کد خبر: ۴۶۸۲۹۰
تاریخ انتشار:

یک میلیارد می‌گیرم، طلاقت می‌دهم!

آمار طلاق در سال‌های اول تا سوم ازدواج بسیار بالاست و باید از طریق ارائه آموزش، جلوی انتخاب غلط در ازدواج را بگیریم زیرا انتخاب همسر مهم‌ترین تصمیم زندگی فرد است.
یک میلیارد می‌گیرم، طلاقت می‌دهم!گروه اجتماعی: آمار طلاق در سال‌های اول تا سوم ازدواج بسیار بالاست - دکتر شکوه نوایی نژاد، که مشاور خانواده و ازدواج و از آموزشگران مدرسان طر ح آموزش‌های پیش از ازادواج است، می‌گوید: آمار طلاق در سال‌های اول تا سوم ازدواج بسیار بالاست و باید از طریق ارائه آموزش، جلوی انتخاب غلط در ازدواج را بگیریم زیرا انتخاب همسر مهم‌ترین تصمیم زندگی فرد است.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله خانواده سبز، دختر ثروتمند در تله خواستگار افتاد. چطور؟

دختر یک کارخانه‌دار که در دام مرد کلاهبردار افتاده بود برای دریافت مهریه ۱۳۶۵ سکه‌ای خود و تقاضای طلاق از همسرش به مجتمع قضایی خانواده - میدان ونک - رفت. هنوز یک سال از تاریخ عقد او با «شوهرش» نگذشته بود که نوعروس دو پرونده «فریب در ازدواج» و «کلاهبرداری» برای شوهرش در دادگاه‌های کیفری تشکیل داده بود.

ماجرای آشنایی دختر و همسرش به دو سال قبل و زمانی بر می‌گشت که دختر جوان در یک روز پاییزی سوار بر خودروی گرانقیمتش، همکلاسی‌اش را به یکی از خیابان‌های شمال شهر رساند. همانجا جوانی از خودروی لوکسی پیاده شد و با هر دوی آنها احوالپرسی کرد.

روز بعد مرد جوان با شماره موبایلی رُند به دختر زنگ زد و در حالی که خودش را معرفی می‌کرد، خیلی محترمانه از دختر جوان برای دیداری حضوری در یک رستوران دعوت کرد. اما دختر که دو مدرک کارشناسی ارشد داشت عاشق ادامه تحصیل بود و در طول تحصیلاتش در جمع‌های دوستانه حضور پیدا می‌کرد، ولی به خاطر حساسیت‌های خانواده با هیچ پسری دوست نبود. به همین خاطر هم درخواست مرد را بی‌درنگ رد کرد. با اینحال مرد جوان مودبانه خواهش کرد که فقط یک بار دیداری با هم داشته باشند.

بالاخره پافشاری‌های پسر جوان نتیجه داد و قرار گذاشته شد. پسر با لباس‌های شیک، جلوی کافی‌شاپ منتظر بود. او در آن دیدار خودش را کارشناس ارشد نرم‌افزار کامپیوتر و تاجر معرفی کرد. بعد هم گفت که شیفته اخلاف و رفتار و زیبایی دختر جوان شده و اضافه کرد: «در این زمانه دختری که موهای رنگ نکرده و صورت بدون پروتز داشته باشد به ندرت پیدا می‌شود». بعد هم گفت بالاخره دعاهای مادرش نتیجه داده و دختر مورد علاقه‌اش را پس از سال‌ها انتظار پیدا کرده است. آنقدر از خوبی‌های او حرف زد که دختر جوان از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید و دل توی دلش نبود. همان موقع با خود گفت بالاخره یک عاشق تمام عیار به تورش خورده است. بنابراین همانجا به پیشنهاد پسر جواب مثبت داد. در دیدار دوم پسر از طریق صفحه تلفن همراه گران‌قیمتش وارد سایت یکی از مشهورترین جواهرفروشی‌های تهران شد و به دختر پیشنهاد داد بهترین حلقه نامزدی را انتخاب کند. پسر در دیدار سوم دختر را به جمع دوستانش برد و او را به عنوان همسر آینده‌اش معرفی کرد. این در حالی بود که در جریان همان دیدار وقتی دختری دیگر به پسر زنگ زد، او جلوی چشم دختر جوان گوشی را روی پخش بلندگو گذاشت و گفت: «خانم محترم من دیگر متأهل شده‌ام و خوشم نمی‌آید هیچ زنی با من تماس تلفنی داشته باشد» بعد هم با عصبانیت تلفن را خاموش کرد و گفت: «من بهترین همسر دنیا را انتخاب کرده‌ام و...»

