هنوز به صرف صبحانه مشغول نشده بودیم که دختر هشت ساله ای که آمده بود صبحانه بخورد از سر سفره برخواست و رفت در کناری نشست! از او پرسیدند چرا صبحانه نمی خوری؟ او با لحن کودکانه اش گفت:مگر شما نشنیدید که رادیو گفت برای سلامتی امام خمینی (ره) باید سه روز روزه بگیریم؟ پاسخ کودکانه او همه ما را متعجب کرد آن روز ما هم برای شفا یافتن امام(ره) با آن کودک روزه ی نذر گرفتیم...!
گروه بین الملل: زمانی که بزرگانی چون استاد شید مطهری و دکتر بهشتی و....به شهادت رسیدند به دلیل ارتباط معنوی بسیار نزدیک و قوی که بین جامعه تشیع افغانستان وحضرت امام(ره) وجود داشت بسیار متاثر شدند. چون مردم افغانستان یاران صدیق او را مانند اصحاب با وفای سیدالشهدا(ع) می دانستند. مخصوصا شهید مطهری را که کمتر اندیشمندی در افغانستان پیدا می شود که از آثار آن استاد شهید بی بهره باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در ادامه متن گفتگویی که با محمدامین محقق صورت گرفته را مشاهده می کند.
♦ اسمم را والدینم، محمدامین گذاشتند، تخلص و فامیلم را خودم انتخاب نمودم. چون فامیل پدر بزرگوارم محقق بود، خواستم یاد آن شهید بزرگوار همیشه در اعماق وجودم باقی بماند،با افتخار فامیلم را(محقق) انتخاب کردم.از اینکه صدایم می زنند:"محمدامین محقق فرزند شهید محمدابراهیم محقق(ره)"،در جودم احساس آرامش می کنم.
سه نسل است که سر سفره علوم پر بار اهلبیت(ع) بوده ایم♦ بلی،ازگذشته دور تاکنون، سه نسل است که سر سفره علوم پر بار اهلبیت(ع) بوده ایم،مایه سعادت و سرفرازیم است که جد و پدرم تمام عمرشریف شان درخدمت دین مبین اسلام صرف شده و علم دانش را از سرچشمه زلال مکتب امام جعفر صادق(ع) بهره مند بودند و از شاگردان نامدارحوزه علمیه عصرشان بودند و من درچنین خانواده ای مذهبی و فرهنگی در روستای (سوخته ویرانه ی تنور) ولسوالی حصه اول بهسود، ولایت میدان وردک، به لطف و فضل خداسبحان درسال ۱۳۴۳،هجری شمسی،از نعمت وجود بهره مند شدم، با اینکه روستای مذکور با مرکز حکومت یعنی کابل فاصله چندانی نداشت، متاسفانه به دلیل تعصبات مذهبی و قومی و بی عدالتی و تبعیض ونژادگرایی حاکمان وقت، از ابتدایی ترین امکانات فرهنگی و درمانی و رفاهی و آموزشی محروم بودند و هستند، با این حال پدر بزرگم آخوند محمد نبی کلان یکی از علمای عامل خادم دین و جامعه بودند. با آن شرایط سخت و اختناق که حاکم بود، شاگردان زیادی در علوم اهل بیت از جلسات درس و بحث آن مرحوم بهره بردند. هم اکنون نیز مردم آن دیار از او به خوبی ونیکی یاد می کنند.
هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم که تکلیف اجتماعی و مسئولیت سرپرستی خانواده را به عهده گرفتم
♦ پدرم حجة الاسلام و المسلمین شهید محمد ابراهیم محقق(ره) تنها فرزند آخوند کلان مانند والد مرحومش از مقام و منزلت علمی و عملی و اجتماعی قابل توجه برخوردار بودند. ایشان با موقعیت علمی که داشت در ضمن تعلیم و تربیت شاگردان، خطیب توانایی بودند و در حل و فصل دعاوی شرعی و حقوقی از مهارت بالایی برخوردار بودند، به دلیل اینکه حکومت طبق مذهب حنفی اداره می شد، مردم تشیع برای رفع مسائل شرعی و احوالات شخصیه به ایشان مراجعه می کردند، و نیز یکی از وکلای مراجع عظام از جمله حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت الله خوئی(ره) بودند. در سفری که به عتبات عالیات از جمله نجف اشرف داشتند شخصا با دست مبارک آن دو بزرگوار وکالت نامه دریافت نمودند. در جهاد مقدس علیه ارتش سرخ روسیه یکی از بنیانگذاران انقلاب بودند و از ابتدای جهاد تا هنگام شهادتش در جبهه بودند و سرانجام در پاییز 1363 به طور مشکوکی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. دروس ابتدائی را در مسجد محل نزد آخوند بومی ومحلی و ادبیات عرب را در نزد والدم آموختم و برای ادامه تحصیل بار سفر به سوی حوزه علمیه کابل (جامعة الاسلام) بستم، با گذشت مدت کوتاهی متاسفانه در اثر اشغال افغانستان توسط شوروی و قیام مردم علیه اشغالگران و حکومت دست نشانده اش و جنگ سراسری و تعطیلی مکاتب دینی و پراکنده شدن علما و زندانی شدن آنها مانند سایر هموطنانم از ادامه تحصیل محروم ماندم و مدتی درکارگاه صاف کاری که به زبان خودمان می شود(کپه کشی)شاگردی نمودم. درهمان مدت کوتاه خیلی از فوت و فن کار را یاد گرفتم...متاسفانه پدرم تحت تعقیب حکومت کمونسیتی قرار گرفتند و از انظار پنهان بودند ما هم از مخفی گاه ایشان بی اطلاع بودیم، فقط با خبر بودیم که زنده هستند و عملیات چریکی علیه مزدوران شوروی انجام می دهند... و هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم که تکلیف اجتماعی و مسئولیت سرپرستی خانواده را به عهده گرفتم اما به دلیل آزار و اذیت ها و خطر دستگیر شدنم به عنوان پسر بزرگ خانواده، درپاییز۱۳۵۸، مجبور به مهاجرت به جمهوری اسلامی ایران شدم و پس از مهاجرتم پدرم که به دلیل تحت تعقیب بودن نمی توانستند سرپرستی خانواده اش را به عهده بگیرند، مجبور شدند خانواده را همراه یکی از همرزمانش به جمهوری اسلامی ایران بفرستد.این مهاجرت درآخر سال 1358 به جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد و خودش همراه مجاهدین در جبهات بهسود به فعالیت های چریکی و تبلیغی مشغول شدند.
توفیق حاصل شد درسال ۱۳۶۷ در سن سی سالگی به دنبال تحصیل علوم دینی بروم
