پاسخ به یک ادعا (2)
حربه هاي سران فرقه تصوف جهت ادامه فعاليت هاي تشکيلاتي در ايران
سران این فرقه برای آنکه بتواند به ریسمانی محکم چنگ زده و افکار جامعه را متوجه خود کنند، بعد از رحلت امام خمینی (ره) با جستجو در آثار ایشان به نام یکی از قطبهای فرقه که فقط به عنوان مثال نام او ذکر شده بود برخوردند. این قضیه همچون پیراهن عثمان، آغازی شد بر تحریف اسلام و سیره بینیان گذار انقلاب.
بولتن نیوز: بخش اول گفت و گو با حجت الاسلام عبدالرحیم بيرانوند، کارشناس فرق و اديان حوزه علميه قم، در مورد
ادعاي دراويش، مبني بر تأييد حضرت امام (ره) از آنان به عنوان آیا دراویش گنابادی مورد تأیید حضرت امام(ره) بودند؟ منتشر شد. بخش دوم این مصاحبه که به دلايلي با تأخير روبرو
بود در ادامه خواهد آمد.
بولتن:
استنادات و دلايل روئسا و تئوري پردازان فرقه صوفيه از اينکه حضرت امام (ره)
آنان را تأیید نموده است چيست؟
حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند: همانطور که در بخش اول عرایضم اشاره
نمودم بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران اغلب روسای صوفیه موقعیت خود را
در خطر دیدند و فرار از ایران را بر قرار ترجیح دادند و رهسپار دیار فرنگ شدند،
عده ای از آنان امثال گنجویان قطب فرقه ذهبیه دزفول به انگلستان گریختند و تا
پایان عمر نیز همانجا ماندند و عده دیگری مانند جواد نوربخش به آمریکا و گروه دیگر
مانند مصطفی آزمایش سخنگوی فرقه نعمت اللهی بیدختی به فرانسه گریختند. البته
تعدادی از سران این فرقه با سالوسی هر چه تمام در کشور مانده و به شکل کاملا نرم و
با مقاصدی مادی، نه معنوی دراویش فرقه را تحت سلطه خویش قرار دادند و راه ترکستان
را به آنان نمایانده و از صراط مستقیمي که به کعبه وصال منتهی می شود منحرف
نمودند.
اما عده ای که ماندند به خاطر اینکه
بتوانند جواز ماندن بگیرند نام خانقاه ها را به حسینیه تغییر داده و خود را به
بدنه حکومت نزدیک کردند، حتی عده ای از آنان در برخی از ادارات و منصب های مختلف حکومتی
نفوذ کردند. یکی از مهمترین حربه های سران فرقه برای گرفتن جواز فعالیت در کشور و
مصونیت از هر گونه خطر احتمالی از ناحیه انقلاب، نزدیک نشان دادن خویش به تفکرات
حضرت امام خیمنی ره به عنوان بنیان گذار و نقطه پرگار حرکت عظیم ملت شریف ایران
بوده است.
بعد از رحلت امام خمینی، در راستای
عملیاتی کردن این ترفند با جستجو در آثار حضرت امام خمینی (ره)، به جمله ای در
تفسیر سوره حمد که نام یکی از اقطاب فرقه بدون هیچ گونه تأییدی ذکر شده بود
رسیدند، اینگونه بود که با علم کردن پیراهن عثمان توسط سران فرقه و مزدوران قلم به
دستشان، تحریف در مشی عملی و علمی ایشان را آغازکردند.
بولتن:
مگر جمله حضرت امام در تفسير سوره حمد چه بود که دراويش از آن سوء استفاده نمودند؟
بیرانوند:
جمله حضرت امام در تفسیر سوره حمد که
دراویش از آن سوء استفاده ها نموده اند این است که ایشان می فرمایند: «عرفائی که
در طول این چند قرن آمده و تفسیر کرده اند نظیر محیی الدین در بعضی از کتابهایش،
عبدالرزاق کاشانی در تأویلات، ملاسلطانعلی در تفسیر، اینها که طریقشان،
طریقه معارف بوده است بعضی شان در آن فنی که داشته اند خوب نوشته اند، لکن قرآن
عبارت از آن نیست که آنها نوشته اند»
حضرت امام در ابتدای تفسیر سوره حمد
به مناسبت از تفاسیری من جمله
" بیان
السعادة "
که عده ای معتقدند تألیف شخص دیگری
است لکن به نام ملاسلطانعلی بیدختی می باشد، نام برده اند. با همین بهانه
تعدادی از تئوریسین های تصوف تشکیلاتی از قبیل شهرام پازوکی و ابوالحسن
تنهابی در نوشته های خود با سبک و سیاق حلیه های فرقه ای تا به امروز کوشیده
اند مشاهیر و مفاخر جهان تشیع از جمله حضرت امام (ره) را صوفی وابسته به شجره فرقه
تشکیلاتی نعمت اللهی و نيز اشاره ایشان به تفسیر بیان السعاده را سند حقانیت خویش
و بلکه ایشان را درویش معرفی کنند.
در صورتی که اینگونه استناد نمودن، در
تدریس و تألیف وابسته به حوزه و دانشگاه کاری رایج و مرسوم بوده و هست و لذا نمی
توان به استناد چنین روشی معمول، که سنت تحقیق و تدریس می باشد، مدعی شد گوینده یا
نویسنده به دین و مذهب و مسلک شخصی است که به کلام و رأی او استناد کرده اند،
بنابراین باید اشاره کرد که در متن صحبت های حضرت امام نام تفاسیری از شیعه و
سنی آورده شده است که همین ثابت می کند ایشان در مسیر شروع تفسیر سوره حمد،
تفاسیر متعددي را دیده اند و البته این کار تأیید صاحبان تفاسیر نیست.
علاوه بر این اگر جمله « لکن قرآن
عبارت از آن نیست که آنان نوشته اند» را در نظر بگیریم متوجه می شویم که دیدگاه عرفانی حضرت امام
(ره) ورای نظراتی است که امثال ملاسلطان ارائه کرده اند و حتی تفسیر امثال ایشان
را تفسیر قرآن نمی دانند، مضافا بر اینکه آوردن اسم ملاسلطان در تفسیر سوره حمد
دلیل بر تأیید فرقه گنابادی نیست.
اگر آوردن اسامی در کتب دلیل بر
حقانیت و یا قائل بودن نویسنده کتاب به مسلک و مرام اشخاص و پیروان ادیان باشد هر
آینه می بایست نتیجه گرفت که با نام آوردن قرآن از کتب انجیل و تورات،
پیروان این کتب به هر شکل مورد تأیید قرآن می باشد در حالی که چنین نیست، یا نمی
شود گفت آوردن نام بسیاری از نویسندگان و علمای اهل سنت در کتب حضرت امام در
کتابهایش دلیل بر سنی بودن امام (ره) و تأیید آنها می باشد.
و همچنین بسیارند دانشمندان شیعه که
از علمای سنی مذهب یا مسیحی به خاطر آثارشان تمجید نموده اند؛ از جمله این افراد
استاد شهید مطهری که از جرج جورداق مسیحی به خاطر کتاب «علیًٌ صوتٌ
علی العداله الاسلامیه » تقدیر فراوان نموده اند، همینطور مقام معظم رهبری که در
فرمایشات خویش از سید قطب اندیشمند سنی مذهب یاد می نمایند. آیا
باید چنین استنباط کرد که شهید مطهری و مقام معظم رهبری مسیحی و سنی می باشند و یا
همه مسیحیان و اهل سنت را تأیید نموده اند.
در جمله حضرت امام که فرموده اند: « بعضی شان در فنی ....» دو نتیجه می توان گرفت:
1- مشخص
نیست منظور امام کدام یک از آن سه تن می باشد.
2- تفاسیرشان
فقط در همان فن، خوب نوشته شده است، که اتفاقا عده ای معتقدند تفسیر ملاسلطان
منسوب به ایشان است و این تفسیر را دیگران برای او نوشته اند یا حتی بعضی معتقدند
که ملاسلطان اقدام به سرقت ادبی نموده است. نهایتاً آن جایی که امام ره می فرمایند: « لکن قرآن عبارت از آن نیست که آنها
نوشته اند»
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
بولتن:
شما فرمودید که عده ای معقتدند که تفسیر بیان السعاده را دیگران نوشته اند، ایا
ممکن است در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
حجت
الاسلام عبدالرحیم بیرانوند:
بله، اصل استناد کتاب بیان السعادة
به حاج ملا سلطان بیدختی موسس فرقه نعمت اللهی بیدختی مورد تردید است. برخی از
علمای بزرگ مانند حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب کتاب معروف « الذریعه الی
تصانیف الشیعه» استناد این کتاب به ملا سلطان را نپذیرفته اند، امری که طبق استناد
به کتاب خورشید تابنده صفحه 307 در ملاقات سلطان حسین تابنده با حاج شیخ آقا بزرگ
تهرانی صاحب الذریعه مورد اعتراف تابنده واقع شده است.
یکی دیگر از شواهدی که استناد این کتاب
به وی را مخدوش می نماید، عربی بودن این کتاب است، در گذشته و حتی در بین معاصرین
متداول است که کتابها و رسایل علمی را به زبان فنی و عربی می نوشتند در حالی که
تمام تألیفات فنی و علمی ملاسلطان به جز تفسیر بیان السعادة به فارسی نوشته شده ،
لذا استناد آن به وی مورد تردید است.
از جمله کسانی که استناد تألیف این
کتاب را به ملاسلطان نپذیرفته است جناب مرحوم حاج شیخ محمد باقر گازاری از
علماء و محدثین بنام بیرجند در کتابش تحت عنوان« اکفاء المکائد و اصلاح المفاسد»
که در رد صوفیه، شیخیه و بابیه است، که در باره ملا سلطان و کتاب تفسيرش می نویسد:
« پس ببین چقدر از کتاب و سنت بی خبر است و از اینجا می توان تصدیق کرد آن چه را
بعض ثقات ذکر کرده اند که تفسیر از خود این صوفی نیست بلکه آن را به خط قدیمی دیده
و آنرا صوفی دیگر مبدعی نوشته، و این درویش دست از معارف و علوم تهی به اسمش
رواج داده و مضامین آنرا نفهمیده»
اکفاء المکائد و اصلاح المفاسد صفحه
59.
که البته این گفتار شیخ محمد باقر
توسط سلطان حسین تابنده در کتاب نابغه علم و عرفان صفحه 232 با تلخی ذکر شده است.
همچنین حاج شیخ عباسعلی کیوان قزوینی معروف به منصور علیشاه شیخ
تائب فرقه صوفیه نعمت اللهی بیدختی که در ایام ملاسلطان شیخ فرقه بوده است و از
مشایخ نورعلیشاهی و صالح علیشاهی نیز به شمار می آید، که بعد از سالیان متمادی در
کسوت درویشی تا حد قطبیت در فرقه پیش رفته است و در اواخر عمر توبه نموده،
لهذا جهت روشن گری و افشا گری کتب متعددی در رد این فرقه می نویسد.
از جمله کتاب های ایشان، می توان به
کتاب « رازگشا، بهین سخن، استوار، ثمره الحیات، کیوان نامه و ...» نام برد،
که همین جا خواندن این کتب را به خواندگان عزیز توصیه می نمایم.
ایشان در کتابهای خویش نسبت به استناد
این کتاب به ملاسلطان اعتراض نموده و اعلام می نماید که این کتاب حاصل تتبع جمعی
از نویسندگان از جمله خود وی بوده است. که البته جناب سلطان حسین تابنده در کتاب
نابغه علم و عرفان صفحه 230 در کمال ناشي گري در مقام دفاع از کتاب بیان
السعادة جدش و رد ادعاي کيوان اعترافا می نویسد : « تصحیح نسخه چاپ، توسط مرحوم شیخ رضا تهرانی ملقب به شیخ
الحکماء و حاج شیخ عباسعلی کیوان قزوینی بوده است،» وي در ادامه می نویسد: « و حاج
شیخ عباسعلی کیوان قزوینی چند حاشیه مختصر نیز بر این کتاب نوشته که بعداً مورد اعتراض
دانشمندان واقع شد....»
ادامه دارد..
خیلی بده از مسئولین هیچکی پیگیری نمیکنه
درواقع خیلیا دارن خیانت میکنن