کد خبر: ۹۹۹۰۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

نگاهی نو به فاجعه یازده سپتامبر . جنگ نیابتی آمریک : دروغ بزرگ، رمز گشایی از یک واقعه

حوادث یازده سپتامبر را می توان یکی از بزرگترین دروغهایی به شمار آورد که در طول تاریخ جعل و به آن شکل واقعیت داده شده است.
به گزارش، « خلیج فارس» حوادث یازده سپتامبر را می توان یکی از بزرگترین دروغهایی به شمار آورد که در طول تاریخ جعل و به آن شکل واقعیت داده شده است.

از سوی دیگر با شروع موج بیداری اسلامی در منطقه امرکیا و متحدانش ه منافع خود را از این حرکت در خطر می دیدند با برنامه ریزی پیچیده و استمداد از متحدین قبلی خود گروهک تروریستی القاعده و ... سعی در به انحراف  کشیدن این موج نمودند.

تحولاتی که امروز در سوریه در حال رخ دادن است را میتوان در همین راستا ارزیابی  نمود.

 

 تحوالاتی که مقام معظم رهری از آن به یکی جنگ نیبتی تعبیر نمودند، رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان دبیركل سازمان ملل درباره‌ی سوریه و درخواست از جمهوری اسلامی ایران برای كمك به حل این بحران افزودند: مسئله‌ی سوریه مسئله‌ی بسیارتلخی است كه نتیجه‌ی آن، قربانی شدن مردم بی‌گناه این كشور است. جمهوری اسلامی ایران بر اساس اعتقادات و آموزه‌های دینی خود، آماده‌ی هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است.

 اما حل بحران سوریه یك شرط طبیعی دارد كه عبارت است ازجلوگیری از ارسال سلاح به گروه‌های بی‌مسئولیت داخل سوریه. وضعیت كنونی سوریه نتیجه‌ی ارسال سیل‌گونه‌ی سلاح از بیشتر مرزهای سوریه به داخل این كشور و برای گروه‌های مخالف است.

وجود سلاح در دست دولت سوریه طبیعی است، زیرا دولت سوریه مانند هر دولتی ارتش دارد.

حقیقت تلخ در مورد سوریه این است كه مجموعه‌ای از دولت‌ها، گروه‌های مخالف دولت سوریه را به جنگی نیابتی از طرف خودشان با دولت سوریه وادار كرده‌اند و این جنگ نیابتی، واقعیت امروز بحران سوریه است.

 همین دولت‌هایی كه جنگ نیابتی را در سوریه به راه انداخته‌اند، مانع از اجرای طرح آقای كوفی عنان نیز شدند و نگذاشتند این طرح به نتیجه برسد.

تا زمانی كه این نقشه‌ی بسیار خطرناك از طرف برخی دولت‌ها ‌در سوریه ادامه

داشته باشد، وضعیت سوریه تغییری نخواهد كرد.

 ماجرا از کجا آغاز شد

 در سالهایی که افغانستان در اشغال اتحاد جماهیر شوروی بود آمریکا که منافع خود را در این منطقه استراتژیک عالم در خطر می دید با همکاری هم پیمانان منظقه ای خود مانند پاکستان و عربستان در جهت تضعیف نیروهای شوروی اقدام می نمود.

 در همین راستا یکی از طرح هایی که در لابراتورهای جاسوسی غرب به ویژه سیا مورد تجزیه و تحلیل و به مرحله اجرا رسید استفاده از عقاید جهادی موجود در دین اسلام در یک بستر عقیذتی معیوب با نام وهابیت بود تا با همین انگیزه نیروهای شبه نظامی جهادی برای مبارزه با شوروی در افغاستان شکل گیرد.

 همین استراتزی منجر به شکل گیری گروه افراطی با نام القاعده می گردد.

 

 

 القاعده چگونه متولد شد

 تشکیلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن با پشتیبانی ویژه کشورهای عربستن سعودی، پاکستا و ایالات متحده آمریکا جهت مبارزه با اتحاد جمهی شوری تاسیس شد.

هسته ابتدایی این تشکیلات تشکیات دیگر با نام مکتب الخدمت بود که چندین سال بود مشغول سازمانهی و مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی بود.

اکثریت اعضای القاعده پیرو مکتب سلفی می باشند

 در سال ۲۰۰۰ ایمن ظواهری سازمان جهاد اسلامی مصر را با سازمان القاعده ادغام نمود و به شخص دوم این تشکیلات تبدیل شد.

 

 وجه نامگذاری سازمان القاعده برگرفته از توصیف این سازمان در یکی از متن‌های آن است که تشکیلات القاعده را «قاعدة الجهاد» (اساس و بنیان نبرد اسلامی) توصیف می‌کند. این درحالی است که خود اعضا این سازمان آن را «جبهه بین‌المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می‌نامند.

تاریخ دقیق شکل‌گیری القاعده در یمن دقیقاً مشخص نیست. اما پایه شکل‌گیری القاعده در یمن را می‌توان در ملحق شدن گروه‌های پیکارجوی یمنی با القاعده عربستان دانست.

 اسامه بن لادن

 اسامه بن عوض بن لادن در ریاض، پایتخت عربستان سعودی زاده شد. خود وی در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۹۸ تاریخ تولدش را ۱۰ مارچ ۱۹۵۷ یاد کرده‌است.

 او فرزند محمد بن عوض بن لادن، میلیاردری در صنعت ساختمان با ارتباطاتی با خاندان سلطنتی سعودی و دهمین همسر اش، حمیده العطاس بود. خانواده بن لادن 5 میلیارد دلار از صنعت ساختمان سازی به دست آوردند که اسامه بعداً 25-30 میلیون دلار آن را به ارث برد.