♦ پس از ورود به ایران تا سال سیزده شصت و هفت،۱۳۶۷همانند سایر هموطنان مهاجرم به کارهای بنایی وآجرزنی و...مشغول بودم. هر چند این کارها خلاف میلم بود ولی برای معیشت زندگی خودم و خانواده پدر مجاهدم، چاره ای جز این نبود و به دلیل پیشینه و تجربه ای که در جوشکاری داشتم توانستم از نظر اقتصادی و وضعیت زندگی یک زندگی معمولی طلبگی مناسبی را برای خانواده خود و خانواده پدرم که تحت سرپرستی من بودند فراهم نمایم هرچند خودم در این مدت از ادامه تحصیل محروم شدم...تا اینکه به لطف بی پایان خداوند در سال ۱۳۶۵زیارت حرمین شریفین(مکه ومدینه)نصیبم گردید.این توفیق اللهی دو سال بعد از شهادت استاد شهید پدر بزرگوارم حاصل شد و بالاخره به لطف خداوند و نیز با تشویق و ترغیب مادر مهربان و سایر بستگانم و از همه مهم تر نامه ای از پدرم که بعد از شهادتش به دستم رسید به این مضمون که از ترک تحصیلم نگران بودند و ...توفیق حاصل شد درسال ۱۳۶۷ در سن سی سالگی به دنبال تحصیل علوم دینی بروم و راه پدر و پدر بزرگم را ادامه دهم. با عنایات حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه ) و از برکت خون شهدا توانستم علوم حوزوی را که در تمام سالها آرزویم بود ولی به علت موانعی که ذکر شد توفیق آن پیدا نشده بود بیاموزم .به فضل الهی و عنایات پیامبر رحمت( ص)و ائمه اطهار علیهم السلام و با علاقه ای که به آموختن علوم اهلبیت(ع) داشتم خیلی زود با سعی و تلاش موانع و مشکلات متعددی را که مانع از تحصیلم می شد از سر راهم برداشته و افتخار طلبه بودن را در حوزه علمیه قم کسب نموده، بعد از پنج سال شرکت در دروس آزاد حوزه درسال ۱۳۷۲ رسما در مرکز جهانی علوم اسلامی(جامعه المصطفی العالمیه) پذیرش شدم و در همان سال در روز عید غدیر به دست مبارک ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله العالی) در تهران ملبس به لباس مقدس روحانیت شدم. طبق برنامه حوزه و مرکز جهانی دروس اصلی و جنبی حوزه را با علاقه و جدیت و نزد استادان اصلی و معروف حوزه از جمله شفیعی دارابی، سید حسینی میانجی، وجدانی فخر، محمدی خراسانی، اعتمادی، حسینی بوشهری، سید احمد خاتمی، آیت الله سبحانی، مکارم شیرازی و محقق کابلی و ...(زیدعزهم) آموختم. و دوره چهار ساله مهارتهای تبلیغی(طرح هجرت) دفتر تبلیغات را با موضوعات مختلف و متعددی که داشت مانند جامعه شناسی، روان شناسی، مشاوره، ارتباطات، تربیتی، تاریخ، ادیان و ... را شرکت نمودم. در دوره ویژه قضات افغانستان که از سوی مرکز جهانی برگزار شد نیز شرکت نموده و در رشته حقوق در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شدم. در تمام این مدت از درس تفسیر استاد فرزانه حضرت آیت الله جوادی آملی (زید عزه) وحجت الاسلام سید احمد خاتمی بهره های فراوان بردم.در حال حاضر دارای دو مدرک کارشناسی ویک مدرک ارشد با تایید وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران و نیز تایید شده از سوی وزارت علوم جمهوری اسلامی افغانستان هستم از سال ۱۳۷۵تاکنون حداقل هر سال در جاهای مختلف،(افغانستان و ایران وپاکستان) به سفرتبلیغی و فرهنگی و...رفتم وپنج سال می شود که بعنوان یک روحانی درحصه اول بهسود به عنوان امام جمعه ازسوی حضرت آیتالله العظمی محقق کابلی منصوب گردیده و به انجام وظیفه مشغول هستم در ضمن افتخار خدمت به طلاب مدرسه علمیه امام جعفر صادق(ع)را بعنوان سرپرست و ناظر به عهده دارم.
سرنوشت مردم ایران را مشترک با سرنوشت خودمان می دانستیم♦ زمانی که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست بنده در دوران نوجوانی بودم درکابل پایتخت افغانستان و درضمن سرپرستی خانواده ی پدر انقلابی و مجاهدم استاد شهید محمد ابراهیم محقق، در کارگاه صاف کاری ماشین های سنگین یعنی اتوبوس مشغول بودم. خاطره ای از آن دوران به یاد دارم به این شرح که در آن کارگاه سه نفر شریک بودند هر روز وقت نهار خوردن همه شاگردان و استادان دورهم جمع می شدیم. روزی نبود که راجع به انقلاب اسلامی ایران با هم تبادل اطلاعات نداشته باشیم هر کس شنیده هایش را از رادیو و...می گفت آن موقع امام خمینی (ره) در فرانسه بود. خبرمی رسید که قصد آمدن به ایران را دارند تا اینکه روزی یکی از استادان ما با خوشحالی گفت: "بچه ها چشم تان روشن که شاه ایران فرارکرده!" همگی خوشحال شدیم چون سرنوشت مردم ایران را مشترک با سرنوشت خودمان می دانستیم،(به نظرمن مردم افغانستان مخصوصا جامعه تشیع نسبت به پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیشتر از مردم ایران حساس بودند) وقتی خبر فرار شاه را شنیدیم یکی از استادان گفت:"اگر امام خمینی(ره) بیاید ایران و انقلاب ایران پیروز شوند ما یک ماه منافعی که از این کارگاه به دست می آوریم نذرمی کنیم بقیه شرکاهم او را تایید کردند..."
از آیت الله خمینی تقلید کنید چون او هم اعلم است و هم آگاه تر از سایر مراجع به مسایل روز است
♦ اما وضعیت اسلام در آن وقت در کشور ما، وضعیت دین مقدس اسلام در کشوری که نود ونه درصد آن مسلمان می باشد به وضوح روشن است که در حد عالی بوده و با وجود مذاهب مختلف درکشورعزیزم افغانستان فضای اخوت اسلامی در سراسر این سرزمین حکمفرما بود و به حمد خداوند یکتا از این به بعد هم این وحدت امت واحده و اخوت اسلامی ان شاالله پا برجا خواهد بود ومردم خدا جو و هوشیارما با وحدت همدلی ویکپارچگی شان دست دشمنان منافق تفرقه انگیز را ازاین سرزمین و از کشورهای اسلامی به یاری خداوند قطع خواهند نمود. به امید آن روز...درآن زمان کشورم افغانستان توسط حزب خلق و پرچم به رهبری شوروی سابق، طی کودتایی علیه حکومت سردار داود خان تحت سیتره کمونیستها بود.در نقاط مختلف این کشور اسلامی مردم به خاطر که دین اسلام در خطر جدی قرار گرفته بود طبعا نگران بودند ولی در اثر تبلیغ آگاهان دینی و مخصوصا علما آماده یک انقلاب عظیم سراسری علیه حکومت کمونیستها بودند که طولی نکشید که تمام مردم مسلمان افغانستان پرچم انقلاب وجهاد رابه رهبری بزرگان آگاه به شرایط موجود و علمای بزرگ شیعه و سنی برداشتند و بسیاری از نقاط مهم این کشور اسلامی توسط مجاهدین اسلام آزاد شد...این آزادی خواهی به مذاق ابر قدرت شرق شوروی سابق خوش نیامد. ارتش سرخ به قصد اشغال این کشوراسلامی به کمک مزدورانش وارد کشورگردید...که سرانجام با خفت و خاری توسط مجاهدین قهرمان افغانستان با دادن تلفات سنگین مجبور به ترک این کشور قهرمان پرورگردید. پدرم استاد شهید محمد ابراهیم محقق وکیل حضرات امام خمینی(ره) وخویی (ره) بود و با آنها از طریق زوار کربلا مکاتبه داشته در ارتباط بودند.اولین بار که اسم امام خمینی (ره) را شنیدم از زبان پدرم بود که از سفر کربلای معلا برگشته بودند و با مردم ازحوزه نجف اشرف و مراجع و اعلمیت آنها صحبت می کردند. من هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم ولی وقتی مردم از پدرم مساله تقلید را می پرسیدند و اینکه از کدام یک از این مراجع باید تقلید نماییم ؟ ایشان می فرمودند از آیت الله خمینی تقلید کنید چون او هم اعلم است و هم آگاه تر از سایر مراجع به مسایل روز است و مردم ایران قریب به اتفاق از او تقلید دارند.از این گفت و شنود علاقه خاصی به حضرت امام (ره) در دلم ایجاد شده بود...و نیز از پدرم شنیدم که حضرت امام خمینی (ره) را به فرانسه تبعید کردند، ایشان مدام به اخبار رادیو گوش می داد...از انقلاب ایران به رهبری امام خمینی (ره) با مردم سخن می گفت و از پیروزی قریب الوقوع مردم ایران بشارت می داد و از مردم می خواست برای پیروزی اسلام دعا نمایید...دریک جمله می توان گفت منبع اطلاع یافتن من و مردم آن منطقه از انقلاب اسلامی ایران پدرم بودند. در آن زمان یک شب سرد زمستانی با پدرم منزل آقای عالمِ (باد آسیاب) رفتیم او یکی ازعلمای بزرگی افغانستان بود که متاسفانه توسط کمونیستها دستگیر و به شهادت رسید او با پدرم به نماز مغرب ایستادند و من که هنوز به تکلیف نرسیده بودم در کنار بخاری نشسته و خودم را گرم می کردم که شخصی وارد اطاق شد و در کنارم نشست او را نشناختم فکرمی کردم یکی از فرزندان آقای عالم باشد...بعد از نماز وقتی با هم احوال پرسی کردند فهمیدم مهمان است. شب تا دیر وقت با هم حرف می زدند چندان متوجه حرفهایشان نمی شدم از امام خمینی(ره) و از انقلاب و...می گفتند که خوابم برد.صبح هنگام صبحانه خوردن از سخنان شان متوجه شدم که آن شخص ایرانی است...حساس شدم با دقت به اونگاه می کردم احساس می کردم او را دوست دارم ...وقتی از منزل آقای عالم بیرون رفت،او را با نگاه کردن ازدم در حیاط تا جایی که درپیچ خم کوچه ازنظرم پنهان نشده بود، بدرقه کردم. بعدها برایم معلوم شد او شهید محمد منتظری بوده که تحت تعقیب شاه ایران قرارداشته لذا به افغانستان فرارکرده وحکومت افغانستان او را دستگیر نموده ...که با وساطت آقای عالم از زندان آزاد شده بود...او وقتی به ایران برگشت، پدرم و آقای عالم وجوهات شرعیه را از دست او به امام خمینی (ره) به نجف اشرف فرستادند...ولی رسید آن نرسید ومردم و صاحبان وجه رسید می خواستند!...قضیه را توسط زوار کربلا به امام خمینی(ره) گذارش دادند...امام درجواب فرمودند "اگر به دست محمد رسیده مجزی است چون او آن را خرج انقلاب نموده است شما اسامی صاحبان وجه را بفرستید تا من برای شان رسید بفرستم..."
شخصیت امام (ره) سبب شده بود که مردم عوام و خواص محب او شوند♦ اغلب راویان انقلاب علما ومبلغین بودند که درمنابر و مجالس از انقلاب اسلامی ایران به مردم آگاهی می دادند می گفتند:"رهبری این نهضت بزرگ به دست مرجع جامع الشرایط آیت الله العظمی خمینی می باشد". شخصیت امام (ره) سبب شده بود که مردم عوام و خواص محب او شوند و برای پیروزی او دعا می کنند.هرکس طبق برداشت خود ازعظمت و بزرگواری امام سخن می گفت وتبلیغ می کرد گاهی گفته می شد که تصویر از امام در آسمان در بین ماه نقش بسته اگر با دقت به ماه کنیم آن تصویر دیده می شود!...
♦ چون مردم می دانستند که پرچم دار انقلاب یکی از مراجع جامع الشرایط است آن را تشبیه به انقلاب امام حسین (ع) می کردند و تردیدی به اسلامی بودن و برحق بودنش نداشتند. من نیز همانند مردم مسلمان افغانستان عاشق انقلاب بودم پیروزی مردم ایران را پیروزی تمام مسلمانان دنیا می دانستم سرزمین برایم مفهوم نداشت و ندارد.
برای شفا یافتن امام(ره) با آن کودک روزه ی نذر گرفتیم♦ خاطره ی که ذیلا مطالعه می کنید نشان دهنده برداشت و باور مردم افغانستان نسبت به حضرت امام(ره) است:
درسال ۱۳۶۴ یکی از روحانیون که برای جهاد به افغانستان رفته بود خاطرات سفرش را در دیدار که با دکتر ولایتی در وزارت خارجه داشت نقل می کرد،او می گفت:در منزل یکی از اقوامم در افغانستان بودم ساعت هشت صبح میزبان صبحانه تهیه دیده منتظرم بودند، من طبق عادت همیشه رادیو را روشن کردم تا خبرهای ساعت هشت ایران را گوش دهم اتفاقا رادیو از سوی دفترحضرت امام (ره) اطلاعیه را مربوط به کسالت ایشان پخش نمودند وازمردم ایران خواستند که برای سلامتی امام خمینی (ره) دعا کنند و نیز اعلام کرد که مردم ایران سه روز برای شفای افتن امام خمینی (ره) روزه می گیرند!(امام درآن موقع دربیمارستان بستری بودند). هنوز به صرف صبحانه مشغول نشده بودیم که دختر هشت ساله ای که آمده بود صبحانه بخورد از سر سفره برخواست و رفت در کناری نشست! از او پرسیدند چرا صبحانه نمی خوری؟ او با لحن کودکانه اش گفت:مگر شما نشنیدید که رادیو گفت برای سلامتی امام خمینی (ره) باید سه روز روزه بگیریم؟ پاسخ کودکانه او همه ما را متعجب کرد آن روز ما هم برای شفا یافتن امام(ره) با آن کودک روزه ی نذر گرفتیم...!
مهمترین پیام انقلاب اسلامی ایران بیداری امت اسلام بود♦ مهمترین پیام انقلاب اسلامی ایران بیداری امت اسلام بود و این باور را به امت اسلام ایجاد کرد که می توان با نیروی ایمان به خداوند و وحدت و یکپارچگی امت اسلامی، بزرگترین و قدرتمند ترین ابرقدرت دنیا را شکست داد و پیروز شد همانند رهبر آزادی خواهان و پرچمدار انقلاب اباعبدالله الحسین (ع) که بر علیه کفر و الحاد و برعلیه تمام رزالتها و پستی ها و نامردی ها قیام کرد و با یاران اندک دستگاه ستم پیشه بنی امیه را شکست داده و رسوای تاریخ نمود و امام خمینی (ره) نیز با رهبری خردمندانه خود به جهان اسلام آموخت که چگونه باید بر علیه ظلم و بی عدالتی ایستادگی نموده و پیروز شد.
♦ مردم مسلمان دنیا بخاطر انتشار آن کتاب سلمان رشدی قلب شان مجروح شده بود مخصوصا مردم متدین و خداجوی افغانستان که تعصب دینی شان را نسبت به دین مقدس اسلام به اثبات رسانده اند و از این واقعه اسفبار رنج می بردند، ازحکم حضرت امام با خوشحالی تبعیت نموده و با تظهارات و راهپیمایی پشتیبانی و طرفداری خود را از این حکم اعلام کردند.در واقع این حکم حاکی از آثار و برکات مراجع عظام و تیزیبنی و دشمن شناسی حضرت امام(ره) بود که به موقع از کیان اسلام پاسبانی نموده وهم بستگی امت واحده را مستحکم تر ساخت.
اعتماد کردن به آمریکا خوش باوری احمقانه و خیانت به مسلمانان است♦ یکی از وقایع مهم انقلاب فتح لان جاسوسی بود که یکی از آثار آن آشکار نمودن چهره واقعی آمریکا نسبت به سیاست خارجی و روابط استعماری اش با کشورهای اسلامی بود. نه تنها مردم ما که مردم دنیا به خوبی متوجه شدند هدف شوم نمایندگی های آمریکا در کشورها روابط سالم دیپلماسی نیست بلکه هدف آنها تخریب دولتهای مستقل و آزاد و به بند کشیدن ملتها می باشد.از دیگر آثار آن این بود که آنهایی که به خباثت و خیانت آمریکاییها تردید داشتند و به شعار(نه شرقی و نه غربی)اعتقاد چندانی نداشتند، باور کردند که اعتماد کردن به آمریکا خوش باوری احمقانه و خیانت به مسلمانان است و نیز شناختن عوامل نفوذی وآشکار شدن چهره های ظاهر الصلاح که با آن لانه ی فساد در ارتباط بودند کمک بزرگی برای ملت انقلابی افغانستان بود.
♦ زمانی که بزرگانی چون استاد شید مطهری و دکتر بهشتی و....به شهادت رسیدند به دلیل ارتباط معنوی بسیار نزدیک و قوی که بین جامعه تشیع افغانستان و حضرت امام(ره) وجود داشت بسیار متاثر شدند. چون مردم افغانستان یاران صدیق او را مانند اصحاب با وفای سیدالشهدا(ع) می دانستند مخصوصا شهید مطهری را که کمتر اندیشمندی در افغانستان پیدا می شود که از آثار آن استاد شهید بی بهره باشد. بسیار به جا است که بگوییم ترور این عزیزان را ضایعه جبران ناپذیر برای ملت بزرگ جوامع اسلامی می دانستند.هر چند آن واقعه تلخ ضربه ای سنگین به بدنه ی انقلاب بود و اگر انقلابی غیر از انقلاب بر حق ایران بود شکست آن حتمی بود ولی با وجود سکاندار انقلاب، حضرت امام(ره) و مدیریت مدبرانه او مردم به ادامه انقلاب امیدوار بودند و معتقد بودند که سنگربانی همچون امام(ره) سنگر جهاد علیه کوردلان بی خرد را به خوبی حفظ خواهد نمود و ما شاهدیم که این باور و اعتقاد بحمدالله تحقق پیدا کرد.
علم و کمالات معنوی اگر داشته باشیم آنرا مدیون انقلاب اسلامی هستیم♦ در زمان جنگ تحمیلی من در ایران بودم خبرهای جنگ از طریق رسانه های داخلی و خارجی ساعت به ساعت پخش می شد.در حقیقت مهاجرین هم درجبهه حق علیه باطل حضور داشتند و هم درپشت جبهه با خدمت صادقانه شان همراه برادران ایرانی خود کمک می کردند با زحمات طاقت فرسا و با کار نمودن شان جنگ را تقویت می کردند حال اگر زحمات شان به چشم نمی آید و یا عمدا آن را نادیده می گیرند جای تاسف و بی انصافی و نا شکری خواهد بود هر چه باشد در نزد خداوند محفوظ است ان شاالله.
♦ احزاب اسلامی مستقر در منطقه و روحانیت که از طرف جامعه المصطفی العالمیه (ص) به عنوان مبلغ و مدرس اعزام می شوند به نیابت از ارکان های انقلاب مبلغان و صادر کنده ی انقلاب اسلامی هستند در کل می توان گفت: تمام مهاجرین که به کشور باز می گردند در واقع سفیران انقلاب اسلامی ایران می باشند.
♦ آیا از انقلاب سلامی چیزهای مفید به دست تان رسید؟
اگر منظور از چیز، ابزار مادی باشد، خیر. چیزی نرسیده که هیچ، تازه از ما می گیرند...و اگر غیر آن است، بلی. علم و کمالات معنوی اگر داشته باشیم آنرا مدیون انقلاب اسلامی هستیم.
به امید پیروزی حق بر باطل.
منبع: اخوت