هر وقت تصمیم به ترک کاری که دوست نداشتم گرفتم بین دو ترس عمده گیر کردم! 1- ترس از دست دادن شور و اشتیاقم در صورتی که کارم را ادامه بدهم 2- ترس از دست دادن امنیت مالیم در صورتی که کارم را ترک کنم و کار دیگری پیدا نکنم.
بولتن نیوز ، هر وقت تصمیم به ترک رابطه ای ناجور میگیرم در معرض دو ترس مشابه قرار میگیرم: 1- ترس از عدم رضایت در صورت ماندن و ادامه دادن 2- ترس از نیافتن مورد مناسب و تنها ماندن.
من نه فقط در مورد تصمیمات بزرگ زندگی میترسم بلکه در مورد از دست دادن اطرافیانم، لذتهای زندگیام، آرامشم، جوانی و سلامتی و هویتم میترسم و سرانجام ترسهایی که روزانه با آن کلنجار میروم: اگر این کار را نکنم به فلانی برمی خورد! اگر فلان کار را بکنم آبرویم میرود! اگر نروم ممکن است فرصتی را در آینده از دست بدهم! اگر نمانم آرامش و امنیتم را از دست خواهم داد!
در ادامه میخواهم بگویم هر وقت از چیزی میترسم ریشه آن را در ضرر و زیان میبینم و به گمانم در این زمینه تنها نیستم!
ترس از ضرر!
اقتصاددانان در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدهاند که عامل اصلی در اتخاذ تصمیمات مالی افراد آن است که ترجیح میدهند پولی از دست ندهند تا اینکه سود کنند و بر مالشان افزوده شود. تأثیر روانی ضرر کردن دو برابر قویتر از لذت بدست آوردن است. بنابراین اکثر مواقع به تصمیمات ضعیف رو میآوریم تا جلوی ضرر را بگیریم. در ادامه به یک نمونه توجه کنید:
در بهار ۱۹۷۷ در پروازی از آمستردام به جزایر قناری خلبان با خبر شد که در حمله ای تروریستی بمبی در فرودگاه لاس پالماس منفجر شده و نمیتواند هواپیما را در آن جا فرود آورد و در نتیجه مجبور به فرود در فرودگاه کوچکی در ۵۰ مایلی آنجا شد.
پس از فرود موفقیت آمیز، خلبان شروع به فکر و خیال در مورد اتفاقاتی کرد که ممکن بود در اثر بلند نشدن به موقع از این فرودگاه روی دهد. دولت برای خلبانها ساعات استراحتی بین پروازهایشان در نظر میگیرد و این به این معناست که اگر در ساعتی مشخص پرواز انجام نشود او به زندان خواهد رفت. اسکان مسافرها در هتل نیز مستلزم تحمیل هزینه ای گزاف به هواپیمایی است. انتظار بیشتر یعنی از دست دادن زمان، صرف هزینه و لطمه به حسن شهرتش در وقت شناسی! سرانجام علی رغم اطلاع از خطرات، تصمیم به پرواز گرفت و پیش از آنکه اجازهٔ پرواز بگیرد فرودگاه را ترک کرد و چیزی نگذشت که در آن مه غلیظ با یک بوئینگ برخورد کرد و موجب مرگ ۵۸۴ نفر شد. فشار موجود و عواقب بالقوهٔ از دست دادن زمان همه و همه موجب تصمیم گیری اشتباه و مواجه شدن با همهٔ آن چیزی شد که از آن فرار میکرد.
مرگ بزرگترین زیان در زندگی نیست. بزرگترین زیان آن است که چیزی در درونمان بمیرد در حالیکه هنوز نفس میکشیم.
نورمن کازینز (نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی)
ترس از ضرر در زندگی روزمره.
همه ما برای پرهیز از ضرر و زیان تصمیمات غیرعاقلانه ای میگیریم. چیزهایی میخریم که نیاز نداریم و استفاده نمیکنیم فقط به این دلیل که به پایان یک حراجی نزدیک میشویم. سفره ای به درد نخور را میخریم فقط به این علت که تنها یکی باقی مانده و ممکن است شخص دیگری آن را بخرد. عضویت در یک باشگاه را در یک مدت طولانی حفظ میکنیم (علی رغم آنکه فعال نیستیم) چون میترسیم دیگر به این هزینه نتوانیم ثبت نام کنیم.
از این موارد گرفته تا موارد مهم و بزرگی مانند آنچه در ادامه به آن اشاره میکنیم:
گاهی فرصتهای خوبی را از دست میدهیم فقط به این خاطر که نمیخواهیم در مورد چیزهای نسبتاً خوبی که داریم ریسک کنیم. زمانمان را در راهی سپری میکنیم که از ابتدا مطمئنیم به رضایت و شادکامی نمیرسد به این دلیل که میترسیم وقتمان در راه نامعلومی دیگر تلف شود. حتی اگر از صمیم قلب مایل به پیشرفت باشیم هیچ سرمایه گذاریای نمیکنیم چون از ریسک روی موجودیمان میهراسیم.
درست است که هیچ وقت مطمئن نیستیم ریسکی که میکنیم نتیجه بخش است یا نه! اما میتوانیم زمانی که ترس به سراغمان آمد و انگیزه انجام کارهایمان شد در کمینش بنشینیم و شکستش دهیم. باید بدانیم که ادامهٔ ترسیدن و تصمیم گیری بر اساس این ترسها همهٔ نیرو و اشتیاقمان را برای رشد، شادکامی و رضایت خواهد گرفت.
غلبه بر ترس از شکست.
اول باید این ترس و افکار و رفتارهای احمقانهٔ همراه با آن را بشناسیم البته قبل از آن که همه چیز را خراب کند.
یک روز چشمانم را باز کردم و دیدم رابطه ای بد و نامطلوب را به تنهایی ترجیح دادهام. رابطه ای که اگر زودتر تمامش کرده بودم کمتر ضربه خورده بودم و حالا احساس نمی کردن کنترلم را از دست دادهام و آن چه هستم و کاری که میکنم انتخاب خودم نیست.برای فائق آمدن بر این ترس قبل از آن که مرعوب و مغلوبش شوید:
1- از خودتان بپرسید: «میترسم چه چیزی را از دست بدهم؟»
ممکن به نظر سؤالی واضح برسد اما گاهی میبینیم تصمیماتی گرفتهایم بدون آن که بدانیم انگیزهٔ آن چه بوده! در اخذ هر تصمیمی دقت کنید نیروی محرک ترس از دست دادن چیزی بوده یا رسیدن به راحتی و آرامش، امنیت، کنترل بر امور، ثروت، یافتن یک همراه یا …
وقتی مطمئن شدی از چه میترسی …
2- اطمینان حاصل کن که بر همهٔ زوایای آن شرایط احاطه داری.
برخی اوقات منطقی که با آن به قضاوت امور مینشینیم درست نیست. به عنوان مثال در مورد شغلی که علاقه ای به آن نداریم و میخواهیم استعفا دهیم تعلل میکنیم! چرا؟ چون از بیکاری میترسیم، چون فکر میکنیم هنوز آمادهٔ انجام کار دیگری نیستیم. منطق این رفتار «سیلی نقد به از حلوای نسیه» است! حاضر به تحمل ناملایمات میشویم چون ممکن است …
وقتی از گرفتن تصمیمی برای انجام دادن یا ندادن کاری میترسید چون ممکن است چیز دیگری را از دست دهید از خودتان سؤال کنید اگر کاری که میخواهم را نکنم چه میشود؟ در این صورت چه چیزهایی را از دست خواهم داد؟
وقتی فراتر از حیطهٔ ترستان را نگاه میکنید سعی کنید آن چه ممکن است از دست دهید را با آن چه حتماً از کف خواهید داد مقایسه کنید!
3- از ترسهایت انگیزه ای بساز برای رسیدن به آنچه میخواهی!
ترس از ضرر و زیان میتواند نیرویی محرک برای رسیدن به آن چه میخواهیم باشد، مگر نه اینکه میخواهیم زمان، پول و سرعتمان را در رسیدن به خواستههایمان از دست ندهیم. پس برنامه ریزی میکنیم و طبق جدول پیش رویمان حرکت میکنیم.
یک تقویم بلند روی دیوار آویزان کن و هر روز برای انجام عملی مثبت مانند نرمش کردن، یافتن تفریحی جدید یا ارسال رزومه برای کاری بهتر یک ستاره برای خودت بکش و کم کم احساس میکنی دوست داری این ستارهها هر روز تکرار شوند. افسردگی ناشی از دیدن روزهای بی ستاره بیشتر از شادی و رضایت حاصل از کار روزمرهتان خواهد بود!
مطمئناً قدم اول این است که بدانیم دقیقاً چه میخواهیم.
4- به طور مرتب انگیزهها و اهدافت را ارزیابی کن.
گاهی فکر میکنیم چیزی را میخواهیم فقط به این دلیل که خیلی وقت است ذهنمان را مشغول کرده و ترس از دست دادن رؤیای آن موجب حفظش شده است. اما گاهی در جریان رشد و دگرش مان، با افزایش شناختمان از خودمان خواستههایمان نیز تغییر میکند. گاهی برای رسیدن به رؤیاهایمان نهایت تلاشمان را میکنیم، وقت، پول، انرژی … اما در پایان آنچه میخواستیم نبوده و آنچه به دست آوردهایم ارضاگر روح و روانمان نیست. یکی از دوستانم در رشتهٔ حقوق و با صرف هزینه ای گزاف از مؤسسه ای معتبر فارغالتحصیل شد و این آرزویی بود که همواره برای رسیدن به آن جنگیده بود اما پس از پیدا کردن کار احساس کرد که این آن چیزی نبوده که فکر میکرده بنابراین با شجاعت تمام از آن شغل استعفا کرد و مدتی به معلمی روی آورد. اما حقوق این کار برای بازپرداخت هزینه های تحصیلش کافی نبود بنابراین تصمیم گرفت دوباره به وکالت روی بیاورد تا از آن طریق بتواند وامهایش را بپردازد. او اکنون میداند به دنبال چیست و انگیزه ای قوی برای برگشت به معلمی دارد.
اگر دیدید در حال انجام کاری هستید اما در عمق وجودتان کسی فریاد نارضایتی سر داده صبر کن و از خودت بپرس: آیا این درست همان کاری ست که میخواهم!؟ انجام دادن یا ندادن این کار به خودت بستگی دارد! و فقط و فقط خود تو هستی که میدانی واقعاً چه میخواهی!
5- نگرشت را به ناگزیری ضرر و زیان دگرگون کن!
واقعیت آن است که زیان و ضرر ناگزیرند. همهٔ ما ممکن است رابطه، موقعیت و جایگاهی را که از آن لذت میبردیم و به آن عشق میورزیدیم از دست بدهیم. چیزی که حتی گاهی با این که به آن وابسته نشده ایم اما با آن احساس راحتی میکنیم.
ممکن است بگویید آری این همان چیزی است که زندگی را زیبا و پرمعنا میکند. هیچ چیز غایی نیست. هر لحظه ای از عمرمان دمی منحصربهفرد است که باید ستایشش کنیم و از آن نهایت لذت را ببریم و نیز ممکن است بگویید بدترین خاصیت زندگی همین است همه چیز فانی است و در دمی از دست میرود.
هر طور به زندگی نگاه کنیم همان طور نیز آن را تجربه میکنیم. حالا ترجیح میدهید به دیدهٔ ارزش و تقدیر به آن بنگرید یا تهی میانی و بی فایدگی؟ اگر طرز نگرشتان مورد اول است پس میدانید که هر زیانی فرصتی برای پیشرفتها و دستاوردهای آینده است: ارتباطات نو، تجربیات جدید و راهها و جنبههای رضایتمندیای که هرگز تصورش را هم نمیکردیم و البته همهٔ اینها در صورتی رخ خواهد داد که به تواناییمان برای ایجاد روابط و شرایط نو باور داشته باشیم.
همهٔ ما به طور بالقوه قادر به انجام این امور هستیم. گاهی آنچه از دست رفته واقعاً ویرانگر است و آنچه در ازای آن به دست آوردهایم قابل قیاس با آنچه از کف رفته است نیست. اما به هر حال از آن طوفان جان سالم به در بردهایم. اینکه باز هم به شکوفایی قبل برسیم یا نه بستگی مستقیم به خودمان دارد! باید انتخاب کنیم:
میخواهیم فعالانه در پاسخ به ترسهایمان قدم برداریم یا هدفمان آن است که هوشمندانه در راهی روشن برای رسیدن به آنچه میخواهیم بتازیم؟
حالا فکر کن و جواب این دو پرسش را بده!
- چرا از زیان میترسی؟
- آیا به خودت و تواناییهایت برای رشد و تعالی اعتماد داری؟