 

 

بن لادن همچون یک معتقد وهابی پرورش یافت. او بین 1968 تا 1976 به مدرسه نمونه الثغر که سکولار و برای طبقه نخبگان بود پیوست. او در دانشگاه ملک عبدالعزیز اقتصاد و مدیریت کسب و کار تحصیل کرد. و مدرکی در مدیریت عمومی در 1981 یا مدرکی در مهندسی عمران در 1979 گرفت. یک منبع او را سختکوش می خواند و دیگری می گوید او پیش از اخذ مدرک در سال سوم دانشگاه را ترک کرد. در دانشگاه، بزرگترین علاقه بن لادن مذهب وهابی بود و او هم در تفسیر قرآن و جهاد و کارهای عام المنفعه فعال بود. دیگر علایق او سرودن شعر، مطالعه بود و گفته شده آثار فیلدمارشال برنارد مونتگومری و شارل دو گل را دوست داشته است. به فوتبال علاقه داشت و دوست داشت سانتر فوروارد بازی کند و هوادار باشگاه آرسنال بود.

 

 

 

يازده سپتامبر چه كار اسامه بن لادن و ياران القاعده اي اش باشد و چه آنگونه كه برخي گفته اند دست پخت سرويس هاي امنيتي آمريكا، جهان را به دو دوره قبل و بعد از خود تقسيم كرد. يازده سپتامبر تنها برج هاي دوقلو فرو نريخت آغاز دومينويي از بازنويسي سياست ايالات متحده در عرصه داخل و بخصوص بين الملل بود.

 گرد و غبار فروريختن برج ها آنقدر غليظ بود كه هنوز هم مشخص نشد به راستي چه كسي عملياتي با اين عظمت را كليد زد. ليست برندگان و بازندگان يازده سپتامبر چندان دراز نيست و خيلي راحت مي توان دريافت كدام طيف و طايفه بيشترين سود را برده و كدام ها بزرگترين بازندگان اين ماجرا شدند؟

 

 

روایت در روایت

 اگر روايت غرب از عاملان حملات يازده سپتامبر را بپذيريم نام اسامه بن لادن سعودي الاصل بر پيشاني اين ماجرا خود نمايي مي كند. مردي كه كماندوهاي ارتش آمريكا سحرگاه به خانه اش ريخته و با گلوله اي بر پيشاني اش صندوقچه اسرار يازده سپتامبر را به قعر دريا فرستادند تا اين معما همچنان لاينحل باقي بماند.

طرحي كه بن لادن ريخت بزرگترين خدمت به آمريكايي بود كه آرزويي جز حضوري پررنگ براي دستيابي و كنترل منابع انرژي در اين ينگه دنيا نداشت. برج هاي دوقلو كه فرو ريخت ساعتي بعد دهها تحليلگر به رسانه هاي غربي آمدند و انگشت اتهام را به سوي اسامه بن لادني كه سال ها  بود افغانستان را ماواي خود كرده بود، نشانه رفتند و مشخص نشد اين همه تحليلگر چرا تا آن روز به اين ميزان از خطر القاعده نگفته بودند.

 

 

ناگفته‌های مامور سیا از ۱۱سپتامبر

 کورت سوننفیلد که تحت تعقیب دولت آمریکا است در کنگره آرژانتین علل فرار از آمریکا و درخواست پناهندگی خود از آرژانتین را تشریح کرد.

 وی تاکید کرد؛ ‌ دولت آمریکا حملات یازده سپتامبر را طراحی کرد تا تجاوز نظامی به عراق و افغانستان را توجیه کند.

 سوننفیلد گفت: ‌ ما به جرم گفتن حقیقت تحت تعقیبیم، به جرم افشای جنایات جنگی آمریکا.

 

 

اسام زدایی و یازده سمتامبر

 طبق گزارش تفصیلی منتشر شده در مرکز پیشرفت آمریکایی، (Center for American Progress) گروه کوچکی از موسسات، اتاق‌ فکرها، صاحب‌نظران و وبلاگ نویسان پشت پرده یک کمپین ده ساله هستند که هدف آن گسترش ترس از اسلام و مسلمانان در آمریکا است.

 

این گزارش که توسط موسسه جامعه باز (Open Society Institute)  حمایت می‌شود در زمان حساسی منتشر شده است؛ کمتر از دو هفته قبل از سالگرد ده ساله یازده سپتامبر و کمتر از یک ماه بعد از کشتار ۷۶ نفر در نروژ توسط آندره برویک که بیانیه آن نشات گرفته از نظریه‌پردازان اسلام‌هراسی آمریکا بود و هم‌چنین مستقیما از نوشته‌های آنان در ده‌ها مقاله ذکر شده بود. این مرکز گزارشی ۱۳۰ صفحه‌ای تحت عنوان «کارخانه ترس: ریشه‌های شبکه اسلام‌هراسی در آمریکا» منتشر کرده است که در آن به حمایت مالی به ارزش ۴۲ میلیون دلار توسط هفت نهاد به افراد شاخص و سازمان‌های جلودار این تلاش در سطح کشور آمریکا در بین سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۹ اشاره کرده است.

 

حامیان مالی مدت‌ها با راست‌های افراطی در آمریکا و هم‌چنین چند نهاد خانوادگی یهودی حامی راست‌گراها و اشغال‌گران اسراییل، همکاری داشته‌اند. این شبکه شامل افراد زیر است:

 فرنک گفنی در مرکز سیاست امنیتی (Center for Security Policy) ، دنیل پایپس در مرکز خاورمیانه (Middle East Forum) در فیلادلفیا، دیوید یروشلمی در جامعه آمریکایی برای حضور ملی (Society of Americans for National Existence) ، رابرت اسپنسر در اسلام سازی آمریکا را متوقف کنید (Stop Islamization of America) و استیون امرسن در پروژه تجسسی در تروریسم (Investigative Project on Terrorism) که اغلب توسط شبکه‌های خبر تلویزیونی و میزگردهای راست‌گرای رادیویی برای اعلام نظر راجع به اسلام و تهدیدهای آن برای امنیت ملی آمریکا دعوت می‌شوند.

 این افراد به عنوان هسته جعل و اغراق در معرفی شریعت اسلامی، فتح غرب توسط اسلام و خشونت تحمیل شده به افراد از قرآن فعالیت دارند. این گزارش این گروه را به عنوان هسته سیستم روانی شبکه اسلام هراسی معرفی کرده است. این گروه کوچک نظریه‌پردازان افراطی تلاش کردند تا شریعت را نظریه استبدادی و دکترین نظامی، سیاسی تعریف کنند که هدف آن نابودسازی تمدن غرب است. اما اسلام و مسلمانان تعریف آنان از شریعت را نمی‌پذیرند.

پیام این گروه به صورت گسترده توسط رهبران راست‌گرایان مسیحی مانند فرانکلین گراهام و پات رابرتسون و بعضی سیاست‌مداران جمهوری‌خواه مانند کاندیدهای ریاست جمهوری، نماینده مایکل بچمن و سخن گوی سابق مجلس نمایندگان، نیوت گینگریچ منتشر شده است.

 

فائز شکیر رییس مرکز پیشرفت آمریکایی گفت: هسته متفکر این شبکه کاملا شناخته شده است. ما می‌دانیم که برای گسترش نفرت علیه مسلمانان فعالیت می‌کند. چیزی که ما نمی‌دانیم انگیزه حامیان مالی این شبکه است.

هوروپیتز در بیانیه‌ای روی سایت خود، این گزارش را محکوم کرد و آن را اقدامی فاشیستی برای ساکت کردن منتقدین و ترساندن اهداکنندگان برای دست برداشتن از حمایت مالی از تلاش این شبکه برای آگاهی عموم آمریکایی‌ها از تهدیدهای پیش رو از جهاد اسلامی دانست.

 هالیوود وارد می شود

 در جشنواره ونيز  درام سياسي جورج كلوني، «نيمه ماه مارس» اكران شد. «نيمه ماه مارس» درباره يك نامزد دموكرات انتخابات رياست‌جمهوري بود که پشت صحنه تن به مصالحه می‌دهد و وارد بخش‌های تاریک سیاست می‌شود. جورج کلونی در آن جلسه اظهار داشت که این فیلم را خیلی زودتر از اینها هم می‌توانست بسازد چون در آن زمان هم سیاست‌های سیاستمداران آمریکایی کاملا متناسب با سوژه فیلم بود. این حرف کلونی چه شوخی باشد و چه جدی، به نوعی خاطره سینمایی هالیوود در دوره بعد از 11 سپتامبر را زنده می‌کند.

 

 در  سال 2003 فیلم ضد آمریکایی و هجوآمیز دنی آرکان با نام «هجوم بربرها» کلوزآپی از برخورد هواپیما با برج دوم نشان داد و ناگهان ما متوجه شدیم علاوه بر آن تصاویر مبهم و ضمنی، شبکه‌های آمریکایی تصاویر زنده‌ای از آن واقعه داشتند که به ندرت نشان می‌دادند. همان سال در اینترنت یوتیوب تصاویر فراوانی از برخورد هواپیماها با برج‌های دوقلو پخش کرد و همه مردم توانستند بالاخره آن تصاویر تکان‌دهنده را ببینند.

  یونایتد 93(کارگردان: پل گرین‌گراس- محصول 2006)

 

درامی برمبنای یک زندگی واقعی و عملیات نجاتی که آن بالا در یکی از هواپیماهای ربوده شده، اتفاق می‌افتد. این اولین فیلمی است که مستقیما داستان عملیات 11سپتامبر را روایت می‌کند.

 مرکز تجارت جهانی(کارگردان: الیور استون- 2006)

 

 

الیور استون، اولین کسی بود که با فیلم «جوخه» به جنگ ویتنام توجه نشان داد و جزو اولین کسانی هم بود که 11سپتامبر را به تصویر کشید. برخلاف فیلم‌های قبلی استون که بیشتر سیاسی بودند این بار او ما را به داخل برج‌های مرکز تجارت جهانی می‌برد و داستان دو آتش‌نشان را تعریف می‌کند که آنجا گیر افتاده‌اند. فیلم استون سانتی‌مانتال، به طرز اغراق‌آمیزی احساسات‌گرایانه و زیادی تک قطبی و معصوم به‌نظر می‌رسد که به طور دردناکی نتیجه نگاه مثلا وطن‌پرستانه ولی تک بعدی وی است

 فارنهایت 911(کارگردان: مایکل مور- 2004)

 

یکی از جنجال‌برانگیزترین مستندهای تاریخ سینما که توسط فیلمساز جنجالی مایکل مور کانادایی ساخته شد. فیلم بیشتر روی اتفاقات بعد از 11سپتامبر تمرکز می‌کرد اما نقطه ثقل اصلی آن خود 11 سپتامبر بود. مور در فیلمش سیاست‌های جورج بوش را متهم می‌کند و او را عامل اصلی این فاجعه می‌داند و در این میان فضای سیاسی سال 2001 را هم نشان می‌دهد. احتمالا مهم‌ترین فیلمی است که درباره این واقعه ساخته شده چون مایکل مور از قهرمان‌سازی یا حتی احساسات میهن‌پرستانه دوری می‌کند و از زاویه‌ای دورتر به قضیه نگاه می‌کند. اینکه خود آمریکا چه نقشی در به وجود آمدن القاعده داشته است که مسبب نابودی برج‌های دوقلو بودند. البته به دلیل لحن هجوآمیزی که مور در فیلمش به کار می‌گیرد، «فارنهایت 911» به تندی و تیزی بقیه فیلم‌های انتقادی مور تمام نمی‌شود. نمایش این فیلم واکنش‌های متفاوتی در آمریکا ایجاد کرد. سر اولین نمایش فیلم در جشنواره کن، تماشاگران مدتی ایستاده فیلم را تشویق می‌کردند. احساس می‌شد بعد از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، دیگر احساسات وطن‌پرستانه مردم کاهش یافته است و به همین دلیل هم پالس‌های مثبتی از فیلم دریافت می‌کنند. مهم‌تر از هر چیزی پیام مور در فیلم «فارنهایت911» بود که از روی «فارنهایت 451» تروفو گرفته شده بود، ضدآرمانشهری که آمریکا بعد از آن واقعه و در دوره جدید به آن رسیده بود و به‌نظر می‌رسید بازگشت به قبل از آن دوباره ناممکن است. «فارنهایت 911» تراژیک و ترسناک است و نشان می‌دهد که جنگ‌ها در اصل بیش از هر چیز دیگر به‌خاطر پول و منافع شخصی آغاز می‌شوند.

 

 

 

روشنفكران حقيقت‌ياب 11 سپتامبر

75 نفر از اساتيد دانشگاه‌هاي مختلف آمريكا با اشاره به شواهدي كه در تحقيقات خود جمع‌آوري كرده‌اند، اعلام كردند حملات 11 سپتامبر 2001 به نيويورك و واشنگتن، توطئه‌ كاخ سفيد براي توجيه اشغال ديگر كشورهاي نفت‌خيز بوده است. به اعتقاد آنها حملات به نيويورك و واشنگتن " اقدامي داخلي" بود كه براي توجيه حمله و اشغال كشورهاي نفت‌خيز انجام شد.

البته اين اساتيد دانشگاه كه خود را "روشنفكران حقيقت‌ياب 11 سپتامبر" ناميده‌اند، معتقدند واقعيت‌ها و شواهدي كه آنها در تحقيقات خود به دست آورده‌اند واقعا غيرقابل انكار بوده و نقطه نقطه بزرگترين توطئه تاريخ را به هم متصل مي‌كند. اين اساتيد كه در دانشگاه‌هاي سراسر آمريكا مشغول به تدريس هستند، با انتشار مقاله‌ها و گزارشات مختلف ، بسياري از نظريات توطئه مطرح شده در اينترنت از سال 2001 تاكنون را قابل باور كرده‌اند. بر این تردید ها پانصد محقق آمربکایی از دانشگاه ‌هاي استنفورد و پرينستن در نشست خود در شيكاگو نیز صحه گذاشتند. به اعتقاد آنها برج های دو قولو را خود آمربکا منفجر کرد. اين اساتيد دانشگاه آمريكا معتقدند تعدادي از نومحافظه‌كاران آمريكا در گروهي با نام "پروژه قرن جديد آمريكا" كه قرار است سيطره اين كشور را بر جهان تضمين كند، حملات به مركز تجارت جهاني و پنتاگون را به عنوان بهانه‌اي براي حمله به افغانستان، عراق و بعدها ايران مطرح كرده‌اند. در ادامه برخی دلایل ارائه شده توسط این محققان رای ملاحظه می کنیم

غار نشینان خلبان

 پرفسور استيون جونز، استاد فيزيك در يكي از دانشگاه‌هاي ايالت اوتاوا، و يكي از اعضاي اين گروه مي‌گويد: «ما باور نمي‌كنيم كه اين 19 هواپيما‌ ربا و چند نفر ديگر در غارهاي افغانستان به تنهايي اين حملات را اجرا كرده‌اند. به اميد خدا، ما نظريات رسمي مطرح شده را به چالش كشيده و آنان را به زير خواهيم آورد.»

 

 

سقوط غیر معمول

 پرفسور جونز: امكان نداشت برج‌هاي دوقلو با برخورد دو هواپيماي مسافربري به اين شكلي كه ديديم فرو بريزند. به گفته وي سوختن سوخت هواپيماهاي جت دماي كافي براي ذوب كردن فولاد را تامين نمي‌كند و دود سفيدي كه در اطراف اين ساختمان ‌ها ديده شد نيز نشانه انفجار‌هاي كنترل شده براي فروريختن آنها است.

ذوب فلز با مواد منفجره

بررسي ساختار اين ساختمان‌ها نشان داد آنها بر اثر مواد آتش‌زا كه منجر به ذوب شدن فولادها شده است، ضعيف شده و سپس سقوط كرده‌اند.

زنده بودن هواپیما ربایان

 "جيمز فتزر" استاد بازنشسته دانشگاه مينسوتا: برخي از هواپيما- ربايان هنوز زنده هستند.

 یافته شدن مواد ذوب کننده فلز در محل برج

 "استيون جونز" يكي ديگر از برجسته‌ترين فيزيكدانان در دانشگاه بريگهام يانگ : دولت آمريكا بارها اعلام كرده كه ذوب اسكلت فلزي اين دو ساختمان، باعث فروريختن آنها شده است. ولی موادي در اين محل پيدا شده كه براي ذوب كردن فلز استفاده مي‌شود. وي گفته است كه به نظر او اين مواد در محل كار گذاشته شده بود.

سرعت غیر عادی فرو ریختن برج ها

 جودي وود يكي از اساتيد دانشگاه در رشته مهندسي مكانيك مي‌گويد اگر قرار بود اسكلت فلزي ذوب شود، مراحل ذوب به اين سرعت صورت نمي‌گرفت.

دولت آمريكا طبق هميشه اين اظهارات را رد كرده است اما اين اساتيد دانشگاه به دنبال قانع كردن كنگره براي بازگشايي اين پرونده هستند. بوش با بهره‌گيري از اين اقدام تروريستي، اولا موقعيت خود را كه با وجود راي دادگاه به نفع او به شدت متزلزل بود، تثبيت كرد و ثانيا موفق شد حملاتي را عليه برخي كشورهاي اسلامي سازماندهي كند.حملات ۲۰شهريورماه تنها چند ماه پس از آن انجام گرفت كه دادگاه آمريكا پس از ترديدهاي جدي درباره پيروز انتخابات رياست جمهوري، به شكل ناباورانه‌اي به نفع بوش راي داد.

 مرگ اسامه بن لادن

 اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده در تاریخ ۱ مهٔ ۲۰۱۱ ساعت ۱۷ به وقت گرینویچ توسط نیروهای نظامی آمریکایی در ابیت آباد و در جریان تیراندازی در تأسیساتی در داخل خاک پاکستان کشته شد. این عملیات در مراحل مختلف و سازمانهای سهیم اسامی متفاوت داشت، از جمله Operation Neptune Spear و Abbottabad Operation و همچنین Operation Geronimo (نام عملیات پایانی).

 

 باراک اوباما رییس‌جمهوری آمریکا، در کاخ سفید و در شامگاه ۱ مه ۲۰۱۱ اعلام کرد که اسامه بن‌لادن، توسط ارتش آمریکا کشته شده‌است. او پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تحت تعقیب بود. باراک اوباما همچنین گفت: کسب اطلاعات در رابطه با بن لادن در ماه آگوست گذشته افزایش یافت و نهایتاً هفته گذشته ما اطلاعات کافی را در مورد محل پنهانی اسامه بن لادن به دست آوردیم و نیروهای آمریکایی حمله‌ای را در پاکستان انجام دادند و باعث کشته شدن بن لادن شدند. ما هم الان جسد بن لادن را در اختیار داریم. بعد از اعلام خبر مرگ بن‌لادن مردم بعضی از شهرهای آمریکا به شادی پرداختند.

 بنا بر گزارش های رسمی، خانه مسکونی بن لادن واقع در ابیت آباد (پنجاه کیلومتری شمال شرقی اسلام آباد) از ماه اوت ۲۰۱۰ تحت نظر سازمان های اطلاعاتی آمریکا بود.

 

  رهبری کل عملیات در دست " United States Joint Special Operations Command " وابسته به "United States Special Operations Command" قرار داشت که وظیفه اش هماهنگی تمامی گروه های ضربت ایالات متحده است. اجرای عملیات بوسیله "اسکادران سرخ" از " United States Naval Special Warfare Development Group" بود که یگان ویژه ضد تروریستی نیروی دریایی آمریکا است.

 

 

ساعات اول روز دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ که فرمان حمله صادر شد، اعضای شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا در واشینگتن به صورت زنده پای تلویزیون شاهد پیشروی عملیات بودند. احتمالا دو گروه ضربت، متشکل از ۲۵ نفر در هر گروه، وارد صحنه شدند. یکی از دو گروه در حالت رزرو و آماده باش بود. وسیله ترابری "اسکادران سرخ" در جمع چهار بالگرد " MH-60 Black Hawk" رادارگریز، مجهز به فن آوری صدا خفه کن بود.

 

یگان ویژه پس از ورود به خانه در طبقه هم کف دو مرد و یک زن را کشته و سپس به طبقه یکم هجوم میبرند و در آنجا ابتدا زنی را که از بن لادن "دفاع" میکرده از پای در آورده و سپس خود بن لادن را با شلیک چند گلوله به سوی سینه و سر میکشند. بن لادن در حین عملیات مسلح نبوده. به گفته رئیس سی آی ای در گوشه ای از لباس او پانصد یورو پول نقد و دو شماره تلفن دوخته شده بود. بقیه افراد مقیم در خانه از جمله چند همسر بن لادن و پسران او زنده دستگیر میشوند. عملیات طی چهل دقیقه و قبل از رسیدن نیرو های پاکستانی به اتمام میرسد. به گفته مقامات واشینگتن، جسد بن لادن به افغانستان منتقل شده و پس از آزمایشات ژنتیکی در دریای عرب "آب سپاری" میشود و این بر خلاف ادعای واشینگتن، برای مسلمانان عملی است کاملا نامرسوم.

 سه تفنگدار گروهک  ترورستی اقاعده

 ایمن الظواهری

 ایمن الظواهری متولد ۱۹ ژوئن ۱۹۵۱ در مصر، دومین و آخرین امیر جهاد اسلامی مصر و رهبر کنونی القاعده بعد از اسامه بن لادن می‌‌باشد.

 

 

زندگینامه

وی در جوانی فارغ‌التحصیل رشتهٔ پزشکی از مصر شد ولی نهایتاً به عضویت گروه تروریستی حرکت جهاد اسلامی مصر درآمد.

 پس از ترور انور سادات، رئیس جمهور مصر، وی و همفکرانش در یک سری عملیاتهای پلیسی و امنیتی در مصر دستگیر و محاکمه شدند. در دادگاه از آنجا که وی مسلط به زبان انگلیسی بود به عنوان سخنگوی زندانیان جهاد اسلامی مصر انتخاب شد. سخنرانی‌های آتشین وی در دادگاه باعث جلب افکار عمومی نسبت به وی شد. پس از آزادی از زندان وی از مصر خارج و به جهادیون عرب که در افغانستان مشغول جنگ با ارتش سرخ شوروی بودند پیوست.

 در افغانستان وی با اسامه بن لادن سعودی آشنا شد و در آنجا بود که شبکه تروریستی القاعده پایه ریزی شد.

 وی به عنوان نفر دوم شبکه القاعده همچون اسامه بن لادن در ارتباط با حملات تروریستی بسیاری در سرتاسر جهان از جمله بمب گذاریهای ۷ اوت ۱۹۹۸ در سفارتخانه‌های آمریکا در دارالسلام (تانزانیا) و نایروبی (کنیا)، حمله به کشتی جنگی یو اس اس کول (USS Cole)، حملهٔ تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی و پنتاگُن و... تحت تعقیب بین‌المللی قرار دارد.

 همکنون تصور می‌رود که وی در مرز بین افغانستان و پاکستان به سر می‌برد.

 ابومصعب الزرقاوی

ابو مُصعَب الزرقاوی با نام اصلی أحمد فاضل النزال الخلایله (تولد ۲۰ اکتبر ۱۹۶۶ شهر زرقای اردن - مرگ ۷ ژوئن ۲۰۰۶) تروریست بنیادگرای اردنی الاصل که در افغانستان اردویی برای تعلیم شبه‌نظامیان راه انداخت. او پس از رفتن به عراق و به مسئولیت گرفتن تعدادی بمب‌گذاری در زمان جنگ به شهرت رسید.

 

 

او در سال ۱۹۹۰ جماعت توحید و جهاد را بنیان گذشت و رهبری آن را تا زمان مرگش در ژوئن ۲۰۰۶ برعهده داشت. وی طی پخش نوارهای ویدئویی مسئولیت چندین عمل خشونت بار از جمله کشتن شهروندان و غیرنظامیان مختلف در عراق را به عهده گرفت. زرقاوی مخالف حضور آمریکا و نیروهای غربی در جهان اسلام بود. در اواخر سال ۲۰۰۴ او به اسامه بن لادن و القاعده پیوست و از این پس جماعت توحید و جهاد القاعده عراق نامیده شد و زرقاوی توسط القاعده ملقب به «امیر القاعده در کشور بین‌النهرین» شد.

 در سپتامبر ۲۰۰۵ و پس از سرکوب شبه‌نظامیان سنی در تلعفر توسط دولت عراق، زرقاوی به شیعیان در عراق اعلان جهاد می‌کند. در این زمان او تعداد زیادی بمب‌گذاری انتحاری در مناطق شیعه‌نشین و همچنین علیه نیروهای آمریکایی را به اجرا می‌گذارد. همچنین او مسئول بمب‌گذاری در سه هتل در امان است.

 گفته می‌شود که ابوحمزه المهاجر که به ابوایوب المصری نیز شهرت دارد، همینک جانشین وی در عراق شده و رهبری شبکه تروریستی القاعده در عراق را عهده دار شده است. ابومصعب الزرقاوی در ۷ ژوئن سال ۲۰۰۶ در هشت کیلومتری شمال شهر بعقوبه در شمال بغداد پایتخت عراق به دست نیروهای آمریکایی کشته شد.

 ابوحمزه المهاجر

 ابوحمزه المهاجر یا ابو ایوب المصری (حدود ۱۹۶۸ در مصر، ۱۹ آوریل ۲۰۱۰ در تکریت) دستیار ارشد ابومصعب الزرقاوی رهبر القاعده عراق بود که پس از مرگ زرقاوی در سال ۲۰۰۵ به حکم «شورای رهبری القاعده»، جانشین وی شد. وی در حمله مشترک نیروهای عراقی و آمریکایی در سال ۲۰۱۰ به همراه ابوعمر البغدادی به قتل رسید.

 

 

وی مسئولیت فرماندهی شورشیان سلفی و تروریست‌های خارجی در عراق را به عهده داشت.

 

در تاریخ ۸ مه ۲۰۰۸ میلادی (۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷) اعلام شد که وی توسط نیروهای امنیتی عراق در شهر موصل دستگیر شده است. اما این خبر توسط نیروهای ائتلاف در عراق تکذیب شد و اعلام شد که فرد دستگیر شده، یکی از اعضای دون پایه القاعده عراق است و ابوحمزه المهاجر «نیست».

وی در ماه آوریل ۲۰۰۷ میلادی از سوی کابینه «ولایت اسلامی عراق» که سازمانی متشکل از گروه‌های پیکارجوی سلفی است «وزیر جنگ» نامیده شده بود.

 ابوحمزه ابتدا از اعضای اخوان المسلمین بود، در سال ۱۹۸۲ به جهاد اسلامی مصر پیوست و از سال ۱۹۹۹ به افغانستان رفت. وی در افغانستان از متخصصان تهیه مواد منفجره شد.

 جنگ نیابتی و شكل‌بندی هندسه ژئوپلیتیك جدید

 در سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۹۱ شهروندان و نخبگان سیاسی جهان غرب، امنیت را وضعیت معمول و چالش‌های امنیتی را وضعیت گذرا تلقی می‌كردند. تمامی سعی آنان بر این موضوع قرار گرفته بود كه چگونه باید امنیت مطلق را سازماندهی كنند. نظریه‌پردازان امنیتی ایالات متحده در این دوران همه‌ی تلاش خود را در مطالعات جنگ، قدرت و امنیت بر تبیین این موضوع قرار داده بودند كه چگونه می‌توانند بر چالش‌های كوتاه‌مدت غالب آیند، چالش‌های میان‌مدت را كنترل كنند و چالش‌های بلندمدت را مدیریت نمایند؟

 در این ارتباط «آرنولد ولفرز» موضوع مربوط به امنیت را در قالب تفكر و اندیشه‌ی گفتمانی جهان غرب تبیین كرد. ولفرز بر این اعتقاد است كه امنیت در شرایطی حاصل می‌گردد كه كشورهای مسلط در سیاست جهانی در وضعیت چالش قرار نداشته باشند یا این كه برای برطرف كردن چالش ملزم به جنگ نباشند. چنین رویكردی به معنی آن است كه ولفرز و دیگر نظریه‌پردازان امنیت در جهان غرب بر موضوعی به نام «نفوذ» و «اعتبار» تأكید داشته‌اند.

 

 

 در چنین شرایطی كشورهای جهان غرب احساس می‌كردند كه به سطحی از قدرت، نفوذ و اعتبار رسیده‌اند كه قادرند بر هر چالشی غلبه كنند. چنین رویكردی زمینه‌های شكل‌گیری «تفكر غلبه» در ساختار سیاسی و رویكرد بین المللی جهان غرب را به وجود آورد. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، «تفكر غلبه» در اندیشه‌ی سیاسی و ساختار اقتدار جهان غرب به چالش كشیده شد. شاید مهم‌ترین پیامد انقلاب اسلامی ایران را بتوان همین چالش در برابر هژمونیك‌گرایی و سلطه‌ی جهان غرب بر مناطق پیرامونی دانست.

 رهبران ایالات متحده در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم نگران دو چالش درون ساختار نظام سلطه‌ی جهانی بودند. فرانكلین روزولت در خاطرات خود این موضوع را مطرح می‌كند كه در دوران پس از جنگ دوم جهانی، ایالات متحده باید دغدغه‌های استعماری انگلیس و انگیزه‌های سوسیالیستی اتحاد شوروی را كنترل كند. از این پس بود كه رهیافت توسعه به مفهوم بهره‌گیری از سازوكارهای اقتصادی، فرهنگی و دانش‌محور برای دگرگون‌سازی ساختار اقتصادی كشورهای در حال توسعه در پیرامون به حساب آمد. چنین رویكردی زمینه‌ی شكل‌گیری نظام متحدالمركزی را به وجود می‌آورد كه هر كشوری بر اساس میزان پیوند با اقتصاد سرمایه‌داری، در لایه‌های مختلف نظام جهانی از جایگاه مطلوب‌تری برخوردار می‌شد.

 

 

اگرچه رهبران ایالات متحده قرن بیستم را با آموزه‌های ویلسون مبتنی بر برابری سازمانی و نهادی كشورها در سیاست بین‌الملل آغاز نمودند و با رویكرد روزولت مبتنی بر موازنه‌گرایی منطقه‌ای و بین‌المللی ادامه دادند، اما انگیزه‌های نهفته‌ی آمریكا در سال‌های پس از جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی انعكاس فراگیرتری پیدا كرد. زمانی كه برژینسكی در سال ۱۹۹۷ كتاب خود را با عنوان «صفحه‌ی شطرنج جهانی: برتری آمریكا و الزامات ژئواستراتژیك آن»۱ منتشر نمود، بسیاری از رهبران كشورهای اروپایی نسبت به آن واكنش نشان دادند.

 

برژینسكی در كتاب «صفحه‌ی شطرنج جهانی» كوشید تا مزیت نسبی ایالات متحده برای رهبری جهانی را منعكس كند. به همین دلیل بود كه مقامات اروپایی و بسیاری از نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل نسبت به آن واكنش نشان دادند. مثلاً اوبر ودرین وزیر خارجه‌ی وقت فرانسه، چنین رویكردی را انعكاس «قدرت بی‌قرار» آمریكایی‌ها دانست. «قدرت بی‌قرار» مفهومی طعنه‌آمیز از سیاست آمریكا در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد شوروی محسوب می‌شود. هلموت اشمیت صدراعظم سابق آلمان نیز چنین رویكردی را انعكاس اندیشه‌ی كسانی در آمریكا دانست كه تلاش می‌كنند سلطه را جایگزین موازنه و همكاری و مشاركت نمایند.

 

در شرایط موجود، حتی نظریه‌پردازانی كه برای ایالات متحده در سیاست، اقتصاد و امنیت جهانی نقش رهبری قائل بودند، بر این امر واقف گردیده‌اند كه آسیب‌پذیری‌های ناشی از سلطه‌ی جهانی برای ایالات متحده با معضلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی درون‌ساختاری در آمریكا پیوند یافته است. پیوند تهدیدات بیرونی با آسیب‌پذیری‌های درونی منجر به بی‌ثباتی و ناامنی پیوسته برای ایالات متحده می‌گردد. در شرایط موجود قدرت تكنولوژیك آمریكا بیش از آن كه برای رفاه جامعه‌ی جهانی مورد استفاده قرار گیرد، به عنوان ابزاری برای تولید جنگ‌افزارهای دقیق محسوب می‌شود كه ایالات متحده در سال‌های ۱۹۹۱ (جنگ علیه صدام حسین)، ۱۹۹۹ (جنگ كوزوو)، ۲۰۰۱ (جنگ علیه طالبان در افغانستان) و ۲۰۰۳ (جنگ برای اشغال نظامی عراق) مورد استفاده قرار داده است.

در هندسه‌ی جدید ژئوپلیتیكی، آمریكا از برتری ابزاری لازم در حوزه‌های اقتصادی و نظامی برخوردار است. در حالی كه باید این موضوع را مورد توجه قرار داد كه برتری به معنی قدرت مطلق نیست. آمریكا هر شیوه‌ای را كه در پیش بگیرد، باز هم در حوزه‌های مختلف جغرافیایی با چالش‌های امنیتی روبه‌رو خواهد بود. چنین چالش‌هایی از درون ساختار سیاسی و اقتصادی آمریكا آغاز شده و حوزه‌های فراگیری از هندسه‌ی ژئوپلیتیكی جدید را شكل می‌دهد. مقاومت‌های متنوع و فراگیری كه در برابر نظام سلطه شكل گرفته، نشان می‌دهد كه كاربرد قدرت ابزاری آمریكا در مدیریت امنیت جهانی ماهیت پوشالی دارد. علت اصلی آن را می‌توان در ارتباط با مقاومت چند بُعدی، چند شكلی، چند هویتی و چند ملیتی دانست.

 در برابر فرایند مقاومتی كه برای مقابله با نظام سلطه شكل گرفته، بازیگرانی در حاشیه به عنوان كارگزار عملیاتی و اجرایی آمریكا ایفای نقش می‌كنند. چنین كارگزارانی در حوزه‌های مختلف جغرافیایی حضور دارند. این‌گونه بازیگران در شرایط الحاق به ژئوپلیتیك سلطه قرار دارند. آنان در برابر برتری ابزاری ایالات متحده مرعوب شده‌اند. ایالات متحده از این بازیگران به عنوان سیاهی‌لشگر و كارگزار عملیاتی در «جنگ نیابتی» استفاده می‌كند. به این ترتیب، بسیاری از خشونت‌های منطقه‌ای توسط كارگزاران نیابتی آمریكا به انجام می‌رسد.

 محور اصلی منازعه‌ی كارگزاران جنگ نیابتی آمریكا در ژئوپلیتیك مقاومت علیه ایران سازماندهی خواهد شد. چنین رویكردی بر اساس قالب‌های گفتمانی «مقابله‌ی با هلال شیعه» شكل می‌گیرد. كارگزاران جنگ نیابتی علیه ایران (به عنوان محور جبهه‌ی مقاومت)، تلاش می‌كنند تا از قالب‌های گفتمانی و ابزارهای امنیتی متنوعی استفاده نمایند. به عبارت دیگر، بخشی از «پادگفتمان مقاومت» از درون «جغرافیای مقاومت» شكل می‌گیرد.

