این روزها خطر انقراض گونه های نادر جانوری موجب شده تا صحبت از
ممنوعیت شکار و بازنگری متولیان امر در قوانین موجود در این زمینه شود، نظر
شما به عنوان محیط بان میانکاله و یکی از فعالان محیط زیست درباره این
ممنوعیت هاچیست؟
بحث ممنوعیت شکار همواره توسط دوستداران طبیعت مطرح بوده است. به عنوان
مثال در دو سال گذشته کمپینی با موضوع پیشنهاد ممنوعیت شکار به سازمان
محیط زیست توسط سه تن از فعالان محیط زیست شکل گرفت که 10 هزار نفر از
دوستداران محیط زیست آن را امضاء کردند.
اما این مسئله موضوعی پیچیده است و اگر بخواهیم صید و شکار را در کنار
یکدیگر قرار دهیم پیچیده تر نیز می شود. در برخی جوامع بحث شکار به صورت
خاص مطرح است زیرا شکارچیان تعداد کمی از افراد جامعه را تشکیل می دهند.
از سوی دیگر برخی افراد هستند که با صرف هزینه هنگفت به صورت تفننی به شکار
می پردازند. این افراد تفنگ های گران قیمت دارند و هزینه نهایی که برای
این کار پرداخت می کنند بیش از ارزش اقتصادی گونه جانوری است که شکار می
شود. به طور قطع برای این دسته از شکارچیان باید کنترل بیشتری اعمال شود.
البته ما شکارهای موردی را نیز داریم؟
بله، زمانی است که به عنوان مثال جمعیت گراز در میانکاله افزایش می
یابد. در این حالت می توان اجازه شکار موردی را در نظر گرفت، زیرا گراز در
حال از بین بردن زیستگاه است.از سوی دیگر گروه های خارجی 50 هزار دلار برای
یک گراز پول پرداخت می کنند. می توان ضمن ایجاد تعادل در طبیعت از درآمد
آن برای نگاهداشت طبیعت نیز بهره برد. این روش هر چند خوشایند نیست اما از
نظر علمی ثابت شده است.
اما بحث صید که مطرح می شود موضوع ریشه دار تر می شود. در جوامعی همانند
فریدون کنار شکار مطرح نیست اما زمانی که از این موضوع صحبت می کنید یعنی
از 75 درصد معاش بومیان سخن می گوئید زیرا اقتصاد مردم از طریق صید تامین
می شود. بنابراین همانطور که نمی توان حکم مجاز بودن شکار را به طور کل
صادر کرد، نمی توان ممنوعیت مطلق آن را نیز برای همیشه در نظر گرفت.
به این ترتیب در مواردی که معاش مردم از طریق شکار تامین می شود و خواهان حفظ تنوع گونه های جانوری هستیم باید به چه صورت عمل کرد؟
در چنین مواردی محیط زیست می تواند با ارائه آموزش های لازم گونه های در حال انقراض را معرفی کند تا از صید آنها جلوگیری شود. در خصوص گونه هایی که وضعیت بهتری دارند نیز باید مدارا و مدیریت همزمان را به کار برد. از سوی دیگر از طریق سازمان های جهانی حامی محیط زیست پروژه های معیشت جایگزین را برای مردم در نظر گرفت.
به طور حتم روش شکاربانی پاسخ گوی نیاز امروز سازمان محیط زیست نیست، زیرا سال ها است که از این روش استفاده می شود. با مکانیسم حال حاضر بهتر است کم و بیش این روش را پیش برد تا سایر روش های جدید تاثیر خود را نشان دهد.
بناراین ما گروهی را داریم که برای گذران معیشت شکار می کنند، این افراد
بیشتر بومی هستند، با توجه به این امر چگونه می توان جوامع بومی را به سمت
حفظ حیات وحش سوق داد؟
با توجه به اهمیت نقش بهره برداران در مدیریت منابع بهتر است مردم بومی را از حضور حیات وحش منتفع کنیم. مردم بومی از طریق زنده بودن پرنده بیش از شکار آن منتفع شود. به طور نمونه 10 سال پیش در میانکاله این تجربه را از طریق اجرای پروژه توانمندسازی جوامع محلی برای حفظ تنوع زیستی داشتیم. با اجرای این پروژه در فصل پاییز و زمستان هر سال پذیرای 70 تور پرنده نگری از ایران و خارج از کشور هستیم.
پس چه باید کرد؟
تلاش ما بر این است که با درگیر کردن اقتصاد خرده محلی در این پروژه
درآمدزایی برای بومیان داشته باشیم. همانند غذای بومی، حمل و نقل، محل
اسکان، خرید موادغذایی و ...باشد. این مسئله در جوامعی کوچک که اخبار زود
منتشر می شود می تواند بسیار اثرگذار است. با اجرای چنین پروژه هایی دیده
شده خانواده هایی که در گذشته شکارچی بوده اند با تهیه غذاها و محصولات
محلی و ارائه در بازار سایر شهرها تامین معاش می کنند. در حال حاضر این
مکانیسم کوچک اما در حال رشد است.
از سوی دیگر انجمن های دوستدار محیط زیست می توانند با کار بر فرهنگ مردم
از طریق ارائه آموزش این نگاه را در بومیان ایجاد کنند.این آموزش ها از
طریق حضور دانش آموزان در دل طبیعت امکان پذیر است.
اما جوامع محلی بسیار پیچیده هستند و تصور عمومی آنها این است که
صاحب زمین و طبیعت منطقه تنها خودشان هستند. چگونه می توان موارد ذکر شده
را در آنها نهادینه کرد؟
در درازمدت به طور قطع باید نگاه از پایین به بالا باشد زیرا در این حالت می توان مردم را به این نتیجه رساند که نگاه داشت ذخیره های زیستی می تواند به نفع آنها باشد و اقتصاد منطقه را متحول کند.
بدین منظور می توان یک برنامه در سه بازه زمانی کوتاه، میان و بلند مدت را طراحی و اجرا کرد.
در برنامه کوتاه مدت به منظور حفظ زیستگاه های موجود اجازه شکار گونه های
در حال انقراض داده نشود. زیرا در گام اول و در کوتاه مدت لغو تمام مجوزهای
شکار می تواند شکارچیان را رادیکال و تمام آنها را غیرقانونی کند. در
نتیجه باید بسیار با احتیاط و کارشناسی شده باید برخورد کرد. بدین منظور
علاوه بر کارشناسان محیط زیست باید از روانشناسان اجتماعی نیز برای آموزش و
رفتار درست با بومیان بهره برد.
علاوه بر این ها آیا باید برنامه های دیگری هم باید در نظر گرفت؟
در ادامه این تدابیر باید در قالب برنامه های میان مدت توانمند سازی جوامع بومی با ایجاد زیرساخت های طبیعت گردی نیز صورت گیرد تا گردشگر با حضور خود در ازای مشاهده گونه های جانوری و حفظ جان آنها هزینه پرداخت کند. بومیان نیز برای میزبانی از طبیعت گردها باید ذخایر ژنتیک را حفظ کنند.
در بلند مدت نیز می توان با کمک سازمان های مردم نهاد آموزش هایی را ابتدا
در سطوح پایین سنی و تحصیلی همچنین در ادامه به بزرگسالان ارائه داد . هر
یک از این برنامه ها اگر تنها چند درصد در کوتاه مدت تاثیر داشته باشند در
بلند مدت می توانند تاثیر کلی و نهایی خود را نشان دهد.
در حال حاضر به محیط زیست استان مازندران در قالب یک طرح پیشنهادی
توانمندی سازی بومیان را ارائه شده است، به این صورت که با اجاره سه دامگاه
با مشارکت انجمن صنفی راهنمایان یا آژانس های مسافرتی طبیعتگردان به منطقه
هدایت شوند تا منفعتی عاید مردم محلی شود. تا بدین صورت یک مکانیزم خرد
اما پایدار طبیعت گردی در منطقه ایجاد شود. بدین صورت آرام آرام کار را به
بومیان می سپاریم تا در سال های آینده شاهد تکمیل آن باشیم.
بنابراین از دید شما باید برای ممنوعیت شکار بلند مدت نگریست؟
بله. زیرا شتابزدگی در این خصوص به طور کامل آسیب رسان است.12 سال قبل
زمانی که فشار دوستداران محیط زیست باعث شد مدیر اداره کل محیط زیست
مازنداران مجبور به جمع آوری دامگاه ها و ممنوعیت شکار در فریدون کنار شود
از 9 درنای سیبری یک درنا ناپدید شد. این تجربه بیانگر این است که دسترسی
مردم به منابع طبیعی بیش از دولت است و در صورت اعمال فشار حس تعلق به
منطقه از میان می رود و آسیب های جبران ناپذیر به بار می آید.
از دید شما چرا تاکنون برنامه ریزی ها برای ساماندهی موضوع شکار و نیز حفظ حیات وحش به نتیجه مطلوب نرسیده است؟
زیرا نگاه و برنامه ریزی ها از پایین دست آغاز نشده است. باید در تصمیم گیری ها بومیان و نخبگان محلی حضور داشته باشند، در صورتی که در این مقطع از آنها کمک گرفته شو در اجرا نیز همراهی خواهند داشت. باید توجه کرد که می توان با اعمال فشار محدودیت هایی را برای شکار ایجاد کرد البته موارد دیگری را نیز در کنار آن از دست می دهیم.سخن بنده این نیست که توقف شکار بد است بلکه باید در یک پروسه زمانی بلند مدت به این محصول نهایی رسید.
اخیرا با توجه به انعقاد تفاهم نامه ای بین وزارت دفاع و نیز
سازمان محیط زیست کشور ساخت و واردات اسلحه و مهمات شکاری ممنوع شد. نظر
شما در این باره چیست؟
ممنوعیت ورود و ساخت اسلحه و مهمات شکاری در بالا رفتن شاخص امنیت و کنترل شکار موثر است، اما رسیدن به اهداف نهایی نیاز به زیرساخت های فکر شده دارد. دستیابی به این توافق از یک سو و روی خوش نشان دادن مجلس به ممنوعیت شکار از سوی دیگر بیانگر حساسیت افکار عمومی به واسطه دریافت اخبار زیست محیطی و نیز تلاش دلسوزان محیط زیست است. به طور قطع ذائقه زیست محیطی مردم تغییر کرده است و می توان امیدوار بود در آینده به نتایج خوب رسید. با این وجود زمانی که اتفاقی از سوی حاکمیت در حال وقوع است باید جامعه آمادگی آن را داشته باشد در غیر این صورت با شکست روبرو می شود.
آیا این ممنوعیت می تواند احتمال قاچاق اسلحه و مهمات شکاری را افزایش دهد؟
در این باره باید با طرح های آزمایشی و کارشناسی های لازم از سوی دولت به این نتیجه رسید که آیا قاچاق افزایش می یابد یا خیر؟ باید پیش از اعمال ممنوعیت یکباره این امر به صورت آزمایشی بررسی شود. مجوزهایی برای شکار در گذشته صادر شده است که به طور قطع بنابر توان اکوسیستم در گذشته بوده است. در شرایط حال حاضر که افکار عمومی و سازمان های مرتبط بر موضوع شکار حساس شده اند.
نظر شما درباره بازبینی مجوزهای شکار چیست؟
بازبینی مجوزهای شکار پیش نیاز اولیه تمام اقداماتی است که ذکرشد. از سوی دیگر ضمن «ممنوعیت شکار گونه های در حال انقراض» باید کنترل فروش شکار در بازارچه های محلی صورت گیرد. فراموش نکنید که به طور قطع مشکل محیط زیست با خرد جمعی قابل حل شدن است. بنابراین کمیته ملی طبیعت گردی ایران، سازمان ها فعالان بومی و ملی محیط زیست باید در کنار یکدیگر برای حل مشکل شکار اقدام کنند.
گفتوگو: لیلا موسوی نسب
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com