بولتن نيوز- سیدمجتبی نعیمی: این ماجرا هیچ وقت از خاطرم نمیرود. یکی از کلاسهای دورهی کارشناسی بود. درسی تخصصی از رشتهی علوم سیاسی. حضرت استاد که مُهر دانشآموختگی دانشگاه امام صادق (ع) را بر پیشانی داشت، رسماً سر کلاس اعلام کرد: «با اینکه امام علی (ع) الگوی مطلوب نظام سیاسی ما محسوب میشود، اما صرفاً برای نشان دادن اهداف بلندمدت مناسب است و در عرصهی عمل، برای ما قابل استفاده نیستند. زیرا ایشان آنچنان دستنیافتنی هستند که حتی به نزدیکی اعمال ایشان نیز نمیتوان رفت، چه برسد به اینکه مدعی شویم پیرو اعمال ایشان هستیم.»
در باب جایگاه ائمهی اطهار (ع) در نظام تربیتی و الگوسازی ما، دو دسته نگاه کلی وجود دارد. دستهی اول قائل به این هستند که این بزرگواران، از چنان شخصیت متعالی و روح بزرگی برخوردارند که ویژگیهای موجود در ایشان با تمامی درجات، منحصر به وجود آنهاست. ما انسانهای سطح پایین که درگیر نان و آب زندگی خود هستیم، هیچ وقت توانایی برخورداری از صفات عالی آن بزرگواران را در هیچ سطحی نداشته و همهی خوبیهای امامان و معصومین (ع) متعلق و منحصر در ایشان است. در نتیجه ائمهی هدی (ع) را به قدری دستنیافتنی معرفی میکنند که تصویر نقش بسته از آنها در ذهن ما، تصویر یک "مافوق انسان" است.
وقتی هم یک شخصیت یا یک ویژگیای، دستنیافتنی و مافوق انسان شد، تنها به درد احترام گذاشتن میخورد و حلوا حلوا کردن. چنین مافوق انسانی، به هیچ وجه در نظام آموزشی و پرورشی ما جایگاه نداشته و پتانسیل الگوشدن را از دست میدهد. این مافوق انسان را صرفاً در آرزوها و ایکاشها باید جستجو کرد و از آنجایی که دستنیافتنی هستند، با تمام ویژگیهایشان، متعلق به زمان و مکان خویش بوده و هرگونه تلاش برای مثل او شدن، مساویست با آب در هاونگ کوبیدن و یا در شرایط بدتر، گام برداشتن در جهت الگوبرداری از ائمهی اطهار (ع) و معصومین، عین تلاش کردن برای تنزل مقام شخصیتی آنها و خراب کردن تصویر مقدسشان است.
برای مثال، وقتی به امام علی (ع) جوری نگاه میکنیم که از ایشان یک مافوق انسان میسازیم، عملاً این حضرت و تمامی ویژگیهای شخصیتی، دینی، عرفانی، سیاسی-اجتماعی و ولاییشان را روی طاقچه گذاشته و هر چند وقت یکبار، به میمنت مناسبتی که پیش میآید، سراغ آنها میرویم و دلمان را به چندتا بَهبَه و چَهچَه خوش میکنیم. که علی (ع) چه عدالتی داشت و ما کجا و اجرای عدالت علی (ع) کجا. که علی (ع) چه صلابتی داشت و ما کجا و ... که علی (ع) در چه سطحی از عرفان بود و ... اصلاً مگر میشود مثل حضرت علی (ع) بود؟ آنهم در عرصهی سیاست که در آن، سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت.
اینطور میشود که امامان ما به محاق رفته و تنها نمونههای مثالی هستند برای آه کشیدن و آرزوی محال کردن. اینطور میشود که هر کس و ناکسی به حریم دین و ولایت و امت اسلامی تجاوز میکند و وقتی میگوییم: آقا، ما در اسلام علی (ع) داریم که در جوانی و برای حفظ دین، در برابر رستمِ ارتشِ کفر ایستاد. ما در اسلام علی (ع) داریم که در جنگ احد، جانش را به خطر انداخت تا خون از دماغ پیامبر نیاید. ما در اسلام علی (ع) داریم که حقوق ضایع شدهی امت اسلامی را از کابین و جحاز اشراف بیشرفِ در جاهلیت مانده بیرون کشید. در جواب میگویند: میدانی، راستش را بخواهی همهی کارهای او خوب بود. اما انجام این کارها، علی (ع) میخواهد. ما که علی (ع) نیستیم. پس بیخیال آنها. بگذار ببرند و بخورند و توی سرمان بزنند.
اما در مقابل این گروه، عدهی دیگری هستند که نگاهشان به قرآن است. آنجایی که به پیامبر (ص) میفرماید به مردم بگو من هم بشری هستم مثل شما، با این تفاوت که به من وحی میشود و به شما، نه. این گروه بر این باورند که خداوند، معصومین و امامان (ع) را برای "مانند آنها شدن" خلق کرده و اگر نیتی برخلاف این وجود داشت، نقض غرضی در خلقت آنها بوجود میآمد. این گروه، امامان بزرگوار را همان افرادی میدانند که عالیترین سطوح ویژگیهای الهی انسان را داشته و برای آن داشتند تا به من و شما بگویند که تو هم بیا اینگونه شو. این گروه، امامان را مافوق انسان ندانسته بلکه "انسان مافوق" میدانند و معتقدند که تکتک ما آدمهای درگیر نان و آب زندگی، میتوانیم در اتمسفر آنها زیست کنیم و اگر نمیتوانیم اندازهی دریای وجودشان را درک کنیم، به اندازهی تشنگی خویش میتوانیم از آنها بهره ببریم و چه حکیمانی که هیچ وقت از این شراب، سیراب نشدند و جلوهای حقیقی بودند از امامان بزرگوار، در عصر خویش.
در نتیجه وقتی به امامانمان از منظر قرآن که همانا "اسوهی حسنه" است مینگریم، این انسانهای مافوق را از روی طاقچه برداشته و وسط زندگی خود قرار میدهیم. وقتی فکر کنیم که میشود در مسیر علی (ع) شدن گام برداشت، به این فکر میکنیم که آموزش و پرورش ما و نهادهای فرهنگی و تربیتی ما، چگونه باید علی (ع) شدن را درونی کرده و سپس، با دیگران شریک شوند. و آیا این سازمانها و نهادها، هدفی غیر از این باید داشته باشند؟
وقتی شخصیت و قابلیت تأثیرگذاری علی (ع) از زندان اسطورههای دستنیافتنی و مافوق انسان درآمده و تبدیل به انسان مافوقی میشود که در کنار نشان دادن عالیترین خصلتهای انسانی، امکان آنگونه شدن را نیز برای ما ممکن میکند، دیگر جایی برای آرزو کردن نمیماند. بلکه در آن زمان، نوبت برنامهریزی و مجاهدت در میدان عمل است. دیگر فرصتی برای آه و ناله کشیدن و دیدن ویژگیهای ایشان از پشت ویترین نمیماند، بلکه باید وسط میدان امتحان افتاد و آنقدر زمین خورد و ناامید نشد و تکرار کرد تا روزی که توفیق حاصل شده و در زمرهی پیروان و شیعیان علی (ع) قرار بگیریم.
اگر به علی (ع) از منظر یک انسان مافوق و قابل پیروی کردن نگاه کنیم، نتیجه این میشود که وقتی اساس اسلام در خطر میافتد، حاضر میشویم به مدت هشت سال، بهترینهای بهترینِ امتها را فدا کرده و تازه افتخار کنیم که سهتا سهتا و چهارتا چهارتا، فدای دین خدا کردیم و ایکاش خداوند باز هم نصیبمان میکرد تا او را هم جلوی تیغ دشمن برده و اگر سر جگر گوشهمان را برایمان پس فرستادند، پس بفرستیمش و در شهر، شیرینی شهادت پخش کنیم.
وقتی علی (ع) قابل پیروی شود، اقتدار ولایت را از مظلومیت نجات میدهیم و با تمام هستیمان، دامی میشویم برای موشهایی که در بزنگاههای تاریخ، راه اصلی اما پنهان کردهشان را احیا کرده و سودای شیر شدن در سر میپرورانند. حنجرهای میشویم برای ندای واقعیت ولایت و نمیگذاریم بنیاسرائیلهای زمان که خود را فرزندان عبد خدا معرفی میکنند، قرآن بر سر نیزه و پیراهن عثمان در بغل، هر کاری که دلشان خواست بکنند و آخرش بگوییم: چه کنیم؟ این هم از عوارض "جامعهی باز" است دیگر. شما که نمیخواهید دشمنش شوید؟
وقتی میشود پا جای پای علی (ع) گذاشت (که میتوان و باید گذاشت، اگر قبول داریم که ایشان اسوهی حسنه هستند) یعنی اینکه میشود آقازادهها و نورچشمیهای مثل قارچ رشد کرده را زیر تیغ عدالت برد، حتی اگر بزرگترین فساد تاریخ ایران را انجام داده باشند و در این ماجرا، پای بعضی از مسئولين هم در میان باشد. وقتی علی (ع) شدنیست، پس عدالت علی (ع) هم شدنیست و ای پسرک زاغهنشین در روستاهای سیستان که چشمت به راه آموزش و بهداشت در سطح برو بچ منیریه سفید شد، مطمئن باش که روزی حق تو هم ادا میشود، حتی اگر این حق، لای چرخهای آقازادهها باشد و یا در زمان تو و چندین نسل بعد از تو احیا نشود.
اما سوزنی هم به خودمان بزنیم. راستی، نسبت من و شما با حضرت امیر از کدام دسته است؟ آیا سیمای علی (ع) در قلب من و شما، سیمای یک مافوق انسان است یا یک انسان مافوق؟ آیا تا به حال به این فکر کردهایم که من و شما هم میتوانیم در منظومهی زندگی علی (ع) نفس بکشیم؟ آیا تا به حال به این فکر کردهایم که شیعهی علی (ع) یعنی پیرو علی (ع)، و کسی که آن وجود نازنین را دستنیافتنی میداند، چگونه میتواند از او پیروی کند؟ آیا قلب من و شما برای گرایش به یک انسان مافوق، به انقلاب نیاز ندارد؟ پس بسمالله ...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
البته این به معنی این نیست که امام انسان باشند در عرض سایر انسان ها بلکه کسانی هستندکه بیمنه رزق الوری و کسانی هستند که امور ایاب خلق الیکم و حسابهم علیکم؛ بازگشت مردم به سوی ایشان است و حساب خلق با ایشان. با این حرف نباید مقام والای ائمه اطهار را انکار کرد بلکه آنان را همانگونه که هستند باید دید. انسان هایی هستند مافوق همه انسان ها
السلام علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابی طالب (ع) ...
ای انسان مافوق ...
که به ماسوا فکندي همه سايهي هما را
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمهي بقا را
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو اي گداي مسکين در خانهي علي زن
که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را
بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا
بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهداي کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان
چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را
بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت
که ز کوي او غباري به من آر توتيا را
به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت
چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم
که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي
به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»
ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا
(شهریار ره)
تو این دنیا بوده باشه .