به گزارش بولتن نیوز، در این اوراق بازجویی به حقایقی پی می برید که حاکی از اوج فرصت طلبی و منفعت طلبی و ارادت مهتدی به شاه ملعون ایران،محمدرضا شاه پهلوی،است.
در این سند بازجویی ساواک که بدستمان رسیده،شاهد سوال و جواب ساواک از مهتدی هستید.
درخواست پول،درخواست کمک به سهولت در امور اداری شخصی خاندان مهتدی از ساواک،نامه های محرمانه به سرهنگ سیاحتگر و تیمسار صیادیان رئیسان ساواک مهاباد و آذربایجان غربی و بوکان،گزارش بر علیه حزب دمکرات کردستان ایران و تجزیه طلب خواندن این حزب،توهین و بی حرمتی به ملامصطفی بارزانی،خیانتکار خواندن اپوزیسیون انقلابی،جاسوسی و خبرچینی و لو دادن افراد مخالف شاه برای ساواک،اعزام از سوی ساواک به خارج کشور برای جاسوسی بر علیه مخالفین شاه،درخواست از ساواک برای جذب عبدالله مهتدی(سرکرده کنونی گروهک تجزیه طلب کومله) در سازمان اطلاعات و امنیت شاه(ساواک) و...
از جمله مواردی است که شخص مهتدی در برگه های بازجویی ساواک به آنها اشاره کرده است.
اما جالب اینجاست که مهتدی در نامه های محرمانه و خصوصی خود به ساواک،کردها را تجزیه طلب می خواند و امروزه خود علم دار تجزیه طلبی نیز شده است و گذشته خود را فراموش کرده است.
با این توضیح که اسناد بطور اختصاصی و بدون کم و کاست،توسط بولتن نیوز ترجمه شده است.
"صلاح الدین مهتدی پسر رحمان"
{بازجویی از:صلاح الدین مهتدی پسر رحمان}
سوال:خودت را کامل معرفی کن
و)پاسخ":(صلاح الدین مهتدی "پسر رحمان"،به شماره شناسنامه 23 صادره روستای "قولقوله" از توابع بخش "ترجان" متولد سال 1317،فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهرات بخش وکلالت،ساکن "بوکان" شغل کشاورز و دامدار....
سوال:سوگند می خوری حرفهایی را که می زنی حقیقت بوده و جز حقیقت بر زبان جاری نکنی؟
پاسخ:سوگند می خوردم به شرفم که به جزءحقیقت،چیز دیگری نگویم و ننویسم.
سوال:تا به حال از سوی مراکز امنیتی و حفاظتی،دستگیر شده ای؟اگر جواب آری است دلایلش را شرح بده.
پاسخ:در سال1347 بخشی از تروریستهای ایرانی ساکن کردستان عراق با کمک و توسط"ملامصطفی بارزانی" فرار کرده و به سرزمین ایران متواری شدند،آنها برای مدتی در مناطق کردستان ایران تفرقه و ناامنی بوجود آوردند.
برای از بین بردن این آشوب به نیروهای ژاندارمری سراسری کشور،دستور و قدرت لازم و اختیار تام داده شد.
ژاندارمری نیز که قدرت و تجربه سیاسی چندین ساله همچون سازمان امنیت و حفاظت را نداشت، بطور متفرقه برخی را دستگیر کرد که من نیز یکی از آن افراد بودم و در دادگاه موقت جنگی ژاندارمری عمومی کشور محاکمه شدم.
اما مسئولان سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان غربی به فرماندهی تیمسار صیادیان و همچنین سروان کلباسی رئیس ساواک مهاباد که از نزدیک من را می شناخت به داد من رسیدند.
به هر حال دو سال در زندان بودم و در سال 1349 آزاد شدم و بلافاصله به نزد تیمسار صیادیان و سروان کلباسی رفتم و آمادگی خودم را برای خدمت به شاه شاهان آریامهر و میهنی عزیز اعلام کردم.
البته خدمت و وظیفه بسیار مهمی به من محول شد که اگر لازم باشد در ادامه در مورد آن حرف می زنم.
سوال:اطلاعات کاملی را در خصوص دوستان و رفقای نزدیکت و خانواده و اقوام درجه یک خودت را بطور کامل بیان کن.
پاسخ:پدرم آقای عبدالرحمان مهتدی استاد دانشگاه الهیات بود که در سال 1346 فوت کرد.
مادرم زنده است و نامش سیدزاده زبیده است و در بوکان در حال خانه داری است.
در سال 1351 ازدواج کردم و نام زنم گلاله است و دختری نیز دارم بنام هیرو.
4 عمو دارم بنامهای؛
احمد،قاسم،ابوبکر و سعد.
دخترعمو و پسرعموهای زیادی هم دارم.
دوستان و رفقای من نیز بیشتر همان دوستان خانوادگی ام هستند.
چون خود من بهمراه اعضای خانواده که ساکن بوکان هستیم و کسانی همچون صوفی قادر بهرام پور و پسرش علی بهرام پور و سید محمد امین نورانی و سید شکری قریشی که دوستان و رفقای شناخته شده و نزدیک من هستند.
همچنین آقای محمد نوری نماینده پارلمان ملی و جناب سروان حسن شاطری که هر دو در تهران هستند،نیز از دوستان و رفقای بسیار بسیار نزدیک من هستند.
سوال:آیا در مریوان دوستی داری؟اگر داری نام و مشخصات آنها را اعلام کن.
پاسخ:من در مریوان با آقای فاتح شیخ الاسلام دوست نزدیک دوران دانشگاهم،دوستی دارم و همراه با برادر کوچکش بنام مصلح شیخ الاسلامی و پدرشان شیخ الاسلام مریوان را نیز می شناسم.
همچنین کسی بنام عمر که در مریوان به عمر لگنی مشهور است را نیز می شناسم، من او را از طریق عراق دیده ام در بین سالهای 1341 و 1342.
سوال:شما تا به حال چند بار به شیوه غیرقانونی به عراق سفر کرده اید؟
پاسخ:سفر من به عراق یک بار بوده که در پاییز سال 1341 انجام شد و در اسفند سال 1343 به سرزمین و میهن ایران برگشتم.
در سال 1341 من دانشجوی سال سوم دانشکده حقوق بودم.
سالهای دبیرستان را من با رتبه بسیار خوبی از لحاظ علمی و رفتاری به پایان رساندم و این نیز موجب خوشحالی بی نهایت پدرم که یک ملای خشک و تندرو و افراطی بود گردید.
سپس در ادامه وارد دانشکده شدم.
من که یک جوان خام یک شهر کوچک بودم بخاطر معاشرت و رفاقت و دوستی با برخی از جوانان تهران به عرق خوری روی آوردم و عرق خور شدم.
من بحدی آلوده عرق خوری و مشروب خوری شده بودم که موفق به قبولی در سال سوم دانشکده حقوق نشدم.
پدرم که وضعیت درس خواندن و رفتاری من را نمی پسندید،من را از خانه اش بیرون کرد.
عموهایم نیز با تماس با وی،از پذیرش من خودداری کردند.
من نیز دچار سردرگمی و کمبود و خلاء روحی و رفتاری شدم.
در همان وقت و در همان حال بود که شنیدم ملامصطفی بارزانی و کردهای عراق با دولت عراق می جنگند.
من نیز که از همه جا ناامید شده بودم و از سویی دیگر نیز مثل هر جوانی،سرکش و دیوانه مزاج بودم به کردستان عراق رفتم.
اما در کردستان عراق یک گروه کرد ایرانی مستقر بودند،که تحت امر و فرماندهی احمد توفیق نامی که در اصل نام اصلی اش سید عبدالله اسحاقی است فعالیت می کردند.
فعالیت این گروه بر خلاف مردم عراق،بر علیه خاک و آب و اتحاد کشور و منافع سیاسی سرزمین ایران بود.
من در آغاز رفتنم این احساس را کردم که کار این گروه خیانت به خاک سرزمین پادشاهی و بطور عام همه کردها است و باورم این بود که کردهای ایران ساکن کردستان عراق،باید هر زمان و همیشه،توانایی شان را بر علیه دولت عراق اختصاص دهند.
متاسفانه در این روزها،در سالهای 1341 و 1342،ملا مصطفی بارزانی نیز از تفکرات و عقاید و کارها و رفتارهای احمد توفیق حمایت و پشتیبانی می کرد و فرصت خرابکاری در ایران را نیز برای وی فراهم کرده بود.
این تفاوت افکار و باورها و رفتارها سبب دشمنی میان من و احمد توفیق شد و در نتیجه از سوی ساواک متهم شدم و در کنگره حزب دمکرات کردستان ایران،اطلاعیه رسمی بر علیه من صادر شد که اعلام شد من از طرف ایران و ساواک به عراق فرستاده شده ام تا حزب دمکرات کردستان ایران را از بین ببرم.
البته من پیشنهاد کرده بودم و گفتم که حزب دمکرات کردستان ایران منحل شود،اما در آن زمان ساواک در اعزام من دست نداشت.
سپس از سوی مسئولان امنیت و اطلاعات به من اعلام کردند که مورد عفو و بخشش شاهانه قرار گرفته ام من نیز برگشتم و به درس خواندن ادامه دادم.
سوال:از طرف ساواک ارومیه چه وظیفه ای به شما محول شد؟و شما چه نوع خدمتی انجام داده اید بطور مشروح بیان کنید؟
پاسخ:در آن زمان که در زندان ارومیه بودم با ساواک ارومیه ارتباط نامه ای و مکاتبه ای داشتم و بر اساس خواست و درخواست خودم آقای طوسی نژاد عضو ساواک ارومیه بطور مخفیانه پیش من آمد و هر اطلاعاتی را در خصوص زندان ارومیه که لازم بود را به وی دادم.
بعد از پایان زندان در ارومیه،با آقای طوسی نژاد عضو ساواک،آقای سرهنگ سیاحتگر،جانشین ساواک،و تیمسار صیادیان رئیس متعهد ساواک استان،دیدار کردم.
همچنین چون در آن زمان ساکن تهران بودم سفارشی را دستی گرفتم که در آن من سفارش شده بودم تا ساواک تهران من را جذب کنند،
من نامه سفارشی در خصوص خودم را برای ساواک تهران دریافت کردم و خودم نیز شخصا با پست سفارشی برای ساواک تهران نامه ای نوشتم و آمادگی خودم را برای خدمت و همکاری بطور رسمی اعلام کردم.
از سوی ساواک تهران با من تماس گرفته شد و بعد از چند بار دیدار و نشست،آشنایی و دوستی گرم و صمیمی به من وظیفه ای محول کردند،تا با خرج ساواک به اروپا بروم و در کنگره دانشجویان کرد شرکت کنم و بر علیه هر نوع تصمیم و اطلاعیه ای بر علیه ایران موضع بگیرم و از طرف دیگر نیز پیشرفت های ایران و اوضاع کردهای ایران را برای دانشجویان کرد تشریح کنم.
من این وظیفه محوله را به خوبی و کامل به موفقیت و نتیجه رساندم.
دو سه نفر دیگر که یکی از آنها دکتر محمدصدیق مفتی زاده استاد زبان کردی دانشگاه ادبیات تهران بود و دیگری پسر عموی خدابیامرزم سواره ایلخانی زاده عضو برجسته تیم تحقیقات رادیو تلویزیون ملی ایران بودند که در این سفر من را همراهی می کردند.
بعد از یک ماه اقامت در اروپا و ارتباط گیری با کردهای مطرح و شناخته شده اروپا و دانشجویان مسئول و تاثیرگذار در کنگره،با موفقیت کامل به ایران برگشتم و گزارش وظایف خودم را با گزارش کامل در خصوص اوضاع کردهای اروپا،به ساواک مرکزی تقدیم کردم.
که خیلی خیلی موجب خوشحالی و رضایت و حمایت مسئولان ساواک مرکزی از من شد.
جشن های شاهنشاهی دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی ایران فرا رسید و من نیز به بوکان برگشتم.
و با رئیس ساواک مهاباد جشن باشکوه و بزرگی را برگزار کردیم که بیش از چندصد نفر در آن شرکت کردند و خودم بطور اختصاصی،سخنانی را در ستایش و وصف شخصیت نامدار جهان پیشوا و پدر تاجدارمان شاهنشاه آریامهر و در فلسفه برگزاری جشن ها تقدیم کردم.
که موجب توجه و رضایت همه مردم شد که از سوی ساواک به من اطلاع دادند که همه ازم راضی بودند.
بعد از مدتی یک شخص فراری از زندان ارومیه،که همه مسئولان بدنبالش بودند،را من فریب داده و تحویل دادم.
من با زبان خوش و امید دادن به عفو و بخشش به وی،که وانمود کردم،گویا مورد عفو و بخشش شاهانه قرار خواهد گرفت،او را راضی کردم که با خودم به مهاباد بیاید.
این شخص یوسف یوسفی نام داشت که به یوسف ریتال مشهور بود و فرد بسیار جنگ طلب و شروری بود.
نیمه شب بدون اطلاع قبلی،در مهاباد او را به خانه آقای خداپرست معاون کفیل آن زمان ساواک بردم و تحویلش دادم که برای این کار بخصوص از سوی تیسمار صیادیان شخصا مورد تقدیر قرار گرفتم.
در جریان تغییرات جدید کادر سیاسی ساواک مهاباد نیز من خودم که در حال حاضر کشاورز و موسس پروژه ای بزرگ در دامداری مدرن هستم خودم شخصا تماس گرفتم و با سرگرد پرنیان فر،رئیس و آقای رضوی معاون و آقای عربشاه که به بوکان خیلی سفر می کنند و هر بار به خانه ما می آیند ارتباط گرفتم.
من هر وقت کاری و نیازی داشته باشم به جناب سرگرد عزیز که غمخواه و مهربانی زیادی نسبت به من دارد نزدش می روم و برایم انجام می دهد.
نامه های محرمانه و خصوصی و شخصی صلاح مهتدی به افسران و مسئولان ساواک با ذکر نام؛
به؛دوست و سرور عزیز و گرامی وعالیقدر
سرهنگ سیاحتگر
نامه شماره 1
در ابتدا اجازه می خواهم که نامه ام را با پاک ترین و با احترام ترین و عزیزترین احساساتم درونی ام که از اعماق قلبم بر می خیزد تقدیم شما مقام بلندپایه کنم.
از یزدان امیدوارم که همه ما را حفظ کند،تا تحت سرپرستی و نصایح دلسوزانه شما حضرت عالی مقام برای رسیدن به سرمنزل مقصود و خدمت به اهداف پیروز رهبر عالی مقام و پدر تاجدارمان به موفقیت ها و سعادت های بیشتری برسیم.
بعد از رسیدنم به تهران،بر اساس درخواست و دستور تیمسار عالیقدر از سازمان آذربایجان غربی و بر اساس فرموده خودتان با ساواک ارتباط و تماس برقرار کردم.
اما ادارات پراکنده و متفرق آنها که قبلا می شناختم همگی به مکان جدیدی نقل مکان کرده بودند و برای همین نیز من نتوانستم کسی را ببینم و بشناسم.
ناچارا،نامه ای نوشتم و مشخص کردم که اگر خدمتی از سوی من جان فدا بر می آید،بتوانم انجام دهم،آن وقت با جان و دل برای انجام آن تلاش می کنم و این نامه را برای ریاست محترم و عزیز ساواک تهران با پست ارسال کردم و از آن زمان تا کنون،یک ماه می گذرد.
اما بنده شما،پاسخی دریافت نکرد.
اکنون با در نظر گرفتن وعده ها و فرموده های مقدس شما در زمان بهم رسیدن و ملاقات حضوری مان و همچنین با اطلاع از اینکه علم،آگاهی و شکوهمندی شما در مقابل من عبدتان،خواهشم این است جان فدایتان در تهران را به مسئول دارای قدرت و فرمانده معرفی کنید،تا اگر هر کار و خدمتی که از دستم بربیاید و یا در حد علم،آگاهی و توانایی ام باشد و فرصت داشته باشم بتوانم انجام دهم و دوم اگر خودم مشکل و یا نیازهای زندگی شخصی و اجتماعی داشته باشم و پیدا کنم بتوانم برای بازگشایی آن با آنها،ارتباط بگیرم.
و همچنین اگر فرمان و دستوری را نیز که بگیرم با همه توانایی و جان فداریی و پاکی و صداقت انجام دهم.
در پایان بار دیگر تشکر و قدرشناسی خودم را تقدیم جوانمردی،بزرگی و خیرخواهی بدون مرزتان می کنم.
بار دیگر از اعماق قلبم،بنده وازی خودم را تقدیم شما می کنم.
"صلاح الدین مهتدی"
تهران-خیابان آریامهر-خیابان جمشید-کوچه فیروز-پلاک 26 تلفن 21536
نامه محرمانه و خصوصی صلاح مهتدی و محمد ایلخانی زاده از زندان برای بخشش شاه به تیمسار صیادیان
ریاست عالی مقام سازمان امنیت و حفاظت آذربایجان غربی،
تیمسار عزیز صیادیان
نامه شماره 2
از قلبی پاک و صادقانه،در اولین روز ماه زمستان،آغاز جشن بزرگ و مقدس 21 ماه را به خدمت عزیزتان تبریک عرض می کنم و پایداری و تندرستی و سلامتی و موفقیت و بهروزی روز به روزتان در خدمت به شاهنشاه و کشور را آرزومندم.
24 سال پیش از امروز و یک سال پس از آمدن موفقیت آمیز سپاه شاهنشاهی به آذربایجان عزیز،خانواده ما با ابراز وفاداری و جان فدایی در حفاظت از سرزمین مان در مقابل آرزو و خوشحالی شاهانه در سرزمین پدری و آبا و اجدادی خودمان،از وجود یک گروه آشوبگر و جدایی طلب و تجزیه طلب،خبر دادیم و ماجرای مراکز تجمعات مردمی و توطئه های خائن ها و ایجاد تفرقه ها بطور مخفیانه و آشکارا را با فرماندهی نیروهای مسلح شاهنشاهی در میان گذاشتیم و ما نیز در دام این آشوبگران و جدایی طلبان و تجزیه طلبان گرفتار شدیم.
به همین خاطر نیز چندین بار،با محبت، غم خواری و رحمت های مقدس شاهانه روبرو شدیم.
اکنون که یک بار دیگر خاطرات آن دوران حساس و مهم و آن بحران ها دوباره تکرار می شود،از خدمت مقدس شما،التماس می کنیم که آمادگی و جان فدایی مان تا پای مرگ برای تقدیم جانمان از طریق اجرای فرمان های شاهانه برای خدمت به آب و خاک سرزمین عزیز، و کوشش برای ایجاد جامعه ای قدرتمند و با امنیت کامل،گوش دادن به نصایح و راهنمایی های فرماندهی و مسئولان سرزمین برای اجرای هر چه بیشتر و دور و نقش خدمتگذاری خودمان،تقدیم خاک پای پرافتخار شاهنشاه آریامهر به اطلاع برسانیم،تا با بخشش و عفو شاهانه از زندان،نجات پیدا کنم و آزاد شویم و بتوانیم افراد خوب و مفید و تاثیرگذار و معتقد به خدمت به اهداف ملی و جهانی پیشوای عالی مقام و پدر تاجدار خودمان باشیم.
با احترام و حرمت و امید انتظار
محمد ایلخانی زاده-صلاح الدین مهتدی
نامه محرمانه و شخصی صلاح مهتدی به ساواک برای جذب عبدالله مهتدی
ریاست محترم ساواک مهاباد
با درودهای شاهانه؛
پیرو درخواست شفاهی ام از مقام محترم ریاست مهاباد و بوکان که هر دو منطقه را بخوبی در اختیار و نظارت کامل دارید،بار دیگر بخاطر اینکه جواب نامه قبلی را ندادید از شما ملتمسانه و عاجزانه استدعا می کنم،برادر عزیز و میهن پرست و شاه پرستم،کاک عبدالله مهتدی را در نیروهای مخصوص سازمان امنیت و اطلاعات کشور ساواک،جذب کنید.عبدالله انسانی معتقد به شاه بوده و همیشه در تجمعات کوچه و خیابانی از سلطنت دفاع کرده و ضد تجزیه طلبی بوده است. امیدم و خواهشم این است که برادرم را در ساواک استخدام و جذب کنید تا به خوبی در انجام وظایف،نقش ایفا کند و تاپای مرگ در خدمت شاه خواهد بود.
با احترام و تشکر بی مرز
"صلاح الدین مهتدی"
نامه محرمانه و خصوصی صلاح مهتدی برای کارگشایی و دخالت ساواک در مسئله انحصار وراثت و حذب مالیات خاندان مهتدی
ریاست محترم و عزیز سازمان امنیت و حفاظت شهر مهاباد
نامه شماره 3
با تقدیم احترام و حرمت زیاد اعلام می کنیم؛
همچنانکه جنابعالی در جریان هستید 50 سال پیش پدرم آقای عبدالرحمان مهتدی فوت کردند.
از آن زمان تا کنون مشکلات و اختلافات انحصار وراثت در ارتباط با ارث و میراث در میان ما بوجود آمده است و بعد از مدتی ارزیابی وبرآوردن کردن قیمت ها،دایره دارایی بوکان،لیستی از سرمایه و دارای پدرم را آماده کرده که بر سر آن،برای این ارث و میراث درخواست مالیات می کنند.
ما که وارث این مرحوم هستیم علی رغم آمکه از لحاظ اقتصادی خوب نیستیم و امور خانوادگی مان خوب پیش نمی رود و نابسامان هستیم اما با وجود ارزیابی اداره دارایی،از آن،تبعیت کردیم و مالیات تعیین شده را قبول کردیم و در حال پرداخت آن هستیم و تا کنون نیز چندین بخش از قرض و بدهی دارایی مان را داده ایم.
در این اواخر،مسئول دایره دارایی استان،به بوکان آمده و با هر دیدگاهی که بخودش ارتباط دارد باز هم دستور برآورد و ارزیابی را داده است.
در مقابل این اوضاع که تعمدا تلاش برای ایجاد مشکل برای ما و با اهدافی ناپاک آن را ارزیابی می کنم می توانم سه دلیل روشن را در این ارتباط،تقدیم کنم؛
1)این پرونده بسته شده و نامه ارزیابی پایانی صادر شده است . مدتی زیادی نیز است که از زمان آن گذشته است و بحث کردن و تحقیق در این مورد،چیزی نامعقول و با هدف و نیاز بد سرچشمه انجام می شود.
2)با در نظر گرفتن اینکه مقداری از زمین های من با متری،برای درست کردن خانه می فروشد،تحلیلی نادرست است چون دستور دایره دارایی پیشین مبنا است نه تغییرات بعد که برسر ثروت و سامان پیش می آمد.
3)اگر تحقیقات دایره دارایی از ارزیابی خودش راستگو باشد و اگر اداره کشاورزی استان،آن نیز نیاز دارد که تفکرات و دیدگاهها و ارزیابی آنها بررسی و ارزیابی شود،بنده آماده هستم بطور کامل پیشنهاد می کنم که تمام سرمایه و ثروتی که از پدرم به ارث به ما رسیده است و هر چه که بعد از 5- 6 سال نیز که خودمان بدست آورده ایم به شیوه یک از سه،در خدمت اداره دارایی باشد.
تا هر هر نحو که خودشان صلاح بدانند بفروشند و استفاده کنند و ما نیز بتوانیم با مغزی آسوده،با سرمایه مناب،بوکان را ترک کنیم و در تهران برای خودمان زندگی جدیدی درست کنیم.
4)اگر دایره دارایی حاضر نباشد،خانه ها و زمین هایمان ب مقدار یک به سه بابرآورد کردن خودشان آن را قبول کنند آن وقت این ذهنیت برای همه مردم به میان می آید که مسئول در ارزیابی های خودش،راستگو و بی منظور نبوده است و هدف دار این کار را انجام داده است.
5)اکنون از خدمت شما عزیزان خواهشمندم بر اساس همه بزرگی و حمایت و دفاعی که تا کنون در حق من و خانواده مان کرده ایم این بار نیز مستقیما،در این مسئله دخالت کنید و این مشکل و مانع جدیدی که برای ما بوجود آمده است که مسئله ماندن و نماندمان است را حل کنید.
"صلاح الدین مهتدی"
06/08/1351
نامه صلاح مهتدی به ساواک مهاباد و درخواست برای مقاومت در برابر انقلابیون و اعلام آمادگی تمام خانواده برای اجرای دستورات شاه
ریاست محترم سازمان امنیت و حفاظت مهاباد
نامه شماره 4
با تقدیم احترام،
همچنانکه شما مقام باشکوه باخبر هستید من به مدت یک ماه است که در سفر بودم.
در طول این مدت با همه توانایی و توان فکری و مغزی و جان و بدنم را اختصاص دادم تا در سطحی گسترده و بین المللی در دفاع از شاه،و اجرای وظایف محوله و گزارش دهی،در خدمت منافع بلند سرزمین و اهداف مقدس شاهنشاه آریامهرم باشم.
با مسرت اعلام می کنم که با موفقیت به اهدافم رسیدم و این موجب رضایت و خوشحالی تمامی مسئولان همه ارگانها گردید.
در بازگشتم از سفر اروپا و دیداری که با آقای مبینی انجام شد تصمیم گرفتم که در بازگشتن از بوکان،لیستی عمومی از همه کم و کاستی ها و مشکلات خودم و خانواده ام را آماده کنم و تقدیم شما عزیزم کنم.
تا جنابعالی بر اساس این خواسته،دستور و کمک لازم و فرمان مناسبت به مراکز مورد نیاز را بدهید.
از این روی،که در طول وظیفه محوله شما عزیز در مهاباد،من کوچکتان را همیشه و بطور مداوم در کمک و مهربانی بی مرزتان بی بهره نکرده اید و به راستی دریغ نکرده اید،اطمینان نیز داریم که این بار هم در بخشش و تقدیم هر نوع کمک و همکاری به من و خانواده ام،کوتاهی و قصوری نمی فرمائید و سیاست جلب توجه و اعتمادی که به شما دارم،تا به حال با موفقیت اجرا می کنید.
و همچنین من نیز با کارهای خوب و برجسته ای که برای تحقق فرموده های شاهنشاه انجام داده ام، همچنان در این امر موفق خواهم بود.
همچنین مستحضرید که دو سه ماه پیش خواهش بزرگ برای همکاری،در همین ارتباط را با امضای آقای عمر و حسن مهتدی و خود کوچکم،تقدیم ریاست محترم ساواک استان آذربایجان غربی کرده بودم، و در داخل این نامه، آمادگی خودم و این افراد را برای خدمتگذاری و جان فدایی کردن اعلام کرده بودم.
و همچنین نیز چون لیستی که نیازهای و مشکلات خودم و خانواده ام را بطور کامل در آن،مشخص کرده بودم را قبلا تحویل داده ام،لذا دیگر نیازی نمی بینم که این بار نیز در این مورد حرفی بزنم و خواسته ها و لیستم را تکرار کنم.
برای همین به شیوه کوتاه شده،آن را لیست کرده و تقدیمتان می کنیم و توجه شما عزیز و مسئولان مفید و کاری و محترم ساواک را به درخواست زیر جلب می کنیم؛.
1-ریش سفیدان و بزرگان خانواده ما 4 نفر هستند و هر 4 نفرشان عموی من هستند بنامهای آقایان؛
احمد ایلخانی زاده،قاسم مهتدی،ابوبکر مهتدی،سعدی مهتدی ایلخانی زاده که هر چهار نفرشان به مدت 3 سال است که در شرایط بدی بسر می برند.
ابتدا چند ماه زندان و سپس مجازات سکونت در شهرهای دور(تبعید) به آنها تحمیل شد.
بدون شک خانواده هایشان بی سرپرست بوده و هر یک چشم انتظار این هستند که در این شرایط کنونی،که به دلیل بدی زندگی پیش آمده، امیدواریم به ما فرصت ویژه ای بدهید تا در داخل دریای بدون مرز بخشش و عفو شاهانه کدورت ها،از بین رفته و بار دیگر سرپرست خانواده ها بهم برسند.
2-در نتیجه دور کردن این آقایان و تبعیدشان،مردم منطقه و بخصوص آنهایی که در گذشته نفرت شخصی به ما دارند،از خانواده ما متنفر هستند.
بخش بزرگی از این کین و نفرت مردم نسبت به من و خانواده ام، در نتیجه مستقیم مبارزات شاه پرستانه خانواده ما و بخصوص عمویم آقای قاسم مهتدی که در دورات حکومت غیرقانونی مصدق و در سالهای سیاه 1330 و 1331 و 1332 طرف شاه بود بوجود آمده است.
و اگر لازم باشد آماده هستم نام تک تک این مردم مخالف شاه را به نام بنویسم که فرصت بدست آورده اند و بطور کامل و خوب در راستای توطئه هایشان،در تلاش برای تفرقه و از بین بردن رتبه های اقتصادی و اجتماعی ما هستند و بر این اساس برای مقابله با این اوضاع و نیرومند کردن و بخاطر حمایت مستقیم و غیر مستقیم،مان بطور آشکارا و مخفیانه از سازمان امنیت و رازداری مان،با ما این برخوردها انجام می شود و این مسئله، برای زندگی خانواده هایمان،دیگر مسئله بودن و نماندن است.
3-به خاطر نبود محصولات کشاورزی در این چند سال اخیر،مشکلات شخصی و خانوادگی و نبود سرمایه برای کار کردن و سود کشاورزی به نوع خطرناکی مقروض و بدهکار شدیم.
که همه قرض ها و بدی هایمان چه از طرف دولتی ها و مراکز مرتبط به دولت یا افراد و مردم منطقه نزدیک به 400000هزار تومان است.
که سود(ربا)ی آن هر سال بیشتر می شود علی رغم این به سرمایه نیاز داریم تا بتوانیم با آن کمباین،تراکتور کود و بذر و وسایل مورد نیاز کشاورزی را با آن خریداری کنیم تا همچون سالهای اخیر مجبور نشویم زمین های خودمان را مجانی در اختیار بازرگانان و تاجران شهر بگذاریم و از دور به تلاش و ترقی آنها نگاه کنیم.
برای همین برای رسیدن به این هدف نیاز داریم که از منبعی اصلی بتوانیم سرمایه ای بدست بیاوریم که سودش کم باشد و بازپرداخت آن نیز طولانی مدت باشد.
تا هم بدهی و قرض هایمان را با آن بدهیم و هم نیز کارهای کشاورزیمان را رونق دهیم و برای همیشه از این مشکلات و از این فقرد و تنگدستی و غم روحی و مادی نجات پیدا کنیم.
و از همه توان و انرژی مان برای تقدیم جان و روح مان و خدمتگذاری از دستور و فرماندهان شاهنشاهی با شکوه و باارزش تاجدارمان اطاعت می کنیم.
و البته اطمینان داشته باشید که رسیدن به این اهداف بزرگ،بدون قدرت و توانایی دستگاههای پرقدرت دولتی و بخصوص بدون تبعیت از اوامر شاهانه انجام نمی شود و انجام این کارها، که برای ایجاد امنیت و خوشگذرانی تک تک مردم ایران است نباید کار سخت و غیرقابل انجامی باشد.
4-خواهشمان این است که در زمان رویدادها و حوادث و مشکلات سرزمین مان یا در زمان برهم خوردن امنیت و منافع کشور،خانواده ما و تک تک اعضای خانواده مان بعنوان نیروی پیشرو و جان فدا و داوطلب،در نظر گرفته شود و در ارتباط گیری و دریافت دستورات از فرماندهان و مسئولان و ریاست دولت و سپاهیان،ما را بی بهره و بی نصیب نکنید.
که براستی این برای ما شرم است،در جامعه ای که همه چیزمان را به آن مقروض و بدهکاریم،انسانی بی استفاده و بی فایده باشیم و با اطمینان در کردار و رفتار و عملکردمان،ما امتحان پس داده ایم و ثابت می کنیم که برای رهبر دانا و دادپرور و پرقدرت خودمان می توانیم سربازی شایسته و با وفا و با باور باشیم.
"صلاح الدین مهتدی"
30/06/1350
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
این اسناد خیلی پیشتر منتشر شده اند . فکر کنم اول بار فداییان در اوایلا نقلاب منتشر کرده بودند . چیز تازه ای نیست . مهتدی گفته بود که به ساواک اطلاعات سوخته داده است .
از اینکه به سفارش صلاح مهتدی این جمله را نوشتی - مرسی
اما پدر جان.... وی و برادرش جز مالکی و زمین داری و ... چه سودی برای کرد کردستان داشته اند ؟
جز حزب باد بودن چه ثمره ای ؟
فایده بودن و نبودن این خانواده چیست ؟
مرحمت زیاد
قضاوت پیش وقت روش خوبی نیست . از یک ادم فرهیخته نباید انتظار داشت همه چیز را فورا قبول کند . من خواننده همیشگی بولتنم . بولتن متاسفانه در خیلی از موارد اطلاعات ناقص و احتمالا اشتباه به خواننده میدهد .ما اینها را تذکر دادیم . اصلا در یادداشت من بحث سر جانبدار بودن و یا نبودن نیست . من به شخصه این اسناد را حد اقل 10 سال است که دیده ام . و واقعا هم چیز تازه ای نیست .
دروغه ؟
قضاوت نکنیم ؟ مطلب نخونیم ؟ همه جز کومله اشتباه می کنن ؟
همه دیوانه اند صرفا مهتدی عاقل ؟
بگو اگه کاملش رو داری - بفرما متشر کن ما هم بخونیم
بولتن نوشته : افشا و برای اولین بار !
متن اصلی بازجویی حتما فارسی است ولی بولتن زحمت کشیده از روی ترجمه کردی باز انتشار داده است ! . تصویر هم عبدالله مهتدی است نه صلاح مهتدی !
بحث من بر سر دروغ بودن مطلب که نیست . اولین بار هم سازمان فداییان در کتابچه : نقش رهبران دست پرورده آریامهر در کردستان انتشار داده بود .ان موقع هم اینترنت نبود که حتما لینک بزارم شما متاسفانه مطالعه و پیگیری مسایل را از زمان پیدا شدن اینترنت پیگیری می کنید تقصیر من نیست .
بله بولتن که خودشم داره میگه ترجمه کرده و سند رو منتشر کرده یعنی سند بوده و ترجمه شده. کتابچه متابچه رو ولش کن بحث اینه که بری اولین بار افشا شده،خود مهتدی هم قبول داره اسناد لو رفته و برای توجیه میگه تحت فشار اینا رو گفتم
از دید کومله و دمکرات و پ ک ک و بارزانی ها.. هر کسی خلاف آنها حرف زد قطعا جاسوس و مامور و خودفروخته و خائن است و همه این خود عین کرد و کردستان هستند. جالب اینکه که هیچ کدامشان دیگری رو قبول ندارند و از همدیگر می کشند...
مشکل من با رویه بیشتر کامنت نویسان سایت همین قضاوت پیش وقت است است . غیب گویی ، فکر طرف را خواندن ،طرف را به جاهای دلبخواه وصل کردن .
و از همه چیز بدتر خود را دانا و بیشتر دان دونستن. این مشکل اپیدمی است . همه اینجوری هستیم . هر کسی به نوعی و به درجه ای . هدایت دست خداست و ضمیر ما هم با این طرز فکر به شدت نا آماده
اولا این مهتدی های شما خودشون در بوکان و ... ارباب بودن و زمین دار و هنوز هم هستند و هنوز هم اجاره زمین می گیرند...بعدش دم از حقوق کارگر و ... می زنند و می زنن
دوما : خود صلاح مهتدی پاسپورت سوئدی دارد و مقیم آنجا و عبدالله هم پاسپورت لندن و مقیم آنجا ؛ پول مفت هم از بارزانی می گیرند....
در ضمن ما مشکل دارهای بی نان و آب در کردستان ایران؛ می خواهیم بدانیم که شماها اساسا برای کرد و کردستان چه کاری کرده اید ؟
اصلا بنده بی سواد...
برای این چند نفر ابدا بد نبوده و بدی نداشته
نگاهی مختصر وجدید به رویداد های کردستان بعد از 22 بهمن 57
کردستان در اویل انقلاب به دلایل مختلف آبستن حوادث بود یک دلیل اصلی در جوار مرز ایران و عراق قرار داشت و رژیم صدام از روز اول به گروهک های مختلف اسلحه و پول می داد یک دلیل مستند از یکی از رهبران حزب دمکرات آقای غنی بلوریان در کتاب آله کوک (برک سبز) در ص 385 می گوید که شیخ عزالدین حسینی یا ملا درباری و منتخب رژیم شاه بعنوان امام جمعه مهاباد، به نزد من و قاسملو آمد و گفت حال وقت گرفتن کمک از صدام می باشد و متاسفانه قاسملو پذیرفت (در همین کتاب آقای بلوریان می فرمایند که بعد از انقلاب مدرک همکاری قاسملو با ساواک را به من دادند )و با جلال طالبانی و دو تن از رهبران دیگر عراقی موافقت کردند که بین صدام و قاسملو رابطه برقرار کنند و کردند ...................