دلایل اصلی دیدن فیلمهای سینمایی در چهار گوشه جهان کشف و لمس هیجانات و دلهرههایی است که در زندگیهای غیر معمول روی میدهد و مردم عادی با تماشای آنجای خالی این پدیده را در زندگی خود پر میکنند ...
گروه سینما و تلویزیون: دلایل اصلی دیدن فیلمهای سینمایی در چهار گوشه جهان کشف و لمس هیجانات و دلهرههایی است که در زندگیهای غیر معمول روی میدهد و مردم عادی با تماشای آنجای خالی این پدیده را در زندگی خود پر میکنند و از این منظر فیلمهای ژانر تریلر (دلهره آور) یا جنایی- اجتماعی و جنایی- رمانتیک بهتر از سایر گونههای فیلمسازی انتظارات را بر آورده میکنند. یکی از نمونههای خوب جدید در این زمینه «دختری در قطار» ساخته تیت تیلور کارگردان امریکایی و براساس رمان پر فروش سال 2015 پائولا هاوکینز با همین نام است.
به گزارش بولتن نیوز، در این داستان سه زن که از طریق آشنایی با یک مرد در مسیری مشترک و آشنایی نصف و نیمه با یکدیگر قرار میگیرند، از هر جهت آرزوهای بینندگان هیجان طلب را بر آورده میکنند زیرا ثروت پوشالی و حرکات کجاندیشانهای در آنها هست که فقط رمانها و فیلمهای موفق جنایی بر پایه آنها ساخته میشوند. این زنان جملگی در محله اعیان نشین اردزلی در منطقه هادسون نیویورک ساکناند و در میانشان نفر اصلی را شل واتسون (با بازی امیلی بلانت) است.
مشخصات فیلم
عنوان فیلم: «دختری در قطار»
محصول: کمپانیهای یونیورسال و دریم وورکز امریکا
تهیه کنندگان: مارک پلات و سلیادی کاستاس
سناریست ها: تیت تیلور و ارین کره سیدا ویلسون
کارگردان: تیت تیلور
مدیر فیلمبرداری: شارلوت بروس کریستنسن
تدوینگر: مایکل مک کاسکر
طول مدت: 112 دقیقه
بازیگران: امیل بلانت، هیلی بنت، ربهکا فرگوسن، جاستین ترو، لوک اوانز، ادگار رامیرز، آلیسون یانی، لیزا کودرو و لورا پریپون.
راشل را در اوایل فیلم یک زن مضمحل شده مییابیم. وی سوار بر مترویی که او را به نقطهای در نزدیکی ایستگاه مرکزی ترمینال منهتن منتقل کرده بود، در مسیر بازگشت به خانهاش قرار دارد. راشل به آن مقصد رفته بود تا زنی به نام مگان هیپ ول (هیلی بنت) را زیر نظر بگیرد و حتی دیدن او از راه دور و روی بالکن خانه این زن نیز برای او کفایت کرده است. اگر راشل زنی نشان میدهد که همهچیز را در زندگیاش از دست داده، مگان زنی است که اینک همهچیز را در اختیار دارد.
هویت گم شده
قصه به ما میگوید راشل با نام (جاستین ترو) که یک تاجر موفق و فرصت طلب وال استریت نیویورک بوده، ازدواج کرده و زندگی مشترک موفقی هم داشت اما بچهدار نشدنش به ضرر وی تمام شد و تام او را ترک کرده و وی نیز با رویکرد به داروهای مخدر سعی کرده که غم خود را تسکین بخشد. او حالا زنی است که هویت خود را گم کرده و امیلی بلانت او را با سردی بیرحمانهای به تصویر میکشد و بهصورت انسانی که هرچند ترحم بینندگان را بر میانگیزد، اما بهنظر نمیرسد فرجام روشنی داشته باشد. مسأله دیگری که طی فیلم افشا میشود مرتبط بودن مگان با راشل به گونهای است که راشل پیشتر از آن خبر نداشته است.
دور از احساس کمال
بواقع «دختری در قطار» سرشار از ارتباطهایی از این دست است و توگویی سریال قدیمی و محبوب اجتماعی- خانوادگی «مجله پیتون» را به ادریان لین سپرده و از او خواسته باشند که آن مجموعه را با نوع نگاه سرشار از نشانههای «پست مدرن» خود بسازد، شباهتها بین مگان و راشل فراوان است زیرا مگان هم زنی نشان میدهد که از زندگی شیک و سرشار از رفاه سابق خود بهرهای نگرفته و حالا به آن سوی زندگی و به مسیر ناشناختهها مینگرد. مگان مدتی است که بهعنوان منشی و مشاور زنی به نام آنا (ربهکا فرگوسن) کار میکند و اگر نگاهی دقیقتر به این سه زن داشته باشیم، متوجه میشویم که هر سه زن به قماش و طایفهای تعلق دارند که هرگز احساس کمال و رضایت نمیکنند و چیزهایی را جستوجو میکنند که معلوم نیست چیست و آیا یک وهم صرف نیست؟ در همه حال آنا همان زنی است که سبب متلاشی شدن زندگی خانوادگی راشل و دور شدن تام از وی شده و اینک آنا صاحب داراییها و همان زندگی ایدهآلی است که راشل برای خود جستوجو میکند و به سبب به هم خوردن رابطه زناشوییاش با تام آن را از دست داده و انگار آنا خوشبختی او را تصاحب کرده است.
تکرار یک تجربه موفق
شاید هم باید تیت تیلور را بابت ترسیم درست این احساسهای از دست رفته ستود و دلیل اصلی موفقیت فیلم «دختری در قطار» دانست. تیت در فیلم «کمک» (خدمتکار) هم که در سال 2012 اکران شد، عالی عمل کرده و با کاراکترسازیهای دقیق و وسیعش بینندگان را به سرنوشت شخصیتهای اغلب سیاهپوست فیلم علاقهمند کرده بود و در «دختری در قطار» نیز براساس سناریویی که با دوست و همکار همیشگیاش ارین کره سیدا ویلسون نوشته، همین مهم را تکرار کرده است. در این ارتباط تصاویر کلوزآپی هم که شارلوت بروس کریستنسن مدیر فیلمبرداری این اثر سینمایی بهطور مکرر از کاراکترهای اصلی فیلم میگیرد، تأثیرگذار است و بر اهمیت این آدمها و جذابیت اتفاقات نزد بینندگان میافزاید.
بهسوی نابودی
موقعی که مگان میگوید شغل مناسبی در یک گالری هنری بهدست آورده و در نتیجه دیگر نمیتواند دستیار و مشاور آنا و مراقب کودک وی باشد، دو طرف به مشاجره با یکدیگر میپردازند ولی در همه حال این نشانههای ثروتهای فارغ از تعهد و رفاه طلبیهای عاری از حس مسئولیت است که بر زندگی کاراکترهای این فیلم حکم میراند. بینندگان از خود میپرسند راشل بهعنوان بازنده اصلی ماجرا و زنی که زندگیاش از دست رفته، برای انتقام از زنی که همسر وی را از او دور کرده تا به کجاها پیش خواهد رفت ولی مهمتر از نتیجه این ماجرا و یافتن پاسخ این سؤال، حفظ خصلت «فیلم نوآر»های شاخص سینما در بافت داستانی فیلم تیتتیلور است. آنجا که زنی از بهشت زندگیاش اخراج شده تا زنی دیگر جای او را بگیرد و بدیهی است که هیچیک به شرایط فعلی راضی نباشند و مثل داستانهای کلاسیک جنایی با زیاده خواهیهای جاهطلبانه خویش بهسوی نابودی خود و امیالشان پیش تازند.