پیش از این، هیچ کس جرأت فکر کردن درباره آن را نداشت؛ فقط الان، کمتر از
یک هفته قبل از اینکه در هفدهم مارس نظر سنجی انجام بدهند، سرانجام
اسرائیلیها به خودشان اجازه دادند تا به صورت جدی این اجتمال را بررسی
کنند که واقعا ممکن است نخست وزیر بنیامین نتانیاهو این انتخابات را از دست
بدهد.
با توجه به تمام کمپین انتخاباتی کوتاه مدت و گیج کننده، احتمال اینکه
نتانیاهو شکست بخورد خیلی دور از ذهن به نظر میرسد. فارغ از این مساله،
این خود "بیبی" (لقب آقای نخست وزیر) بود که دولت قبلی را منحل کرد و
انتخابات جدیدی را راه انداخت؛ چرا چنین کاری را انجام داد در حالی که
اطمینان کاملی به پیروزی نداشت؟ هدف از انتخابات زود هنگام آن هم تنها در
نیمه راه دوره خود، تقویت حزبش بود؛ او این چنین استدلال میکند که حزب
لیکود قویتر با شرکای ائتلافی قابل اعتمادتر، کشور را بیشتر قابل کنترل
میکند.
اگر نتانیاهو در دسامبر 2014 یک گوی کریستالی پیشگو در اختیار داشت و
میتوانست آخرین نظرسنجیها را پیشبینی کند، ممکن بود قبل از انجام چنین
حرکتی، دوباره فکر کند. اتحادیه صهیونیستی که توسط اسحاق هرتزوگ و زیپی
لیونی اداره میشود، در حال حاضر در نظرسنجیهای متعددی که از سوی
رسانههای مختلف طراحی شده است از حزب لیکود با تصاحب سه کرسی تا از پنج
کرسی جلو زده است. البته بعضی از احزاب میانه رو هم که عموما در مسیر
خودشان چراغ میزنند، تغییر مسیری به سمت حزب لیکود دارند. این مسئله ممکن
است باعث اولین شکاف بزرگ در ائتلاف حاکم شود.
و به این ترتیب برای اولین بار، اسرائیلیها جرأت میکنند از خودشان بپرسند: اگر بیبی شکست بخورد چه اتفاقی میافتد؟
باختن انتخابات میتواند به معنی یکی از دو معنای مهم در واقعیت عجیب و
غریب سیاست اسرائیلی باشد. برای رئیس "رئو بن ریولین" که به اتحادیه
صهیونیستی اجازه میدهد برای تشکیل دولت تلاش کند، این میتواند به معنی
شکستی آشکار باشد. همچنین تصور چنین سناریویی ممکن است که در آن نتانیاهو
با حزب لیکود ضعیف، دولتی ائتلافی یا اتحادیهای سرهم بندی کند. گرچه به
زودی، شکافها در نیروی نظامی به خوبی ممکن است خسارت زیادی در حزب لیکود
به بار آورد و نمایش انتخاب ضعیفش، شروع پایان رهبری او خواهد بود.
از سوی دیگر در رژیم صهیونیستی این یک سنت است که بدون محدودیتهای
دورهای، نخست وزیران تمایل دارند تا زمانی که احتمالا میتوانند به شغلشان
دو دستی بچسبند. حتی وقتی که انتخاب نمیشوند واقعا نمیروند- همیشه تصور
میشود که فقط برای برگشتشان نقشه میکشند. تاریخ سیاسی اسرائیل، پر از
کارهای ثانوی نخست وزیری، این سوءظن را توجیه میکند، که با "دیوید بن
گوریون" شروع میشود و خود نتانیاهو ادامه میدهد کسی که بین سالهای ۱۹۹۹ و
۲۰۰۲ قانونی وضع کرد و سپس به سیاست بازگشت.
در این مسئله شک و تردید است که آیا مردی چون نتانیاهو واقعا میتواند در
این زمان بازنشسته شود. بنابراین چه کاری انجام خواهد داد اگر شکست بخورد؟
به سختی میتوان او را به عنوان عضوی دارای مقام در کنسه تصور کرد. احتمالا
بار دیگر تبدیل به شهروندی عادی میشود و به عنوان سخنران در دنیا مسافرت
میکند- قطعا به خوبی در وقایع جمهوریخواهان در ایالت متحده نقش بازی
میکند. (اگر شدنی بود، بسیاری در حزب احتمالا دوست میداشتند برای ریاست
جمهوری او را به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه معرفی کنند- اما امکان پذیر
نیست.)
و آنچه که بزرگترین حامی او، شلدون آدلسون و سیستم حمایتی گسترده
نجیبزاده کازینو که برای بیبی ساخته است، برترین هیوم اسرائیل، روزنامه
آزاد که او به منظور تقویت حمایت از نتانیاهو تا حد از دست دادنش اقدام
کرده است؟ آیا همه عملیات به موقع برچیده شد وقتی که حمایت بیشتری برای
بیبی وجود نداشت، یا ممکن بود اسب جدیدی برای برگشت پیدا کند، درست همان
جوری که از جمهوریخواهان آمریکایی در هر دوره انتخاباتی آزمون میگیرد؟
همه این بحثها البته میتواند خیلی زود هنگام باشد. همچنین ممکن است
تغییر حرکت به نفع نتانیاهو کمک کند. بیشتر اسرائیلیها درباره آینده بدون
نتانیاهو در رأس امور صحبت میکنند که ممکن است همین مساله نتیجهای معکوس
داشته باشد.
این همان چیزی است که نتانیاهو – در آخرین روزهای مبارزه انتخاباتیش-
مجبور خواهد بود همه توان خود را برای تحقق آن سرمایه گذاری کند. در غیر
این صورت، اگر او شکست بخورد سناریوهایی از آنچه که ممکن است اتفاق بیفتد
از حدس و گمانه زنی تا واقعیت سرد و سخت بازگو خواهد شد.