  غولهای بی صاحبی که همچنان مشغول کشتاراند

سال هاست که حمله به کشورهای منطقه خاورمیانه، به بهانه به دست آوردن قدرت و منافع اقتصادی بسیار یکی از اهداف اصلی آمریکاییان است. دیگر شاید برای کودکانی که شبانه روز کارتون های مختلف می بینند، جا افتاده باشد که همیشه قدرتی هست که برای اثبات برتری خود، دیگران را به جنگ وامی دارد. در دنیای واقعی نیز، امریکا به دنبال آن قدرتی است که برای به دست آوردنش حاضر است، دست به کشتار حتی 4 هزار نفر انسان در نیم ساعت بزند، بی آنکه در این خصوص احساس ناراحتی یا عذاب وجدانی داشته باشد.

در این چند سال، بررسی سرنوشت کشورهایی چون لیبی، مصر و سوریه نیز خود تاکیدی بر این موضوع است که آمریکا در این کشورها به دنبال اهدافی است که هرچند در ظاهر، آن را پنهان می کند، اما در باطن به سماجت بیشتری آن را پیگیری خواهد کرد.

بررسی شورشیان و معارضان کشورهایی چون لیبی، مصر و سوریه نشان می دهد که این گروه ها، به دلیل نوپا بودن، قاعدتا نباید از امکانات جنگی آنچنانی برخوردار باشند! چیزی که در عمل خلاف آن ثابت می شود و نشان می دهد که بسیاری از مخالفان به پیشرفته ترین امکانات ماهواره ای و جنگی مجهز بوده و هستند. ایالات متحده امریکا با اینکه در ظاهر خود را نگران نشان داده و مخالف فعالیت گروه های تروریستی است، اما در باطن به حمایت چند جانبه از آنان پرداخته و رشد و توسعه آنها را حتی به طور غیرمستقیم خواهان است. در این میان کشورهایی چون عربستان سعودی و پاکستان، ترکیه و ... برای به دست آوردن منافع اقتصادی کلان، پشتیبانی های همه جانبه ای را از این کشور انجام می دهند. در چنین شرایطی گروه های مختلفی شکل می گیرند که هر روز دست به کشتارهای فراوان و اقداماتی می زنند که شاید در بسیاری از موارد نیز خارج از دستور اربابان باشد.

با حمایت امریکا و متحدانش در لیبی، مصر و سوریه در همین چند سال، جهان شاهد به وجود آمدن غول هایی بود که به راحتی با یک کارد سر انسان ها را می برند و کودکان بی گناه و زنان مظلومی را به راحتی قتل عام می کنند! غول هایی که امروز هر نوع کشتاری را به راحتی انجام می دهند و در این زمینه هیچ ترسی ندارند! سوال اینجاست به راستی چه  کسی توان مقابله با چنین غول هایی را در آینده نه چندان دور خواهد داشت؟!

اگر فرض را بر این بگیریم که در 11 سپتامبر یا سوریه، امریکا هیچ نقشی نداشته است، به راستی چه کسی توانای مقابله با چنین غول هایی را خواهد داشت؟! آن هم زمانی که امریکا این کشور قدرتمند ـ که هر ثانیه ایران را به نابودی تهدید می کند ـ و همواره اعلام می کند که مخالف گروه های تروریستی است و قدرتمندی است که اگر بخواهد ایران را نیز از صفحه روزگار حذف می کند، چرا نمی تواند چنین غول هایی را کنترل کند؟!

تجربه ثابت کرده است که چنین غول هایی پس از به قدرت رسیدن و مجهز شدن، دیگر امکان حرف شنوی از دیگران، حتی اربابان خود را نخواهند داشت؟! بر فرض هم که لیبی و مصر و سوریه نیز نابود شدند و دیگر دست نشان ده های امریکایی بر این سرزمین ها مستقر شدند، در آن زمان آیا توان مقابله با چنین غولهایی در دولتمردان آمریکایی وجود دارد؟!!

و رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با دبیركل سازمان ملل، چه زیبا تحلیل کرده بودند، آن زمان که خبر از رخدادن جنگ نیابتی در سوریه کرده وفرمودند: مسئله‌ سوریه مسئله‌ بسیار تلخی است كه نتیجه آن، قربانی شدن مردم بی‌گناه این كشور است. جمهوری اسلامی ایران بر اساس اعتقادات و آموزه‌های دینی خود، آماده‌ هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است.  اما حل بحران سوریه یك شرط طبیعی دارد كه عبارت است از جلوگیری از ارسال سلاح به گروه‌های بی‌مسئولیت داخل سوریه. وضعیت كنونی سوریه نتیجه ارسال سیل‌گونه سلاح از بیشتر مرزهای سوریه به داخل این كشور و برای گروه‌های مخالف است.

وجود سلاح در دست دولت سوریه طبیعی است، زیرا دولت سوریه مانند هر دولتی ارتش دارد. حقیقت تلخ در مورد سوریه این است كه مجموعه‌ای از دولت‌ها، گروه‌های مخالف دولت سوریه را به جنگی نیابتی از طرف خودشان با دولت سوریه وادار كرده‌اند و این جنگ نیابتی، واقعیت امروز بحران سوریه است.  همین دولت‌هایی كه جنگ نیابتی را در سوریه به راه انداخته‌اند، مانع از اجرای طرح آقای كوفی عنان نیز شدند و نگذاشتند این طرح به نتیجه برسد.تا زمانی كه این نقشه‌ بسیار خطرناك از طرف برخی دولت‌ها ‌در سوریه ادامه داشته باشد، وضعیت سوریه تغییری نخواهد كرد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
مهدی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۲:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۴
1
1
بسیار خوب برای من که مفید واقع شد
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین