گروه اقتصادی - برخورد انسانها با طلا عجیب است. این ماده از نظر شیمیایی جذابیتی ندارد و تقریبا با هیچ عنصر دیگری واکنش نشان نمیدهد. اما در میان ۱۱۸ عنصری که در جدول تناوبی وجود دارند، طلا آن عنصریست که ما انسانها همیشه تمایل داشته ایم از آن بهعنوان پول رایج استفاده کنیم. چرا؟
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از بی بی سی، چرا اسمیم یا کروم، یا هلیوم، یا شاید هم سیبورگیوم نه؟ من اولین کسی نیستم که این پرسش را مطرح میکند، اما دوست دارم فکر کنم که این کار را در یکی از جالبترین مکانهای ممکن انجام دادم: نمایشگاه فوقالعاده مصنوعات طلایی پیش از کشف قاره آمریکا بدست کریستف کلمب، در بریتیش میوزیوم (موزه بریتانیا). در آنجا در کنار یک زره سینه نفیس طلای خالص با آندرئا سلا، استاد شیمی در دانشگاه یو سی ال (UCL) لندن، آشنا شدم. او نسخهای از جدول تناوبی را بیرون آورد.
او با اشاره به سمت راست جدول بهمن گفت: "رد کردن بعضی عناصر بسیار ساده است. در این سمت جدول گازهای بیاثر و هالوژنها را داریم. یک گاز هیچوقت به درد تبدیل شدن به پول رایج نمیخورد. حمل بطریهای کوچک گاز کار چندان سادهای نیست!"
"مسأله دیگر بیرنگ بودن آنهاست. از کجا میشود وجود آنها را تشخیص داد. "استفاده از دو عنصری که در دما و فشار عادی بهحالت مایع وجود دارند – یعنی جیوه و برم – هم چندان عملی نیست. هر دوی آنها سمی هستند و این برای مادهای که قرار است بهعنوان پول مورد استفاده قرار بگیرد، ویژگی مناسبی نیست. آرسنیک و بسیاری از مواد دیگر هم به همین ترتیب خط میخورند. سلا سپس توجهش را به سمت چپ جدول معطوف میکند و با اطمینان میگوید: "بیشتر عناصر این قسمت را هم به راحتی میتوانیم رد کنیم. فلزات قلیایی و قلیایی خاکی میل شدیدی به واکنش دارند. خیلیها از دوران مدرسه به یاد دارند که انداختن سدیم یا پتاسیم در آب چه واکنشی را بههمراه دارد. آب شروع به کف کردن میکند و شعلهور میشود. استفاده از پول انفجاری ایده چندان خوبی نیست."
همین استدلال درباره گروه عناصر رادیو اکتیو هم صادق است: کسی نمیخواهد از پول سرطان بگیرد. به این ترتیب توریوم، اورانیوم، پلوتونیوم و همچنین عناصری نظیر رادرفوردیوم، سیبورگیوم، یوننپنتیوم و اینشتاینیوم کنار میروند. این سری آخر تنها بطور موقت و در چارچوب تجربیات آزمایشگاهی بهوجود میآیند و بعد از ساطع کردن تشعشعات رادیواکتیو از خود، تجزیه میشوند. بعد از آن به گروه موسوم به "عناصر خاکی کمیاب" میرسیم، که البته اکثرشان به اندازه طلا کمیاب نیستند. متأسفانه تشخیص این عناصر از هم از نظر شیمیایی آسان نیست، و شما هیچگاه نمیتوانید با اطمینان بگویید که آنچه که در جیب تان است چیست. به این ترتیب تنها قسمت میانی جدول تناوبی میماند که عناصر آن به "فلزات واسطه" موسومند.
در این گروه که از ۴۹ عنصر تشکیل شده، نامهای آشنایی دیده میشود: آهن، آلومینیوم، مس، سرب و نقره. اما اگر آنها را بهدقت مورد بررسی قرار دهید، متوجه میشوید که هر یک ایراداتی جدی دارند. برای مثال، ما در سمت چپ برخی عناصر سخت و بادوام را داریم. مشکل این است که گداختن این فلزات بسیار سخت است. برای شروع کار استخراج این فلزات از سنگ معدنشان باید کوره را تا حدود ۱۰۰۰ درجه داغ کنید. انسانهای کهن به چنین تجهیزات پیشرفتهای دسترسی نداشتند.
استخراج آلومینیوم هم سخت است و این عنصر برای ضرب سکه مناسب نیست. بیشتر عناصر دیگر این گروه پایدار نیستند و در صورت تماس با آب میپوسند، و یا در معرض هوا اکسید میشوند. مثلا آهن را در نظر بگیرید؛ در تئوری گزینه خوبی برای تبدیل شدن به پول رایج است. فلز جذابیست و تا درجه بالایی جلا پیدا میکند. اما مشکلش این است که زنگ میزند: اگر آهن را کاملا خشک نگاه ندارید، بهراحتی میپوسد. آقای سلا میگوید: "استفاده از عنصری که ارزش آن بهخودی خود افت میکند، قطعا ایده خوبی نیست." سرب و مس هم به همین دلیل کنار میروند. هر دوی این فلزات مستعد زنگ زدن هستند. در گذشته برخی جوامع از آنها بهعنوان پول استفاده کرده اند، اما این پولها بهمعنای واقعی کلمه زیاد دوام نیاورده اند. پس دیگر چه گزینهای باقی میماند؟
از میان ۱۱۸ عنصر جدول تناوبی تنها ۸ گزینه دیگر باقی مانده اند: پلاتین، پالادیوم، رودیوم، ایریدیوم، اسمیم و روتنیوم، بهعلاوه دو عنصر قدیمی و نامآشنای طلا و نقره. اینها به فلزات کمیاب معروفند و به ندرت با عناصر دیگر وارد واکنش میشوند. نادر بودن آنها یکی از عوامل مهم در مناسب بودنشان بهعنوان پول است. حتی اگر آهن زنگ هم نمیزد، مبنای خوبی برای پول نبود، چون مقدار آن در طبیعت بیش از اندازه زیاد است. در نتیجه، مردم مجبور میشدند سکههای بسیار بزرگی را با خود حمل کنند. بجز نقره و طلا، بقیه فلزات کمیاب عکس همین مشکل را دارند. آنها آنقدر نادرند که برای استفاده از آنها بجای پول باید سکههای بسیار کوچکی ضرب شوند و این سکهها میتوانند به آسانی گم شوند. استخراج این فلزات هم سخت است. نقطه ذوب پلاتین ۱۷۶۸ درجه سانتیگراد است.
پس به این ترتیب تنها نقره و طلا باقی ماندند. هر دو کمیابند، اما نه تا حدی که یافتنشان غیرممکن باشد. هردویشان هم نقطه ذوب نسبتا پایینی دارند، و در نتیجه ضرب سکه و شمش و ساخت جواهرات با آنها آسان است. نقره با مقادیر ناچیز گوگرد موجود در هوا واکنش میدهد و تیره میشود. بههمین خاطر برای طلا ارزش بیشتری قائلیم. در نتیجه معلوم میشود که دلیل اصلی ارزش بالای طلا همین عدم جذابیت شیمیایی آن است. تنبلی نسبی طلا باعث میشود که مثلا بتوانید مجسمه طلایی بسازید و مطمئن باشید که ۱۰۰۰ سال بعد بدون اینکه تغییری کرده باشد، در موزهای در مرکز لندن به نمایش گذاشته خواهد شد. اما این فرآیند حذف تدریجی عناصر بهما درباره عوامل مهم در تعیین پول رایج چه میگوید؟ اول اینکه لازم نیست آن ماده ارزش ذاتی داشته باشد. ارزش پول رایج تنها بهخاطر این است که ما بهعنوان یک جامعه تصمیم گرفته ایم برای آن ارزشی قائل باشیم.
همانطور که قبلا گفتیم، پول رایج باید با ثبات، قابل حمل و غیرسمی هم باشد. کمیاب بودن نسبی هم یکی از این ویژگیهاست. شاید از شنیدن اینکه مقدار طلای موجود در جهان چقدر کم است، متعجب شوید. اگر همه گوشوارهها، کل ذخایر طلای کشورها، اندک رگههای طلای موجود در تجهیزات کامپیوتری، همه مجسمههای پیش از دوران کریستوف کلمب، و همه انگشترهای عروسی را بگیرید و آب کنید، طبق برآوردها تنها چیزی در حدود یک مکعب به ابعاد ۲۰ متر خواهید داشت. اما کمیاب و باثبات بودن همه ماجرا نیست. طلا ویژگی دیگری هم دارد که آن را در میان عناصر جدول تناوبی به بهترین گزینه برای تبدیل شدن به پول رایج تبدیل میکند؛ طلا طلاییرنگ است. بجز مس همه فلزات دیگر جدول تناوبی نقرهای فام هستند، و همانطور که گفتیم، مس در مجاورت هوای مرطوب زنگ میزند و سبز میشود. این ویژگی طلا را کاملا از بقیه فلزات متمایز میکند. آقای سلا میگوید: "راز دیگر اقبال فراوان به طلا بهعنوان پول رایج این است که این فلز فوقالعاده زیباست." اما چرا دیگر کسی از طلا بهعنوان پول رایج استفاده نمیکند؟
نقطه عطف این داستان در سال ۱۹۷۳ بود؛ در این سال ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری وقت آمریکا، تصمیم گرفت پیوند میان دلار آمریکا و طلا را قطع کند. از آن زمان بهبعد مبنای همه واحدهای پولی عمده جهان چیزی جز اسکناس بدون پشتوانه نیست و قوانین کشورها میگوید که همه باید آنها را بهعنوان وسیله پرداخت بپذیرند. نیکسون به این دلیل این تصمیم را گرفت که آمریکا دیگر برای پشتیبانی از همه دلارهایی که چاپ کرده بود، طلا در اختیار نداشت. مشکل با طلا هم همینجاست. میزان عرضه آن هیچ ربطی به نیازهای اقتصاد ندارد. عرضه طلا بر اساس میزان قابل استخراج آن تعیین میشود. در قرن شانزدهم میلادی، کشف آمریکای جنوبی و منابع عظیم طلای آن باعث افت شدید ارزش طلا – و در نتیجه افزایش شدید قیمت بقیه کالاها – شد.
از آن موقع بهبعد مشکل معمولا برعکس بوده، و عرضه طلا تا حد زیادی ثابت و انعطاف ناپذیر بوده است. برای مثال، بسیاری از کشورها با جدا کردن ارزش پولشان از طلا از بحران اقتصادی بزرگ دهه ۱۹۳۰ جان سالم بدر بردند. این کار به آنها اجازه داد پول بیشتری چاپ، و به اقتصادشان تزریق کنند. تقاضا برای طلا میتواند تغییرات شدیدی داشته باشد، و با توجه به ثابت بودن میزان عرضه، این امر میتواند به نوسانات شدیدی در قیمت طلا منجر شود. برای مثال، همین اواخر قیمت طلا از ۲۶۰ دلار برای هر اونس تروا در سال ۲۰۰۱ به ۱۹۲۱.۱۵ دلار در سپتامبر ۲۰۱۱ رسید و حالا تا ۱۲۳۰ دلار پایین آمده است. این رفتار مناسبی برای یک مخزن باثبات ارزش نیست. در نتیجه، بهقول وینستون چرچیل، در میان عناصر طلا بدترین پول رایج ممکن است، البته بجز همه عناصر دیگر.