چند روزی از این ماجراها گذشته بود و دختر هم شاد و خندان به زندگی آینده‌اش فکر می‌کرد که پسر با او تماس گرفت و ۲۰۰ میلیون تومان به بهانه وارد کردن یک محموله تلفن همراه قرض گرفت. دختر تا چند روز نگران پس گرفتن پولی بود که از حساب خودش و بدون اطلاع خانواده پرداخته بود. اما یک هفته بعد که پول را پس گرفت خیالش راحت شد که همسر آینده‌اش سوء استفاده‌ای از اعتمادش نکرده است. تا اینجای جریان، اما ادامه‌اش را بخوانید...

هنوز یک ماه از آشنایی زوج جوان نمی‌گذشت که پسر به خواستگاری رفت. در مراسم خواستگاری فقط پدر و مادر داماد آمده بودند و حضور دیگر اعضای خانواده را به بازگشت برادر از کانادا و خواهرش از مسافرت و به مراسم عقد موکول کردند. در نظر خانواده دختر همه چیز عالی و مرتب به نظر می رسید. پدر و مادر داماد هم لباس‌های شیکی به تن داشتند. چند روز بعد هم مباشر پدر دختر تحقیقات لازم را در این باره انجام داد و مورد خاصی پیدا نکرد.

یک میلیارد می‌گیرم، طلاقت می‌دهم! 

بالاخره مراسم عقد در دفترخانه انجام شد و دختر با مهریه‌ای سنگین اسناد را امضا کرد. اما موقع بیرون آمدن از دفترخانه، مادر داماد تمام سکه‌های هدیه حاضران و حتی گردنبند جواهرنشان هدیه شده پدر و مادر عروس که حداقل ۱۵۰ میلیون تومان می‌ارزید را به بهانه رسوم خانوادگی خود برد. دختر هم به رفتار خانواده شوهرش شک نکرد و آن را به حساب رسوم خانوادگی آنها گذاشت، اما روزی که عروس و داماد برای خرید ساعت رفتند به پسر مشکوک شد. چون او یک ساعت مردانه ۸۰ میلیونی انتخاب و به فروشنده توصیه کرد حتما جفت زنانه‌ی آن را در روزهای بعد برایش آماده کند. بعد هم ساعت را با خودش برد تا پیش بقیه هدایای عروسی نگهداری کند.

چند ماه از عقد رسمی آنها گذشته بود، اما خانواده مرد به بهانه فوت یکی از بستگان زیر بار برگزاری مراسم ازدواج نمی‌رفتند. تا اینکه یک روز پسر به دختر گفت که عازم سفر کاری فوری است و از او خواست پولی را که برای خرید جهیزیه کنار گذاشته بود به حساب وی منتقل کند تا برایش جهیزیه خارجی بیاورد. بدین ترتیب زن جوان ۲۰۰ میلیون تومان به حساب شوهرش واریز کرد. اما چند روزی گذشت و نه از پسر خبری شد و نه از جهیزیه و نه اصل پول. در همین فاصله یکی از دوستان پسر به دختر تلفن زد و راز بزرگی را افشا کرد. او گفت: «من همان کسی هستم که یک بار با شوهرت به خانه شما آمدم. راستش به من پیشنهاد داده بود به خواهر دیگرتان نزدیک شوم تا از شما اخاذی کنیم. اما متوجه شدم شما خانواده شریفی هستید که در دام این کلاهبردار افتاده‌اید. باید بدانید او به جرم جعل اسناد دولتی در یک دادگاه پرونده دارد و با وثیقه آزاد شده است و...» در جریان همین گفتگوی تلفنی خانواده دختر با خبر شدند که نه تنها دامادشان تحصیلات متوسطه هم ندارد بلکه تمام دارایی‌اش همان خودروی گران‌قیمتی است که با دوستانش به طور شریکی خریده‌اند و دخترهای پولدار و خانواده‌هایشان را سرکیسه می‌کنند. تمام آن لباس‌های شیک و گران‌قیمت هم اجاره‌ای بودند و...

پس از افشای این ماجرا، دختر احساس کرد تمام دنیا روی سرش خراب شده است. همه آرزوهایش رنگ باخت. با این حال خوشحال بود که هنوز خودرواش را به مرد کلاهبردار نداده، به درخواستش برای گرفتن ارثیه از پدرش و اقامت در کانادا اهمیت نداده و خدا را شکر می‌کرد که بیشتر از این سرش کلاه نرفته است و حالا ادامه زندگی این پسر پررو را بخوانید...

دختر از وقتی شنید آقا پسر برای موافقت با طلاق‌شان یک میلیارد تومان درخواست کرده، تصمیم گرفت دادخواست طلاقش را پس بگیرد و فقط درخواست مطالبه مهریه‌اش را پیگیری کند. حالا برای همین به دادگاه آمده بود. بعد از آن باید برای پیگیری پرونده‌های دیگرش به دادگاه‌های دیگر می‌رفت. خوشحال بود که رسید پرداخت پول‌های واریز شده به حساب شوهر کلاهبردار و فاکتور ساعت و جواهرات هدیه را در اختیار دارد اما افسوس که...

برای مشاهده مطالب اجتماعی ما را در کانال بولتن اجتماعی دنبال کنیدbultansocial@

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین