گروه سیاسی ـ علی رغم اینکه
همه شواهد گویای این امر بود که هاشمی رفسنجانی از مدت ها قبل تصمیم به ورود در
انتخابات دارد اما حلقه نزدیک وی درصدند تا چنین وانمود کنند، وی تا آخرین لحظه
تصمیمی برای ثبت نام در انتخابات نداشته است.
به گزارش بولتن نیوز، البته پروژه "بیام، نیام" هاشمی در چند ماه اخیر به شدت در جریان بوده و ملاحظاتی نیز موجب شده بود تا هاشمی در تصمیم خود برای نامزدی، دچار تعلل شود. به نظر می رسد مهم ترین این ملاحظات، کهولت سن و عدم توانایی جسمانی برای انجام مسئولیت طاقت فرسایی چون ریاست جمهوری بوده است.
با این حال، اصلاح طلبان و
دار و دسته هاشمی که بقاء خود را در بقاء هاشمی معنا می کنند، در این چند ماه سعی
کردند با انواع و اقسام دروغ ها، هاشمی را فریفته و وارد انتخابات کنند. ورودی که
به تعبیر بسیاری از ناظران داخلی و خارجی، تنها موجب شکست مجدد هاشمی و به حاشیه
رفتن همیشگی او خواهد شد.
بر همین اساس، این مهم است
که بدانیم در روز ثبت نام هاشمی در انتخابات، چه اتفاقاتی رخ داد و چه ماجراهایی
پیش آمد که موجب شد مردی که 80 سال از سن او می گذرد، برای بار دوازدهم در
انتخابات ثبت نام کند.
اگرچه در این باره اخباری به
بیرون درز نکرده است، اما دور روز پیش غلامعلی رجایی، یار غار هاشمی در مجمع تشخیص
مصلحت نظام در وبلاگ شخصی خود، طی انتشار متنی، پرده از ماجرا برداشت. این متن
اگرچه با تحریفات و اغراق گویی هایی که جزو خصوصیات همیشگی زیردستان هاشمی بوده،
همراه است اما می تواند ما را به فهم درست و بهتری از نزدیکان هاشمی و برخی از
سیاسیون و چگونگی ثبت نام هاشمی برساند.
رجایی در ابتدای مطلب خود
چنین نوشته است:
"ساعت نه و نیم صبح بود
که آیت الله هاشمی به مجمع آمد. از ماشین که پیاده شد به استقبالش رفتم و در معیت
ایشان از پله ها بطرف اتاقشان بالا رفتیم. از آمدنشان پرسیدم. طبق انتظار بر مبنای
صحبتهایی که در این روزها داشتیم نظرشان منفی بود. به ایشان عرض کردم: وضعیت شما
در افکار عمومی از قبل دارد بهتر می شود خصوصا اینکه مراجع هم دارند به میدان می
آیند و آیت الله وحید و آیت الله سیستانی هم برآمدن شما تاکید کرده اند.
حاج آقا با تایید این مطلب
فرمود: آیت الله سیستانی به من پیغام داده است شما باید بیایید و هم این کشتی
شکسته و هم ما را نجات بدهید. ازاین تعبیر آقای سیستانی تعجب کردم. معلوم می شود
آیت الله با همه گرفتاریهایی که در عراق دارند نگران وضع کشور خود ایران هستند."
از همین جا معلوم می شود که
متملقان هاشمی برای آنکه وی را مجاب کنند، حتی از مراجع عظام نیز سوءاستفاده کرده
و اخباری دروغ را به این بزرگواران منتسب می کنند. ادعای حمایت آیات عظام سیستانی
و وحید خراسانی از هاشمی نیز از آن دست دروغ های رسانه ای است که بلافاصله با
واکنش دفتر این دو بزرگوار روبرو شد و چنانچه در اخبار ملاحظه کردید، اعلام کردند
که هیچگونه حمایتی از هاشمی نداشته و ندارند. با این حال متملقان هاشمی، همچنان بر
این دروغ اصرار ورزیدند.
اما ماجرا آنجا جالب تر می
شود که یکی دو ساعت بعد، شخص دیگری هم وارد مجمع تشخیص می شود. کسی که تا پیش از
این بزرگ ترین و بدترین نقدها را نسبت به هاشمی داشت و حال به یک باره، در چرخشی
صد و هشتاد درجه ای، حامی تمام قامت هاشمی شده است. این شخص کسی نیست جز علی
مطهری!
اما نقش علی مطهری در این
ماجرا چیست؟ او چه اقداماتی را انجام داد. رجایی در مورد نقش مطهری در مجاب کردن
هاشمی چنین نوشته است:
"ساعت ده و نیم دکتر علی
مطهری با چند تن از نمایندگان مجلس به دیدار آیت الله آمد.
دکتر مطهری در آغاز گفت: ما چند بار تا بحال خدمت شما رسیده ایم
و اصرار کرده ایم بیایید ولی این بار در حقیقت آمده ایم شما را برای ثبت نام به
وزارت کشور ببریم! وی با بیان نمونه هایی از وضعیت کشور گفت: خون شهید مطهری دارد
پایمال می شود.
دکتر مطهری می گفت: اواخر هفته
قبل خدمت بعضی از مراجع از جمله آیت الله العظمی وحید رسیده و ایشان و آیت الله
العظمی موسوی اردبیلی صریحا نسبت به آمدن شما اظهار رضایت و حمایت کرده اند. وقتی آقای مطهری به آیت
الله گفت: شما در دفعات قبل مشکل سن تان را مطرح می کردید و ما امروز می بینیم که
وضع جسمی شما از ما بهتر است! آقای هاشمی که در تکه پرانی ید طولایی دارد با خنده
به او گفت: من نمی دانم وضع جسمی شما چطور است که وضع من از آن بهتر است!"
ملاحظه می کنید که علی مطهری
نیز مجددا همان دروغ قبلی را تکرار می کند. گویا از قبل هماهنگی بین زیردستان
هاشمی صورت گرفته باشد. اما تکه ای دیگر از پازل ورود هاشمی به انتخابات را برادر
وی، محمد هاشمی تکمیل می کند. محمد هاشمی نیز خبر از ماجرایی می دهد که آدم نمی
داند به اوج این حرف بی اساس و دروغ، بخندد یا گریه کند. رجایی می نویسد:
"بقیه حاضرین در ملاقات
هم متفقا به آمدن ایشان اصرار کردند. در آخر برادر ایشان مهندس محمد هاشمی که تازه
از سفر عراق آمده و پیام آقای سیستانی را به حاج آقا رسانده است که حتما در انتخابات
شرکت کند برخاست و با اظهار اینکه روز به روز اصرار بر آمدن شما در جامعه بیشتر و
بیشتر می شود به نمونه ای اشاره کرد و گفت در یک نظرسنجی که برای من آمده است از
صد در صد زائران کاروانهایی که روزانه از مرز زمینی به عراق می روند نود درصدشان
می خواهند در صورت نامزدی شما به شما رای بدهند. (!!!)
جالب آنکه همان روز وقتی این
خبر در رسانه ها منتشر شد، محمد هاشمی، دروغ بودن این حرف را اعلام کرد و گفت:
اینجانب در مورد سفر اخیرم به کشور عراق تاکنون با هیچ رسانه ای اعم از خبرگزاری،
سایت خبری یا روزنامه صحبتی نداشته ام، ولی متاسفانه به نقل از اینجانب مطالبی در
خصوص دیدارم با آیت الله العظمی سیستانی در برخی رسانه ها مطرح شده که محتوای خبر
به هیچ وجه مورد تایید اینجانب نمی باشد.
از این جالب تر، بیان
نظرسنجی عجیب و غریبی است که محمد هاشمی از آن سخن می گوید! نود درصد کاروان هایی
که به عراق می روند، گفته اند که به هاشمی رأی می دهند! سر مرز ایران و عراق و
نظرسنجی در مورد انتخابات ریاست جمهوری؟! جلّ الخالق! کِی؟ چگونه؟ توسط چه کسانی؟
لابد توسط استخبارات عراق! کدام نهاد یا موسسه ای حاضر شده در مورد انتخابات ریاست
جمهوری به مرز ایران و عراق رفته و از زائرین سوال کند؟ اصلا از این نظرسنجی
مرزیريال چه نتیجه ای می توان گرفت؟ بعد هم بر فرض صحت این نظرسنجی (فرض محال) چه
دلیلی دارد که آن را به جامعه ایران تعمیم دهیم؟!
بعد از این ماجرا، نوبت به
خود هاشمی می رسد. هاشمی نیز مجددا همان بازی چندین روز پیش خود را تکرار می کند.
مشورت با رهبری! کسی هم نیست بگوید که حضرت آقای هاشمی! اگر قرار بر مشورت با
رهبری بود، چرا آن زمان که نامه بدون سلام خود را منتشر کردید و بر آتش فتنه
دمیدید، با رهبری مشورت نکردید؟ چرا وقتی در طول این چند سال، سخنان و مواضع
هنجارشکنانه اتخاذ کردید، فکر مشورت با رهبری به ذهن مبارک تان خطور نکرد؟! دلیلش
مشخص است. آقای هاشمی خوب می دانند که رهبری هیچگاه نفیا یا اثباتا در مورد حضور
کسی در انتخابات اظهارنظر نکرده و نمی کنند. این امر بر همگان روشن است. بنابراین
به طریق اولی در مورد نامزدی هاشمی هم چیزی نخواهند گفت.
رجایی در مورد سخن هاشمی
چنین می نویسد:
"در آخر ملاقات حاج آقا
با صراحت سخنانی گفت. از جمله اینکه قصد حضور نداشته است ولی اصرار بسیار مردم و گروههای
مختلف مقاومت ایشان را برای نیامدن تمام کرده است. ایشان می گفت: من باید با رهبری
مشورت کنم. اگر سکوت کردند می آیم و به تکلیفم در برابر مردم و خدا عمل می کنم ولی
اگر مخالفت کردند حتما نمی آیم. اعضای جلسه با نا امیدی اتاق ایشان را ترک کردند. دو سه گروه دیگر هم چند
نفره به دیدار ایشان رفتند و همین عبارات را شنیدند. ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بود که سه تن از مشاورین خدمت ایشان رسیدیم و صحبتهایی
داشتیم. فرمودند: بعد از پیغامهایی که از دیشب داده اند هنوز منتظر نظر رهبری
هستند. ساعت داشت به پنج نزدیک می شد و یک ساعت مانده به پایان مهلت ثبت نام ."
متملقان هاشمی که همواره سعی
دارند با فرافکنی، مسئولیت کارهای خود را بر گردن دیگران بیاندازند، در این لحظه
نیز هاشمی را مجاب می کنند که بیانیه ای صادر کرده و دلیل نیامدن خود (یعنی عدم
تمایل رهبری به حضور ایشان) را بیان کنند:
"صبح خدمت ایشان عرض شد
این همه افرادی که در این چند ماه به دیدار شما آمدند و به شما اصرار کردند بیایید
اکنون منتظر جوابی از شما هستند. اگر نمی آیید خوب است دلیل نیامدنتان را به مردم
بگویید و بیانیه ای صادر کنید و دلایل نیامدنتان را به آنان توضیح دهید. پذیرفتند
و به ما فرمودند متنی تهیه کنیم.فورا ازمحضرشان مرخص شدیم وبه اتاق مجاور رفتیم و مشغول
تهیه متن پیشنهادی شدیم. ساعت حدود پنج ونیم بود و متن داشت تمام می شد که که حاج
آقای علی خانی به دراتاق آمد و فریاد زد: آقای رجایی، حاج آقا برای ثبت نام حرکت
کردند جا نمانید! باورم نمی شد."
رجایی در ادامه می نویسد که
دلیل تصمیم هاشمی برای ثبت نام، تماسی بود که با یکی از اعضاء دفتر رهبری داشته
اند! البته هیچ اسم و رسمی از این فرد برده نمی شود تا همچنان، جدول دروغ های
شاخدار این حلقه تکمیل تر شود.
رجایی ادامه می دهد:
"متن بیانیه انصراف را در جیبم گذاشتم و بسرعت به جمع دوستانی که آیت الله را همراهی می کردند پیوستم. از شدت عجله تلفنم در مجمع جا ماند. وقتی برگشتم حدود 50 تماس ناموفق داشتم! دو فرزند ایشان – یاسر و فاطمه و برادرشان مهندس محمد و فرزندان برادرشان و سه تن از مشاورین و دو سه نفر از اعضای دفتر ایشان را همراهی کردیم ."
و حالا باید منتظر بود و دید
این جریان برای رأی آوردن در انتخابات، متصل به چه تحریفات و دروغ های دیگری
خواهند شد. اگر چه مردم ایران، بصیرتر از این هستند که دیگر گول این حرف های پر آب
و تاب را بخورند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
این دفعه سیلی ملت محکمتر از قبله
یادتونه زمان سازندگی رو!!!!!
یا آلزایمر گرفتید!!!
که احتمالا اون موقع رو امثال شما بزرگواران یادتان نمیاد . . .
اون زمانی که آقای هاشمی ، آیت الله ای که خیلی از حزب الله ای ها و مردم این مرز و بوم دوستشان داشتند با آن سیاست گذاری های غلط و سوء مدیریت کمر قشر متوسط و ضعیف جامعه را شکستند!!!
ولی مردم حتی با آن سوء مدیریت ها دوستشان داشتند چون با مردم ، با اسلام و با ولایت بود.
شما از کدام قشر هستید که از هاشمی 92 حمایت می کنید ، آیت الله ای که به سن کهولت رسیده ودر 80سالگی منجی این مردم شده!!!
واقعا ایشان میخواهن کشور اداره کنند یا فقط اطرافیان ایشان از اسم ایشان میخواهند سوء استفاده کرده و به جایی برسند که مطمئنن خودشان میدانند که باید خواب کسب این مقام را در کشور و مملکت ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ببینند!!!
آقای هاشمی می آیید تا دوباره در این وضع مرفهین بی درد جامعه را بی دردتر و قشر ضعیف را زیر چرخ های اقتصادی و احتمالا اینبار سیاسی خود له کنید!!!
آیا شما میخواهیدما را از شرایط حاد رهایی دهید!!! شمایی که اطرافیانتان از همان مرفهین بی درد تشکیل شده اند . . .
ببخشید خودتان جا ماندید . . .
ببخشید مرفه بی درد یادم رفت که پسرانتان و دخترانتان در پی براندازی بودند . . .
به خودم روحیه می دهم شما فریب خورده اید مگرنه شما که برای این انقلاب سیلی خورده اید و سال ها جنگیده اید . . .
آقای هاشمی لطفا . . .
در قانون شخص اول شرط سني نداره ولي رئسي جمهور داره !
نادان كسيه كه نه ميدونه و نه مي پرسه و بر نادانيش پافشاري ميكنه همانند شما!
تاييد چنين افرادي براي بدست گرفتن مسئوليت مساوي است با 4 سال سوء استفاده افرادخائن ومشكل دار
"رييس جمهور بايدكوشا وتوانا وباتحرك فراوان باشد"
غالب پیروان دجال در آن روز چیزی سبز بر سر و دوش دارند
بحارالانوار - ج 13 - ص 965
اتفاقا" اين شما ها هستيد كه متحجريد چون هاشمي تفكراتي دارد كه دقيقا" در مسير خلاف ولايت و رهبري و آرمانهاي نظام است. تفكراتي همچون باورداشتن اقتصاد سرمايه داري,سر جنگ نداشتن با غده سرطاني به نام اسرائيل,عدم اعتقاد به ولايت فقيه,دم خور بودن با جلادان وهابي حاكم بر سرزمين مقدس حجازاعتقاد راسخ بر گشودن باب رابطه با آمريكاتحت هر شرايطي و....كه همه اين تفكرات را شاه معدوم خائن نيز داشت.اگر اين ملت و نظام قصد همراهي و همفكري با امثال هاشمي و اطرافيانش را داشتندكه ديگر احتياجي به انقلاب وتقديم هزاران شهيد نداشتند.زيرا همان شاه خائن بهتر از اين جماعت, تفكرات وايده هاي اينچنيني را اجرا مي كرد.در ضمن طالبانيسم هم زاييده سياستها و حمايتهاي پيدا و نهان همين غربيها و دررأس اونهاآمريكاي جنايتكار است كه مدعيان اصلاحات چشم به حمايتهاي اين وحشيها دوخته اند.پس اينقدر متحجر ومتحجر نزنيد كه قصه پرغصه گندكاريهاي جماعت افتضاح طلب در اين سالها كتابي قطور مي طلبد.دم خروس مافياي ثروت هم همين دو سه روز اخير در حمايت دلالان بازار ارز و سكه با تعطيل نمودن عرضه ارز و طلا و ربط دادن آن به آمدن يا نيامدن هاشمي و ارزان شدن يك شبه دلار ,بيرون زد و بر همگان روشن گشت دستهاي پشت پرده گرانيها و بحرانهاي خلق الساعه در بازار ارز و سكه به كجا وصل بوده است؟؟!!!
حالا دست اغلوطیه شان منجی ملت کرده است
بعد ما دید سوسیالیستی به قضایا نداریم میخوام ایران ویران و نابود باشد اگر تشییع و امام زمانم نباشد . . .
هرکی بخواد به ولایت کوچکترین ضربه ای وارد کنه ما جبهه رو به روی اون هستیم اگر چه ایرانی یا برادرمان باشد. . .
زنده باد ولایت و حامیان استوار ولایت و آنان که از ترس به لونه های موش پناه نمی برند و به خاطر مسائل شخصی نمی گویند: هرچی خدا بخواد. . .
ما در صحنه حاضریم و روشنگری میکنیم و به دین خود مینازیم و هرچه خدا بخواهد . . .
ما همچنان پا در رکاب ولایت داریم . . .
جلوی جملت میزاشتی خوشکل تر می شد.
یاعلی
زنده باد دکتر جلیلی
بالاخره باید یه روزی تکلیف این افراد رو مشخص کرد
این بار از ملت آنچنان سیلی خواهد خورد که دیگر خود و اطافیانش یارای بلند شدن را ندارند