همراه دوستانم کاوه و کیوان که دوقلو هستند و پسر دایی‌ام پارسا، با سفر به کیش یک ماجراجویی را شروع کردیم. از میان تمام ماجرا‌های این سفر، می‌خواهم خاطره شرم‌آور یک تصادف در پیست دوچرخه کیش را تعریف کنم. روز دوشنبه ساعت 5 عصر بود. ما چهار رفیق کنار اسکله تفریحی کیش در حال تماشای سقوط خورشید در دریا بودیم. ماجرا از آنجایی شروع شد که ما چهارتا از ابتدای تابستان در هر جایی با هم رقابت می‌کردیم. هر بازی‌ و مسابقه‌ای که ممکن بود، از گل کوچک تا تیراندازی را انجام داده‌ بودیم و در هر حالتی من و کاوه به عنوان تیم برتر مسابقات، امتیاز بیشتری نسبت به کیوان و پارسا داشتیم. با دیدن ایستگاه اجاره دوچرخه در اسکله تفریحی کیش، وسوسه یک رقابت غیر منصفانه در ذهن من و کاوه جرقه زد.

شاخ و شونه کشیدن برای همدیگر روی دوچرخه‌های ۲ نفره

من و کاوه قبلا تجربه دوچرخه سواری دو نفره را داشتیم. کیوان و پارسا هم از این موضوع خبر نداشتند. من یکدفعه گفتم:«آقا بیایید دوچرخه دو نفره کرایه کنیم و تا کشتی یونانی مسابقه بدیم». کاوه که می‌خواست احساس برتری کیوان را برانگیزد گفت: «نه بابا من و تو دوچرخه سواری‌مون خوب نیست اینا برنده میشن، اون وقت باید بهشون جایزه بدیم.» همین شد که کیوان و پارسا به فکر جبران باخت‌های قبلی‌شون افتادن. کیوان گفت: «رای گیری می‌کنیم. کیا میگن مسابقه دوچرخه دو نفره رو اجرا کنیم؟» من و پارسا و کیوان رای موافق دادیم و کاوه برای عادی‌سازی شرایط رای مخالف داد. بعد دوباره کیوان گفت: «کیا موافقن که تیم بازنده باید برای ماه بعد یک تور کیش برای تیم برنده رزرو کنه؟» من و کاوه متوجه شدیم کیوان به پیروزی تیم‌شان خیلی مطمئن شده که چنین جایزه‌ای تعیین می‌کند. وگرنه او اهل خرج کردن نیست. همه رای موافق دادیم و مسابقه را شروع کردیم.

دوچرخه‌های دو نفره را کرایه کردیم و نقطه شروع مسابقه را اسکله تفریحی کیش قرار دادیم. هر تیمی که زودتر به کشتی یونانی می‌رسید به عنوان تیم برنده جایزه‌اش تور کیش بود. من قبل از شروع مسابقه برای تحریک هیجانات کیوان به او گفتم: «توی گوگل سرچ کن ببین قیمت تور کیش از تهران چقدره، شاید نظرت عوض شد و مسابقه ندادی» کری خواندن‌ و رقابتمان از همین‌جا شروع شد. البته قبل از شروع مسابقه گفتیم که چند دقیقه‌ای را به یادگیری دوچرخه سواری دو نفره اختصاص دهیم.

از مسابقه دوچرخه سواری تا تصادف در پیست دوچرخه سواری کیش

آغاز مسابقه و آرامش قبل از طوفان

من و کاوه خیلی راحت رکاب می‌زدیم و طبق تجربه قبلی، در دوچرخه سواری دونفره تسلط کافی را داشتیم. گاهی اوقات هم از خودمان ضعف نشان می‌دادیم. من با لحن عصبانی به کاوه گفتم: «کاوه وقتی نشستی عقب باید فقط پا بزنی، به فرمون جلوت فشار نیار تعادل دوچرخه از دست من خارج میشه.» کاوه هم گفت: «بلد نیستی تقصیر من ننداز» و یک چشمک به من زد و خندید. در همان حین، عقب‌تر از ما، کیوان و پارسا یک قدم هم نتوانسته بودند با همدیگر دوچرخه را حرکت دهند. پارسا به کیوان: «هی مهندس، حواست به جلو باشه مثلا جلو نشستی که دوچرخه رو هدایت کنی،‌ اگه پرتمون کنی توی دریا آبرومون جلوی این همه آدم میره.» کیوان‌ در تلاش برای حفظ تعادل دوچرخه و نفس زنان گفت: «آقای دکتر،‌ تو نباید به فرمون جلوت فشار بیاری فقط رکاب بزن وگرنه پرتت میکنم توی دریا و خودم تنهایی مسابقه رو برنده می‌شم.» دعوای این دو تا دیدنی بود و دیدنی‌تر این بود که کج و ماوج و بصورت مارپیچ در پیست دوچرخه سواری حرکت می‌کردند و نظم پیست را بهم می‌ریختند. همه به آن‌ها مثل دو تا موجود اضافه نگاه می‌کردند. ما هم که منتظر بودیم زودتر مسابقه شروع شود و زودتر به جایزه‌مان برسیم.

من و کاوه در ظاهر مسابقه را باختیم

بعد از یک ربع دوچرخه سواری، کیوان و پارسا توانستند تعادل دوچرخه را حفظ کنند. همین که توانستند کمی دوچرخه را با سرعت برانند،‌ برای شروع مسابقه اعلام آمادگی کردند. برگشتیم به نقطه شروع مسابقه در اسکله تفریحی کیش و شمارش معکوس را انجام دادیم. من به کاوه گفتم: «کاوه بگذار اولش کمی جلو بیافتند ولی فاصله را زیاد نکن.‌ چون تازه یادگرفته‌اند احتمالا هیجانی می‌شوند و تمام انرژی‌شان را همان اول مسیر تخلیه می‌کنند. آن زمان نوبت ماست که تمام انرژی‌مان را بکار بگیریم و پا بزنیم. فقط حواست باشد،‌ از خودت ضعف نشان بده که به خودشان مغرور شوند، بعد از اینکه جو گیر شدند ما کارمان را شروع می‌کنیم.» طبق برنامه من و کاوه ضعیف شروع کردیم و عقب ماندیم ولی فاصله 5 متری را با کیوان و پارسا حفظ کردیم. آن‌ها هم با عقب ماندن ما قهقهه سر دادند و برای تمسخر ما با هم دیگر فریاد میز‌دند: «بازنده‌ها نگران نباشید. تور کیش زیاد گران نیست!»

از مسابقه دوچرخه سواری تا تصادف در پیست دوچرخه سواری کیش

مسابقه قبل از خط پایان به پایان رسید

من و کاوه خوشحال از اینکه آن دو تا جو گیر شده‌اند، آهسته و پیوسته مسیرمان را طی کردیم. تا جایی که رقبای ما خسته شدند و ما با همان سرعتی که در ابتدای کار پا می‌زدیم، به آن‌ها رسیدیم. آن‌ها خیس عرق و نفس نفس زنان می‌خواستند از ما جلو بزنند و ما که دیدیم واقعا خسته‌اند، با هم فریاد زدیم: «حالا!!!» و از اینجا تازه ماجرای ما شروع شد. بعد از 15 دقیقه رکاب زدن، هر چقدر پشت سرمان را نگاه کردیم، رقبای خونین‌مان را ندیدیم. کاوه گفت منتظر بمانیم شاید اتفاقی افتاده باشد. چند دقیقه‌ای ایستادیم و بازهم خبری نشد. مسابقه را رها کردیم و بازگشتیم به سمت اسکله تفریحی. در مسیر مردی را دیدیم که شلوارش از پشت پاره شده و در حال بد و بیراه گفتن بود. مرد شلوارش را از پشت با دست نگه داشته بود و به سمت دوستان ما می‌دوید و دست دیگرش را در هوا تکان می‌داد. پارسا و کیوان در حال رکاب زدن به طرف اسکله تفریحی بودند و ناتوان از هدایت دوچرخه، با ترس به مرد پشت سرشان نگاه می‌کردند. پارسا به کیوان: « من که بهت گفتم تو شل دستی! از همون اول من باید مینشستم پشت فرمون، زدی شلوار مردم رو جر دادی و حالا داری فرار می‌کنی! نگه دار ازش معذرت خواهی کنیم» کیوان با هیجان و نفس نفس زنان فریاد زد: «احمق! اگر بایستی آن مرد شلوار من و تو را مثل خودش جر می‌دهد و با همین دوچرخه از رویمان رد می‌شود، نگاه کن چقدر عصبانی‌ست. بگذار یکم دنبالمان بدود تا عصبانیتش کم شود بعدا از او معذرت خواهی می‌کنیم.»

بالاخره مرد عصبانی را آرام کردیم

من و کاوه هم به سمت آنها رکاب زدیم تا ماجرای تصادف کیوان و پارسا با مرد عصبانی را حل و فصل کنیم. رسیدیم به مرد عصبانی و سرعتمان را کم کردیم. چهره کاوه و کیوان بخاطر اینکه دو قلو هستند شبیه هم دیگر است. مرد عصبانی که چهره کاوه را دید فکر کرد دست‌مان با کیوان و پارسا در یک کاسه‌ است و خواست به ما حمله کند. ما هم طبیعتا راه حل فرار کردن مثل کیوان و پارسا را بر ایستادن و معذرت خواهی کردن ترجیح دادیم و سریع رکاب زدیم. من و کاوه از پیست خارج شدیم و سریع یک شلوار فروشی پیدا کردیم. یادمان نبود که شلوار آن مرد چه رنگ و اندازه‌ای بود ولی یک شلوار خریدیم و سریع به طرف پیست حرکت کردیم. دیدیم نزدیک به ایستگاه اجاره دوچرخه، مرد عصبانی در حال سرزنش کردن و گلایه از کیوان و پارسا است. کیوان و پارسا هم با لباس‌هایی خیس عرق، سرشان را پایین انداخته بودند. من و کاوه با سرعت به مرد رسیدیم. ابتدا معذرت خواهی و سپس شلوار را به او تقدیم کردیم. مرد عصبانی با عوض کردن شلوار پاره‌اش، کمی آرام شد و ماجرا به پایان رسید.

پایان مسابقه و شروع رقابت جدید

همه خسته بودیم و ساکت در کنار ایستگاه اجاره دوچرخه ایستاده بودیم. من که همیشه آغاز کننده رقابت‌ها بودم به کیوان گفتم: «آژانس گردشگری نهال گشت رو میشناسی؟» کیوان که متوجه نشده بود چه هدفی از این حرف دارم با تعجب به من گفت:«چطور؟» من هم گفتم: «آخه این آژانس گردشگری همیشه روی تور کیش تخفیف میده. الان هم که شما باختید و باید واسه ماه بعد تور کیش رزرو کنید.  گفتم بهت معرفیش کنم که زیاد خرج تور کیش نکنی.» کیوان یک نفس عمیق کشید و دوباره کری خواندن برای دوچرخه سواری را شروع کرد.

برای مشاهده مطالب اقتصادی ما را در کانال بولتن اقتصادی دنبال کنیدbultaneghtsadi@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین