کد خبر: ۱۴۲۸۱
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار:

لنین و میرزا كوچك خان جنگلی

میرزا دو نامه به سران حزب كمونیست شوروی نوشت و در آنها خشم خود را نسبت به شیوه برخورد كمونیستها با جنبش جنگل ابراز داشت. «... اگر این اقدامات شما دوام پیدا كند، ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیستهای دنیا حالی كنیم كه وعده‌های شما همه‌اش پوچ و عاری از صحت و صداقتند. به نام سوسیالیزم، اعمالی را مرتكب شده‌اید كه لایق قشون مستبد نیكلا و قشون سرمایه‌داری انگلیس است...»
اما میرزا، پاسخی از لنین و دیگر رهبران شوروی دریافت نكرد.


ولادیمیر ایلیچ اولیانوف مشهور به لنین در 22 آوریل 1870 در شهر كوچك سیمبیرسك واقع در حاشیه ولگا به دنیا آمد. او پسر دوم خانواده‌ای با سه پسر و سه دختر بود. دوران كودكی را در شهرهای سیمبیرسك، كازان و سامارا سپری كرد. پدرش ایلیا-اولیانوف ناظم مدرسه ابتدایی شهر بود. در سال 1887 برادرش الكساندر را به اتهام دخالت در سوء قصد به جان تزار الكساندر سوم به دار آویختند. در سال 1888 كه تقریباٌ در همان زمان به نام لنین معروف شد، با اندیشه‌های ماركس و انگلس مبنی بر این كه متلاشی شدن كاپیتالیسم در دنیای پیشرفته و صنعتی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود آشنا شد. در سال1891 از دانشكده حقوق سن‌پترزبورگ فارغ‌التحصیل شد.

لنین دریافته بود كه برای دستیابی به انقلابی عظیم به كمك انقلابیون حرفه‌ای نیاز دارد برای همین به سویس رفت تا با جورجی پلخانوف تبعید شده، ملاقات نماید. سپس به دیدار دیگر طرفداران اصلاحات سیاسی كه در پاریس و برلین اقامت داشتند، شتافت. در سال 1896 موقع بازگشت به روسیه دستگیر و به سیبری تبعید شد. در دوران تبعید با دختری به نام «نادژدا-كرپسكایا » ((nadezhda krupskaya ازدواج كرد كه حاصل آن فرزندی در برنداشت. لنین پس از آزادی در سال 1900، روسیه را ترك كرد و در سال 1902 در زوریخ روزنامه جرقه را انتشار داد. در جریان انقلاب 1905به روسیه بازگشت ولی پس از شكست نهضت به فنلاند گریخت.

در سالهای تبعید به سازماندهی حزب خویش پرداخت و نظریات خود را از طریق مقالاتش در روزنامه جرقه انعكاس می‌داد. 1

لنین پس از پیروزی انقلاب روسیه در 16 دسامبر1917 (25 آذر 1296) اعلامیه‌ای خطاب به مسلمانان روسیه و مشرق زمین منتشر كرد «... ما اعلام می‌كنیم كه عهدنامه سری راجع به تقسیم ایران محو و پاره گردید و همین كه عملیات جنگی خاتمه یافت قشون روس از ایران خارج می‌شود و حق تعیین مقدرات ایران به دست ایرانیان تامین خواهد گردید».

بحثهایی كه پس از انتشار پیام لنین درگرفت و ادامه رفتار نامناسب سربازان روس در ایران باعث شد مدتی بعد تروتسكی كمیسر امور خارجی دولت بلشویكی در نامه‌ای به شارژدافر ایران در سن‌پترزبورگ بار دیگر بر مواضع لنین تاكید كند «... موافق نص‌صریح اصول سیاست بین‌المللی كه در كنگره ثانی كمیسرهای ممالك روسیه در 26 اكتبر 1917 مقرر شده است شورای كمیسرهای ملت روس اعلام می‌دارند كه معاهده فوق‌الذكر نظر به اینكه بر علیه آزادی و استقلال ملت ایران بین روس و انگلیس بسته شده به كلی ملغی و تمام معاهدات سابق و لاحق آن نیز كه هر جا حیات ملت، آزادی و استقلال ایران را محدود نماید از درجه اعتبار ساقط خواهد بود... » صمیمانه امیدوارم موقع آن نزدیك شده باشد كه ملل دنیا حكومتهای خود را به جلوگیری از تجاوزات نسبت به ملت ایران وادار و موانع توسعه قوی و ترقی آزادانه مملكت مزبور را مرتفع نمایند به هر حال شورای كمیسرهای ملت روس فقط روابطی را با ایران معتبر می‌داند كه مبنی بر تعهداتی به رضایت طرفین و احترامات بین دو دولت باشد». 2اردیبهشت1299) به بهانۀ تعقیب روسهای ضد انقلاب وارد انزلی شد و شهر را تصرف كرد هر چند میرزا و یارانش در همكاری با ارتش سرخ تردید داشتند ولی امیدوار بودند بتوانند از شرایط جدید برای مبارزه با انگلستان استفاده كنند. میرزا به دعوت فرمانده ارتش سرخ شوروی وارد انزلی شد و پس از چند دوره مذاكره سیاسی، به توافقنامه نه مادّه‌ای دست یافتند. انقلاب روسیه، اعلامیه لنین و نامه تروتسكی، در ایران مورد استقبال فراوان قرار گرفت به‌ طوری كه محمدتقی بهار آن را «معجزه سیاسی» نامید. در این دوران، شوروی جدید برای استقلال‌طلبان ایرانی یك همپیمان و دوست وانمود می‌شد. برای همین وقتی ناوگان ارتش سرخ در 18 مه 1920 (28

1. عدم اجرای اصول كمونیزم از حیث مصادرۀ اموال و الغای مالكیت و ممنوع بودن تبلیغات در گیلان 2. تأسیس حكومت جمهوری انقلابی موقت 3. تأسیس مجلس مبعوثان پس از ورود به تهران، و ایجاد هر نوع حكومتی كه نمایندگان ملت بپذیرد. 4. سپردن مقدرات انقلاب به دست این حكومت و عدم مداخله شورویها در ایران 5. عدم ورود هیچ قشونی از شوروی به ایران بدون اجازه و تصویب حكومت انقلابی گیلان زاید بر قوای موجود 6. قبول مخارج این قشون توسط جمهوری گیلان 7. تسلیم هر مقدار مهمات و اسلحه كه از شوروی خواسته شود، در مقابل پرداخت قیمت 8. تحویل كالاهای بازرگانان ایران كه در بادكوبه ضبط شده، به حكومت جمهوری گیلان 9. واگذاری كلیه موسسات تجارتی روسیه در ایران به حكومت جمهوری گیلان.

میرزا با ائتلاف ارتش سرخ، دست به تشكیل «شورای انقلاب» زد. اعضای این شورا عبارت بودند از: میرزا كوچك ‌خان، كاژانف فرمانده قوای شوروی در ایران، كامران آقایف عضو حزب عدالت باكو، احسان‌الله خان دوستدار، گائوك آلمانی با نام هوشنگ، میرصالح مظفرزاده، حسن آلیانی معین‌الرعایا و كارگاتیلی با نام ایرانی شاپور.

شورای انقلاب این بار در تلگرافی به سفارتخانه‌های خارجی، انحلال سلطنت و تشكیل جمهوری موقت را اعلام نمود و در سطح گیلان دست به اصلاحات اساسی زد و حاكمان محلی و روسای ادارات را انتخاب نمود. اما این پیروزیها دیری نپایید و كمیته مركزی حزب كمونیست ایران، میرزا را به سبب مخالفتش با اشاعه مرام كمونیستی، از سمتهایش از دولت انقلابی عزل كردند. میرزا به عنوان اعتراض در 18 تیر 1299 رشت را به قصد فومن ترك كرد.

همزمان با خروج میرزا، چند تن از فرماندهان نظامی شوروی نیز، كه جانبدار نهضت و همكار با میرزا بودند، به مسكو فراخوانده شدند. میرزا امیدوار بود كه دولت شوروی از اقدامات نمایندگان خود جلوگیری خواهد كرد. و به همین امید نامه‌ای به لنین رهبر انقلاب روسیه نوشت.

هنگامی كه قشون فاتح كارگران و دهاقین روسیه، دشمنانشان را شكست داده، مظفرانه به قلب لهستان پیش می‌روند و نیروی سرمایه‌داری انگلیس در برابر دستجات متحد ایران و روس عقب می‌نشیند بسیار متأسفم كه از كار كناره‌گیری كرده، مطلبی را متذكر می‌شوم كه ملال‌آور است، لیكن از ذكرش خوداری نمی‌توان نمود، چرا كه همه در ایران واقع شده‌اند: پیش از ورود ارتش سرخ به انزلی، من و همكارانم در جنگلهای گیلان به ضد مظالم انگلیس و دولت سرمایه‌داری ایران می‌جنگیدیم و تنها قدرت واقعی و ذیصلاح ما بودیم كه توانستیم مافوق تصور، به نام آزادی ایران، پرچم سرخ را برافرازیم و به تمام جهان آرزوی آزاد شدنمان را از قیود سرمایه‌داری اعلان كنیم.... پروپاكاندهای اشتراكی [= تبلیغات كمونیستی] در ایران، عملاً تاثیرات سوء می‌بخشد، زیرا پروپاگاندچیها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم كه ملت ایران حاضر نیست، برنامه و روش بالشویزم را قبول كند، زیرا این كار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می‌دهد. نمایندگان شما با من هم عقیده شده، از سیاست من پیروی كردند، زیرا تشخیص دادند كه فقط با اتخاذ این سیاست است كه می‌تواند ما را به وصول به مقاصدمان در شرق كامیاب سازد و نیز با تعقیب همین سیاست كه تسلط انگلستان از شرق، دور و نفوذ شاه محو می‌شود.

قراردادمان با نمایندگان روسیه این بود كه مسلك اشتراكی بین اهالی پروپاكاند نشود، ولی رفیق «ابوكف» كه خود را گاهی نماینده روسیه و زمانی نماینده «كمیته عدالت» معرفی می‌كند، با چند تن از اشتراكیون ایرانی كه از روسیه آمده‌اند و از اخلاق و عادات ملت ایران بی اطلاعند، به وسیله میتینگ و نشر اعلامیه در كارهای داخلی حكومت مداخله و آن را از اعتبار ساقط و زیر پایش را خالی می‌كنند و بدین طریق عملاً قوای نظامی انگلیس را تقویت می‌نمایند. حتی من و رفقایم را آلت دست سرمایه‌داران معرفی و كار انقلاب را به تخریب كشانده‌اند. از تمام نقاط ایران علیه تبلیغات اشتراكی اعتراض شده و اظهار داشته‌اند كه هیچ‌گونه مساعدتی به انقلاب نخواهند نمود. مخصوصاٌ اهالی گیلان كه تا چندی پیش حاضر بودند، خود را به آب و آتش بزنند از عملیات اشخاص مزبور اظهار تنفر نموده و حتی حاضر شده‌اند به ضد انقلاب اقدام كنند من می‌دانم كه در تمام ممالك آزاد، برنامه هر فرقه سیاسی، آزادانه نشر و تبلیغ می‌شود؛ ولی برنامه‌ای كه در ایران پروپاكاند می‌كنند، علی‌رغم تمایلات مردم است و تنها تاثیرش جلوگیری از پیشرفت انقلاب و تقویت شدن افكار ضد انقلابی است... مداخلات نامشروع دركارهای داخلی سبب شده كه انقلابیون ایرانی از خود سلب مسئولیت كنند و صریحاٌ اعلام دارند كه كاركردن با این وضع به هیچوجه امكان ندارد... ما معتقدیم كه قدم اول را برای آزادی ایران برداشته‌ایم، لیكن خطر، از جانب دیگر به ما روی آورده است؛ یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود، معنی‌اش این است كه هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید؛ زیرا به جای مداخله یك دولت خارجی كه تاكنون وجود داشت، مداخله دولت خارجی دیگر شروع شده است. ما می‌توانیم، افتخارات انقلابی خود را كه طی 14 سال، كوشش و فداكاری به دست آورده‌ایم، یكباره محو كنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم. من اكنون رشت را ترك كرده، به پناهگاه سابقم «جنگل» رفته‌ام و در آنجا به انتظار جواب موافق نسبت به نظریات خود خواهم نشست... بالاخره دقت شما را در یك مسئله دیگر جلب و می‌گویم كه ملت ایران از مأمورین دولت، تعدیات فراوان دیده و از آنها بیزارند؛ ممكن است تسلط شاه محو شود، ولی غیر ممكن است بتوان احساسات ایرانی را خفه كرد. تاریخ نشان می‌دهد كه چند بار سیاست دول بیگانه در كشورمان نفوذ كرد، اما همین كه خواستند احساسات ملی و آزادمنشی ایرانی را منكوب كنند، مساعی‌شان عقیم ماند. اكنون كه ملت ایران به خوبی لذت آزادی را درك كرده؛ دور ساختنش از این نعمت غیر قابل تصور است. من به وسیله این نامه، روسای ملت آزاد روسیه را مخاطب قرارداده، از آنها می‌خواهم كه به آثار مظالم و تعدیات دولت جبار تزاری كه هر وقت به نحوی به وسیله عمالش جلوه‌گر شده، خط بطلان بكشند و قراردادهای منحوسه را لغو و لغوشان را یكباره اعلام نمایند. من و رفقایم اطمینان كامل داریم كه ملت آزاد روسیه، آزادی خویش را به نحو شایسته حفظ خواهند كرد و به تمام ملتهای خواهان آزدای، كمك لازم خواهد نمود تا به ضد دشمن مشتركشان قیام كنند و انتظار آن را داریم كه افراد ناسالمی را كه، با تاكتیكهای ناصواب از آزادی ملت ایران جلوگیری می‌كنند، از صحنه انقلاب دور سازند. من تا رسیدن جواب مساعد به این نامه، به رشت برنخواهم گشت و به منظور حفظ ارتباط حتمی و لازم، دو تن از رفقا میر صالح مظفرزاده و هوشنگ را خدمت شما فرستادم. 3

میرزا دو نامه نیز به مدیوانی نوشت و در آنها خشم خود را نسبت به شیوه برخورد كمونیستها با جنبش جنگل ابراز داشت. «... اگر این اقدامات شما دوام پیدا كند، ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیستهای دنیا حالی كنیم كه وعده‌های شما همه‌اش پوچ و عاری از صحت و صداقتند. به نام سوسیالیزم، اعمالی را مرتكب شده‌اید كه لایق قشون مستبد نیكلا و قشون سرمایه‌داری انگلیس است...» اما میرزا، پاسخی از لنین و دیگر رهبران شوروی دریافت نكرد.

پس از كودتای سوم اسفند 1299، منافع شوروی و انگلیس ایجاب می‌كرد كه دو كشور به پای میز مذاكرات سیاسی بروند و به درگیری‌های خود در ایران خاتمه بدهند. روسیه نه تنها حمایت خویش از جنگلیان را به نفع مذاكرات و توافق با دولت مركزی در ایران به فراموشی سپرد كه راه اضمحلال جنبش جنگل را نیز از مسیر مذاكره و به راه آوردن گشود. روتشتاین سفیر بلشویكهای روسی، پیامی به جانب میرزا فرستاد و اعلام كرد كه «ما یعنی دولت شوروی در این موقع، نه تنها عملیات انقلابی را بی‌فایده، بلكه مضر می‌دانیم، این است كه سیاستمان را تغییر داده و طریق دیگری اتخاذ كرده‌ایم. بنا به مفاد قرارداد فوریه 1921 (اسفند 1299) ما مجبوریم دولت ایران را از وجود انقلابیون و عملیات آنها راحت كنیم .... ما مكلف شده‌ایم كه در مقابل دولت از قوای انقلابی ایران حمایت كنیم.»

لنین در سال 1922 بر اثر چندین سكته مغری فلج گردید و قدرت تكلم خود را از دست داد. او در سال 1924 در سن 53 سالگی در شهر گوركی چشم از جهان فروبست.

_____________________________

1. بزرگان قرن بیستم، [از مجله] تایم، ترجمه مریم احمدی (تهران: نشر موج، 1379)، ص 15-17
روژه كارانتینو فرانسوا كاراتین، دایره‌المعارف تاریخ عمومی جهان، ترجمه محمود بهفروزی (تهران: نشر قطره، 1382، ص 1/aا/94702
2. باقرعاقلی، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 1(تهران: نشر گفتار، 1372)، ص 498-499
3. «آزادمنشی ایرانیان؛ نامه میرزا كوچك خان به لنین»، اطلاعات، آذر 1383؛ ص 6 .

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۱۶ - ۱۳۸۸/۰۵/۲۳
1
2
میرزا کوچک خان جنگلی عجوبه ای بی نظیر در زمان خود بود روحش شاد و یادش گرامی . . .
پاسخ ها
فرشید
| Canada |
۱۰:۱۶ - ۱۳۸۸/۰۵/۲۳
لول
ناشناس
|
United States
|
۱۳:۱۲ - ۱۳۸۸/۰۶/۱۷
1
2
خطاب به کاربر بالایی :
عزیزم تو اصلاً فهمیدی متن این نامه چی بوده؟
چطوری به خودت جرات میدی که بگی یه همچین شخصی ، فرد بزرگی بوده؟
صرف اینکه با رضا شاه مخالفت میکرده شده بزرگ؟
عزیز جان هرگردی ، گردو نیست . هرکی هم سیبل داشت بابات نمیشه که!!!
فرمانده
|
United States
|
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۱
1
1
زنده باد میرزا کوچک خان مرد مبارزه باد استعمار و سرمایه داری
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۲
1
1
هر کس که مقابل ظلم بایستد قابل احترام است ولی امید از دیگران خطاست
حسین قانع
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۴ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
0
0
بسیاری مردم عوام چیزی رو قبول میکنن که بهشون دیکته شده و روی همان مطالب کانالیزه شده ادعای فضل میکنن در حالیکه اگر به تاریخ کمونیست و چرایی پیدایشش با کمک استعمار انگلیس در روسیه دقت کنیم متوجه خواهیم شد که لنین یک نامه پراکن مزدوری بود که پیرومکتب مارکسیست المانی بوده اما در واقع مزدوری برای انگلیسیها به حساب میآمد که در سال 1917 با صرف پول گزاف از طرف انگلیسیها برای روشن کردن انقلاب کمونیستی از آلمان به روسیه فرستاده شد و یکی از اهداف این انقلاب نابودی نیکولای دوم اخرین تزار روسیه که اتفاقا پسرخاله جرج پنجم پادشاه انگلیس هم بود و جالبه انگلیسیها بعد از قتل عام تزار و خانواده اش نه تنها گنجینه تزار بلکه النگو ی دست زن و دختر تزار رو از دستهاشون کندن و به لندن سرقت کردن ... اما هدف اصلی انگلیسیها ازایجاد انقلاب روسیه قول گرفتن از لنین برای خروج از ایران و افغانستان بود که منتج به صیانت از پایگاه استعماری انگلستان یعنی هندوستان میشد و همانطور که دیدیم لنین به وعده اش به انگلیسیها عمل کرد و بعد از پیروزی در انقلاب نیروهای خود را از ایران بیرون کشید و کل ایران به اشغال انگلیس در امد و انگلیسیها مجال آن را یافتند تا نیمی از ملت ایران را بین سالهای 1917 تا 1919 قتل عام کنند و به راستی اگر دولت وقت امریکا مانع نمیشد نیم دیگر ایرانیان را هم قتل عام میکردند و تنها خاک بکر و غنی ایران به دست استعمار انگلستان میرسید و امروز نیازی نداشتند تا ملت ایران را با عوامفریبی فریب بدهند ومنابع آنها را چپاول کنند و افشا گری ما را هم تحمل کنند
حسین قانع
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
0
0
بعد از عقب نشینی لنین از ایران به نفع استعمارگران انگلیسی , مارکسیستها به تدریج به طرف زادگاه رهبر مکتبی خود یعنی مارکس و آلمان برگشتند و انگلیسیها که خطر روسیه تزاری را در ایران و افغانستان و هندوستان مرتفع کرده بودند اینبار با خطر کمونیست نوپا در اروپا مواجه شدند و با این تفکر که باید مکتبی دیگری را به جان کمونیستها بیندازند و بعد از اتمام جنگ اول جهانی در سال 1918 شروع به بزرگ کردن حزبی کردند که رهبر انها مانند لنین توسط انگلیسیها حمایت شده و بزرگ شد و آن کسی نبود جز آدلف هیتلر که به دروغ خود را رهبر ناسیونال سوسیالیستها میدانست اما در باطن مزدور انگلیسیها بود او یک نقاش سرخورده و یک سرجوخه جنگ اول جهانی بود که بعد از جنگ مانند سگی بی پناه به دنبال ماندن در ارتش بود و توسط یک مزدور انگلیسی که کاپیتان کارل مایر نام داشت به داخل احزاب آلمان فرستاده میشد تا جاسوسی کند و در یکی از این احزاب گذرش به طور کاملا برنامه ریزی شده به حزب نازی برخورد کرد و به جای جاسوسی جذب این حزب شد و مدتی بعد با حمایتهای انگلستان رهبر این حزب شد و کودتای دو هزار نفری مونیخ را علیه دولت وایمار ترتیب داد و دستگیر شدو قاضی پرونده به جای حکم اعدام حکم نه ماهه به او داد با یک اتاق شخصی و منشی مخصوص و ماشین تایپ تا کتاب نبرد من را بنویسد و این حمایتها از انگلستان منشا میشد چرا که انگلیسیها برای بزرگ کردن حزب نازی بیشتر ازبیست سال تلاش مخفیانه کردند تا هیتلر را به صدر اعظمی برسانند و دقیقا در همان سال 1933 باید رییس جمهور انگلیس میمرد و هیتلر وظایف او را نیز به عنوان پیشوا به عهده میگرفت در ابتدا از سال 1933 تا 1941 و حمله به روسیه کسی شک نبرد که هیتلر و حزبش از بیست سال پیش توسط انگلیسیها برای حمله به روسیه بزرگ شدند اما با حماقتهای عمدی هیتلر در جنگ با روسیه داستان مزدوری او برای انگلیسیها و نابودی حزب ناسیونال سوسیالیست افشا میشود ... جزییات جنگ و حماقتهای عمدی هیتلر را به نفع انگلیس که منجر به کشیدن دیواری بین کمونیستها و اروپا در برلین شد مطالعه بفرمایید که آن هم در جنگ سرد به نفع استعمار انگلستان تخریب شد و شوروی کمونیستی هم طبق برنامه هفتاد ساله انگلیسیها از بین رفت امروز هم ایران و هم مستعمرات قبلی شوروی و هم اروپا و آفریقا به برکت جنگهای جهانی اول و دوم که انگلیسیها به پا کرده بودند تحت استعمار روباه پیر قرار گرفتند بایک نقشه حساب شده و دقیق و دراز مدت که حتی طراحان انگلیسی این نقشه ها میدانستند که نتیجه نقشه هایشان را نسلهای بعدیشان خواهند دید نه خودشان.....
حسین قانع
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۳۷ - ۱۳۹۸/۰۳/۰۴
0
0
درمتن بالا یک اشتباه سهوی شده منظور رییس جمهور آلمان هیندنبرگ بود که دقیقا همزمان با صدر اعظمی هیتلر در سال 1933مرد
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین