همانطور كه از آثارش برمیآید شعر را خوب میشناسد. وقتی هم در بخشهایی از مصاحبه شعرهای مختلف را برایم میخواند، بیشتر مطمئن میشومكتابخانه بزرگ حسامالدین سراج در دفترش مثل بسیاری از كتابخانهها تزئینی نیست و او اهل مطالعه است. از حافظ و مولوی گرفته تا قیصر امینپور، از هر كدام كه حرف میزند شعرهایشان را كاملا درست و با حس و حالی شاعرانه از برمیخواند. پدرش روحانی بوده، روحانیای كه مشوق سراج در موسیقی بوده است و خانهاش هم محل گردهمایی بزرگان موسیقی چون مرحوم كسایی و تاج اصفهانی بوده است.
بولتن نیوز : سراج حالا بیش از 30 سال است در عرصه موسیقی ایرانی فعالیت دارد و میتوان با مروری بر كارنامه هنریاش، او را هنرمندی موفق دانست.
با این هنرمند درباره فعالیت هنریاش به گفتوگو نشستیم و درباره برنامههای عرصه موسیقی، كنسرتها و نقش رسانهها در نحوه ارتباط مردم با موسیقی حرف زدیم. وقتی انتقاداتم را درباره آثارش با او مطرح كردم، پاسخ جالبی داد.
او خندید و گفت: اگر منظور از تنوع در كار این است كه من كار heavy metal یا rock بخوانم باید بگویم ایجاد چنین تنوعی از من ساخته نیست. بعد هم تاكید كرد هركس صدای خودش را دارد و هرصدایی هم رنگ ثابت خود را.
در این گفتوگو، رنگ صدایحسامالدین سراج شنیده میشود؛ رنگی كه تفاوتی با صدای موجود در آثارش ندارد و از جنس همان آرامش موجود در آثار این هنرمند است.
شما هنرمند هستید و طبعا در حوزهای فعالیت دارید كه همیشه با حاشیهها و حرف و سخنهای فراوانی روبهرو است، چون جامعه ما هم مانند دیگر جوامع نسبت به هنرمندان، زندگی و اعمال و رفتار آنها حساسیتهایی دارد. شما طی سالها فعالیتی كه داشتهاید، برخلاف اغلب هنرمندان درگیر حاشیهها نشدهاید.
(كمی مكث و خنده) نمیدانم باید این سوال را به چه شكل پاسخ دهم، اما همیشه سعی كردهام مسیری را كه به حقیقت نزدیك است، بروم و این را هم میدانم كه همیشه پیاده بودهام.
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته كه من
پیاده میروم و همرهان سوارانند
گاهی حاشیهها برای رسیدن به شهرت است كه اگر درست بررسی كنیم میبینیم خود شهرت هم یك آفت است. به قول مولانا:
هر كه را خلقان سجودی میكنند
زهرها در جان وی می آكنند
در هوای آنكه گویندت زهی
بستهای بر گردن جانت زهی
با نگاهی به آثار شما میتوان به حساسیتی كه در انتخاب شعر دارید پی برد. با این اوصاف قصد دارم از شما درباره موسیقی بیكلام و ارتباط جامعهمان با آن سوال كنم.
ببینید در سراسر دنیا مردم با قطعات با كلام ارتباط خوبی برقرار كرده و چه در شرق و چه غرب افراد مختلف تصنیفها را زمزمه میكنند؛ یعنی بیشتر به موسیقی كه شعر یا ترانه با خود دارد علاقه نشان میدهند البته موسیقی بیكلام هم ارزشمند است و جایگاه ویژه خود را دارد، اما چون شعر بیان مستقیم و صریح است، مردم به طور كاملا طبیعی از كار با كلام بیشتر خوششان میآید و با آن ارتباط برقرار میكنند. در كشور ما هم كه مشخص است شعرجایگاه ویژهای در جان و دل مردم دارد.
به نظر میرسد اغلب آثار شما در یك طیف هستند و روی یك خط مستقیم حركت میكنید، یعنی آثارتان از نظر موسیقی و اجرا شباهت زیادی به هم دارند. آیا شما اینموضوع را میپذیرید؟
نمیتوانم این حرف را به طور كامل بپذیرم. به عنوان مثال «باغ ارغوان» یك اثر موسیقی سنتی است، «شرح فراق» موسیقی سنتی و گروه نوازی سهتار است. با گروه پورناظریها آلبومهای تنبور نوازی چون «شمسالضحی» را دارم. «جام الست» را با علی قمصری كار كردهام كه نگاه متفاوتی به موسیقی دارد. «نگاه آسمانی» را با علی رحیمیان و «آیینه و آه» را با جواد ضرابیان، اركستر زهی و سازهای ایرانی كار كردهام و با رامین كاكاوند، تنبور و موسیقی سنتی. به همین ترتیب ، سایر آثار هم تفاوتی با هم دارند. فكر میكنم اگر كسی یا كسانی چنین نظری دارند به خاطر این است كه تمام كارهای مرا نشنیدهاند و اگر منظورشان از تنوع در كار این است كه من كار heavy metal یا rock بخوانم باید بگویم ایجاد چنین تنوعی از من ساخته نیست. البته ما در ایران مشكل توزیع آثار هنری داریم و هنوز هم آن را حل نكردهایم؛ بنابراین طبیعی است افراد مختلف همه كارهای مرا نشنیده باشند.
منظورم این است كه بهطور مثال اگر شما در زمینه موسیقی پاپ هم فعالیت كنید با همین روند و ریتم میخوانید.
اگر چنین اتفاقی هم بیفتد تا حدی طبیعی است؛ چون هركس صدای خودش را دارد و هر صدایی هم رنگ ثابت خود را . در هرصورت وقتی یك خواننده با آهنگسازان مختلف كار كند، قطعا ملودی كارهایش با هم تفاوت دارد.
به نظر شما مخاطبان موسیقی در ایران چند دسته هستند؟
ما چند نوع مخاطب موسیقی در ایران داریم. مخاطبی كه تفننی و تفریحی از موسیقی استفاده میكند و برایش جنبه جدی ندارد. یك مخاطب دیگر هم وجود دارد كه از موسیقی انتظارات بیشتری دارد و دوست دارد وقتی به كنسرت میآید شعر و اجرای خوبی ببیند و وقتی میرود تغییری در حس و حال و روحیهاش ایجاد شده باشد. برخی هم تنها هیجان موسیقی را میخواهند و بس. نوع انتخاب افراد هم تا حد زیادی متاثر از سن، تحصیلات و فرهنگی است كه هركس برای خودش دارد، اما نسلهای جدیدتر گرایش بیشتری به موسیقی سرگرمكننده دارند.
شاید مقصر هنرمندان هستند كه با عناوینی چون مخاطب خاص و عام خطكشیهایی را میان مخاطبان موسیقی انجام دادهاند.
نه، ببینید ارتباط مخاطب با موسیقی و اعتلای آن یك مجموعه است كه همه تابع هم هستند و دست به دست هم میدهند تا كاری انجام شود.
راهی برای تغییر این گرایش وجود ندارد؟
رسانهها میتوانند در ارتقای خواستههای مخاطبان موثر باشند. در كشورهای غربی وقتی كنسرت موسیقی كلاسیك برگزار میشود، مخاطب خاص خودش را دارد و سالن برگزاری این كنسرت خالی نیست. حالا امكان دارد یك سالن گنجایش بیشتری داشته باشد و سالن دیگر كمتر، اما در هرصورت برای انواع موسیقی و مخاطبان آنها فكر شده است.
میخواهم بگویم همیشه برای آنچه فرهنگ و سرمایه ملیشان میدانند، برنامهریزی میكنند و بودجه میگذارند. به همین خاطر هم وقتی كسی بگوید موسیقی كلاسیك، همه ما دستكم یاد بتهوون و موتسارت میافتیم. این كشورها هیچوقت به عنوان معیار و ملاك موسیقی دو یا چند اثر پاپ غربی را معرفی نمیكنند، چون خشتهای اولیه و بنیان فرهنگیشان را موسیقیدانهای كلاسیك ساختهاند و این موضوع فراموششان نمیشود؛ اما در ایران متاسفانه این ارزشگذاریها درست نیست و شاید به تعبیری میزان استفاده از انواع موسیقی در رسانهها طبیعی و استاندارد نیست.
متوجه منظورتان نمیشوم.
منظورم این است كه مثلا از صددرصد موسیقی كه از رسانهها پخش میشود، 80 درصد آن پاپ است و این یعنی همه انواع موسیقی در رسانههایمان به طور منطقی شنیده نمیشود؛ البته این موضوع همیشه به همین صورت بوده است مثلا در دوران جنگ ، 90 درصد موسیقی مارش بود، به همین خاطر بعد از جنگ كه موسیقی ایرانی به بازار آمد با استقبال مواجه شد.
یعنی به نظرتان باید موسیقی سنتی در رسانهها بیشتر پخش شود؟
فراموش نكنید هر موسیقی كه خیلی زیاد پخش شود مردم از آن دلزده میشوند، پس باید این تنوع رعایت شود. در حال حاضر به نظر میرسد رسانهها یا توان كنترل این موضوع را ندارند یا شاید علاقهای به كنترل آن ندارند.
چرا اینطور فكر میكنید؟
چون ظاهرا موسیقی برنامهها بر اساس علاقه تهیهكننده تامین میشود و به همین جهت این روزها بیشتر موسیقی پاپ میشنویم. ببینید رسانه مسئولیت سنگین تربیت گوش مردم را بر عهده دارد. وقتی مردم هنوز «الهه ناز» مرحوم بنان را میشنوند و آن را دوست دارند برای این است كه رسانهای كه آن را پخش میكرده، كار خود را بهدرستی انجام داده است؛ یعنی خاطرهای ساخته كه از آن زمان تاكنون زنده مانده و به نسل جدید هم معرفی شده است. میخواهم بگویم تداوم پخششدن و شنیدهشدن یك اثر خوب توسط مردم باعث شده خاطرهانگیز شود؛ ضمن اینكه اكثر موزیسینهای خوب هم تربیت شده آن دوره هستند و با رادیوی آن زمان به موسیقی علاقهمند شده و نزد استادان آن دوره رفتهاند. آلبومها و نوارهایی هم كه به عنوان مرجع وجود دارد مربوط به همان دوره است.
با توجه به این پیچیدگیها چه پیشنهادی برای رسانهها دارید كه بتوانند به ارتقای موسیقی كمك كنند؟
میتوانند برنامههایی در معرفی و شناخت موسیقی تولید كنند و موسیقیهای كلاسیك غرب، مقامی، سنتی، پاپ، راك، رپ و... را به مردم معرفی كنند تا مردم بدانند انواع موسیقی، نحوه شكلگیری، تاریخچه و سابقهشان چیست؟
نكته مهم این است كه غرب به هر نوعی میخواهد بر فرهنگ ما سیطره پیدا كند؛ اگر صدا و سیما برای شناساندن و معرفی موسیقی ایرانی برنامههای جالب و جذابی تولید كند نسل جوان هم آرامآرام بهسوی ساز و آواز ایرانی حركت میكند. یادمان باشد اگر این بازار آشفته ادامه پیدا كند تا ابد موسیقی ما به همین حال میماند.
از طرف دیگر اگر نگاهی هم به برگزاری كنسرت در ایران داشته باشید، میبینید كنسرتها خیلی اتفاقی برگزار میشوند، یعنی برنامهریزی شده نیستند و یك جوان نمیتواند بگوید من دوست دارم كنسرت فلان استاد آواز یا آهنگساز بروم و مطمئن باشد میتواند این كار را انجام دهد. در غرب جدولی دارند كه میدانند در طول سال چهزمانی میتوان به چه كنسرتی رفت مثلا میگویند من هفتماه دیگر در فلان كنسرت شركت میكنم، اگر اینجا هم چنین اتفاقی بیفتد مخاطب حساب شده و با برنامهریزیرفتار میكند. این در حالی است كه در كشورمان برگزاری كنسرت دشواریهای زیادی دارد و امكان برنامهریزی دقیق وجود ندارد.
به همین خاطر موزیسین هم احساس امنیت نمیكند.
دقیقا همینطور است.
خود شما هم به همین نتیجه رسیدید كه سراغ شغلی جز موسیقی رفتید؟
من به غیر از موسیقی چه شغلی دارم؟
میگویند در زمینه معماری هم فعال هستید.
من در دانشگاه تدریس میكنم و بهصورت مستقیم در فضای معماری نیستم. گاهی دانشجویان معماری پایاننامههایشان را با من میگذرانند، گاهی هم برای برخی طرحها مشاوره میدهم. شاید اگر وارد این فضا میشدم از نظر مالی وضعم خیلی بهتر بود.
اجازه بدهید كمی هم درباره آخرین برنامهتان یعنی كنسرت «وداع» صحبت كنیم. اگر نگاهی به آثار مناسبتی داشته باشیم، میبینیم بسیاری از كارها رضایت مردم را جلب نمیكند؛ اما درباره وداع اتفاق دیگری افتاده و مردم هم در كنسرت و هم از آلبوم آن استقبال كردند.
من همیشه معتقدم اگر كاری بویی از حقیقت و درستی برده باشد مردم به صورت طبیعی نسبت به آن واكنش مثبت نشان میدهند و این یك امر طبیعی است؛ اما درباره كلمه مناسبتی باید بگویم كلمه جالبی نیست و درباره وداع هم آن را نمیپذیرم، چون موضوع امام حسین(ع) و قیامش در هیچ زمان و عنوانی نمیگنجد و نمیتوان آن را مناسبتی نامید. هر جا مبارزه با ظلم اتفاق بیفتد، قاعدتا بهترین الگو و سرمشق حضرت امام حسین(ع) و یارانش هستند.
شما در وداع اغلب اشعاری كه میخوانید سروده عمان سامانی است. كمی درباره دلیل این انتخابتان توضیح دهید.
البته در این اثر از اشعار قیصر امینپور، ابراهیم درویشی و غلامرضا كافی هم استفاده كردهایم. نینامه قیصر امینپور یك شاهكار است. این بیتش را خیلی دوست دارم كه میگوید:
ز دست عشق درعالم هیاهوست
تمام فتنهها زیر سر اوست...
شعرهای او و بخصوص نینامهاش مضمون و بیان تاثیرگذاری داشته و چند لایه است. قیصر از آن دسته شاعرانی است كه هنوز بخوبی او را نشناختهایم و نسلهای بعد پی به قوت شعر او میبرند.
اما درباره شعر عمان باید بگویم صنعت شعربسیار قوی دارد. سرودههای او جز اینكه مرثیه است، یك فضای لطیف و شاعرانه دارد كه اگر آن را بهصورت آزاد هم بخوانید روی شما تاثیر میگذارد. از طرف دیگر، مضامین را بهصورت كنایی بیان میكند و این موضوع بر خلاف اغلب مراثی امروز است كه صریح و بیپروا حرف میزنند.
یعنی میگویید برای بیان واقعه عاشورا بیان كنایی و غیرمستقیم تاثیرگذاری بیشتری دارد؟
این موضوع حرف و نظر من نیست. اصولا بزرگان قائل به این هستند كه نباید واقعه عاشورا را به صورت مستقیم بیان كرد، چون در این ماجرا آنقدر شقاوت هست كه بیان مستقیم آن اهل دل را آزار میدهد و از طرف دیگر قبح عمل را محو میكند.
عمان وقتی میخواهد درباره واقعه كربلا حرف بزند، با برائت استهلال ابتدا مقدمهای را بیان میكند و بیمقدمه وارد اصل موضوع نمیشود. شرحی كه او از وقایع میدهد آنقدر زیباست كه شما وارد اصل ماجرا هم نشوید اشكتان جاری میشود، به همین جهت خیلی ارزشمند و خاص است و آدمهای خاصی هم سراغ اشعارش میروند. نمونهاش هم دیالوگهای بین امام حسین(ع) و حضرت علیاكبر(ع) است.
می گوید:
نرگست با لاله در طنازی است
سنبلت با ارغوان در بازی است
بعد میگوید:
بیش از این بابا دلم را خون مكن
زاده لیلا مرا مجنون مكن
همانطور كه میدانید نام مادر حضرت علیاكبر(ع) لیلاست. ببینید مراعات النظیر لیلا و مجنون را چقدر زیبا استفاده میكند و علاوه بر ایجاد صنعت شعری چگونه مخاطب را با خود همراه میكند.
شنیدهام بخشی از این كارها خاطرات مجالس مرحوم پدرتان بوده است.
بله، همینطور است. پدر من روحانی بود، اما به هنر و شعر خیلی علاقه داشت. با استاد تاج اصفهانی و مرحوم استاد حسن كسایی دوستی نزدیكی داشت و خانهمان بهنوعی محفلی ادبی ـ موسیقایی بود. او روحانی خاصی بود، شعرهای عمان را میخواند و گریه میكرد. من هم در محفل پدر به اشعار عمان علاقهمند شدم.
تا به حال برای خواندن كارهای مذهبی از جمله وداع از شما انتقاد نشده است؟
بعضیها میگویند چرا وارد این فضاها میشوی؟ و معتقدند ورود كارهای مذهبی به موسیقی ایرانی موجب از دستدادن مخاطب میشود، اما من با این موضوع موافق نیستم و همیشه گفتهام دین با موسیقی منافات ندارد. به نظرم كسی میتواند در این زمینه اظهارنظر كند كه اهل موسیقی باشد و نسبت به آن آگاهی داشته باشد. ارائه اثر مهم است، یعنی اگر موسیقیدانی بگوید دین با موسیقی منافات ندارد و یك نمونه و الگو برای این حرف ارائه دهد، حرفش قابل تامل است.
كلام آخر؟
اجازه بدهید از نوازندگان عزیزی كه با مهر، كنسرت وداع را همراهی كردند، جناب وحید جلیلوند برای حضورشان در كنسرت وداع، همچنین از آقای میرزمانی و تهیهكنندگان اجرا، برادران تفرشی و همچنین از مدیران شركت همایشهای برج میلاد تشكر كنم و فرصت را مغتنم بدانم و موضوع دیگری را هم بیان كنم.
برخلاف برخی وانمودها این اجرا كاملا خصوصی برگزار شد و هیچگونه حمایتی از سوی سازمانهای دولتی نداشتیم. به هرحال تنها با توكل به حضرت حق و امید به عنایت او ادامه این راه میسور است.
به قول عمان:
آری از قسمت نمیباید گریخت
عین الطافست ساقی آنچه ریخت
حافظ هم جهانی نشده است!
بهكسانی كه معتقدند موسیقی ایرانی علمی نیست، باید بگویم شما چطور چنین فرضیهای را ثابت میكنید؟ حتی كسی چون حاج قربان نیز مفهوم موسیقیاش علمی است و این عوامل به علت خودباختگی در برابر غرب به وجود آمده است و من میگویم همه چیز را همگان نمیفهمند و حتی در قرآن نیز به این موضوع اشاره شده است كه اكثر مفاهیم عمیق را همگان متوجه نمیشوند.
موسیقی باید در خدمت فرهنگ باشد. موسیقی و مذهب در طول هم هستند چون هر دو ریشه در فطرت دارند و برخی كه تصور میكنند اگر خوانندهای به عنوان «خواننده مذهبی» مطرح شود مخاطبان خود و ژانرش را از دست میدهد، تصور غلطی است.
هنرمند واقعی هیچگاه به دنبال كسب درآمد از محل هنر خود نیست، برای مثال اگر حافظ میخواست از محل شعر خود كسب درآمد كند، به نظرم حتی از بیل گیتس و استیو جابز هم پولدارتر میشد! و اگر حافظ الان چنین جایگاهی را در میان مردم ما دارد، به این دلیل بود كه هدفش مادیات نبود و همواره هنرمندانی ماندگار شدند كه در جبهه مردم بودند.
حتی به نظرم شعر حافظ نیز جهانی نشده است. چون در دنیا فقط عده كمی چون گوته شعر حافظ را درك میكنند و میفهمند؛ موسیقی ایرانی هم همینطور است و این مفهوم خطرناكی است كه در مورد موسیقی ایرانی مطرح میشود.
منبع:جام جم